اقتصاد۲۴- شیوا سپهری: کارل منگر در لهستان متولد و در سال ۱۸۶۷ از رشته حقوق دانشگاه کراکف، در لهستان، فارغ التحصیل شد. زمانی که در دفتر نخست وزیر در وین کار میکرد به اقتصاد علاقه مند شد در سال ۱۸۷۱، همزمان با انتشار نظریه اقتصاد سیاسی جونز، اثر خود را با عنوان اصول اقتصاد منتشر کرد. در فاصله سالهای ۱۸۷۳ تا ۱۹۰۳، به جز سه سالی که مربی ولیعهد اتریش بود همواره استاد دانشگاه وین بود. در آن سال، منگر از مقام خود استعفا داد تا خود را به طور کامل وقف تحقیق و نگارش کند و به ویژه تحلیلی را که نخستین بار در اصول اقتصاد خود تشریح کرده بود به اثبات برساند و گسترش دهد. اما مرگ به او امان نداد و در سال ۱۹۲۱، قبل از آن که به این آرزو جامه عمل بپوشاند درگذشت.
منگر با اصول اقتصاد خود نقشی اساسی در نظریه اقتصادی ارزش و قیمت ایفا کرد که بر نظریه مطلوبیت و روابط تکمیلی میان کالاهای مصرفی و تولیدی متمرکز بود. منگر در تحلیل خود به جای استفاده از محور لذت-رنج جونز از اندیشههای نیازهای انسانی که در ذهن احساس میشود و تبدیل آنها به تقاضای مصرفکننده استفاده کرد. او بر اشتراک اساسی میان فرایندهای ارزشگذاری کالاهای مصرفی و کالاهای تولیدی نیز تاکید کرد. منگر همچنین بر اهمیت نهادها و شیوه پیچیده آغاز و تطور آنها تاکید کرد. وی معتقد بود که خیلی از نهادهای مهم نسنجیده و بدون طراحی آگاهانه ایجاد شدهاند.
کارل منگر متولد ۱۸۴۰ فرزند یک خانواده ثروتمند از اشراف کوچک بود. پدرش، آنتون منگر، یک وکیل بود. مادر او، کارولین گرژابک، دختر یک تاجر ثروتمند بوهمیایی بود. او دو برادر به نام های آنتون و مکس داشت که هر دو به عنوان وکیل برجسته بودند. پسر او، کارل منگر، ریاضیدانی بود که سالها در موسسه فناوری ایلینویز تدریس کرد.
کارل منگر پس از یک دوره آموزشی به عنوان معلم برای ولیعهد رودولف اتریش-مجارستان، در سال ۱۸۷۳ به عنوان مدرس در دانشگاه وین دست یافت وی به طور موقت کرسی وین را کهدر سال ۱۸۷۱ در دست داشت. منگر در سال ۱۸۷۹ استاد دانشگاه وین شد. او تا زمان بازنشستگی در سال ۱۹۰۳ در این سمت بود.
کارل منگر به همراه ویلیام استنلی جوونز و لئون والراس به عنوان یکی از سه رهبر "انقلاب مارژینالیستی" در دهه ۱۸۷۰ مورد ستایش قرار گرفته است.
حداقل از یک جهت میتوان او را متفاوت دانست. برخلاف ژوونز یا والراس، کارل منگر «مکتب فکری» را تأسیس کرد که از آن زمان -یعنی مکتب اتریش- کمابیش ویژگی متمایز خود را حفظ کرده است. دو شاگرد او، یوگن فون بوم-باورک و فردریش فون ویزر کارهای زیادی برای پیشرفت و ایجاد مکتب انجام دادند.
بیشتر بخوانید: کارل پولانی کیست؟/ مدافع سرسخت اقتصاد سوسیالیستی و مخالف جدی خود تنظیم گری بازار آزاد
منگر در کتاب خود که در سال ۱۸۷۱ به نگارش درآمد، به بیان مفاهیم نظریه ارزش حاشیه گرا، توجه کرد و ادعا کرد که مردم نیازهای خود را اولویتبندی میکنند و واحدهای متوالی کالاها را برای برآوردن نیازهای فوری به کار میبرند. منگر ادعا میکرد که «ارزش» یک کالا برابر است با میزان استفاده فوری از آن. تنها بعداً شاگرد او ویزر اصطلاح «کاهش سودمندی حاشیه ای» را در طرح منگر به کار برد.
توجه داشته باشید که او تصور نمیکرد "نیازها" به طور اساسی قابل اندازه گیری باشد، فقط یک کالا تا جایی مصرف میشود که مصرف بیشتر یک واحد از آن کالا، نیاز کمتر فوری را نسبت به مصرف کالای دیگری که میتوانست داشته باشد، برآورده کند.
تئوری تولید منگر نیز به اندازه کافی ساده بود: عوامل و کالاهای واسطهای ("کالاهای مرتبه بالاتر") فقط به این دلیل تقاضا میشدند که کالاهای مصرفی ("کالاهای درجه اول") مورد تقاضا بودند. نظریات منگر بعدها در مکتب اتریش به کار گرفته شد.
روشی که منگر برای توضیح تئوری قیمت خود در نظر گرفت نیز جالب بود: او با مبادله خالص بین افراد شروع کرد، سپس در شرایط انحصار موضوع را بررسی کرد تا در نهایت زمینه معامله را به رقابت خالص تنظیم کرد. فصل منگر از بازارپسندی یک «کالا»، به ویژه تمایز او بین کیفیت و کمیت نیز بسیار تغییر داد. تمایز منگر بین "کالاهای اقتصادی" (کالاهایی که کمیاب هستند) و "کالاهای غیراقتصادی" قرار بود در نظریه نئووالراسی بعدی نقش اساسی داشته باشد.
ضمناً عنصر زمان و عدم قطعیت در منگر مهم است. دبه عقیده او اگر منظور ما مجموعهای از قیمتها باشد که در آن مبادله به طور همزمان و با رضایت کامل همه انجام میشود. در عوض، قیمتها نشانههای تعادل بین افراد درگیر در فرآیند مبادله هستند.
کارل منگر پس از یک دوره آموزشی به عنوان معلم برای ولیعهد رودولف اتریش-مجارستان، در سال ۱۸۷۳ به عنوان مدرس در دانشگاه وین دست یافت وی به طور موقت کرسی وین را کهدر سال ۱۸۷۱ در دست داشت. منگر در سال ۱۸۷۹ استاد دانشگاه وین شد. او تا زمان بازنشستگی در سال ۱۹۰۳ در این سمت بود.
وقتی کارل منگر در سال ۱۸۷۱ مشهور بود، نظریه ذهنی ارزش آن در تضاد کامل با نظریه ارزش کلاسیک بود. البته مخالفتها با نظریه او نه از جانب اقتصاددانان قدیمی کلاسیک، بلکه از سوی مدرسه تاریخی آلمان به وجود آمد. آنها به رهبری گوستاو اشمولر، کار منگر را به عنوان یک "انتزاع بی ربط" محکوم کردند و با استفاده از قدرت خود بر دانشگاههای آلمان، اطمینان حاصل کردند که هیچ یک از پیروان منگر و هیچ یک از آثار منگر نتوانند در اروپای مرکزی نفوذ کنند. البته منگر نیز به این مخالفتها پاسخ داد.
نمی توان انکار کرد که بسیاری از کارها و بینش های او به معنای معنادار به اقتصاد مدرن راه یافته است. همانطور که جان هیکس بعداً بیان کرد، "من افتخاری را که برای منگر قائلم به هیچ کس نمی دهم"