اقتصاد۲۴- آیتالله روحالله قرهی، مدیر حوزه علمیه امام مهدی (ع) واقع در شرقیترین منطقه تهران (حکیمیه)، معمولا دیدگاههای خاصی درباره تحولات سیاسی و بازیگران عرصه سیاست در ایران دارد. او علاوه بر تحصیلات حوزوی، فارغالتحصیل رشته فلسفه غرب از دانشگاه هامبورگ است و بخش قابل توجهی از آثار و مکتوبات خود را به حوزه عرفان اسلامی اختصاص داده است؛ کسی که علاوه بر تحصیلات و پژوهشهای حوزوی، در جبهههای دفاع مقدس حضور پیدا کرده و به درجه جانبازی نایل شده است و البته سابقه عضویت در مجلس خبرگان رهبری را نیز دارد.
آیتالله قرهی از مهمترین حامیان سعید جلیلی در حوزههای علمیه کشور است. سابقه حمایت او به اولین دوره حضور جلیل در انتخابات ریاست جمهوری یعنی سال ۱۳۹۲ باز میگردد، زمانی که قرهی در بیانیهای حمایتی به نفع جلیلی نوشت: «آیا کسی که بتواند اروپاییها و آمریکاییها را در نشست مذاکرات ۵+۱ بهگونهای مدیریت نماید که خود آنها اعتراف به ضعف در مقابل آقای جلیلی مینمایند، واقعا در مدیریت اجرایی کشور ضعیف خواهد بود؟».
این حمایت مدیر حوزه علمیه امام مهدی (ع)، ۱۱ سال بعد در سال ۱۴۰۳ نیز همچنان پابرجا بود. بهطوری که ایشان در سایت حوزه علمیه خود نیز در پیام انتخاباتی دیگری خطاب به حامیان قالیباف در دور دوم نوشته بود که «ما از اینکه خدای نکرده کسی بخواهد به واسطه این اتحاد، سهمخواهی کند هم نگران هستیم». وی در این بیانیه تاکید کرده بود: «انتخاب ایشان (جلیلی) حاصل یک وفاق ملی است و از همه سلایق استفاده خواهد کرد. حتی یقین داریم که وزرایش را از کسانی نیز که به ظاهر با او هم طیف نبودند، ولی میداند که صادق، پرکار، پرتلاش و در خط انقلاب و نظام و ولایت هستند، انتخاب خواهد کرد.»
آیتالله قرهی در حوزه علمیه شاگرد بزرگانی مثل مرحوم مرعشی نجفی، مرحوم بهجت، مرحوم میرزا جواد ملکی تبریزی، مرحوم حسنزاده و آیتالله جوادی آملی بوده است. با این حال، او در عرصه سیاست نظرات متفاوتی دارد. مدیر حوزه علمیه امام مهدی (ع) به عنوان یکی از روحانیون شاخص در سپهر سیاسی ایران، تفکر امثال ظریف و خاتمی را خطرناک میداند و معتقد است که این تفکر، نظام را به لبه پرتگاه میبرد. او همچنین تاکید دارد که عمر سیاسی قالیباف تمام شده، ولی درباره زاکانی معتقد است با وجود این که عدهای در تلاش هستند که علیه او فعالیت کنند، اما از نظر او، شهردار تهران همچنان به مردم خدمت میکند.
در ادامه، نسخه کامل گفتوگوی تفصیلی آیتالله روحالله قرهی را میخوانید و میبینید.
- اخیرا انتخابات ریاست جمهوری در کشورمان برگزار شد که نکات مختلفی درباره آن حائز اهمیت است. تحلیل شما از این انتخابات و نتیجه آن چیست؟
دو نکته درباره انتخابات وجود دارد، یکی اصل انتخابات است که نظام مقدس جمهوری اسلامی ایران بر انتخابات تاکید دارد؛ هم از زمان امام راحل عظیمالشان (ره) که میبینیم در همان روزهای اول که هنوز انقلاب پا نگرفته بود، امام امر به انتخاب کردند؛ یعنی انتخاب نظام جمهوری اسلامی ایران. همچنین امام المسلمین (رهبر معظم انقلاب) نیز بر انتخابات تاکید فراوان دارد؛ لذا میبینیم ۴۴ سال از انقلاب باشکوه اسلامی گذشته است و ۴۴ انتخابات در این نظام مقدس برگزار شده که این نکته بسیار مهمی است و در هیچ کشوری، چنین چیزی را نداریم که اگر نمونهاش هست، ارائه کنند که ما هم مطلع شویم؛ بنابراین این نکته بسیار مهمی است، چون انتخابات یعنی مشارکت مردم در یک نظام و در نظام جمهوری اسلامی ایران، امامین انقلاب یعنی هم امام راحل عظیمالشان و هم امام المسلمین معتقدند که حتما مشارکت مردم، یک امر بسیار مهمی است.
اما نکته دوم این است که انتخابات گاهی با فراز و نشیبهایی روبهرو است؛ گاهی حضور، حضور حداکثری است و گاهی متاسفانه حضور کمرنگ است و دلیل این هم از فشاری ناشی میشود که بر مردم وارد میشود. به نظر میرسد که دلیل حضور پررنگ یا کمرنگ مردم از سمت دولتها است، نه خود مردم. یعنی آن جایی که دولتها خوب کار کردند، مردم حضور پررنگی داشتند که نمونههایش در سالهای گذشته مشخص بوده است، اما آن جایی که دولتها خوب کار نکردند، حضور مردم هم کمرنگ شده است.
- در انتخابات اخیر شاهد بودیم که حدود ۵۰ درصد مردم در انتخابات شرکت نکردند.
بله، همینطور است. همانطور که امام المسلیمن (مد ظلهالعالی) هم فرمودهاند، دلیلش این است که مردم، مساله را در سفره خودشان میبینند. اصل قضیه این است که گاهی به واسطه عملکرد دولتها، مردم حضور قوی دارند و گاهی به واسطه برخی دولتها، مردم حضور کمرنگی دارند.
البته یک نکته سومی هم وجود دارد که خیلی مهم است که اگر به آن دقت نکنیم، همه چیز از دست رفته و آن این است که نظام مقدس، نظامی است که انصافا رأی مردم را همان که هست، بیان میکند. این نکته خیلی مهمی است، یعنی اگر ۸۰ درصد شرکت کنند، اعلام میشود که ۸۰ درصد، اگر ۸/۴۹ درصد، باز همان را بیان میکند و این نکته بسیار مهمی است که در این نظام ما میبینیم رأی مردم به عنوان امانت ملت حفظ میشود.
مساله دیگر این است که در انتخابات گروههایی شرکت میکنند که با گروههای دیگر زاویه فکری دارند. اگر بیان کنیم که اینها باهم مخالف هستند، این حرف غلطی است و بهتر است بگوییم که این گروهها زاویه فکری دارند. وقتی آن گروه حاکم است و کسی دیگر در ریاست جمهوری پیروز میشود، میبینیم حفظ امانت میکند، یعنی ریاست جمهوری را به گروه دیگر واگذار میکند. این نکته بسیار مهمی است، یعنی دولتهای جمهوری اسلامی در انتخابات امین هستند و ما این را دیدهایم و همه دولتها در این قضیه باهم تفاوتی ندارند.
اصطلاحاتی در انتخابات وجود دارد که البته ما این اصطلاحات را خیلی قبول نداریم، اما متاسفانه رایج شده است و مجبوریم بیان کنیم، مثلا اوایل انقلاب به نیروهای حزباللهی تبیین میشد و بعد آرام آرام راست و چپ و بعد اصلاحطلب و اصولگرا؛ این اصطلاحاتی که در هر زمانی هم گاهی دچار تغییر اسم و لفظ میشود. این واژههایی که به وجود میآید و این الفاظی که به عنوان دو تفکر بیان میشود، نه دو جناحی که مخالف هستند، در انتخابات شرکت میکنند و میبینیم که هر دو تفکر واقعا امانت را حفظ میکنند و این نکته بسیار مهمی است.
- در هر صورت در دو دوره اخیر انتخابات ریاست جمهوری که دو تفکر مختلف پیروز شدهاند، در هر دو دوره مشارکت کمتر از ۵۰ درصد بوده است.
دلیل اصلی کمرنگ شدن حضور مردم، مسائل اقتصادی است؛ یعنی مردم ما گاهی مایوس میشوند، یعنی از آن رأی دادن به دنبال احساس تغییر هستند که این احساس میسر نمیشود. اما تغییر در چه چیزی؟ بعضی تصور میکنند که منظور از تغییر، تغییر در اصل نظام است، این افراد کاملا اشتباه میکنند. مردم تغییر را در مباحث معیشتی خودشان و مسائل اقتصادی میدانند، نه در تغییر نظام.
البته یک عدهای هستند که مخالف اصل نظام هستند و همیشه در هر نظامی وجود داشتهاند، در نظام مولیالموالی، امیرالمؤنین (ع) هم چنین کسانی بودهاند که میخواستند اصل نظام علوی برچیده شود. این یک قاعده است. مگر ما الان وهابیت نداریم؟ مگر بهاییت نداریم؟ مگر کسانی نداریم که هنوز از رژیم شاه باقی ماندهاند؟ ما همه اینها را داریم. بله، آنها تغییر اصل نظام را میخواهند، ولی آیا آنها اکثریت هستند؟ خیر، اقلیت هستند.
اکثریت مردم ما، مردم متدینی هستند. میخواهیم نگاه کنیم، میتوانیم همین محرم را مد نظر قرار دهیم که دیدیم چه عزاداریهایی و چه سینهزنیهایی برگزار شد، مردم حتی در منازل، خودشان عزاداری میکنند. ملت ما متدین هستند. ماه مبارک رمضان را ببینید، شبهای احیا را ببینید، حتی آن کسانی که به عللی روزه نمیگیرند، در شبهای احیا حضور پیدا میکنند، آن کسانی که ما تصور میکنیم به ظاهر جوانهایی که مثلا شکل و شمایل دیگری دارند، شبهای قدر در مساجد، در حسینیهها و … با چه حالی به سمت پروردگار عالم دست بلند میکنند و گریه میکنند.
بنابراین مردم ما مردم معتقدی هستند و طبعا نظامی را که به نام اسلام باشد، دوست دارند، ولی اگر اشکالی از من نوعی که یک کارگزار هستم، ببینند، گاهی متاسفانه طوری تبیین میشود که گویی بنده اصل نظام هستم، در حالی که فرد، اصل نظام نیست. مولیالموالی (علی علیه اسلام) جملهای دارد که بسیار حکیمانه است. حضرت میفرمایند «حق را بشناس، اهلش را میشناسی؛ باطل را بشناس، اهلش را میشناسی.»
بنابراین همواره دو جناح در صحنه سیاسی وجود دارد؛ حق و باطل؛ چیزی به نام جناح چپ و راست در دین شناخته نشده است؛ بنابراین اگر من که ادعای حقگرایی کردم، آن خصایص و نمودارهای حق در وجودم بود، بنابراین من هم جزو حق هستم. اگر من آن نمودارها و خصایص حق در وجودم نبود، بنابراین من باطل هستم، ولو به ظاهر مدعی حق بودن بکنم.
ما متاسفانه این فرمایش مولیالموالی را فراموش کردیم که اگر این را مدنظر میگرفتیم، تمام بود. مردم گاهی بر اثر تبلیغات که به فرموده امام راحل عظیم الشان، سلاح تبلیغات، بُرندهتر از سلاح جنگ است، بر اثر تبلیغات تصور میکنند حالا که من مثلا در این لباس مقدس اشتباهی کردم، من معادل اسلام هستم. در حالی که من اسلام نیستم و اشتباه من ربطی به اسلام ندارد. این مساله را دشمن در تبلیغات بزرگنمایی میکند و بنده را به عنوان اسلام معرفی میکند و میگوید اگر اسلام این است، پس اسلام مناسب نیست. در حالی که اگر فرمایش مولالموالی را بهخوبی درک میکردیم که ابتدای باید حق را درک کنیم و بعد اهل آن را، آن وقت دچار این نقیصه نمیشدیم که تصور کنیم دین، یعنی فلان کارگزار نظام جمهوری اسلامی. مشکل برخی افراد در داشتن این تصویر اشتباه است.
