اقتصاد۲۴- مریم آیتی: واژه اقتصاد (Economics) از دو کلمه یونانی اویکوس (Oikos) به معنی خانه و نمین (Nemin) به معنای اداره کردن گرفته شده و از نظر لغوی به معنی مدیریت خانه است.
اقتصاد یک علم اجتماعی است که در بسیاری از زمینههای دیگر از جمله علوم سیاسی، جغرافیا، ریاضیات، جامعهشناسی، روانشناسی، مهندسی، حقوق، پزشکی و تجارت نقش دارد.
اقتصاد کلان سعی دارد در صورت وجود مشکل در هر یک از این مسائل، مشکل را بیابد و با استفاده از راهکارهای موجود اقدامهای لازم جهت رفع آن را انجام دهد.
البته تمام مسائل مطرح شده در اقتصاد کلان با یکدیگر در ارتباط هستند و نمیتوان آنها را جدای از هم در نظر گرفت. به طور مثال کاهش سرمایه گذاری در اقتصاد منجر به افزایش بیکاری خواهد شد و همچنین کاهش سرمایه گذاری منجر به کاهش تولید ناخالص کشور و کاهش درآمد سرانه و کاهش رفاه عمومی جامعه خواهد شد.
نام سنتی این رشته، اقتصاد سیاسی است و تا اواخر قرن نوزدهم کتابها با عنوان اقتصاد سیاسی منتشر میشده است. نهایتا در اواخر قرن نوزدهم برای جلوگیری از تأثیر این واژه بر منافع سیاسی محدود به نام علوم اقتصادی (economic science) تغییر نام دادند.
در واقع علم اقتصاد به تخصیص بهینه منابع میپردازد، زیرا در جامعه بشری منابع محدود هستند و نیازهای بشری نا محدود. اقتصاد میکوشد با توجه به محدود بودن منابع، برای رفع نیازهای انسان در این کره خاکی منابع را به صورت بهینه و کارآمد تخصیص دهد.
علم اقتصاد علاوه بر این که به روابط منابع و تاثیر آنها بر یکدیگر میپردازد، به ویژگیهای فردی و رفتاری افراد جامعه و نحوه استفاده از منابع توسط آنان نیز اشاره میکند. علم اقتصاد به دو زیر شاخه اصلی، یعنی اقتصاد خرد و اقتصاد کلان تقسیم میشود.
علم اقتصاد از زیر مجموعههای علوم اجتماعی است که با نوشتن کتاب ثروت ملل آدام اسمیت (پدر علم اقتصاد) در سال ۱۷۷۶ میلادی به صورت علمی مستقل ارائه شد. اما قبل از انتشار این کتاب از سوی آدام اسمیت این علم وجود داشته است و بیشتر تمرکز آن بر اخلاق، مذهب و سیاست بوده است. این علم بعد از کتاب آدام اسمیت به صورت مستقل از مباحث مذهبی و اخلاق وارد جامعه شد.
در این کتاب نکته اصلی که برای اولین بار بیان شده آن است که قیمت در جایی به تعادل میرسد که عرضه کننده و تقاضا کننده در آن نقطه معامله انجام داده باشند و قیمتی که در آن معامله انجام گرفته شده است را قیمت تعادلی نامید.
دومین نکتهای که در این کتاب بسیار حائز اهمیت است این است که، عرضه، تقاضای خود را ایجاد خواهد کرد. این نکته یک مثال واقعی از تاثیرپذیری اقتصاد از شرایط اقتصادی موجود در جامعه است، زیرا در آن زمان که این نکته بیان شده جامعه به تازگی در حال صنعتی شدن بوده و در جای جای اقتصاد کمبود عرضه کالا و خدمات وجود داشته است. با عرضه هر کالایی به احتمال بسیار زیاد تقاضا برای آن وجود داشته است. همان گونه که گفته شد قیمت بازار نشان دهنده نقطه تعادلی عرضه و تقاضا است.
*اشتغال کامل
اشتغال کامل وضعیتی است که در آن افراد در صورت اراده برای یافتن شغل بیکار نمانند. یا اینکه بیکاری حداقل مقدار ممکن باشد.
*ثبات قیمتها
همانطور که از اسمش پیداست در این مورد سیاستگذاران اقتصادی سعی میکنند که نوعی سیاست گذاری و تصمیم گیری کنند که قیمتها از قبیل قیمت کالاها، خدمات، عوامل تولید ترجیحا در طول زمان ثابت بمانند یا تورم به مقدار قابل توجهی کم باشد (هدف تورمی در کشورهای توسعه یافته دو درصد است).
