هواداران باشگاه پرسپولیس این روزها نگران ماندن یا نماندن سرمربی کروات تیمشان هستند؛ برانکو برای آنها «پروفسوری» کاردان است که توانسته در مدتزمانی کم برایشان شش جام بیاورد و یکبار هم آنها را به فینال لیگ قهرمانان آسیا برساند. برای هواداران پرسپولیس این روزها یک چیز بیشتر اهمیت ندارد: حفظ برانکو.
اقتصاد24 - شرایط در باشگاه پرسپولیس شباهت عجیبی به روزهایی دارد که تیم ملی با هدایت کارلوس کیروش جام جهانی برزیل را به پایان رسانده بود؛ شاگردان کیروش در آن جام، آرژانتین با فوقستارهاش مسی را متوقف کرده بودند و کارشان ارزش زیادی داشت؛ آنقدر زیاد که دوسوم علاقهمندان به فوتبال از وزارت ورزش و شخص وزیر یک چیز بیشتر نمیخواستند: حفظ کیروش.
کیروش برخلاف میل محمود گودرزی، وزیر وقت ورزش، به کارش در فوتبال ایران ادامه داد و ابتدا تبدیل به «غولی محبوب» و سپس تبدیل به «غولی مهارنشدنی» شد؛ او حمایت گسترده مردم را پشت خودش میدید و هرجایی هم که یک مسئول از کار کیروش انتقاد میکرد، رسانهها پشت کارلوس درمیآمدند تا نشان دهند او خطقرمزشان است؛ کیروش هم حق داشت؛ او میگفت تیمش به امکانات بیشتری نیاز دارد و در این بین هر از چندگاهی هم بابت دستمزد عقبافتادهاش دلچرکین میشد و صحبتهایی مبنیبر ناامیدی از شرایط به زبان میآورد. کیروش حق داشت؛ مسئولان فدراسیون فوتبال ایران به او وعده داده بودند برایش امکانات فراهم میکنند و در اولین زمان ممکن دستمزدش را هم میدهند. وقتی که این وعدهها عملی نشد، کیروش محبوب تبدیل به سرمربی مهارنشدنی شد. او هر حرف و واکنشش با حمایت گسترده هواداران و رسانهها روبهرو شد و رفتهرفته تبدیل به غول ترمزبریدهای شد که دیگر خودش را بالاتر از فوتبالی میدید که امثال مهدی تاج و علی کفاشیان آن را اداره میکنند. کیروش حتی به واسطه همین حمایتها چندینبار به طور مشخص به دل دو وزیر ورزش هم زد: ابتدا گودرزی و سپس سلطانیفر.
حتی اگر خیلی خوشبینانه به داستان این روزهای برانکو و باشگاه پرسپولیس نگاه شود، باز هم نمیشود منکر این داستان شد که برانکو در مسیری قدم برمیدارد که کیروش چندسالی در آن قدم زد؛ این مرد کروات همین حالا حمایت گستردهای در بین طرفداران فوتبال دارد و رسانهها هم پشت او هستند؛ برگ برندهای که برانکو در مقایسه با کیروش دارد این است که در عرصه باشگاهی نتیجه گرفته و برای پرسپولیس جام هم آورده است. همین حالا کمتر کسی جرئت دارد به برانکو انتقاد کند یا حتی پا را فراتر بگذارد و از این پروفسور کرواتی ایراد بگیرد؛ هنوز چیزی نشده، رسانهها و صدالبته هواداران، مسئولان و مدیریت باشگاه را مورد انتقاد قرار میدهند که چرا نمیتوانند قرارداد برانکو را تمدید کنند. این مرد کروات به خوبی جای پایش را در فوتبال ایران سفت کرده و حالا هر کسی که قرار باشد با او سرشاخ شود، از همین حالا بازنده است.
کیروش بعد از جام جهانی که مشخص شده بود فوتبال ایران را دستکم از لحاظ سبکی تکان داده و جایگاه مناسبی در دنیا برایش فراهم کرده، متکلموحده شد؛ «من» گفتنهایش در همه مصاحبهها به چشم میآمد؛ او فراهمکردن «پک» را به نام خودش زد و آن را پای تلاشهای خودش گذاشت. لژیونرهای ایران را به زمان «من» و قبل از «من» تقسیم کرده و گفت که «من» حتی از جیب برای اردوهای تیم ملی هزینه کرده بودم. کارلوس دیگر خودش را جدای از مجموعهای میدید که برایش کار میکرد؛ او دیگر حاضر نبود به وعدهووعیدها گوش کند و سعی میکرد خودش را قبل از هرچیز دیگری ببیند.