اکثریت مردم، اما به نظام اشکال نمیگیرند، به افرادی که در نظام هستند و گاهی باعث میشوند سفره مردم کوچکتر شود، اشکال میگیرند. اشکال دومی که مردم به بعضی کارگزاران نظام وارد میدانند نیز مربوط به تبعیضها و رانتها است. من نوعی ادعای انقلابی بودن میکنم، ولی خانهام در محله پاسداران و بالاتر است، خانهام ۵۰۰ متر یا هزار متر به بالا است و این آقایان مدعی هستند که آمدهاند برای مردم خدمت هم بکنند.
- آیا این مسئله با شعارهای انقلاب منافات ندارد؟
دقیقا همینطور است؛ مردم میبینند که فلان شخص آمده است و ادعا میکند آمدهام به مردم خدمت کنم، در حالی که این ثروتاندازی با شعارهای انقلاب منافات دارد. مردم وقتی این را میبینند، احساس میکنند که شعارهایی که داده شد، شعارهای صحیحی نیست، در حالی که شعارهای انقلاب صحیح است، ولی برخی کارگزاران به آن عمل نمیکنند، ولی، چون سلاح تبلیغات از بیرون کشور بسیار فعال است، اینطور به برخی مردم ما القا میشود که این نظام، نظام درستی نیست، چون بعضی کارگزاران آن اینطور هستند؛ یعنی دشمنان نمیگویند که مشکل از افراد است، بلکه مشکل را به اصل نظام نسبت میدهند.
در این شرایط، خیلی جالب است که نظام، اختیار را در دست مردم قرار داده است، یعنی ملت میتواند کسانی را انتخاب کند که در اوج ثروت و قدرت خودش و اطرافیانش باشد و به دنبال آن حرکت میکند و میتواند کسی را هم انتخاب کنند که واقعا مثل خود مردم زندگی میکنند.
- شما در انتخابات اخیر از آقای جلیلی حمایت کردید. دلیل خاصی داشت؟
مهمترین دلیل این بود که آقای جلیلی صادق است، یعنی آنچه که میگوید، همان است. فرض بگیریم که اشتباه دارد که هیچ کسی بدون اشتباه نیست، اما صادق است. صداقت خیلی مهم است. این را همه قبول دارند، یعنی دولت قبل، آقای رئیسی و دولت قبل از آن، آقای روحانی، همه آقایان متفقالقول هستند که آقای جلیلی صادق است، یعنی همان چیزی را که بیان میکند، به آن اعتقاد دارد و عمل میکند. این خیلی مهم است که یک کاندیدا در شعار انتخاباتی یک چیزی بگویم و بعد از این که رئیس جمهور شدم، به همان صورت عمل کند. برای بنده، اولین مطلب همین بود، وگرنه بله، بودند کسانی که به ظهر در نیروهای انقلابی که البته عرض کردم این عناوین را قبول نداریم، مثل اصولگرا یا فلان. من این عناوین را فیالذاته یک شر میدانم. افراد دیگر بودند، ولی صداقت ایشان کاملا بارز بود.
دوم این که با توجه به این که ایشان سالها در بین مردم سفر کرد، یعنی حتی در روستاها، در شهرستانها و خودش رفت و ملموسا قضایا را دید. یک موقعی یک گزارش برای شما میآورند و شما گزارش را میخوانید و آنچه را هم که بیان میکنید، بر اساس آن گزارشات است. اما یک موقع خود شما خودتان حرکت میکنید و به نقاط مختلف میروید که ببینید چه خبر است. خودتان میروید، خودتان میبینید که آقای جلیلی این ویژگی را دارد.
من یک مثال بزنم؛ معمولا انسانها فیالذاته از خوبیها خوششان میآید، حتی کسی که خدای ناکرده تمایل به بدی داشته باشد، فیالذاته از خوبی خوشش میآید. مثلا به دزد بگویید دزد، میگوید دزد خودتی. چون دزد، لفظ بدی است. الان مثلا اختلاس را نمیگویند دزدی؛ یک اسم جدید گذاشتهاند به نام اختلاس، وگرنه همان دزدی است. تازه شخص اختلاسگر هم وقتی با قانون مواجه میشود، توجیه میکند که نه، اینطور شد و آنطور شد، چون میداند کار زشتی است. ولی همان شخص از خوبی خوشش میآید، چون فطرت انسان، فطرت الهی است. همه انسانها فطرتشان الهی است، ولی ظواهر دنیا، انسانها فریب میدهد.
فطرت انسانها الهی است، پس به خوبیها تمایل دارد. وقتی که انسان به خوبیها تمایل دارد، طبیعی است میبیند که چه کسی واقعا به سمت خوبیها حرکت میکند و دوست دارد به او رأی دهد، حتی اگر خودش هم خوب نباشد، اما معمولا به دنبال این میگردد به شخصی رأی بدهد که در مردم باشد، با مردم باشد و زندگیاش، زندگی مردمی باشد. آقای دکتر جلیلی این خصوصیات را دارد، ضمن این که شخصا رفت و دردهای مردم را دید و با برنامه جلو آمد، ولی بحث دیگر، قدرت تبیین برنامه است؛ من خودم قائل به این بودم که ایشان نتوانست بهخوبی برنامه خود را تبیین کند. یعنی غیر از آن دو تا کلمهای که آقای زاکانی به آقای پزشکیان گفت و ما آن نوع حرفزدن را قبول نداریم، این که یک شخص به دیگری بگوید که من آمدهام تا شما رئیس جمهور نشوید، ولی در مجموع نوع بیان آقای دکتر زاکانی، بهتر از آقای دکتر جلیلی بود.
- یعنی شما میگویید که مشاوران آقای جلیلی خوب نبودند؟
طبعا خوب نبودند، کما این که من قائل به این هستم که مشاوران آقای رئیسی هم خوب نبودند. من این را چند سال پیش بیان کردم. قبل از این که امام المسلمین بحث جهاد تبیین را مطرح کنند، در آنجا بعضیها به من پرخاش میکردند که اینطوری نیست. گفتم همینطوری است و خواهید دید و دیدند. گفتم خود آقا هم نظر مبارکشان همین است. گفتم آقای رئیسی دارد کار میکند، درست است، ولی تا نتیجه کار ایشان در سفره مردم نیاید، این کارها معلوم نمیشود. حالا شما هزار بار بیان کن ما آمدیم و ذخایر ارزی را پر کردیم، صندوق ارزی خالی بود؛ مردم بهبود وضعیت سفرهشان را میخواهند.
همان زمان گفتم که آقای رئیسی باید سه کار انجام میداد، یک؛ درست است آن دولت قبل همه صندوق ذخیره ارزی را خالی کرده و خودشان هم اقرار کردند و مثلا ۱۰ درجه، ۲۰ درجه زیر صفر رفته است، به دولت آقای رئیسی گفتم شما یک سوم بودجهای که دستتان میآید را در آنجا بریزید، یک سوم را به کارهای زیربنایی اختصاص بدهید و یک سوم باید در سفره مردم نمود پیدا کند. علت این که مردم مایوس شدند، این بود که نتایج کارهای دولت در سفره آنها نمود پیدا نکرد؛ لذا امامالمسلمین در یکی دو جلسه آخر با اعضای دولت شهید رئیسی به صراحت بیان فرمودند که این کارهایی که بیان میکنید و خوب هم هست، باید در سفره مردم نمود پیدا کند. این فرمایش خود حضرت آقا است.
شاید این یک سال آخر دولت یک خبرهایی بود که میگفتند آقای رئیسی میخواست به همین سمت برود. ولی شهید رئیسی مشاوران خوبی نداشت و دکتر جلیلی هم به نظر بنده مشاوران خوبی نداشت. اما دلیلی که از آقای جلیلی حمایت کردم، این بود که ایشان هم بابرنامه بود، هم رفته بود و عینا مشکلات مردم را دیده بود و هم صادق بود.
- فرمودید که صداقت، مهمترین معیار حمایت شما از آقای جلیلی بود. عدم صداقت را در بقیه کاندیداها چطور دیدید؟
من نمیگویم که آنها صداقت نداشتند، به این مساله ورود هم پیدا نمیکنم، چون الان هم زمان این بحث گذشته است، البته در زمان خود بعضی مسائل را مطرح کردیم، مثلا دوستان به آقای قالیباف بیان کرده بودند که یا شما برای ریاست مجلس ثبتنام نکنید یا اگر ثبتنام میکنید، شما در همین ریاست مجلس بمانید و برای ریاست جمهوری نیایید. من خبر دارم که ایشان هم ضمنی قبول کرده بود.
- نیروهای انقلاب این موضوع را به آقای قالیباف گفته بودند؟
بله؛ ایشان هم قبول کرده بود. ولی بعد از ریاست مجلس، در حالی که هنوز مهر ریاست مجلس خشک نشده نبود، ایشان آمد و در انتخابات ریاست جمهوری ثبتنام کرد. یکدفعه بعضیها جا خوردند. حالا بعدها توجیهاتی آوردند، ولی حالا مساله گذشته است. آن زمان مسائل را بیان کردیم، ولی الان دیگر گذشته است و خیلی نمیتوان درباره آن صحبت کرد. ولی من دیدم که آقای جلیلی همانی است که خودش میگوید و اصلا برای ایشان ملاک هم این نبود که واقعا رئیس جمهور شود، میگفت که اگر شدم که شدم و اگر نشدم هم که نشدم.
- برای مردم جای سوال است که چرا نیروهای انقلاب در مرحله اول با آقای جلیلی ائتلاف نکردند؟ مثلا آقای قالیباف با آقای جلیلی به توافق نرسید؟
بعضیها به اشتباه به ایشان گفته بودند که آقا رأی شما زیادتر است. البته آقای قالیباف هم مشاوران بدی داشت. این که در آمارها آمده بود که رأی آقای جلیلی بیشتر است و بعد هم در نتایج مرحله اول دیدیم که رأی آقای جلیلی حدود ۹میلیون و رأی آقای قالیباف حدود ۳ میلیون بود که خیلی تفاوت داشت، ولی به آقای قالیباف گفته بودند که آمارها درست نیست و رأی شما بیشتر است که اینطور نشد.
- اگر ائتلاف میکردند، به نظرتان آقای جلیلی در مرحله اول برنده انتخابات میشد؟
بله؛ البته برخی افراد میگفتند که رأی آقای قالیباف، رأی کسانی است که به اصطلاح خاکستری هستند، در حالی که این اشتباه بود. من در آن زمان با این که خودم مکه بودم، ولی مساله را رصد میکردم. از چند جا هم رصد میکردم، افرادی را در شهرستانها داشتم، از آنها میپرسیدم و میگفتم بروید و بپرسید و بیشتر متدینین شهرستانی میگفتند ما به آقای قالیباف رأی نمیدهیم. آنهایی هم که رأِی میدادند، میگفتند که، چون آقای فلانی که فلان منبری مشهور است و تلویزیونی است و شهره است، این را گفته است. آقای فلانی که مدرس اخلاق و مشهور است، این را گفته است. یا مثلا فلان مداح معروف که بعضی مردم او را دوست دارند، این را گفته است. اتفاقا بیش از ۹۰ درصد آقای قالیباف از بین مذهبیها بود، نه از بین افراد اصطلاحا خاکستری.
-عدم انصراف آقای قالیباف را نوعی قدرتطلبی میدانید؟
الان نمیدانم چه بگویم، ولی حداقل اطرافیان ایشان قدرتطلب بودند؛ اگر خودشان را هم نگویم، حداقل میتوان این صفت را برای برخی اطرافیان ایشان قائل شد که آقای قالیباف را وادار به این مطلب کردند که رأی شما زیاد است و نباید انصراف بدهید و باعث شدند که ایشان اصلا به دور دوم راه پیدا نکند. کما این که نشانه قدرتطلبی بعضی از اطرافیان آقای قالیباف این بود که در دور دوم با آقای پزشکیان متحد شدند، چون مطلع شده بودند که با تبلیغاتی که بود و مطالبی که علیه آقای جلیلی درست شد و یک عده از افراد مشهور را هم که قبلا اعلام کرده بودند که رأی نمیدهیم، در دور دوم اعلام کردند که رأی میدهیم را فریب دادند، احتمال پیروزی آقای پزشکیان بیشتر شده بود که همینطور هم شد.
