اقتصاد۲۴- بامداد اول فروردین ۱۴۰۲ همزمان با سال تحویل، سیدابراهیم رئیسی، رئیسجمهوری اسلامی ایران در سخنرانی نوروزی خود گفت: «پروژه تحریم با برنامهریزیهای دقیق دولت و با پشتوانه اعتماد و همراهی مردم شکست خورد.»
۵ ماه بعد از این اظهارنظر، شواهد نشان میدهد که چنین اظهارنظری با واقعیتهای روابط خارجی ایران تناقض زیادی دارد. تازهترین شاهد در این مورد، پس از سفر اخیر حسین امیرعبداللهیان، وزیر امور خارجه جمهوری اسلامی ایران به پاکستان مشخص شد.
اواسط مردادماه حسین امیرعبدااللهیان در سفر سهروزه به اسلامآباد، در نشست خبری مشترک با همتای پاکستانی خود بلاول بوتو زرداری گفت: «در خصوص پروژه خط لوله گاز ایران-پاکستان گفتگوهای مهمی را با هم داشتیم و تکمیل خط لوله گاز را در راستای منافع دو ملت میدانیم.»
او افزود: «آمادگی داریم این خط لوله هرچه زودتر مراحل اجرایی و نهایی خود را پشت سر بگذارد.» درست چند روز بعد از این اظهارنظر پایگاه خبری داون پاکستان نوشت: «دولت پاکستان با یک اطلاعیه، ناتوانی خود را برای پیگیری این پروژه ابراز کرده مگر اینکه تحریمهای آمریکا علیه ایران رفع شود یا واشنگتن به اسلامآباد چراغ سبز نشان دهد تا این پروژه که تقریباً به مدت یک دهه متوقف مانده است را ادامه دهد.»
بیشتر بخوانید:طالبان ۷۴ تانکر دیگر از بنزین ایران را پس فرستاد
طبق اظهارات مکتوبی که مصدق مالک، وزیر نفت پاکستان به مجلس ملی داده است، این کشور تحت قرارداد خرید و فروش گاز، یک اخطاریه فورس ماژور به ایران داده که در نتیجه، تعهدات پاکستان تحت این قرارداد را به حالت تعلیق در میآورد. ایران تهدید کردهاست که در صورت عدم تکمیل خط لوله در خاک پاکستان تا سال ۲۰۲۴، روزانه یک میلیون دلار به دلیل تاخیر در این پروژه جریمه دریافت خواهد کرد. نامه اخیر نمایندگان پارلمان پاکستان به وزیر نفت، به دلیل نگرانی از جریمه چند میلیارد دلاری بهخاطر تاخیر در ساخت این پروژه بود، اما وزیر نفت پاکستان اطمینان داد که به دلیل نامه فورس ماژور و ناتوانی پاکستان به دلیل تحریمهای آمریکا، اسلامآباد دلیل محکمهپسندی برای تعلیق این پروژه دارد.
پروژه خط لوله انتقال گاز طبیعی ایران به پاکستان، سابقه ۲۰ساله دارد و ابتدا قرار بود بهعنوان ابزاری برای کاهش تنش میان پاکستان و هند، گاز طبیعی ایران را از خاک پاکستان به هندوستان برساند. اما با کنارهگیری هندوستان از این پروژه، قرار شد که پاکستان تنها خریدار گاز ایران باشد. با این حال، بعد از گذشت دو دهه و بهرغم اینکه ایران یک دهه است خط لوله انتقال گاز طبیعی را تا مرز پاکستان رساندهاست، پاکستانیها از تکمیل خط لوله در خاک خود خودداری میکنند.