*توزیع عادلانه درآمد در جامعه
در یک اقتصاد سالم بین دهکهای درآمدی جامعه نباید تفاوت چشمگیری وجود داشته باشد بنابراین در این مورد هدف آن است که همه مردم دسترسی یکسانی به امکانات داشته باشند. بهطور خلاصه شکافهای موجود بین دهکهای درآمدی جمعیت کشور کم شده یا حداقل، زیادتر نشود.
*رشد و توسعه مداوم اقتصادی
تمامی تدبیرهای به کار رفته به منظور رشد و توسعه مداوم اقتصادی است که هدف نهایی مادی و معنوی همه اقتصادهای دنیاست. رشد و توسعه مناسب برای اقتصادهای توسعه یافته هدفی بین ۲.۵٪ تا ۳.۵٪ است. این یک توسعه مناسب و امن است بدون اینکه کشور هدف وارد یک تورم آسیب زا شود.
*افزایش بهره وری
افزایش بهره وری در منابع معتبر اقتصادی به معنای این است که تمام کالاها و عوامل تولید یک محصول در ارزندهترین حالت خودشان باشند. هدف دیگر این است که کمترین هدردهی و اسراف در هنگام تولید کالا ایجاد شود، و هر فرد با توجه به مهارتی که دارد از تخصص و مهارت در شغلش به صورت حداکثری استفاده شود.
*مفهوم عرضه و تقاضا
عرضه و تقاضا مهمترین مفهوم در علم اقتصاد است. عرضه به معنی آورده بازار است، به این مفهوم که تولیدکنندگان مقدار مشخصی از کالا و خدمات خود را در قیمت مشخصی به بازار ارائه میدهند.
تقاضا نیز مقدار مشخصی از کالا و خدمات است که خریداران در قیمت مشخصی متقاضی خرید آن هستند. قیمتی که تقاضا کننده و عرضه کننده به خواسته خود برسند قیمت تعادلی است.
بیشتر بخوانید: اقتصاد ترکیه چگونه از ایران پیشی گرفت؟/ درآمد سرانه ترکها بیش از دو برابر ایرانیان است
هرگاه تقاضا کننده حاضر باشد پول بیشتری برای خرید کالا و خدمات ارائه دهد، عرضه کننده عرضه خود را افزایش خواهد داد. هر وقت هم که عرضه کننده عرضه خود را کاهش دهد متقاضی برای بدست آوردن یک مقدار مشخص کالا و خدمات (به دلیل کمبود کالا و خدمات در اقتصاد) مجبور به پرداخت پول بیشتری میشود.
اقتصاد کلان شاخهای از علم اقتصاد است که به بررسی موضوعات کلان و اثرگذار بر پهنه یک کشور یا دنیا میپردازد. موضوعاتی مانند تورم، بیکاری، رشد اقتصادی، تولید ناخالص داخلی، و مسایلی از این دست در حیطه این شاخه قرار میگیرند.
تورم
تورم یک پدیده اقتصادی است که به معنی افزایش قیمتها در کل اقتصاد است. این پدیده معمولاً به صورت درصدی بیان میشود که نشاندهنده نرخ افزایش قیمتها در طول یک سال است. یک سطح کم از تورم انتظار میرود و حتی تشویق میشود، زیرا نشاندهنده رشد اقتصادی و افزایش تقاضا برای کالا و خدمات است. اما اگر نرخ تورم بالا باشد، مشکلاتی را به دنبال خواهد داشت.
با سطح بالای تورم، قدرت خرید پول کاهش مییابد و هزینه زندگی بالاتر میرود. قیمتهای بالاتر برای همه چیز، از مواد غذایی تا بنزین برای ماشین، به معنی این است که هزینههای روزمره بسیار گرانتر میشوند.
با افزایش قیمتها، مصرفکنندگان پول کمتری برای خرید کالا و خدمات دارند و در نتیجه، عادات مالی خود را تغییر میدهند. این تغییرات در سطح جامعه، ممکن است باعث کند شدن رشد اقتصاد و در نتیجه، باعث افزایش بیکاری شود.
رکود
رکود در اقتصاد به طور معمول با دو سهم متوالی از رشد منفی تولید ناخالص داخلی (GDP) تعریف میشود. این به این معنی است که فعالیت اقتصادی کاهش مییابد و تولید کل کشور در طول دو سهم متوالی کاهش یافته است.