البته من شخصا دلم بیشتر برای آقای موسوی میسوزد که بیچاره چه فریبی خورد. حضرت آقا علنا به آقای موسوی بیان کردند که اینها دارند شما را فریب میدهند و شما دور بعد رئیس جمهور میشوی، الان دور دوم احمدینژاد است و شما دور بعد که بیایی، پیروز میشوی. ایشان هم وقتی بعد از انتخابات سال ۸۸ با آقا دیدار کرد، وقتی از بیت رهبری بیرون رفت، مساله را پذیرفت، اما بعد در ۲۵ خرداد که آن جمعیت را دید، ایشان فکر کرد که چه خبر است. ما که میگوییم ۵۰۰ هزار تا هم نمیشد، حالا بگو ۵۰۰ هزار نفر.
ایشان آن روز نمیخواست در تظاهرات شرکت کند، به زور ایشان را آوردند و جمعیت را به او نشان دادند، بعد یک بلندگو دست آقای موسوی دادند و ایشان تحریک شد. الان هم میبینیم آن کسانی که خودشان اصل بودند، رأی دادند، ولی این بندهخدا خانهنشین شد. من بیشتر دلم برای ایشان میسوزد که چه فریبی خورد و چه کلاه گشادی سرش یرفت، در حالی که اگر حرف امام المسلمین را گوش میکرد، یقینا ایشان دور بعد رئیسجمهور بود.
قالیباف به پایان عمر سیاسی خود رسیده، ولی زاکانی نه
- در حال حاضر با توجه به انتخابات اخیر، آیا شما پایان عمر سیاسی آقای قالیباف را پیشبینی میکنید؟
من میگویم که این اتفاق رخ داده، متاسفانه یا خوشبختانه را نمیدانم، ولی شده است. ولی مثلا برای آقای زاکانی یا آقای جلیلی این اتفاق هنوز نیفتاده است.
- یعنی شما میگویید هنوز عمر سیاسی آقای زاکانی تمام نشده است؟
نه، برخی میخواهند تمام کنند، اما نمیشود.
- چرا نمیشود؟
چون ایشان مردمی است.
-، اما شورای شهر در حال انجام اقداماتی علیه آقای زاکانی است.
این که عرض کردم میخواهند عمر سیاسی ایشان را تمام کنند، همین است، ولی نمیتوانند به موفقیت برسند، چون ایشان مردمی است.
اگر در مردم بودید، با مردم بودید، زندگیتان، زندگی مردمی بود، ضمن این که این دو بزرگوار، یعنی آقایان دکتر جلیلی و دکتر زاکانی، من میدانم که برای این دو عزیز مهم نیست که مسئول باشند یا نباشند؛ اصلا. یعنی الان ایشان از شهرداری کنار گذاشته شود هم اصلا برایشان مهم نیست.
جلیلی و زاکانی مثل امام علی (ع) و امام مجتبی (ع) به دنبال گرفتن مسئولیت نیستند.
اما اگر یک مسئولیتی را وارد شدند و برعهده گرفتند، تا آن لحظهای که هستند، میایستند، مگر این که بیرونشان کنند. نه از باب قدرتطلبی، همان چیزی که مولیالموالی فرمود. امیرالمؤمنین به مردم فرمود شما آمدید و درب خانه من را کندید، ولی من نمیخواستم، اما من دست برنمیدارم. آخر چه کسانی باعث شدند که حکومت ایشان دچار مشکل شود؟ خود اطرافیان امیرالمؤمنین (ع). امام مجتبی (ع) را چه کسانی باعث شدند که ناچار به پذیرش صلح شود؟ اطرافیان خود ایشان. مختار به امام (ع) گفت آقا این کوفیان همان کوفیان هستند. او البته با حساب دو دو تا چهار تا درست میگفت، ولی امام مجتبی (ع) یک چیز دیگری میدید. همان اطرافیان آقا هم به ران مقدس امام مجتبی (ع) ضربه زدند، نه سپاه معاویه. پول هم آنها گرفتند، ابن عباس و دیگران و حضرت را رها کردند. اما حضرت تا آخر گفت میایستیم و ایستادند.
کار این دو بزرگوار (زاکانی و جلیلی) هم اینطوری است. من این دو بزرگوار را میدانم که برایشان مهم نیست که باشند یا نباشند؛ این را میدانم. نکته دیگر هم این که این دو بزرگوار با مردم هستند، یعنی میروند و کار هم میکنند، یعنی هر جایی که احساس کنند میتوانند برای نظام، برای جمهوری اسلامی و برای مردم کار کنند، کار میکنند و برایشان مهم نیست که اینجا باشند یا آنجا باشند، اصلا مسئولیت نداشته باشند هم میروند و فقط سخنرانی میکنند.
- البته برخی افراد نسبت به این صحبت آقای زاکانی که گفت «تا آخر میمانم»، انتقادات زیادی را مطرح کردند.
همانطور که عرض کردم، بهتر بود که ایشان چنین صحبتی را بیان نمیکرد. البته بعدا از آقای زاکانی پرسیدم که شما چرا این حرف را زدید؟ پاسخ داد که اگر به خودم بود، واقعا دوست داشتم تا آخر بمانم. بعد گفتند که نمیشد. گفت من قسم میخورم که واقعا میخواستم بمانم، ولی دوستان بیان کردند که بالاخره یکی باید بماند؛ شما و آقای قاضیزاده باید کنار بروید. به ایشان گفتم بالاخره این حرف را نباید میزدید و ایشان هم قبول کرد. بهتر بود که احتمال دارد تا آخرش بمانم و احتمال دارد هم نمانم.
- به نظرتان رویکرد نیروهای انقلاب در دولت پزشکیان به چه صورتی خواهد بود؟
قطعا رویکرد این نیروها همکاری است، چون اینها متعهد به همکاری هستند، تعهد دادهاند که همکاری کنند و حتما این کار را انجام میدهند. خود آقایان اطراف دکتر پزشکیان هم قائل به این هستند. در یک جایی، یک چیزی که الان نمیتوانم بیان کنم، به دست ما رسید، صوتی بود که در یک جای مخفی خودشان بود، یعنی مربوط به آقایان اصطلاحا اصلاحطلب بود. خودشان بیان کرده بودند که ما هیچگاه از طرف گروه مقابل خودمان گزندی نخواهیم دید، چون اینها به اصل نظام معتقدند و میگویند که همکاری با دولتها باعث میشود که نظام رشد کند، پس حتما همکاری میکنند. یعنی خود نیروهای انقلاب قائل به همکاری هستند، ولی طرف مقابل اجازه نمیدهد. البته نه خود آقای پزشکیان، من آقای پزشکیان را سالم میدانم.
- اطرافیان ایشان را چطور؟
نه.
- دولت آقای پزشکیان را نقد خواهید کرد یا نه؟
اگر بشود، نقد میکنیم. من آقای رئیسی را هم نقد کردم و صحبتهایم موجود است. نقد با انتقام، دو چیز متفاوت است. نقد اتفاقا باعث رشد میشود.
برخی افراد در ستاد پزشکیان علنا دروغ گفتند
- فرمودید که اطرافیان آقای پزشکیان را سالم نمیدانید. اشخاص مد نظر شما چه کسانی هستند؟
خود شما بهتر میدانید. کسانی که علنا دروغ گفتند، علنا گفت که این آقا در ستاد ما نیست، بعد خود آن آقا عکس انداخت و نشان داد و گفت من که با تو بودهام، بعد میگویی در ستاد من نبوده است؟ نه آقای پزشکیان، یک آقای دیگری که عمامه به سر بود. گفت این آقا که ادعا کرده من با اینها نیستم، این نبوده است، دبیر هم نبوده، اصلا در ستاد ما نبوده است و ما او را نمیشناسیم. میکروفون را گرفت و علنا دروغ گفت. آن آقا گفت عجب! من با شما نبودم؟ مثل این است که من الان با شما عکس بگیرم و بگویم من ایشان را یک بار هم ندیدهام. برخی اطرافیان آقای پزشکیان چنین دروغهایی در ایام انتخابات گفتند.
- شما دولت آقای پزشکیان را دولت سوم روحانی میدانید؟
هنوز که تشکیل نشده است که بدانم یا ندانم، اما اگر دولت دست امثال آن کسانی که در ستادشان تعیین کردند، قرار بگیرد، بله. البته ابتدا باید اجازه دهیم که وزرا معرفی شوند.
- به نظر میرسد که آقای ظریف وزرا را انتخاب کرده است.
فعلا معلوم نمیشود که اینطور شده باشد. باید صبر کنیم و ببینیم وزرا چه کسانی هستند. شاید آقای پزشکیان خودش یکدفعه تغییر روش بدهد و بگوید این کسانی که شما انتخاب کردهاید را قبول ندارم. ما نباید احساسی حرف بزنیم، باید عقلانی حرف بزنیم. دین به ما این را بیان کرده است. اولا ما با شخص، با هر کسی، با شخص که دشمنی نداریم. با روحانی و ظریف و علوی و …، اگر اینطوری باشد که بیدینی مطلق است.
ما با تفکر دشمنی داریم، نه با شخص. این خیلی مهم است. بعضیها نه، متاسفانه تا چیزی میشود، علیه خود اشخاص موضع میگیرند. این خیلی بد است. این اصلا میشود بیدینی. این که بگوییم، چون آقای جلیلی رأی نیاورد، چون آقای قالیباف رأی نیاورد، چون آقای قاضیزاده رأی نیاورد، پس همه افراد گروه مقابل ضدانقلاب هستند، این حرف کاملا غلط است. شما باید ببینی که رفتار و منش افراد چیست؛ یعنی اگر در جایی کار خوبی کردند، بگویی کار خوب کردند و اگر در جایی کار بد کردند، آن را هم بگویی.
خط قرمزهای مد نظر رهبر معظم انقلاب در برجام رعایت نشد
خود آقا فرمود مذاکره اشکالی ندارد. اصلا قبل از ماجرای برجام آقا این مساله را فرمودند و اگر فرمایشات امام المسلمین و البته امام راحل عظیم الشان را بررسی کنیم، میبینیم که فرمودهاند اگر آمریکا دست از سیاست گرگ و میش بردارد، مذاکره میکنیم. با اصل مذاکره کسی مخالفت ندارد، ولی آقا فرمود اگر این خط قرمزها رد شود، نباید توافق را امضا کنید. وقتی خط قرمزها رد شد، خود آقا هم فرمود که نه، این برجام مناسب نیست. بعضیها میگویند پس چرا گفت مناسب است؟ چرا گفت مناسب نیست؟ معلوم است. انسان یک تفکر کند، متوجه میشود که آقا چه فرموده است.
اصل مذاکره خوب است، اما مذاکره چیست، یک داد و ستد دوطرفه است. مذاکره این نیست که یک طرف همه چیز را بدهد، بعد چیزی که نباشد، نمیشود درباره آن مذاکره کرد. خط قرمزها نباید رد شود.
- پیشبینی شما از رأی مجلس به کابینه پیشنهادی آقای پزشکیان چیست؟
من حس میکنم اکثر نمایندگان به لیستی که آقای پزشکیان ارائه خواهند داد، رأی میدهند، چون بیشتر آنها با آقای پزشکیان همراه هستند.
- در گزینههایی که به آقای پزشکیان ارائه شده است، حداقل براساس آنچه در فضای مجازی منتشر شده، نیروهای انقلابی دیده نمیشوند. نظر شما در این زمینه چیست؟
طبیعی است که این افراد را آقای ظریف انتخاب کرده، هنوز هم خود ایشان انتخاب نکرده است. البته اینها چیزهایی است که بیان میشود و هنوز هم فهرست نهایی وزاری پیشنهادی مشخص نیست. خود شما میگویید فضای مجازی، اینها در فضای حقیقی نیست. فضای مجازی متاسفانه فضای مسموم و پر از دروغ است.
امام راحل عظیمالشان همه صحبتهایش عالی است، اما دو سه تا نکته دارد، با این که امام به ظاهر نه در دانشکده سیاسی درس نخوانده است، اما ببینید چه جملات زیبایی میفرماید. امام فرموده است که سلاح تبلیغات، بُرندهتر از سلاح جنگ است. در فضای مجازی گاهی اینقدر راجع به یک نفر بمباران میکنند که همه باور میکنند.