برانکو یکی، دوسالی است که میگوید «من». او از دستاوردهایش در باشگاههایی که کار کرده حرف میزند و میگوید «من» باسوادترین مربی شاغل در دنیا هستم. برانکو میگوید آمار «من» در تیم ملی ایران از بقیه بهتر بوده. امتیازگیری در پنجرههای بسته را به هنر خودش ربط میدهد. او حالا این روزها خودش را از مجموعهای که با آن قرارداد بسته جدا میکند و خودش را در اولویت میگذارد؛ پولش را میخواهد و میگوید تا فراهم نشود حاضر به ادامه مذاکره یا مربیگری در پرسپولیس نیستم.
کیروش هرباری که کارش با ایران به گره میخورد، بهناگاه با خیل عظیم پیشنهادات از سوی دیگر کشورها مواجه میشد؛ او هر روز گزینه مربیگری در یک تیم ملی بود؛ رسانههای نزدیکتر به او هم خبر میدادند که قرار است اینبار به یکی از این پیشنهادات پاسخ مثبت بدهد و فوتبال «بیدروپیکر» ایران را بیخیال شود؛ هواداران او تقریباً ماهی نبود که از یک پیشنهاد جدید برایش رونمایی نکنند. دستآخر هم همانهایی که کیروش را متهم به بازارگرمی میکردند متوجه شدند پیشنهادات او، حداقل بخشی از آنها، جدی است. نتیجه آن شد که کیروش هنوز سرمربی ایران بود که با فدراسیون فوتبال کلمبیا توافق کرد و بلافاصله هم بعد از پایان کارش با ایران راهی بوگوتا شد تا هدایت این تیم را برعهده بگیرد.
حالا این روزها هم برانکو پیشنهادات زیادی دارد؛ او هر روز از یک باشگاه یا یک تیم ملی پیشنهاد دارد؛ خودش پیشنهاد از کرهجنوبی و ازبکستان در رده ملی را تأیید کرده؛ در رده باشگاهی هم که این روزها حرفوحدیث زیاد است؛ از الاهلی مصر گرفته تا عربستان یا حتی همین تراکتورسازی در ایران. هرچقدر که رسانههای نزدیک به این سرمربی هم بخواهند برای او گزینه رو کنند، بالاخره ممکن است همین امروز و فردا یکی از آنها جدیتر از آب دربیاید و او از پرسپولیس برود.
کیروش قبل از اینکه تبدیل به «غول مهارناپذیر» شود، مربی بادانشی بود که هنرش را در تیم ملی ایران نشان داد؛ او از یک تیم متزلزل، تیمی منسجم ساخت و به آن شخصیت داد؛ دیگر کسی در دنیا پیدا نمیشد که از همگروهی و بازی با ایران احساس خوشحالی کند و بگوید قرعه سادهای به نام ما خورده است. اما چرا کیروش به جایی رسید که خودش را از سیستم و فوتبال ایران بالاتر دید؟ آیا چیزی به غیر از ضعف سیستم و مدیریت بود که او را تبدیل به مردی پرخاشگر کرد؟ به راستی اگر به وعدههای فدراسیوننشینها به کیروش درباره فراهمکردن امکانات و دادن بهموقع دستمزد او به درستی عمل میشد، آیا کیروش مردی میشد که خودش را برتر از بقیه ببیند.
برانکو قاعده بازی را فراگرفته است؛ او برخلاف کیروش که هیاهو دارد، مردی آرام است، ولی با همین آرامش به چیزهایی که نیاز داشته رسیده؛ او هوادار دارد، حمایت رسانهها را پشت خودش حس میکند و از آن مهمتر جام هم آورده است. حالا این سیستم و مدیریت ضعیف فوتبال ایران است که برانکو را وارد مکتب «کیروشیسم» میکند؛ از او یک مربی میسازد که در حین داشتن قرارداد با پرسپولیس به خودش اجازه میدهد با دیگر گزینهها وارد مذاکره شود و تمایلی به تکذیب آنها نشان ندهد. او حق خودش میداند که وقتی خواستههایش فراهم نشود، به فکر پلنهای بعدی باشد.
برانکو فعلاً هم محبوبیت دارد و هم افتخار، ولی اگر مدیریت فوتبال ایران با تمام نواقصی که دارد، بماند و با برانکو به کار ادامه دهد، آیا باز هم میتواند خواستههای این مرد کروات را برآورده کند؟ آیا تضمینی هست که برانکو تبدیل به کیروشی دیگر در فوتبال ایران نشود؟ کیروش محبوب را مدیریت ضعیف تبدیل به کیروش سرکش کرد، چه دلیلی دارد که با این مدیریت ضعیف، برانکوی محجوب تبدیل به کیروش جدید نشود؟