عطریانفر: حضور اصلاحطلبان در انتخابات مجلس مستقل است
عضو شورای مرکزی حزب کارگزاران در رابطه حضور اصلاحطلبان در انتخابات گفت: ما به هیچ عنوان نمیتوانیم نهاد شورای نگهبان را از ماموریت انتخاباتی خود بازبداریم.
اقتصاد24 - محمد عطریانفر در رابطه با حضور اصلاحطلبان در انتخابات توضیحاتی ارائه داد. وی در ادامه عنوان کرد: آقای روحانی دولتی تشکیل داده و حامیان اصلی او نیز جریان اصلاحات بوده است، گفت: البته نیروهایی که آقای روحانی به عنوان همکار انتخاب کرد الزاما به صفت اصلاحطلبی یا مرتبط با اصلاحطلبان نبودند بلکه بر پایه شناخت فردی و نحوه مشارکتی که بین نیروهای نزدیک به ایشان برقرار میشد، اقدام به انتخاب اعضای کابینه کردند. اما به هر حال از آنجا که اصلاحطلبان اصلیترین حامیان ایشان در انتخابات ۹۶ بودند، طبعا باید نسبت به عملکرد آقای روحانی نیز به مردم پاسخگو باشند و قراری هم نداریم که در شرایط امروز ارتباطمان با آقای روحانی را قطع کنیم.
بخش هایی از گفتگوی عطریانفر را در ادامه بخوانید؛
* بخش عمده مشکلات امروز کشور ریشه در به هم خوردن تعادل سیاسی و اقتصادی بعد از برجام دارد. به هر حال اعتقاد آقای روحانی این بود که میتواند با برجام بر بخش بزرگی از مشکلات کشور قائق آید. در حالی که خروج آمریکا و پس از آن تهدید کشورهای اروپایی و منع آنها برای همکاری اقتصادی با ایران و متعاقب آن قطع روابط بانکی و اقتصادی، مدیریت کشور را برای آقای روحانی و دولتش بیش از پیش سختتر کرد.
* آقای عارف شخصیتی دانشگاهی و قابل احترام است. موقعیتهای اجرایی که آقای عارف در گذشته داشته، خروجی و بروندادی که میدهد، موفقتر از فعالیت ایشان در پارلمان بوده است. این تفاوت عملکرد بیشتر به شان و جامعیت آقای عارف بازمیگردد. همه افراد بر اساس استعدادهایی که خداوند در وجود آنها قرار داده، توانایی انجام برخی کارها را دارند. اما این توانایی فاعلیت مسئله است و ما باید قابلیتهای یک فرد را نیز برای محول کردن مسئولیتی به او در نظر بگیریم. امر فاعلی باید در ظرفی قابلی بنشیند. بر همین اساس معتقدم آقای عارف برای تصدی پستهای اجرایی مناسبتر هستند.
* آقای عارف منتاظر موفقیتی که در گذشته در سِمتهای اجرایی داشته، نتوانسته آن را در مجلس تکرار کند. بنابراین عدم توفیق ایشان در مجلس را نباید دلالت بر کمکاری ایشان دانست. سنخ همدلی و هماهنگی در جمع صد و چند نفرهِی فراکسیون امید و در مرتبه بعد در جمع 290 نفرهی کل مجلس لازم است، توانمندیهایی را میطلبد که در این مسیر فردی که مسئولیت میگیرد باید نهایت تلاش خود را برای تعامل و همکاری با این تعداد نماینده مجلس بکار بندد.
* اگر نگوییم عملکرد فراکسیون امید از روزی که مجلس آغاز شد، روز به روز تضعیف شده ولی در خوشبینانهترین حالت در جا زده است. طبیعتا هیئت رئیسه فراکسیون امید باید روزی نسبت به عملکرد خود در این سه سال به مردم و اصلاحطلبان پاسخگو باشد. اگر نقد مشفقانهای در روزنامه سازندگی از عملکرد آقای عارف صورت میگیرد بیشتر در جهت یادآوری مسئولیت ایشان در مقام ریاست فراکسیون امید است و اینکه به هر حال این عزیزان با نردبان اعتماد مردم به مجلس راه پیدا کردند و کسانی که به اندیشه اصلاحات پایبند هستند، دوست دارند نمایندگان منتخب آنها در مجلس نسبت به عملکرد چهار ساله خود پاسخگو باشند.
*ما از منظر انسانی دلسوز نسبت به نظام سیاسی ایران باید با دوستان رقیب در جناح اصولگرا به این توافق برسیم که از کثرت احزاب رهایی پیدا کنیم. دوستان در جناح اصولگرا با توجه به تجربه اصلاحطلبان در سال 76، اقدام به تشکیل جبهه مردمی نیروهای انقلاب در سال 95 کردند. لکن جبهه مردمی مزبور چون پایه حزبی نداشت، در نهایت بعد از انتخابات به مرور زمان بیاثر شد.