بعضی از اصطلاحات، اصطلاحات دروغین است، بعضی ضربالمثلها هم جزو همین اصطلاحات نادرست و دروغ هستند؛ مثلا ضربالمثلی است که میگویند تا نباید چیزکی، مردم نگویند چیزها. این دروغ است، اصلا چنین چیزی نیست، ولی در فضای مجازی گاهی اینقدر درباره یک موضوعِ دروغ صحبت میشود که برخی مردم باور میکنند؛ بنابراین این که بخواهیم به مسائلی که در فضای مجازی مطرح میشود، استناد کنیم، صحیح نیست. الان در فضای مجازی اعلام میشود که فلان افراد جزو کابینه پیشنهادی هستند، ما هم میگوییم احتمال دارد، ولی باید صبر کنیم که لیست کامل در فضای حقیقی به مجلس معرفی شود.
طرز تفکر امثال ظریف و خاتمی خطرناک است و نظام را به لبه پرتگاه میبرد
- شما طرز تفکر افرادی شبیه آقایان ظریف و خاتمی را خطرناک میدانید؟
طبعا خطرناک هستند، چون به عمل دیدهایم که خطرناک است. البته ما با فرد مخالفت نداریم، اشتباه نشود.
- چرا خطرناک است؟
چون نظام را به لبه پرتگاه میبرد. آقایان اعلام کردند که ما در مقابل قدرتها هیچکارهایم، باید بپذیریم دنیا یک کدخدایی دارد. این را آقای روحانی خودش گفت. اعلام کرد که دنیا یک کدخدایی دارد و ما باید بپذیریم. اگر این صحبت درست باشد، یعنی امام (ره) اشتباه کرد که انقلاب کرد.
بعضی از مشاوران حسن روحانی، نفوذی بودند
- منظورتان از این که نظام را به لبه پرتگاه میبرند، چیست؟
یعنی با تفکر این آقایان نظام از بین میرود. البته لازم است که من این را بگویم و بارها هم گفتهام و با یقین صد درصد قلبی هم میگویم، بعضی از اینهایی که به امثال آقای روحانی نفوذ پیدا کردهاند، کسانی هستند که اصلا در این انقلاب نبودند، نه یک سیلی خوردهاند، نه یک روز جنگ رفتهاند، نه زحمتی کشیدهاند، خارج از کشور بودند، وقتی همه چیز تمام شد و جنگ هم تمام شد، بعدا به صورت مشاور برای آقای هاشمی آمدند و بعد هم مشاور اشخاص دیگر شدند.
اینها نفوذی هستند و افراد اگر تصور میکنند که میتوانند این نظام را از بین ببرهاند، کور خواندهاند. این نظام مثل اسلام است. به باریکی مو برسد، پاره نمیشود. شما میدانید ۱۰۰ سال قبر امیرالمومنین (ع) مخفی بود، زمان امام صادق (ع) ایشان محل قبل را به شیعیان نشان دادند. همچنین در زمان آل مروان، قبر ابی عبدالله (ع) را آب بستند و کشاورزی کردند، ولی این پرچم ۱۴۰۰ سال است که بالا مانده است.
- حضرتعالی چطور امثال آقای ظریف و روحانی را نفوذی میدانید؟
نه، آنها را نفوذی نمیدانم، میگویم نفوذیها در کنار این افراد میآیند. البته درباره آقای ظریف نظری ندارم، اما آقای روحانی را میگویم. برخی افراد میآیند و به او مطالبی را القا میکنند. ضمن این که وقتی کسی راحتطلب شد و خانههای آنچنانی داشت، نمیتواند درد مردم را بفهمد.
چرا روحانی باید خانه هزار متری داشته باشد؟
ما تعارف نداریم. چرا آقای روحانی به عنوان کسی که مثلا روحانی هم هست، باید خانه هزار متری داشته باشد؟ آیا این زندگیِ طلبگی است؟ خب مردم چه میگویند؟ مردم ما را به عنوان نمونه اسلام در نظر میگیرند. حجتالاسلام یعنی دلیلی بر اسلام. برخی مردم وقتی این سبک زندگی را از یک حجتالاسلام میبینند، حتما اسلام آسیب میبیند. مشکل ما با آقای روحانی نیست، بلکه با کسانی که آمدند و نفوذ پیدا کردند، همچنین اعتقاد ما این است که روش و مَنشِ زندگی تجملی، مردم را از روحانیت ناامید میکند.
- شما چند بار از واژه نفوذیها استفاده کردید، منظورتان از این افراد کیست؟
نفوذیها کسانی هستند که اطراف آقایان میآیند، یعنی کسانی که از خارج آمدهاند و نقش مشاور را دارند و هنوز هم با آقایان رفتوآمد دارند. خیلی از اینها چهرههایی هستند که سرشناس هم هستند که البته بعضی از آنها را هم دستگیر کردند. مگر دستگیر نکردند؟ مگر در زمان آقای روحانی بعضی از اینها را نگرفتند؟ بعضیها هم صدا کردند که چرا اینها را گرفتید و بعد هم دیدند مدارکش درست است. آن زمان باورشان نمیشد که نفوذیها تا نهاد ریاست جمهوری نفوذ کرده بودند.
منظور از نفوذیها، همینها هستند؛ و همانها به آقایان القا میکردند که اگر اینطوری در مذاکرات صحبت کنید، به نفع ما است و دیدید که نتیجهاش چه شد. خاطرتان هست که وزیر امور خارجه کدام یک از کشورهای خارجی پایش را روی میز گذاشت؟ در مقابل چه کسی؟ در مقابل همین آقای روحانی که دبیر شورای عالی امنیت ملی بود، پا را گذاشتند روی میز و اهانت کردند. در همین روزهای گذشته سفارت انگلیس، پرچم اوکراین را بزرگ بر سر در خودش گذاشته است. چرا تا الان جرات نداشت این کار را بکند؟ مگر جنگ اوکراین تازه شروع شده است؟ چرا الان پرچم بزرگ گذاشتهاند؟ چون احساس میکند که نوعی امنیت برایش به وجود آمده است و شاید فکر میکنند که الان دوستان آنها سر کار آمدهاند. چرا باید چنین القایی بین مردم پیش بیاید؟
فرضا همه ما اشتباه میکنیم و کاملا حرفهای من اشتباه است، اما آیا این القا در مردم به وجود میآید یا نمیآید که این آقایی که جرات کرده است پرچم اوکراین را بزرگ در سر درب سفارتخانه انگلیس بزند، احساس میکند که دوستانش در دولت جدید نفوذ کردهاند یا خیر؟ اگر کار بدی نیست، خب ما هم برویم پرچم فلسطین را بزرگ بر سر درب سفارتمان در انگلستان نصب کنیم. چرا انگلیسیها این کار را میکنند، ولی ما نکنیم؟
- چرا تا الان این کار را انجام ندادهایم؟
چراییاش را شما خبرنگاران باید سوال کنید.
- تحلیل شما چیست؟
تحلیل من این است که اینها، آنها را ابرقدرت و خودمان را ضعیف میدانند.
- یعنی فکر میکنید کاری که سفارت انگلیس انجام داده است، از قبل برنامهریزی شده بود؟
بله، مگر بدون برنامهریزی میتواند کاری انجام دهد؟ اتفاقا آنها در برنامهریزی از ما دقیقتر هستند. آن چیزی که اسلام به ما میگوید که شما با برنامه بروید جلو، آنها دارند این کار را انجام میدهند. اصلا اینطور نیست که از وقتی دولت جدید سر کار آمده، پرچم اوکراین سر خود توسط یک کارمند سفارت انگلیس در آنجا نصب شده باشد، بلکه مسلما برنامهای پشت این کار بوده است، مگر کسی جرأت دارد که بدون اجازه سفیر یا وزیر امور خارجه انگلستان چنین کاری انجام دهد.
بیشتر بخوانید: الزام استعلام امنیتی برای وزرا و معاونان دولت/ ظریف از عراقچی و روش او در دیپلماسی میگوید
- چرا نیروهای انقلابی به این عمل سفارت انگلستان اعتراض نمیکنند؟
تازه این اتفاق افتاده است، شاید بهزودی اعتراض کنند.
- آقای دکتر پزشکیان در این انتخابات دو وعده انتخاباتی داد؛ یکی حذف گشت ارشاد و دومی حذف فیلترینگ. نظر شما درباره این دو وعده چیست؟
من با فیلترینگ از اول مخالف بودم، ادلهام را هم بیان کردهام. گفتهام که اتفاقا دشمن دوست دارد که در زمین آنها بازی نکنیم. زمین آمادهای است، آنها درست کردند و دارند در آن زمین کار میکنند و بعد وقتی شما در آن زمین نباشی که جواب قانعکننده و عقلایی بدهی، آنها اصلا خوششان میآید.
من در فضای مجازی با وهابیها مناظره میکردم. نمیدانستند که من چه کسی هستم. طوری وانمود میکردم که میخواهم وهابی بشوم. بعد مدام از کتب خود اهل جماعت به آنها جواب میدادم. بعد وقتی میدیدند که نمیتوانند پاسخمان را بدهند، ما را از صفحه خود حذف میکردند و دیگر اجازه نمیدادند که شبهات مربوط به وهابیت را طرح کنیم. اگر فیلترینگ نباشد، شما راحت میتوانستی از زمین آنها استفاده کنی. ولی برخی میگویند برای این که مثلا جوان ما در فضای بدون فیلتر منحرف میشود، باید فیلتر کنیم. برای چنین مسائلی میتوانیم راهحلهای دیگری را انجام دهیم. ما میخواهیم مساله را حل کنیم، ولی، چون نمیتوانیم، باید صورت مساله را حل کنیم؟ این کار غلط است. بنده در جهاد تبیین هم بیان کرده بودم که با فیلترینگ مخالفم. گفتم صفحه مربوط به حرم امام حسین (ع) در توییتر، اینستاگرام، تلگرام و جاهای دیگر هم وجود دارد و ما نباید با فیلترینگ دست خودمان را ببندیم.
ولی با گشت ارشاد مخالف نیستیم، اما ضوابط میخواهد، با اصلش مخالف نیستیم. اسلام بیان میفرماید کسی که در منزل خودش گناه میکند، هیچ کسی حق ندارد که در منزل شما بیاید و دوربین مخفی بگذارد که ببیند شما چه کار میکنید. این حرام مطلق است. نعوذ بالله بنده یا هر کسی برود و در خانهاش مشروب الکلی بخورد. بخورد، اشکالی ندارد. گناه دارد، عقل را ضایع میکند، همه توصیهها را هم به این شخص کردهایم، ولی میگوید نه، میخواهم بخورم. خب بخور، به جهنم. اما آیا میتواند بیاید و علنا بخورد؟ نه، او را دستگیر میکنند.
یک مثال بهتری بزنم؛ اگر کسی مریض باشد، روزه بر او حرام است؛ یعنی نهتنها جایز نیست، بلکه حرام است و وقتی یک شخص مریض است، اصلا نباید روزه بگیرد. همانطور که بر شخصی که بدن سالمی دارد، واجب است که روزه بگیرد، بر شخصی که بیمار است، روزه گرفتن حرام است. اما یک سوال؛ من که بیمار هستم، میتوانم بیاییم یک مقدار آب بردارم و بروم در خیابان و بگویم الان ساعت قرص من است و آب را در ملأ عام بخورم؟ میگوید نه، شلاق میخوری. میگوید آقا من که مریض هستم، پاسخ میدهد شما بیمار هستی، ولی حرمت ماه مبارک را باید نگه داری. برو یک گوشه و آرام قرص را بخور که کسی متوجه نشود و مردم بدانند تو حرمت ماه مبارک رمضان را نگه میداری.
این که کسی بگوید حجاب اختیاری است، بله، اختیاری است، منتها در حریم شخصی خودت. اگرچه اگر یک شخص مسلمان باشد، حجاب برای او اختیاری نیست. آیات قرآن و روایت مفصلی درباره حجاب وجود دارد، اما فرض کنیم که حجاب در حریم شخصی اختیاری است، اما وقتی در یک جامعه، حجاب قانون است، آیا شما میتوانید در حریم عمومی از قانون تخلف کنید؟ نه، حرف ما این است که خانمهای محترم نباید از قانون تخلف کنند.