رکود ممکن است باعث افزایش بیکاری و کاهش درآمد و قدرت خرید شود. با کاهش فعالیت اقتصادی، تقاضا برای کالا و خدمات کاهش مییابد و در نتیجه، شرکتها ممکن است نیاز به کارکنان کمتری داشته باشند و بنابراین، بیکاری افزایش مییابد. همچنین، با کاهش فعالیت اقتصادی، قدرت خرید پول کاهش یافته و در نتیجه، قدرت خرید مردم پایین میآید.
برای جلوگیری از رکود یا برای خروج از آن، دولتها و بانکهای مرکزی ممکن است سیاستهای پولی و مالی را اعمال کنند. به عنوان مثال، دولت ممکن است سطح مخارج خود را افزایش دهد یا نرخ مالیات را کاهش دهد تا به رونق بازار کمک کند. بانک مرکزی نیز ممکن است نرخ بهره را کاهش دهد تا منابع را به بازار هدایت کند و به رونق آن کمک کند.
تولید ناخالص ملی
تولید ناخالص ملی یا GNP به انگلیسی Gross National Production، به مجموع ارزش کالا و خدمات تولید شده در یک اقتصاد ملی دربازه زمانی مشخص (غالبا یک سال) گفته میشود.
دقت شود این شاخص برای تمامی افراد یک ملیت است یعنی اگر شخصی اصالتا ایرانی است، اما در آلمان زندگی و امرار معاش میکند جز تولید ناخالص ملی ایران حساب میشود. به همین صورت اگر یک آلمانی در ایران زندگی کند درامدش جز تولید ناخالص ملی آلمان حساب میشود نه ایران.
تولید ناخالص داخلی
تولیدناخالص داخلی (GDP)، به مجموع ارزش کالا و خدمات تولید شده در داخل مرزهای یک کشور در مدت یک سال گفته میشود.
معمولاً دولتها به بُعد سالانه تولید ناخالص داخلی اهمیت بیشتری میدهند، اما گاهی اوقات با توجه به شرایط اقتصادی بُعد فصلی آن هم مورد توجه قرار میگیرد.
با استفاده از گزارشهای تولید ناخالص داخلی میتوان دریافت که چه بخشهایی از اقتصاد در حال رشد و چه بخشهایی در حال نزول هستند. این شاخص به سرمایهگذاران کمک میکند تا تشخیص دهند سرمایههای خود را در کدام حوزهها وارد کنند. اما بهترین سنجشگر برای مقایسه اقتصاد بین دو کشور، سرانه تولید ناخالص داخلی واقعی است.
در محاسبه تولید ناخالص داخلی یک کشور، تمام مصرف خصوصی و عمومی، هزینههای دولتی، سرمایهگذاریها، اضافه شده به موجودیهای خصوصی، هزینههای ساخت و ساز پرداخت شده، و تراز تجاری خارجی لحاظ میشود.
از میان تمام اجزایی که تولید ناخالص داخلی یک کشور را تشکیل میدهند، تراز تجاری خارجی از اهمیت ویژهای برخوردار است به این علت که کشورهای توسعه یافته غالبا حجم معاملات زیادی با سایر کشورها دارند و تراز تجاری میتواند تاثیر بسیار زیادی در محاسبات و تحلیلات ما داشته باشد.
تولید ناخالص داخلی واقعی
تولید ناخالص واقعی به این معنی است که ارزش پولی همه کالاها و خدمات تولید شده در طی یک سال را بر اساس قیمتهای سال پایه نشان میدهد.
برای محاسبه تولید ناخالص واقعی، سالی را به عنوان سال پایه انتخاب میکنند و ارزش تولید کالا و خدمات نهایی سال حاضر را بر حسب آن سال پایه محاسبه میکنند. زیرا ممکن است در طول چند سال تورم ایجاد شده باشد و تورم نیز باعث افزایش قیمت کالا و خدمات نهایی شود که این خود باعث بزرگتر نشان دادن تولید ناخالص داخلی میشود.
اگر ارزش پولی کالا و خدمات نهایی را بر حسب سال پایه محاسبه کنند در حقیقت اثر تورم را بر محاسبه تولید ناخالص داخلی کنار گذاشتهاند که باعث درک درستتری از تولید ناخالص داخلی میشود.