* اگر چه باید به نظر فعالان سیاسی جوان اصلاحطلب احترام گذاشت ولی فکر میکنم در نامه 100 نفر از فعالان اصلاح طلب خطاب به رئیس دولت اصلاحات، در حق رئیس دولت اصلاحات تندروی شد. البته بنده آن نامه را ندیدم ولی درباره محتوای آن، توسط دوستان مطلع شدم. قضاوت بدون مقدمه و دقت کافی مسئلهای را حل نمیکند. آقای خاتمی در درون ساختار اصلاحات جایگاهی به معنای حقیقیِ حزبی ندارد و نقش ایشان همچون نقشی که در گذشته مرحوم هاشمی رفسنجانی داشت، به نوعی نقش پیشکسوتی و ریشسفیدی است. نگارندگان این نامه نماینده دو نوع دیدگاه بودند. بخشی نیروهای جوانتری که علاقهمند موقعیت بهتر در راس جریان اصلاحات هستند. برخی دیگر که نمایندگان احزاب کوچکتر اصلاحطلباند که احساس میکنند در فراگرد نقشآفرینی، حقی از آنها ضایع شده باشد.
* به دلیل پیوند عمیقیتری که میان برخی دوستان در جریان اصلاحطلبی با رئیس دولت اصلاحات وجود دارد، معمولا آنها از سهم بیشتری در ائتلافها برخودار هستند که این مسئله مورد نقد حزب کارگزاران قرار دارد چراکه در کار جمعی تک روی حتما جایی ندارد. ممکن است در جریان همکاریهای سیاسی دلخوریهایی نیز از برخی داشته باشیم اما اصل همدلی و مشارکت و همگرایی اهمیت بالاتری دارد. لذا به سادگی از این گلایهها عبور میکنیم.
* در قضیه آقای نجفی که از خداوند میخواهیم وضعیت ایشان با همدلی و رافت همراه شود و شاهد گذشت خانواده آن مقتول باشیم، این ماجرا بیش از آنکه تنها اصلاحطلبان را رنجانده باشد یک آسیب ملی است.
* برخی دوستان در جبهه مشارکتِ سابق احساس میکنند سهمشان از دیگر گروههای سیاسی اصلاحطلب باید بیشتر باشد در حالی اینطور نیست و هر گروهی باید بر اساس ظرفیتهای خود دارای سهم باشد. در سال 92 زمانی که آقای هاشمی به ناحق رد صلاحیت شد، جریان انتخابات چگونه تصمیم بر حمایت از آقای روحانی گرفت؟ این تصمیم نظریه جریان سازندگی بود که متکی بر اندیشههای آقای هاشمی رفسنجانی، معتقد بود که نمیشود صحنه انتخابات را خالی کرد و باید با حضور پیدا کرد و حالا اگر به یک شخصیت مستقل متعلق به نیروهای خودی نمیتوانید تکیه کنیم یا موانعی بر سر راه حضور او است، میتوانیم به یک مرتبه پایینتر تنازل کنیم و کار را پیش ببریم. یا در بحث ریاست مجلس برخی از دوستان خیرخواه متذکر میشدند در پارلمانی که اکثریت مطلقی وجود ندارد و ترکیب و آرایش گروههای سیاسی سه اقلیت است، هیچ اقلیتی نمیتواند مدعی تمامی پستها و مناصب مجلس شود و لازم است که هر اقلیتی برای پیروزی با گروه دیگر ائتلاف تشکیل دهد.
* هیچ حزبی در فعالیتهای سیاسی ابتدا به سمت ائتلاف با گروههای غیرهمسو نمیرود. هر حزبی ابتدا در جهت حضور 100 درصدی نیروهای خودی حرکت میکند. باور جریان اصلاحات این است که در انتخابات پیش رو با نیروهای خود و به شکل مستقل حضور پیدا کند و برخی محدودیتها را از سر راه بردارد و با توانمندی ذاتی خود وارد عرصه رقابتها شود. طبیعی است اگر این روند مستقل، دچار مشکل شود و موانعی سر راه پیش بیاید که ما را از عرضه نیروهای 100 درصدی درون جریان اصلاحات محروم کند، درست مشابه آنچه که در سال 92 رخ داد و به یک نیروی اصولگرای معتدل مثل آقای روحانی رسیدیم و از او حمایت کردیم ممکن است در این مسیر و تجدید نظریه به وجود بیاوریم. به این جهت امروز نمیتوان درباره راهبرد انتخاباتی سال 1400 اظهارنظر دقیقی داشت.
* ما به هیچ عنوان نمیتوانیم نهاد شورای نگهبان را از ماموریت انتخاباتی خود بازبداریم. لکن در مقام تبیین مفهوم نظارت استصوابی که تبدیل به قانون نیز شده باید کار کنیم و این قانون را به درستی تبیین کنیم تا کسی که حَسَب اختیار حق شهروندی، انسانی و قانونی میتواند در انتخابات مشارکت کند ولی به واسطه خطایی که حق نامزدی در انتخابات را ندارد، این محرومیت به زبان اقناع باید درست به او منتقل شود و بدون دلیل هیچکس در این رابطه حقش ضایع نشود.