یک بنده خدایی کلیپی درست کرده بود که خیلی جالب بود. در آن کلیپ یک شخص آمد و گفت فرض کنید بنده مدیر همان موبایلفروشی هستم که مردم را فریب میداد و از آنها کلاهبرداری میکرد. فرض کنید منِ مدیر میگویم، چون دیدم شما فریب میخورید، شما را فریب دادم. در آن کلیپ یک شخص دیگر میگفت که نه، قانون است و باید رعایت میکردید. شخص مقابل گفت مگر قانون حجاب را رعایت میکنید؟ گفت نه، آن فرق میکند، شما نگاه نکن. گفت قانون، قانون است، من هم تحریک میشوم. گفت نه، آن کسی تحریک میشود، نفهم است. گفت پس آن کسی که پولش را به من داد، او هم نفهم است. اگر قانون نباید جلوی تو را بگیرد، چون آن کسی که تو را میبیند و تحریک میشود، نفهم است، آن کسی هم که پولش را به یک شخص کلاهبردار داد، خودش نفهم بود، میخواست ندهد و قانون هم نباید دنبال آن فرد کلاهبردار برود.
قانون را باید رعایت کرد. امیرالمومنین (ع) میفرمایند برای انسان نیاز به یک امیر وجود دارد، چه خوب باشد، چه بد. قانون، قانون است و خوب یا بد، باید به آن عمل شود. شما میتوانی در یک کشور دیگر بروی و بگویی چرا قانون اینجا اینطوری است؟ یک مثال دیگر میزنم. فرض کنید که به شما در استخدام اختیار دادهاند، مثلا دو تا از وزارتخانهها شما را خواستهاند و گفتند میتوانید در یکی از این دو محل استخدام شوید. شروع کار یکی ساعت ۸ هست و شروع کار دیگری ساعت ۷:۳۰. شما مزایا و معایب هر دو را میسنجید و بعد آن ادارهای را انتخاب میکنید که شروع کارش ساعت ۷:۳۰ است. شما هم ابتدا همان ساعت ۷:۳۰ سر کار میروید و بعد یک مدت پیش مدیر آنجا میروید و میگویید فلان جا شروع ساعت ۸ بود. حتما به شما پاسخ میدهد که طبق قانون اینجا شروع کار ساعت ۷:۳۰ است و شما اگر نمیخواستی، میتوانستی نیایی.
اسلام قانون دارد و میگوید وقتی در جامعه آمدی، باید جامعه حفظ شود. وقتی شما در خانه خودت هستی، اشکالی ندارد، هر کاری خواستی بکن و به ما ربطی ندارد. گناه میکنی، ولی مربوط به خودت و خدای خودت است. اما در جامعه میتوانی این کار را بکنی؟ فرض کنید فردا یک شخص بخواهد مثل زمان طاغوت که یکبار در شیراز با سوءاستفاده از تئاتر، کثافتکاری کردند، یعنی به صورت زنده و در خیابان برهنه شدند و همدیگر را بغل کردند، مجددا چنین کاری در جامعه اسلامی انجام دهد، آیا ممکن است؟ بنابراین قطعا نیاز است که در اینگونه مسائل از جمله در مساله حجاب قانون وجود داشته باشد، اما بحث چگونگی اجرای این قوانین، موضوع دیگری است.
- وعده حذف گشت ارشاد از اختیارات ریاست جمهوری است؟
خیر، هیچکدام از وعدهها مربوط به اختیارات ریاست جمهوری نبود؛ نه فیلترینگ و نه گشت ارشاد. این هم یکی از این چیزهایی است که اتفاقا آقای جلیلی صادقانه گفت. در مناظرهها گفت یک حرفهایی نزنید که در اختیار شما نیست.
- یعنی اگر رئیسجمهور بخواهد گشت ارشاد را حذف کند، نمیتواند؟
نمیتواند، چون قانون است. رئیسجمهور با قانون که نمیتواند مخالفت کند، بخصوص که آقای پزشکیان خودش بیان فرمود که من قانونمدار هستم و هرچه قانون بگوید، چه قانون برنامه هفتم و چه قوانین دیگر، همان را عمل میکنم. حتی گفت چرا باید خودم برنامه داشته باشم، مگر قانون برنامه هفتم را ننوشتهاند، همان را عمل میکنم.
آقای پزشکیان را ما به عنوان فردی قانونمدار میشناسیم. البته میتوانند لایحهای را ببرند در مجلس و اعلام کنند که مثلا معایب گشت ارشاد این است و امکان دارد با فشار یک موقعی بعضی چیزها تعطیل یا نیمهتعطیل شود، اما اصل چیزی که قانونی باشد را که نمیشود حذف کرد، مگر قانون جدیدی بیاید و قانون قبلی را ملغی کند.
- شما اعتقاد دارید که صرف نظر از آنچه در وعدههای انتخاباتی بیان شد، حذف گشت ارشاد باعث تغییر اعتقاد مردم میشود؟
اینها تبلیغات است. تبلیغات متاسفانه کاری کرده که وقتی میگوییم گشت ارشاد، برخی فکر میکنند که الان میریزند، میکُشند، میبرند و گیس مردم را میکَنند. همان کسانی که اول انقلاب که ما هم همان موقع مخالفت میکردیم، موی مردم را قیچی میکردند، همانها امروز آنوری افتادهاند. افراط و تفریط. اینها بیان میکنند که نباید این چیزها باشد. بله، وقتی با استفاده از سلاح تبلیغات از گشت ارشاد یک غول درست کنی، همان میشود. اما وقتی واقعیت آن را بیان کنی که این برای امنیت جامعه است، کسی مخالفت میکند؟ اگر بگوییم امنیت جامعه، حتی اسمش را نگذاریم گشت امنیت، به نظرم حالا که متاسفانه حساس شده، نام آن را بگذاریم گشت امنیت بهتر است.
- گشت ارشاد با گشت امنیت چه فرقی دارد؟
فرقی ندارد. ارشاد یعنی همین. میخواهد تو را ارشاد کند که امنیت جامعه درست شود، امنیت من، امنیت همسر من و امنیت خانواده من درست شود. وقتی امنیت درست باشد، یک دزد دیگر نمیتواند راحت موبایل کسی را بدزدد. در مساله حجاب هم امنیت باید درست شود.
وضعیت حجاب کشور نسبت به آنچه مورد نظر دین است، مطلوب نیست
- شما وضعیت حجاب را در کشور چطور ارزیابی میکنید؟ خوب است یا بد؟
وضعیت حجاب، وضعیت تبلیغات است. من بازهم موضوع تبلیغات را در این زمینه پررنگ میدانم.
- منظور این است الان که در جامعه قدم میزنید، به نظرتان وضعیت حجاب مطلوب است یا نه؟
نه، مطلوب نیست. یعنی مطلوبی که مورد نظر دین باشد، نیست. نمیگوییم چادر باشد، اشتباه نشود. بعضیها فکر میکنند وقتی میگوییم مطلوب نیست، یعنی حتما باید چادر سر کنند و پوشیه بزنند؛ نخیر، ما چنین چیزی نمیگوییم، اما میگوییم طوری باشد که همانطور که هم در ایران و هم در خارج از کشور این را عملیاتی انجام دادهاند، کسی که با یک وضعیت بسیار زننده میآید، چقدر به او توجه میکنند و به او متلک میگویند، اما کسی که با یک وضعیت متین بیرون میآید، چقدر به او متلک میگویند، در واقع خود خانمها ببینند که چند نفر به هرکدام از این دو نفر متلک میگویند؟
وضعیت حجاب مطلوب نیست. اگرچه چادر افتخار است، ولی اجبار به چادر نیست، ولی حجاب باید یک چیزی باشد که تحریک نکند. برخی میگویند که آقایان نبینند. یعنی چی؟ اصلا انسان میبیند و اگر کسی تحریک نشود، معلوم میشود که انسان نیست. مگر شما چند نفر دارید که در مقام تقوا و در مقام اتقاء باشند که در مقام اوج تقوا است. همه که در این مقام نیستند. شما از همه انتظار داری که اینطور باشند؟ یک جوان عذب نمیخواهی تحریکش کنی؟ اگر خدای ناکرده یک فیلم هم ببیند، تحریک نمیشود؟ تو که دیگر زنده هستی، او که یک فیلم میبیند، تحریک میشود. تو که زنده و مجسمی و با آن وضعیت زننده داری راه میروی. چشمش را ببندند؟ چه کار کند؟ این حرف، غیرعقلاییست.
- خیلیها اعتقاد دارند که حجاب را باید چهرههای فرهنگی و هنری تبلیغ کنند، مثل سلبریتیها. اگر سلبریتیها در این کار همراهی نکنند، به نظر شما چه برخوردی باید با آنها انجام شود؟
باید همکاری کنند، خوب است، ولی اگر انجام ندهند، این یک تصمیم فردی است. نمیشود به زور به آنها گفت که شما حجاب را تبلیغ کنند. باید در سطح جامعه خوب تبیین شود که حجاب چیست و این که امنیت برای خود طرف است، امنیت برای جامعه است، امنیت برای جوانان است و منظور این نیست که کسی در جامعه حضور پیدا نکند. الان چقدر از دختران ما دانشگاهی هستند؟ چقدر از زنان ما متخصص هستند؟
یک مساله را از این باب بیان میکنم که بدانید دوگم نیستیم. همسر خود بنده پزشک است، دخترم پزشک است، پسرم پزشک است. همسر بنده در بیمارستان رفتوآمد میکند. دخترم هم همینطور. کسی با بیرون رفتن زنان و دختران مخالف نیست، اما چگونه بیرون رفتن مهم است. کسی که با علم مخالف نیست. شما هر رشتهای که دوست داری، تحصیل کن. اینها دارند با استفاده از سلاح تبلیغات طوری تبیین میکنند که وقتی میگوییم گشت ارشاد، یعنی بزن، بکوب، بگیر و ببند، دخترها دیگر بیرون نیایند و آزادی نداشته باشند؛ چه کسی گفته است که زنان آزادی نداشته باشند؟
- عدهای معتقدند که بیحجابی و بدحجابی از طرف غرب برنامهریزی شده است. نظر شما چیست؟
طبعا همینطور است. این که مسلم است که این مساله برنامهریزی شده و اگر کسی بگوید برنامهریزی نشده، مثل کبک سرش را زیر برف است. این که واضح است. اصلا وقتی شما بخواهی یک جامعه را از بین ببری، بهترین مطلب که باید بیان میشد و هنوز هم بیان نشده است، مساله به فساد کشیده شدن جامعه اندلس در اسپانیا بود.
به نظرم باید فیلمسازانی که مثل سریال حضرت یوسف (ع) را درست کردند؛ خدا رحمت کند آقای سلحشور بزرگوار را که واقعا هم به نظرم به صورت بیولوژیک ایشان را بیمار کردند، باید فیلمی درباره قضایای اندلس درست کنند. اسلام تا کجا رفته بود؟ در اسپانیا یعنی اندلس آن زمان، مردم مسلمان بودند. چه شد که مسلمانها از بین رفتند؟ یکی همین کمرنگ شدن مساله حجاب بود.
- مستند شما چیست که میگویید این مساله از سمت غرب برنامهریزی شده است؟
مستند نمیخواهد، واضح است. یادتان هست NGOهایی که در ایران درست کرده بودند؟ چه کار کردند؟ با نام زبان چه کار کردند؟ خیلی از اینها زبان انگلیسی را به صورت رایگان در استانها تعلیم میدادند. آمارش را داشتیم که چه کسانی را میپذیرفتند و چقدر ترویج میکردند؛ مثلا در قم که یک شهر مذهبی است، یک گروه را گرفتند که دختران با دوچرخه و با وضعیت خیلی بد رکاب میزدند. اول همه تعجب میکردند که چرا اینها اینطوری هستند؟ با تعجب میگفتند اینها چه کسانی هستند؟ هفتهای یک بار میآمدند، بعدتر زیادتر شدند. ولی بعدا که بررسی شد، مشخص شد که اینها برنامهریزیشده است. بعد هم آنها را گرفتند.
شما میخواهید برنامهریزی دشمن را بدانید که چیست، بروید از وزارت اطلاعات بپرسید، بروید از حفاظت اطلاعات سپاه بپرسید، بروید نمونههایی که اینها گرفتند را ببینید که آیا با برنامه بوده یا خیر.