محسن روحیصفت، دیپلمات پیشین جمهوری اسلامی ایران در پاکستان معتقد است که تنها مانع تکمیل این پروژه از زمان اعلام آن تاکنون، تحریمها علیه ایران بودهاست. با گذشت دو دهه از اعلام آمادگی ایران در صادرات گاز به پاکستان و هندوستان و متوقف ماندن این پروژه به دلیل تحریمها، هند و پاکستان مسیرهای جایگزینی برای تامین نیازهای خود پیدا کردهاند. استمرار پروژه خط لوله تاپی که گاز ترکمنستان را از طریق افغانستان به پاکستان و هندوستان میرساند، گواه دیگری بر این است که تحریمها، جلوی صادرات گاز طبیعی ایران را گرفتهاست. هندوستان میلیاردها دلار برای واردات گاز عمان از طریق خط لوله زیر دریا سرمایهگذاری کردهاست و چینیها در حال بررسی پروژههای جدید واردات گاز طبیعی از کشورهای جنوب خلیجفارس با لولهگذاری زیر دریا به سمت بندر گوادر پاکستان هستند. در ادامه متن کامل گفتوگوی «هممیهن» را با محسن روحیصفت، کاردار پیشین سفارت ایران در پاکستان مطالعه میکنید.
**ایده ایجاد خط لوله انتقال گاز طبیعی ایران به پاکستان به چه زمانی بر میگردد و چرا این پروژه بعد از دو دهه ناتمام باقی ماندهاست؟
در دوره ریاستجمهوری سیدمحمد خاتمی، تفکر کلی حاکم بر سیاست خارجی، برقراری تعامل با کشورهای همسایه براساس درهمتنیدگی منطقهای بود. دولت اصلاحات بر این نظر بود که با چنین سیاستی میتواند صلح و ثبات را در منطقه برقرار کند. یکی از مهمترین منازعههای منطقهای در شرق ایران، مناقشه هند و پاکستان بود. ایران تصمیم گرفت با تامین گاز طبیعی مورد نیاز هندوستان از طریق خاک پاکستان، امکان تنش و درگیری میان هند و پاکستان را کاهش دهد، چراکه هم هند و هم پاکستان در چنین خط انتقال انرژی، منافع اقتصادی و استراتژیک خواهند داشت. انگیزه ایران از پیشنهاد دادن این خط لوله، ایجاد ثبات در منطقه مجاور خاک ایران بود.
به دلیل بالا بودن سطح تنش میان هند و پاکستان و بیاعتمادی دو کشور به یکدیگر و با کنار کشیدن هندوستان از این پروژه، توافق سهجانبه از بین رفت. بعد از این، تصمیم گرفتهشد که با توجه به کنار کشیدن هند بهجای خط لوله IPI با حضور ایران، پاکستان و هند، خط لوله IP با مشارکت ایران و پاکستان ایجاد شود. ایران تصمیم گرفت خط لوله گازی را به سمت استان سیستانوبلوچستان بکشد که اگرچه با هدف صادرات گاز طبیعی به پاکستان ایجاد میشود، اما ظرفیت توسعه برای صادرات گاز به هندوستان را نیز در آینده داشتهباشد.
نکتهای که باید در مورد خط لوله انتقال گاز طبیعی در نظر گرفت، این است که در زمان انعقاد قراردادها، منابع تامین گاز طبیعی آماده نیست. قراردادهای گازی معمولا بهصورت یک بسته کامل است که فقط یک بخش آن خط لوله است و بخش مهم دیگر آن بهرهبرداری از منابع گازی است که قرار است محتوای این خط لوله را تامین کند. برای تکمیل این فرآیند لازم بود که همزمان با انعقاد قرارداد خط لوله، شرکتهایی هم برای سرمایهگذاری در استخراج گاز طبیعی از منابع گازی ایران در خلیجفارس اعلام آمادگی کنند. به این دلیل که تحریمهای آمریکا در ابتدای دهه ۱۳۹۰ تشدید شد، پاکستانیها هم از ادامه اجرای این قرارداد بازماندند.
