تحریمهای جدید آمریکا، موقعیت کنونی را بسیار پیچیدهتر از قبل کرده و احتمال مذاکره را به شدت پایین آورده است.
در این موقعیت جدید، پذیرش مذاکره از سوی ایران، حمل بر عقبنشینی و انعطاف و نرمش خاص میشود که دارای هزینه اجتماعی و سیاسی بالایی است. اگر تا قبل از این، احتمالی، ولو کم، برای مذاکره وجود داشت، از این پس آن احتمال کم نیز در چشمانداز قرار ندارد.
در سوی آمریکا، منطق موقعیت کنونی، ایجاب میکند که در همین مسیر پیش برود چرا که ارزیابی آن از خروج از برجام، این است که هم در هماهنگسازی کشورهای منطقه و اروپا علیه ایران و هم در اعمال فشارهای اقتصادی به ویژه کاهش فروش نفت، تا حد زیادی موفق بوده است. به این اعتبار، روند مناسبات، رو به سوی افزایش واگرایی و لاینحل شدن تنشها به روشهای متعارف با هزینه اجتماعی و سیاسی پایین است.
در عین حال، احتمال درگیری نظامی، به رغم اتفاقات اخیر، به چند دلیل در چشمانداز نیست. اول این که هزینه اعمال فشارها از طریق تحریمها، برای آمریکا، به مراتب بسیار کمتر از درگیری نظامی است. دوم اینکه، ترامپ و تیمش که به جناح باز و جنگطلب آمریکا مشهورند، در پی ارائه این تصویر هستند که جنگ هر چند روی میز است ولی رویه دیپلماتیک وادارسازی ایران برای تن دادن به مذاکره را اولویت میدهند. در نهایت از این طریق (اعمال فشار بدون درگیری نظامی)، در تلاش برای کسب آرای خاکستری در انتخابات پیشرو هستند؛ افرادی که هویت سیاسی تثبیت شده ندارند و بر مبنای ارزیابی خود از عملکرد جناحهای سیاسی، تصمیمشان را در حمایت از این یا آن جناح میگیرند.
ترجیح آمریکا در شرایط فعلی این است که رویه قرار دادن نهادها و شخصیتهای سیاسی و نظامی در لیست تحریم را ادامه بدهد تا ایران ناچار به پذیرش مذاکره با هزینه اجتماعی و سیاسی بالا شود.