- شما موافق حضور روحانی در سینما برای تبلیغ حجاب و ارزشهای اسلامی هستید؟
مساله دو تا است. یک موقع میگوییم که روحانیها بازیگر باشند، من خیلی با این موافق نیستم. ولی این که به عنوان مشاور یا کسانی که فیلمنامهنویس باشند و بتوانند در این عرصه کار کنند، چراکه نه؟ مثلا چه کسانی با آقای سلحشور همراه بودند؟ ما دو سه نفر از دوستان روحانی داشتیم که با آقای سلحشور کار میکردند.
در مطالب دیگر هم همینطور. چه اشکالی دارد؟ منعی ندارد این که بخواهیم فرهنگ صحیح دینی را با حضور روحانیان ترویج کنیم؛ نه افراط، نه تفریط. همان «خیر الامور اوسطها»، همان «اهدنا صراط المستقیم» که به صراحت میگوید نه افراط، نه تفریط؛ نه اینوری بیفت و نه آنوری. آنچه که دین فرموده است باید تبیین شود و با حضور روحانیون میتواند بهخوبی تبیین شود.
پزشکیان باید امیدواری غربیها به دولت خود را از بین ببرد
- خیلیها اعتقاد دارند که با رئیسجمهور شدن آقای پزشکیان، با توجه به نوع اطرافیان ایشان، غربگراها در کشور قدرت پیدا میکنند. نظر شما چیست؟
اگر آنطوری که آقای ظریف در حال برنامهریزی است، اتفاق بیفتد، به نظر میآید که بله، این تحلیل درست است؛ ولی من هنوز به قطعیت نمیتوانم بگویم، چون هنوز لیست وزرا معلوم نشدهاند. ضمن این که هنوز مجلس به وزرا رأی اعتماد نداده است که ببینیم چه خواهد شد. اما همانطور که عرض کردم که در روزهای اخیر سفارت انگلیس پرچم اوکراین را بر سر درب سفارت نصب کرده است، نشان میدهد که غربیها ظاهرا امیدوار شدهاند که دولت جدید ایران، به ما تکیه خواهد کرد و این خیلی بد است. این حالا هنر خود آقای پزشکیان است که چطور بتواند با این کاری که شروع میکند و وزرایی که میچیند، این تفکر را که در اذهان بعضیها به وجود آمده است، از بین ببرد و آن کسانی هم که در غرب امید بستهاند به این که وقتی ایشان بیاید، خیلی چیزها برای غرب آسان میشود، آنها را ناامید کند.
- چرا امیدواری غربیها بد است؟
چون غربیها خصلت خود را نشان دادهاند؛ نه فقط یکی دو بار، بلکه بارها؛ نه فقط هم در کشور ما، بلکه همهجا. اینها امیدواریشان برای این است که بتوانند نفوذ پیدا کنند و آنطوری که خودشان دلشان میخواهد، دولتها را بچینند و نهایتا هم دنبال منافع خودشان هستند، همین. دنبال منافع خودشان هستند. حتی خود اینها گاهی دیدید در کشورهای خودشان برای همدیگر جاسوس میگذارند که گاهی هم جاسوسهای آنها دستگیر شدهاند. مثلا در آلمان از فرانسه جاسوس گرفتهاند. حتی به خودشان هم رحم نمیکنند، چون به دنبال منافع خودشان هستند و منافع خودشان را هم در این میبینند که اول نفوذ پیدا کنند، دوم، فرهنگ کشور مورد نفوذ خود را تغییر دهند، چون اگر فرهنگ یک کشور اصیل بماند، نمیتوانند آنطور که میخواهند، نفوذ پیدا کنند؛ بنابراین ابتدا به دنبال این هستند که باید فرهنگ عوض شود و بعد هم نهایتا دنبال منافع هستند.
- شما چند بار به موضوع نفوذ اشاره کردید. آیا ما روحانی نفوذی داشتیم؟
بله، چرا نبوده؟ بله، ما روحانی نفوذی داشتیم و آنها را هم گرفتهاند. خداوند عز و جل در قرآن یک آیه بسیار مهم دارد که من این را بارها بیان کردهام، در دروسی هم که میدهیم، این را چند بار اشاره کردم. قرآن کریم میفرماید «ان اکرمکم عندالله اتقاکم» یعنی «گرامیترین شما نزد خدا، باتقواترین شما است.» یک تقوا داریم یعنی کسی متقی است، یعنی باتقواتر است، اما یکی از بین همه باتقواترین است.
قرآن نمیفرماید «ان اکرمکم عندالله علماکم»؛ «ان اکرمکم عندالله امراعکم»؛ علمای شما یا امرای شما نزد خدا گرامی هستند، بلکه باتقواترینها این جایگاه را دارند.ای بسا کسی به ظاهر عالم هم باشد؛ به ظاهر البته. چون علم که نیست، آن سواد است، خواندن سیاهیها است. سواد یک واژه عربی است که ریشه آن «سوده» است، به معنی سیاهی ذغال که برای نوک مداد از آن استفاده میشود؛ بنابراین برخی افراد ممکن است که سواد داشته باشند، ولی تقوا ندارند، چنین افرادی امکان دارد که جاسوس هم بشوند.
- نقش سفارتخانههای خارجی را چقدر در تربیت نفوذی موثر میدانید؟
صد درصد. اصلا راهش از همان طریق است. اگر سفارتخانه نباشد، آنها نباشند، نفوذی از کجا میآید؟ از هوا میآید؟ معلوم است که از آنجا میآید و از این مبادلاتی که میشود، نفوذیها میروند و میآیند.
- چرا غربیها باید روحانی نفوذی تربیت کنند؟
چون فهمیدند، راهش همین طریق است؛ وقتی آیتالله العظمی شیرازی بزرگ تنباکو را تحریم کرد، انگلیس فهمید که روحانیت چه نقشی در جامعه ما دارد. آقای شیرازی وقتی فهمیدند که همسر ناصرالدین شاه زده و قلیان را شکانده و گفته است آن کسی که من را به تو حلال کرد، قلیان را به تو حرام کرد، گریه کرد. خبر رسید به گوش سید بزرگوار، میرزای بزرگ شیرازی. میرزای بزرگ شیرازی وقتی شنید، گریه کرد. گفتند آقا چرا گریه میکنی؟ باید خوشحال باشی. فرمود به خاطر این که دشمن نفوذ ما را فهمید و از این به بعد او روی روحانیت کار میکند.
آن زمان میرزای بزرگ شیرازی کجا بود؟ در سامراء، در یک حجرهای نشسته، در یک خانهای نشسته، ولی چنین تاثیری داشت. ببینید بزرگان ما چه سیاستمدار هستند، چون میدانند و کسی که علم الهی پیدا کند، میفهمد که چه اتفاقی قرار است بیفتد. میرزای شیرازی گفت اینها از این به بعد شروع میکنند که در روحانیت نفوذ پیدا کنند. همین کار را هم کردند؛ شروع کردند به نفوذ؛ به نحوی که در نجف اشرف و جاهای دیگر نفوذ کردند.
- آیا قائل به نفوذ دشمن در بدنه انقلاب هستید؟
مگر میشود که نباشد؛ چنین اتفاقی نه فقط در اسلام، بلکه در همه ادیان الهی رخ میدهد؛ مثلا از یهود مثال میزنم. در آن زمان دشمنان برای از بین بردن دین خدا دو کار کردند؛ اول خواست که ترویج دین را در نطفه خفه کند. همانطور که قرآن میفرماید که انبیا را کشتند. وقتی دیدند نمیشود و دین رشد کرد. از آن به بعد، سعی کردند که در دین خدا نفوذ پیدا کنند و آن را منحرف کنند. همچنین در کتب خود اهل جماعت آمده است که خلیفه دوم خیلی به تورات علاقه داشت، حتی میآمد و از تورات برای پیامبر مثال میزد. دفعه سومی که چنین حرفی زد، پیامبر به شدت با او برخورد کرد. چنین افرادی نفوذ پیدا میکنند؛ میآیند و با کسی رفیق میشوند و نفوذ میکنند.
حالا به نظر شما در این انقلاب و در این نظام که پیام آن این است که نه فقط ایران، بلکه همه کشورها میتوانند استقلال داشته باشند، آیا دشمنان مینشینند و دست روی دست میگذارند که ما هر کاری دلمان خواست، بکنید؟ معلوم است که نه. یک جمله را عرض کنم که خیلی مهم است. آیا دشمن میتواند دشمن باشد و دشمنی نکند؟ طبعا دشمنی میکند؛ بنابراین دشمن هیچموقع دست از دشمنی برنمیدارد، ولی به قول امام المسلمین، گاهی با دستکش مخملی جلو میآید و از پشت هم خنجر میزند. خیلی زرنگ هستند.
برای شناسایی نفوذیها، باید به نوع نگاه افراد توجه کرد
- نفوذیها را چگونه باید شناسایی کنیم؟
پیدا کردن نفوذیها اول از همه کار اطلاعات است. باید آنها خیلی مواظب باشند. باید ببینیم چرا آنها مواظبت نمیکنند و باید ببینیم نکند خدای ناکرده در آنجا هم نفوذ پیدا کردهاند. این هم نکتهای است که باید خیلی مواظب کرد. مساله دوم، بررسی نگاه افراد است. باید ببینیم که نگاه شما نگاه دینی است یا نگاهی است که میخواهی طور دیگری ببینی. شهید دیالمه و شهید آیت در این زمینه مطالب خیلی مهمی را بیان کردهاند که لازم است مرور شود. شهید دیالمه قشنگ توضیح میدهد که فلانی خلاف دین میگوید و مواظبش باشید. نفوذی این است؛ نفوذی این است که میآید التباس بین حق و باطل انجام میدهد؛ یعنی دو تا حرف خوب میزند، ولی یک حرف بد هم وسطش میاندازد.
مثلا میگوید آقا حجاب را چه کسی گفته است؟ بگذار مردم آزاد باشند. از آن طرف هم میگوید امام حسین (ع) را قبول داریم و برایش سینه میزنیم. امام حسین (ع) که خودشان به حجاب تاکید میکردند. در روایات آمده است که معجر را از سر اهل بیت امام کشیدند، بعد وقتی این قضیه را دید، امام زینالعابدین (ع) غش کرد. آن وقت برخی میگویند حجاب آزاد باشد، ولی امام حسین (ع) را قبول داریم؟ این معلوم است که یک ریگی در کفشاش است و باید آن را مواظبت کرد. ولو بیاید در محرم مشکی بپوشد و سینه هم بزند.
اینها مصداق نفوذی هستند، یعنی به دنبال استحاله کردن نظام هستند؛ مثلا میگوید مردم دین را میخواهند، اقتصاد مهم نیست. کسی که این صحبت را مطرح میکند هم بدانید منافق است، نفوذی است. چرا نفوذی است؟ برای این که این میخواهد مردم را از اسلام زده کند، در حالی که اسلام بیان میکند بخوان. این آیه قرآن است که میفرماید در قنوتات بخوان. همه هم بلد هستند و از بچگی یاد میگیرند. «ربنا آتنا فی الدنیا حسنه» و بعد میگوید «و فی الآخره حسنه». یعنی تا دنیای حسن به وجود نیاید، آخرت حسنی نیست. دنیا باید نیکو باشد. مگر ابی عبدالله (ع) نفرمود مردم بنده دنیا هستند. بالاخره باید دنیایشان فراهم شود. اگر دنیا فراهم نشود، دین لغلغه زبان مردم میشود.
آن آقایی که ۱۰ نمره به گزینه وزارتخانهای که غیرشیعه باشد، میدهد، نفوذی است
- خیلی از افراد اطراف آقای پزشکیان هم این حرفها را میزنند.
منظور من شخص مشخصی نیست، کلی میگویم؛ میگویم یک عدهای کسانی هستند که از یک طرف برخی مسائل دینی را مطرح میکنند، اما از آن طرف میگویند که باید حجاب آزاد باشد. یک عده هم برعکس هستند؛ به ظاهر گفته میشود که اصولگرایان. اینها میگویند مردم برای دین قیام کردند، نه برای اقتصاد. عجب! این هم غلط است. اصلا اگر شکم مردم سیر نباشد، مردم اصلا پای دین نمیآیند.