قراردادهای بزرگ چند میلیارد دلاری معمولا بهصورت یکجانبه و با حضور یک طرف انجام نمیشود، بلکه معمولا کنسرسیومی از شرکتها با استفاده از منابع مالی دولتی و غیردولتی با همکاری مالی بانکهای بزرگ بینالمللی وارد چنین پروژهای میشوند. از آنجا که اقتصاد جهانی به شکل گستردهای تحت سلطه آمریکا و دلار قرار دارد، وقتی که آمریکا سرمایهگذاری در صنایع نفت ایران را تحریم کرد، همه طرفها از این پروژه عقبنشینی کردند و هیچ کشور هم به تنهایی توان این را نداشت که این پروژه را پیش ببرد. حتی برای قدرتهای جهانی مانند چین و روسیه هم به لحاظ اقتصادی بهصرفه نیست که بدون استفاده از منابع مالی بینالمللی، پروژهای را در این ابعاد اجرا کنند.
در دورهای این پیشنهاد مطرح شد که چینیها روی پروژه خط لوله گاز طبیعی ایران به پاکستان سرمایهگذاری کنند و با استفاده از ظرفیت این خط لوله، به مناطق غربی چین در استان سینکیانگ از طریق پاکستان گازرسانی کنند. این پیشنهاد برای چینیها جذاب بود، چراکه پکن بهدنبال توسعه غرب کشور و استان سینکیانگ بود. اما منطقه اقتصادی چنین پروژههای بزرگی، ایجاب میکند که با اعتبارهای گسترده صندوقهای بزرگ مالی ایجاد شود و به دلیل تحریمها، امکان حضور چین هم در این پروژه میسر نشد. عامل اصلی عدم اجرای این پروژه، تحریمهای آمریکا بود.
از سال ۱۳۸۱ که این پروژه کلید خورد تا سال ۱۳۹۱ که دور جدید تحریمهای هستهای در دوران اوباما آغاز میشود، یک بازه یکدههای برای اجرای این پروژه فرصت بود. حتی ایران قبل از تحریمهای هستهای دوران اوباما، خط لوله را در خاک خودش تکمیل کرد و به مرز پاکستان رساند. چرا در این دوره یکدههای پاکستان هیچ گام عملی برای اجرای پروژه برنداشت؟
فکر کنم در اواخر دولت اصلاحات یا در اوایل دوره احمدینژاد خط لوله گاز طبیعی به ایرانشهر و گذرگاه مرزی پیشین در مرز پاکستان رسید. در همان دوره هم تحریمهای نفتی آغاز شد. مانع اصلی برای اجرای این پروژه جلوگیری آمریکاییها از سرمایهگذاری خارجی برای تکمیل خط لوله در خاک پاکستان بود، هیچ دلیل دیگری وجود نداشت. در دهه ۱۳۸۰ و اوایل دهه ۱۳۹۰ کشورها و شرکتهای مختلفی در میدان گازی پارسجنوبی فعال بودند و استحصال گاز در این میدان بزرگ گازی آغاز شده بود.
مشکل اصلی در این دوران عدم سرمایهگذاری برای تکمیل خط لوله در خاک پاکستان بود. من در بسیاری از سفرهای هیئتهایی که از ایران به پاکستان و هند سفر میکردند حضور داشتم و به یاد دارم جزئیات زیادی در این جلسات مورد بحث قرار میگرفت، اما همه این مباحث به این مشروط بود که سرمایهگذاری بینالمللی در این پروژه تحت تحریم قرار نگیرد. آمریکاییها بعد از اعلام پروژه خط لوله صلح، مخالفت علنی در برابر آن نشان ندادهبودند و شاید در آن مقطع هنوز به این نتیجه نرسیدهبودند که این خط لوله را تحریم کنند. تصور من این است که آمریکاییها شاید در آن دوره امیدوار بودند که این خط لوله بتواند به تثبیت شرایط بین پاکستان و هندوستان کمک کند و صلح پایداری را در منطقه ایجاد کند که با منافع آمریکا سازگار باشد. ولی بعداً عناصری درون حاکمیت آمریکا که مخالفت با ایران را مهمتر از شرایط امنیتی جنوب آسیا و صلح هند و پاکستان میدانند، بر این پرونده مسلط شدند و آمریکا علناً با این پروژه مخالفت کرد.