سرانه تولید ناخالص واقعی
با استفاده از سرانه تولید ناخالص داخلی واقعی میتوان بهتر یا بدتر شدن اقتصاد دو کشور را با یکدیگر مقایسه کرد. دلیل استفاده از سرانه تولید ناخالص واقعی این است که اولا اثر تورم بر تولید ناخالص داخلی حذف شده است و دوم اینکه بر جمعیت کشور تقسیم میشود و تولید را به صورت نفری یا سرانه مشخص میکند.
اگر تولید ناخالص واقعی دو کشور را با هم مقایسه کنیم ممکن است کشوری تولید ناخالص واقعی بالایی داشته باشد و همزمان جمعیت آن نیز بسیار زیاد باشد. در این صورت سرانه آن برای کل کشور کاهش مییابد. در نتیجه سرانه تولید ناخالص واقعی در واقع یک آینه تمام نما از رفاه و پیشرفت یک کشور است.
شاخصی که بتوان برای نشان دادن مقدار رشد اقتصادی کشور در طول یک دوره یک ساله نشان داد، رشد تولید ناخالص داخلی است. زیرا این شاخص اعلام میکند که تولید ناخالص داخلی یک کشور در انتهای یک سال نسبت به سال قبل چند درصد رشد را تجربه کرده است.
سیاستهای پولی و مالی اصلیترین ابزارها در اختیار تصمیم گیرندگان اقتصادی برای مقابله با شوکهای اقتصادی هستند. سیاست مالی به وسیله دولت و با تغییر در مخارج مصرفی دولت و همچنین تغییر در نرخ مالیات اعمال میشود. اما سیاست پولی به صورت کلی با تغییر در نرخ بهره توسط بانک مرکزی اعمال میشود.
سیاست مالی، استفاده از درآمد و مخارج دولت به عنوان وسیلهای برای تأثیرگذاری بر اقتصاد است. نمونهای از این ابزارها مخارج، مالیات و بدهی است.
در شرایطی که اقتصاد کلان در حالت رکود است دولت با اعمال سیاست مالی انبساطی از جمله افزایش مخارج خود و کاهش نرخ مالیات، اقدام به ایجاد رونق در بازار میکند. بانک مرکزی نیز در شرایط رکودی اقدام به کاهش نرخ بهره میکند تا منابع موجود در بانکها که سپرده شدهاند وارد بازار شده و به رونق آن کمک کنند.
از سوی دیگر، در شرایطی که اقتصاد به اصطلاح در حال داغ شدن است دولت و بانک مرکزی اقدام به اعمال سیاست مالی و پولی انقباضی میکنند. دولت سیاست پولی انقباضی را از طریق کاهش مخارج خود و افزایش مالیاتها اعمال میکند. بانک مرکزی نیز با افزایش نرخ بهره اقدام به سیاست پولی انقباضی میکند.
بانکهای مرکزی به منظور دستیابی به نرخ بهره ثابت بهطور مداوم میزان عرضه پول را تغییرمیدهند. برخی از بانکهای مرکزی با تمرکز بر نرخ تورم، اجازه نوسان به نرخ بهره میدهند. بانکهای مرکزی سعی دارند که جامعه تولید بیشتری داشته باشند که بدون اجرای سیاستهای انبساطی موجب تورم نشوند.
اهداف بانک مرکزی در حالت کلی دوتاست، در مرحله اول کنترل تورم (تورم استاندار بین المللی ۲٪ است) و در مرحله دوم کنترل رکود (شاخصهای متعددی برای سنجیدن رکود وجود دارد) است به گونهای که بین این دو توازن برقرار باشد.
اقتصاددانان سیاست پولی را بر سیاست مالی ترجیح میدهند زیرا سیاست پولی عموماً توسط بانکهای مرکزی که غالبا در سراسر دنیا مستقل از دولت و سیاست است اجرا میشود. اما سیاستهای مالی توسط نهادهای سیاسی کنترل میشود که مواقع بسیاری به خاطر بحثهای سیاسی بین احزاب در کشورهای متفاوت دستخوش تغییرات بسیاری میشود، مانند کشور ترکیه که اردوغان نزدیک انتخابات در سال ۱۴۰۲ در سیاستهای مالی کشورش تغییرات بسیاری اعمال کرد.
غالبا سیاست پولی وقفه درونی و وقفه بیرونی کوتاهتری نسبت به سیاستهای مالی دارند. در سیاست پولی بانکهای مرکزی به سرعت میتوانند تصمیمگیری نمایند و تصمیمات خود را اجرا کنند. در حالیکه سیاستهای مالی بیشتر مواقع زمان میبرند تا تصویب شده و به مرحله اجرا برسند.