میخواهم بگویم که چنین افرادی هم نفوذی هستند. کسی که تفکر دینی غیرصحیح دارد، یا خودش نفوذی است و یا نفوذیها مطالب را به او القا میکنند؛ مثلا این آقایی که میگوید به گزینه وزارتخانهای که غیرشیعه باشد، ۱۰ نمره میدهیم، این معلوم است که نفوذی است. شاخصههای نفوذ همین است.
- این حرف را آقای ظریف زد.
شاخصههای نفوذ این است، هر کسی میخواهد باشد، ظریف باشد، قوی باشد یا کسی دیگر باشد. ما به اسم کاری نداریم، بلکه میگوییم باید تفکر را ببینید. این حرفی که آقای ظریف زد، کسی دیگر هم بزند، بازهم غلط است. حتی اگر یک روحانی بزند، یک معمم بزند، غلط است. یا مثلا یک عمامه به سر بگوید که مردم به دنبال دینشان هستند، اقتصاد را رها کنید. این هم غلط است.
اسلام حقیقی آن چیزی است که معصومین (ع) فرمودهاند، چون آنها قرآن ناطق هستند. امیرالمومنین (ع) فرمود که «انا قرآن الناطق»؛ قرآن ناطق، امیرالمومنین (ع) است، قرآن ناطق حضرات معصومین (ع) هستند. آن چیزی که بهخوبی هم تبیین فرمودند که انسان هم دنیا را دارد و آخرت را. اگر آن عمل نشود، میشود نفوذی.
- به نظر شما چرا اصرار بر حضور اهل تسنن و غیرمسلمانها در کابینه وجود دارد؟
این دلالت بر این دارد که میخواهند بیان کنند که مثلا شیعه، حقوق اقلیتهای دینی و مذهبی را کم شمارده است، در حالی که در قانون اساسی جمهوری اسلامی این حقوق آمده و بالاترین حقوق را هم جمهوری اسلامی برای اقلیتها قائل شده است. میگوید اگر جمعیت ادیان چهار درصد شد، اینها میتوانند نماینده داشته باشند، در حالی که الان دو درصد هستند و هر کدام هم در مجلس نماینده دارند؛ بنابراین قانون اساسی حقوق اقلیتهای مذهبی را معین کرده است.
البته موضوع اکثریت و اقلیت در همه کشورها وجود دارد. شما نگاه کنید در کشوری که اکثریت آنها مسیحی است، آیا وزیر مسلمان دارد وجود دارد؟ نه. چنین چیزی وجود ندارد، چون اکثر آنها مسیحی هستند و کسی هم انتظار ندارد که وزیر مسلمان وجود داشته باشد. گاهی نمایندگانی در مجلس دارند که ما هم از اقلیتهای دینی نمایندگانی داریم.
انگلیس بهندرت دارد، آن هم مسلمان نیستند، استحالهشده کامل هستند، یعنی از اسلام هیچی خبر ندارند؛ مثلا وزیر مسلمانی که در انگلیس بود، چه کسی بود؟ پاکستانیتبار بود و در انگلیس به دنیا آمده بود و بزرگشده آنجا بود و مقداری بهنام اسلام میدانست. یعنی اگر از ایشان سوال میکردی که اسلام چیست، اصلا چیزی نمیدانست. اسماً مسلمان بود، اما فعلش، فعل اسلام نبود.
فرمانده نیروی دریایی و بسیاری از مسئولان دیگر از اهل سنت هستند.
اما در ایران آیا ما از اقلیتهای مذهبی در سمتهای مهم نداریم؟ چرا داریم. همین حالا در ایران فرمانده نیروی دریایی که یکی از جاهای بسیار مهم و حساس و آن هم نظامی است، آیا از اهل سنت هست یا نیست؟ به نظر من بیان کردن این که باید وزیر سنی داشته باشیم، به این خاطر است که میخواستند بگویند که در جمهوری اسلامی حق اقلیتها در حال ضایع شدن است، در حالی که اینطور نیست و این نامردیای است که متاسفانه از یک بهظاهر شیعهزاده به وجود آمد.
- این صحبتهای آقای ظریف را نوعی جلب توجه مردم میدانید یا نوعی تبلیغات؟
من این صحبتها را نوعی تضعیف نظام میدانم.
- اگر تضعیف نظام است، چرا برخوردی با ایشان انجام نمیشود؟
این را از کسانی بپرسید که باید برخورد انجام دهند؛ چرا از من میپرسید؟ ما هیچکاره هستیم، شما از آن کسانی که باید برخورد کنند، بپرسید که چرا برخورد نمیکنند.
واقعا اینطوری نیست که حقوق اقلیتهای مذهبی در ایران تضییع میشود. شما الان به این امام جمعه بیسواد نگاه کنید؛ کسی که جدا بیسواد است و خود اهل سنت میگویند که او بیسواد است؛ عبدالحمید که لقب مولوی هم برای او بهکار میبرند؛ بیسوادترین در امام جمعه آنجاست. خود اهل سنت میگویند که این فرد خیلی بیسواد است، من با علمای اهل سنت درباره او صحبت کردهام. این فرد را بولدش کردند، یک مسجد بزرگ که مسجد ضرار است را درست کردهاند و این فرد هر جمعه علیه نظام حرفی میزند. آیا کسی با او کاری دارد؟
اما در وهابیت، یعنی در عربستان سعودی یا همان حجاز که خیلی جالب است که یک کشور را به نام یک ایل کردند، به نام سعودی، یک شخص نه این که شعار بدهد، یعنی بگوید مرگ بر آمریکا، الموت لامریکا، الموت لاسرائیل، فقط پرچم فلسطین را بالا ببرد، آن هم در حالی که فلسطین یک کشور عربی است، وقتی یک شخص پرچم فلسطین را در عربستان دست بگیرد، شما را به زندان میاندازند. امسال به همین دلیل چند تا از زوار ما را گرفتند. امسال که ما مکه بودیم، این اتفاق افتاد و بعضی از آنها هنوز آزاد نشدهاند که نمیدانم این اتفاق ناشی از ضعف دیپلماسی ما بود یا چه.
بعضی از حجاج ایرانی به خاطر بلند کردن پرچم فلسطین در عربستان بازداشت شدند
بله، یک مسجد خیلی بزرگ در اختیار دارد و هر جمعه هم آنجا علیه نظام صحبت میکند. در کشور وهابیت یک کسی یک پرچم فلسطین در دست بگیرد، او را میگیرند و زندانی میکنند، ولی در ایران کسی با عبدالحمید کاری ندارد.
همچنین باید توجه داشته باشیم که در کشورمان معاونین بسیاری در استانهایی که سنینشین هستند، حضور دارند، همچنین فرماندار داریم که اهل سنت است، خیلیها را در سمتهای مختلف داریم. ولی به شهر طائف عربستان بروید، اکثرا شیعه هستند، یعنی ۹۵ درصد جمعیت این شهر شیعه است، اما آیا حاکم آن شیعه است؟ نه. همین شاهزادههای سعودی هستند.
حاکم یک شهر که هیچ، شما در ادارهجات عربستان را بررسی کنید. اینهایی که به شما میگویم را شخصا تحقیق کردهام و غیر از این نیست. به هیچ وجه یک مدیرکل یا یک مدیر جزئی باشد که بتواند اعلام کند که من شیعه هستم. اصلا چنین چیزی نیست. حتی در تهران در برخی از شعبههای قضایی، قضاتی از اهل سنت حضور دارند، با این که اکثریت جمعیت اینجا شیعه است و نباید از اهل سنت باشد. البته من این را قبول ندارم، چون اینجا شیعه هستند و این قاضی با فقه خودش قضاوت میکند. خودش هم همین را گفته است. این غلط است و یک قاضی اهل سنت صرفا باید برای اهل سنت با فقه خودش قضاوت کند.
- حالا اگر یک سنی پیش قاضی شیعه بیاید، تکلیف چیست؟
اگر هر دو طرف دعوا سنی باشند، آنها را پیش قاضی سنی میفرستند. اگر هم یک فرد سنی و دیگری شیعه باشد، آنها را به دادگاه بدوی میفرستند که در آنجا هم یکی از قضات از اهل سنت است. یعنی ببینید ما تا کجاها پیش رفتیم و برای حقوق اهل سنت احترام قائل هستیم، ولی برخی افراد اینها را به مردم نمیگویند.
امام حسین (ع) بارها فرمود کارهایی را که انجام میدهید، بگویید. الان کسی خبر ندارد در قوه قضاییه در یک رده بالا، اهل سنت وجود دارد. برخی نمیدانند بعضی از فرمانداران ما از اهل سنت هستند. خیلی جاها اهل سنت حضور دارند و مردم خبر ندارند؛ بنابراین این نوع حرف زدن، تضعیف نظام بود.
اما شما بروید طائف عربستان را ببینید که در آن، بالای ۹۵ درصد جمعیت شیعه هستند، نهتنها آنجا فرماندارش شاهزاده سعودی است که در اداراتش هم شما اگر تواستید یک مدیر، نه مدیرکل، یک مدیر جزء پیدا کنید که شیعه باشد. البته کارمندان جزء گاهی شیعه هستند؛ آبدارچی و چیزهای دیگر. مدیر آنجا نمیتواند از شیعه باشد، اما ایران را ببینید چگونه است.
- خیلی از مردم در ذهن خودشان، وضعیت اقتصادی روحانیت را مناسب میدانند. حضرتعالی به عنوان مدیر حوزه علمیه، وضعیت اقتصادی روحانیت را چگونه ارزیابی میکنید؟
من خواهشی که دارم، یک مرتبه شما بروید به عنوان یک کار تحقیقاتی و پژوهشی با تعدادی از خبرنگاران در حوزههای علمیه در قم و در جاهای دیگر وارد شوید و ببینید چرا الان طلبه نمیآید و کم شده است؛ علتش مسائل اقتصادی است، چون در حوزه هیچ خبری نیست. بعضیها آمدند و فکر کردند در حوزه که میآیی، همه چیز هست، ولی دیدند که نه، خبری نیست.
- مگر نباید دلیل حضور طلبهها در حوزه علمیه اعتقادی باشد؟
بله، آن کسانی که در حوزه باقی میمانند، دلیلشان اعتقادی است. چون متوجه میشوند که در این حوزه، مساله اقتصادی جایگاهی ندارد، یعنی خلاف آن چیزی که مردم تصور میکنند؛ مردم مثلا دو تا روحانی میبینند که مسئول هستند و فکر میکنند همهجا روحانیت همینطوری هستند، در حالی که به جرات عرض میکنیم، نه از باب این که خودمان روحانی هستیم، خدا شاهد است که نه؛ ضعیفترین قشر از نظر اقتصادی قشر طلبهها هستند و حقوقی ندارند.
- چرا تا الان کاری برای طلبهها انجام نشده است؟
یک جهتش هم که البته من خیلی نتوانستم توجیه شوم، این است که گفتند باید حوزهها حالت مستقل داشته باشد و با حاکمیت نباشد و از طریق وجوهات خمس و ... اداره شود و فقط گاهی یک کمکهایی شود؛ کما این که خود امام حسین (ع) برای ساخت حوزه به هیچ عنوان از خرج کردن خمس هم اجازه نمیدهد و میفرمایند حوزهها باید مردمی ساخته شود.
یعنی میخواهم بگویم در حوزهها چیزی نیست و دولتها هم به هیچ عنوان کمک آنچنانی نمیکنند و شما بروید در حوزه علمیه قم، خانههای طلبهها را ببینید که مستاجر هستند و حتی بعضا با موتور تردد میکنند. خیلی از این روحانیون اگر بخواهید حساب کنید، بدون تعارف میگویم، مثلا در ادبیات اینها میتوانند فوق لیسانس دانشگاه داشته باشند، در فقه همینطور، حتی بعضیها تا دکترا پیش بروند، ولی زندگیشان ساده و فقیرانه است که البته این خیلی خوب است.
در دو سه سال اخیر، ورود طلبههای جدید در حوزهها ۵۰ درصد کاهش یافته است
- شما گفتید که حضور طلبهها در حوزههای علمیه کم شده است؛ یک آماری میتوانید به ما بدهید که چقدر کم شده است؟ یعنی در این زمینه پایشی انجام شده است؟
خیلی کم شده و میتوان گفت تقریبا در این دو سه سال اخیر، میزان ورود طلبههای جدید به حوزهها حدود ۵۰ درصد کاهش پیدا کرده است.