**با توجه به نتایجی که از این پروژه دیدیم، از جمله کنار کشیدن هند از پروژه و معطل ماندن آن بعد از دو دهه، آیا طرح خط لوله صلح از ابتدا طرح خام و مطالعهنشدهای بود؟
همان زمان هم که این پروژه مطرح شد در ایران دیدگاههای متفاوتی نسبت به آن وجود داشت. دو دیدگاه اصلی وجود داشت. یک دسته معتقد بودند که ایران به دلیل مشکلاتی که با غرب دارد، بهتر است که وابستگی متقابل بین ایران و غرب بیشتر شود تا آنها نتوانند فشارهای بیشتری به ایران وارد کنند، چراکه منافع اقتصادیشان به خطر میافتد و معتقد بودند که سرمایهگذاری برای ایجاد خط لوله باید در غرب ایران و به سمت ترکیه و اروپا انجام شود. چنین پروژهای یک رویا نبود، امکانپذیری این پروژه مطالعه شدهبود و شرکتها و بانکهایی هم برای مشارکت در آن اعلام آمادگی کردهبودند. دستهای دیگر بودند که معتقد بودند ایران باید به سمت شرق خط لوله بکشد. دسته نخست معتقد بودند که اعمال فشار و نفوذ روسیه است که باعث میشود ایران از حضور در بازار اروپا بازبماند.
هواداران انتقال انرژی به اروپا معتقد بودند که روسیه، چون میخواهد بازار انرژی اروپا را انحصاری در اختیار خود نگه دارد، جلوی ورود ایران را در این بازار میگیرد. برخی از طرفداران این نظریه معتقد بودند که روسها با اعمال نفوذ و اثرگذاری در مراکز تصمیمگیری ایران برای حفظ انحصار خود در اروپا، تلاش میکنند تا ما را به سمت بازارهای انرژی در شرق منحرف کنند.
در هر صورت چه خط لوله گازی طبیعی به غرب و چه خط لوله گازی به شرق، به نفع ایران بود و اجازه میداد که ایران بتواند گاز طبیعی مازاد خود را صادر کند و هم منافع اقتصادی متقابل با کشورهای شرق ایران ایجاد میکرد.
**عربستان سعودی هم از جمله دولتهایی است که در نظام تصمیمگیری پاکستان نقش مؤثری دارد. در مورد اعمال نفوذ ریاض در پاکستان برای جلوگیری از تکمیل این خط لوله نظریههایی مطرح شدهاست. فکر میکنید نقش عربستان در ناتمام ماندن این پروژه تا چه حد پررنگ باشد؟
پاکستان همواره تلاش میکند که در روابطش با ایران با مناسباتش با عربستان سعودی توازن ایجاد کند. کمکهای مالی و منابع اقتصادی عربستان سعودی به پاکستان نقش زیادی در تصمیمسازیهای این کشور دارد. پاکستان کشور فقیری محسوب میشود که بهشدت به واردات انرژی وابسته است، در برابر، عربستان کشور ثروتمندی است که منابعی سرشار از انرژی دارد. به همین دلیل دوستی با عربستان برای اسلامآباد بسیار اهمیت دارد. مذهبی بودن جمعیت پاکستان هم در روابط دو کشور تاثیرگذار است و به دلیل میزبانی عربستان از قبله مسلمانان، افکار عمومی پاکستان به روابط با عربستان اهمیت زیادی میدهند.