- خود حضرتعالی یک حوزه علمیه را اداره میکنید.
بله، حوزه علمیه امام مهدی (ع) که ما متولی آن هستیم.
- جسارتا هزینههای حوزه شما از کجا تامین میشود؟
از کمکهای مردمی. برای همین اصلا نتوانستیم حوزه را کامل بسازیم. البته بحث شهریه جدا است، شهریه را مراجع به طلبهها میدهند. بالاترین شهریهای که برای بعضیها که درس خارج میخوانند، ماهانه فقط حدود دو میلیون تومان است.
- این مبلغ کفاف میدهد؟
نه، به نظر شما کفاف میدهد؟ خیلیها دنبال نماز استیجاری و روزه استیجاری هستند و با اینها زندگی خود را میگذرانند. البته بعضی از طلبهها کار هم میکنند. شاید یک کسی بگوید خب طلبهها بروند و کار کنند. بله، خیلی از طلبهها کار هم میکنند، ولی اگر کسی محقق است، بخواهد تحقیق کند و خوب درس بخواند، اگر قرار باشد برود کار کند، چی؟ با این حال بسیاری از طلبهها کار میکنند. شما میدانید طلبهها داریم که در تاکسیهای اینترنتی کار میکنند. شما میدانید ما طلبه داریم که جوشکاری میکنند.
- ایرادی دارد که یک طلبه در اسنپ یا جوشکاری کار کند؟
نه، ایرادی ندارد، ولی از درس خیلی عقب میماند. هیچ اشکالی ندارد که طلبهها کار کنند، ولی وقتی یک کسی میخواهد درس بخواند و تحقیق کند و همزمان کار کند، به نظرتان میتواند برای همه این کارها زمان بگذارد. شما میدانید که طلبههایی داریم که کاشیکاری میکنند. یعنی معمم است و منبر هم خوب میرود و تقریبا خوب هم وارد است و کاشیکاری هم میکند و از روحانیون خود ما است؛ در حالی که لیسانس حقوق هم دارد، فوق لیسانس ارتباطات خبری هم دارد، ولی کاشیکاری هم میکند. اصلا باور میکنید که اینطوری است؟
- جسارتا هزینه زندگی خود شما از کجا تامین میشود؟
من به واسطه این که جانباز بالای ۷۰ درصد هستم، مقدار خیلی کم بنیاد میدهد، چون هم یک چشم من تخلیه است و هم شیمیایی هستم و موقعی هم که مجروح شدم و من را به عقب جبهه میبردم، در برانکارد بودم که هلیکوپتر عراقی آمد و موشک زد و خودم متوجه نشدم و دو بزرگواری که ما را میآوردند، یکی از آنها شهید شد و یکی هم قطع نخاع شد و من هم که روی برانکارد بودم، دوستان بیان کردند که من را موج انفجار گرفت و پرتاب کرد و گفتند مثل توپ زمین خوردی و همینطوری رفتی و بعد من هم عملا شهید شدم و تمام شد. فردایش بنده را برای این که به تهران و برای پدر و مادرمان بفرستند، مُشما هم کرده بودند که ما آنجا مجدد زنده شدیم. بعد دیدم که دوستان درست میگویند، چون تیر به گلوی من خورده بود و از چشمم بیرون آمده بود که جای آن هنوز مشخص است. دو ماه دهانم بسته بود و البته هنوز هم سق دهان بنده باز است.
این مهرههای کمر بنده هم همه جابهجا است. یعنی اگر شما عکس MRI من را ببینید، اصلا تعجب میکنید؛ هر مهرهای یک طرف است و به قول آقای پروفسور فراهانی که گاهی در آمریکا است و شش ماه هم اینجا میآید، یکبار خدمتشان رفتیم در بیمارستان شهدای تجریش و ایشان هم گفت MRI جدید میخواهد و این را قبول ندارد. ما خیلی هم آنجا در شلوغی بیمارستان معطل شدیم، وقتی MRI را دید، مدام یک نگاه به عکس میکرد و یک به من نگاه میکرد و بعد از چند مرتبه گفت خودتی؟ ایشان کلمهای بهکار برد و گفت معجزه است که راه میروی، چطوری راه میروی؟ چون همه مهرههای من هرکدام یک طرف است.
یک مقداری بنیاد مستمری میدهد، ولی عمده هزینههای زندگی ما برعهده همسرم است؛ ایشان پزشک است و بنده خدا زحمت میکشد و ما نانخور ایشان هستیم و برعکس شده! چون من کار تحقیقی انجام میدهم و البته کتاب هم چاپ کردم و گاهی تا نزدیک اذان صبح کتابها را ورق میزنم و مشغول تحقیق هستم، ولی زحمت خانواده را بیشتر ایشان میکشد.
- بعد از اعتراضات سال ۱۴۰۱ یک اعتراضاتی هم به روحانیت شد، مثل عمامهپرانی؛ نظر حضرتعالی چیست؟
آن که خیلی معلوم بود نمایشی است، اصلا مگر چند نفر بودند؟ الان پیراهن شما سفید است و وقتی یک لکه سیاه روی آن بیفتد، معلوم میشود. دو تا، سه تا، چهار تا لکه، یکدفعه میگویند چقدر پیراهنش کثیف شده است، ولی وقتی میشماری، میبینی پنج تا ۱۰ تا بیشتر نیست، اما، چون پیراهن سفید است، آن سیاهیها جلوه میدهد. چند تا عمامهپرانی مگر انجام شد؟ ۱۰ تا؟ ۲۰ تا؟ ۱۰۰ تا؟ ۱۰۰ تا نشد. این حرکت یک «شو» بود، نمایشی بود که راه انداخته بودند که اعلام کنند شرایط اینطوری است و نتیجه هم نداد و تمام شد.
- چرا علما و مراجع مثل گذشته نفود کلامی و عرفی ندارند؟
دلیل اصلی این مساله، مشکلات اقتصادی مردم است و شکی در این نیست. مساله دوم هم تبلیغات دشمن است، سوم هم این است که مردم یک تعداد اندکی را میبینند که این تعداد اندک یعنی امثال آقای روحانی که خانه هزار متری و زندگیهای آنچنانی دارند و بعضیها هم میآیند اینها را به صورت عمدی و بعضیها هم غیرعمدی بولد میکنند؛ در چنین شرایطی مردم زده میشوند.
مردم اگر ببینند خانه قرهی از پاسداران به بالا سات، چه میشود؟ من البته نمیتوانم، ولی فرضا بتوانم بروم و پاسداران خانه بگیرم، ولی این کار را نمیکنم. خانه من وسط شهر است، سمت رسالت است، منزلم کجاست؟ جایی است که بعضیها اسمش را بشنوند، میترسند و فرار میکنند و نمیآیند؛ شمیران نو.
ولی بعضی مردم، چون چند چند نفر را دیدند که زندگیهای آنچنانی دارند، این را به همه سرایت دادند و گفتند همه اینطوری هستند. کما این که یک خواهشی که از شما دارم، این است که حتما یک مستند خوبی راجع به وضع زندگی روحانیت و طلبهها در قم و در شهرستانها بسازید که بدانیم چی هست. تازه خوب خوبهایش تهران هستند که البته آنها هم اکثرشان مستاجر هستند، ولی شهرستانهای دیگر، وضعیت وحشتناک است.
از این لحاظ است که آن نفوذ کلام روحانیت دیگر کمرنگ شده است. البته یک موضوع دیگر این که بعضا، برخی معممها محافظهکارانه صحبت میکنند و نمیآیند راست و حسینی مطالب را بیان کنند. بعضیهایشان از باب این که تصور میکنند مثلا نظام از بین میرود، در حالی که اینطوری نیست و من اعتقاد دارم اتفاقا وقتی انتقاد کنیم، نظام میماند.
من همان زمان هم عرض کردم که آقای رئیسی باید میآمد و رک و پوستکنده میگفت آی مردم بدانید، این صندوق ارزی ۲۰ درجه زیر صفر، خودش که به ته رسیده که هیچی، تهدیگش را هم که خوردهاند هیچی، ۲۰ درجه زیر صفر است. باید میگفت مردم ما پولی نداریم. همان اول انقلاب امام (ره) گفت که مردم ما پول نداریم و مردم آمدند و طلاهایشان را آوردند. آن زمان گفتم اگر دولت چنین صحبتی بیان میکرد، به خدا مردم میآمدند و کمک میکردند، اما این که شما بگویی ما نفتمان را اینقدر میفروشیم، فروشمان بیشتر شده و فلان اتفاق خوب افتاده است، مردم میگویند کجاست؟ چرا سر سفره ما نیامده است؟
باید راحت با مردم صحبت کرد. در این صورت نه اتفاقی برای نظام میافتد، نه چیزی، بلکه برعکس؛ نظام تقویت هم میشود. اگر شما صادقانه و راحت با مردم صحبت کنی، نظام تقویت میشود. این خلاف آن چیزی است که بعضیها تصور میکنند که باید محتاطانه صحبت کرد، نه، باید بیایند و بگویند مردم وضعیت این است و شما یاری کنید. یک مثالی میزنم؛ هیاتهای عزاداری را مردم اداره میکنند یا دولتها؟ مردم، زمان طاغوتش هم همینطور بود. من اصلا قائل به این نیستم که شهرداریها باید به هیاتها کمک کنند، من میگویم مردم باید حضور داشته باشند. همان مردم میتوانند اینجا هم کمک کنند. اصلا مگر برای مردم نیست؟ مگر مردم رأی نمیدهند؟ به خود مردم بگویید مردم رأی دادید، الان وضع زندگی خراب است، شما بیایید و کمک کنید.
- دکتر پزشکیان تنها رئیسجمهور مجرد کشور است. سبک زندگی ایشان را چطوری ارزیابی میکنید؟ بعضیها اعتقاد دارند که ایشان به همسر مرحومشان وفادار بوده و این خیلی خوب است و بعضیها میگویند، چون ایشان مجرد است، دارد تبلیغ مجردی در کشور انجام میدهد. نظر شما چیست؟
من نمیتوانم بگویم که تبلیغ مجردی، نه، این حرف غلطی است. چون ایشان مجرد، یعنی دارد تبلیغ مجردی میکند؟ این حرفها که حرفهای غلطی است. آدم نباید با کسی دشمنی کند، ولی این که کسی بگوید من همسرم را از دست دادهام و وفادارم، این هم به نظر غلط است، چون امیرالمومنین (ع) این کار را نکرد. امیرالمومنین (ع) به توصیه خود حضرت زهرا (س) بعد از شهادت ایشان مجددا ازدواج کرد. دیگر بالاتر از حضرت زهرا (س) داریم؟ در صفات ایشان آماده است که عصمتالله، حجت علی حججالله؟ معصومه است و هر کسی هم از حضرت به دنیا آمد، معصوم است. امام حسن (ع)، امام حسین (ع) و حتی اگر شهید محسن (ع) میماند، او هم معصوم بود. اما بعد از شهادت او، حضرت امیر چه کار کرد؟ همسر اختیار نکرد؟
البته شاید آقای پزشکیان دلایلی داشته است که هنوز ازدواج نکرده؛ یک فرد را نمیشود به همه جمع سرایت داد، نخیر، این غلط است که بگوییم همه باید اینطوری باشند. حالا سلیقهای بوده است، البته به صورت کلی، کار درستی نیست، بالاخره انسان نیاز به ازدواج دارد، نیاز روحی است، اگرچه بعضی تصور میکنند بحث، بحث جنسی و جسمی است. نه، روح انسان به دنبال سکینه و آرامش است. اصلا خدای متعال، ازدواج را قرار داد برای این که باهم جفت و تعالی پیدا کنند.
آقای پزشکیان شاید گزینه مناسبی برای ازدواج پیدا نکرده است، بهتر است اینطور بگوییم، چرا گمان بد داشته باشیم. معمولا میگویند انسان باید ظن و گمان خوب داشته باشد، مگر این که خلافش ثابت شود. شاید ایشان واقعا کسی را که مناسب خودش باشد، پیدا نکرده است.