بیشتر بخوانید:میدان گازی آرش در گردنه اختلاف مرزی ایران، عربستان و کویت
مساله بعدی این است که عربستان سعودی در منظومه غرب قرار دارد، ارتش و دولت پاکستان هم به مجموعه غرب تمایل بیشتری دارند. تمام این عوامل باعث میشود که عربستان قدرت غیرقابل جایگزینی در سیاست پاکستان محسوب شود. اما ایران هم به دلیل همسایگی با پاکستان اهمیت زیادی برای اسلامآباد دارد. تهران به لحاظ تاریخی، قوت قلبی برای پاکستان محسوب میشود. ایران از لحاظ تمدنی، زبان، فرهنگ و دین قرابتهای زیادی با پاکستان دارد و پیوندهای فرهنگی و اجتماعی زیادی میان دو کشور وجود دارد، به همین دلیل تهران هم برای اسلامآباد قابل چشمپوشی نیست، در نتیجه پاکستان هیچگاه اقداماتی انجام نمیدهد که در تخاصم با تهران باشد. به همین دلیل اسلامآباد همواره دنبال توازن در روابطش با تهران و ریاض است.
زمانی که روابط بین ایران و عربستان سرد و خصمانه باشد، بهصورت طبیعی ریاض به اسلامآباد فشار میآورد که از گسترش روابط با ایران خودداری کند. در چنین دورههایی عناصری که در پاکستان تمایل بیشتری به عربستان دارند، رویکردهای غیردوستانهای در قبال ایران در پیش میگیرند. بهبود رابطه تهران و ریاض، هم میتواند به آرام کردن فضای داخلی پاکستان به نفع ایران کمک کند و هم میتواند اجازه دهد که دو کشور در زمینههایی از جمله در حوزه انرژی با هم همکاری کنند.
**به نظر میرسد که پاکستانیها خودشان هم تمایل چندانی به تکمیل این پروژه نشان نمیدهند. برای مثال هندوستان، دستکم تلاش کرد تا برای استمرار همکاریهایش با تهران از واشنگتن برای ادامه پروژه بندر چابهار معافیت تحریمی بگیرد. اما پاکستانیها بهرغم نیاز شدیدی که به انرژی دارند، تلاشی در این زمینه انجام ندادند. فکر میکنید دلیل این بیمیلی چه باشد؟
تفاوت زیادی بین پاکستان و هندوستان وجود دارد؛ پاکستان یک کشور فقیر است، درحالیکه هند پنجمین قدرت اقتصادی جهان محسوب میشود و چشمانداز آینده این کشور این است که به سومین قدرت اقتصادی جهان تبدیل شود. در برابر، در طول دو دهه گذشته بهصورت پیوسته قدرت اقتصادی پاکستان کاهش پیدا کردهاست و منازعات داخلی این کشور افزایش پیدا کردهاست و ناامنی و تروریسم و افراطیگری انقدر در این کشور افزایش یافته که به قلب این کشور هم نفوذ کردهاست.
دو کشور خیلی متفاوت هستند، قطعاً قدرت اقتصادی در این مسئله نقش دارد. کشوری که ضعیفتر باشد مجبور است که جلوی خواستههای کشورهای بزرگ کوتاه بیاید، چراکه بخشی از کمکهای مهمی که پاکستان در حوزه ارتش، تسلیحات و جنگافزارهای نظامی دریافت میکند، از آمریکا تامین میشود. ارتش نفوذ زیادی در دولت پاکستان دارد و افسران و امرای ارتش پاکستان نمیتوانند از کمکهای آمریکا چشمپوشی کنند. به همین دلیل رضایت آمریکا برای اسلامآباد اهمیت ویژهای دارد.
پاکستان کشوری است که به صورت مجتمع صنعت نظامی اداره میشود و بخش نظامی در اقتصاد این کشور منافع بالایی دارد و بخش بزرگی از اقتصاد، صنایع، مؤسسههای فرهنگی، اندیشکدههای سیاسی و دیگر حوزهها، تحت سیطره نظامیان است. بهطور طبیعی منافع نظامیان بر دیگر مسائل در این کشور اولویت دارد.