اقتصاد۲۴- «پیشبینی من این است که شهرهای زباله در ایران که همین الان هم وجود دارند، گسترش پیدا خواهند کرد؛ یعنی همان اتفاقی که در بمبئی و غنا شاهدش هستیم را خواهیم دید، با این تفاوت اساسی که در این نقاط، پژوهشگران خارجی هم میتوانند پژوهش کنند، اما در ایران با این مسئله مواجهیم که حتی پژوهشگران داخلی، اجازۀ پژوهش ندارند. من دو سال به دنبال این بودم که بتوانم برای پژوهش به آرادکوه بروم و مجوز ندادند.» اینها گفتههای لیلا پاپلی یزدی، دانشآموختۀ باستانشناسی است. او مدرک دکتری خود را از دانشگاه تهران و با ارائۀ پایاننامهای در مورد باستانشناسیِ معاصرِ زلزلۀ بم دریافت کرد. پاپلی یزدی سالها در حوزههای باستانشناسی معاصر فعالیت داشته و یکی از حوزههای مورد مطالعهاش، باستانشناسی پسماند است. او در یکی از جلسات کانون مطالعات محیطزیست دانشکدۀ علوم اجتماعی که در روزهای اخیر برگزار شد، از بررسی رابطۀ فقر و مشکلات مدیریت پسماند با روش باستانشناسی و محلههایی که روی زبالههای آن کار کرده است گفت. پاپلی یزدی در نهایت نیز به این نکته اشاره کرد که ایران، در آینده شاهد شهرهایی مملوء از زباله خواهد بود و این اتفاق هم معلول وضعیت نابسامان مدیریت پسماند در کشور است.
«لیلا هستم و امسال ۴۶ساله شدهام. معلمم، باستانشناسی خواندهام و به دلیل علاقهام به حوزۀ باستانشناسی پسماند، با همسرم گاراژ استارتاپ کوچکی داریم به اسم (گنو میکس) که کارش در واقع کمککردن به آدمها و کسبوکارهای خیلی کوچیک برای افزایش تابآوری و همینطور بهرهوری اقتصادی است.» او صحبتهایش را با معرفی خودش آغاز کرد و به تجربیات سالهای گذشتهاش پرداخت؛ تجربیاتی که برای درک شرایط فقر و پژوهش در این عرصه، سودمند بود. «بخشی از تجربۀ من دربارۀ فقر، پس از این به وجود آمد که به شکل تصادفی بهخاطر شرایط اقتصادی، به همراه همسر و پسرم به محلهای در حاشیۀ شهر رفتیم و بهاینترتیب در کنار کوهی از زباله و نخالهها زندگی کردیم و بعد از این اتفاق بود که به سمت بررسی این مورد رفتم.»
به گفتۀ او، باستانشناسی معاصر، در دهۀ هشتاد میلادی پیریزی شد؛ هرچند پیش از آن هم باستانشناسان زیادی با عناوین گوناگون به جهان معاصر میپرداختند. «در دهۀ ۱۹۸۰ در واقع این مدل از کار انسجام گرفت. سه باستانشناس در این حوزه فعالیت داشتند؛ یکی از آنها ریچارد گلد است که افتخار داشتم شاگردش باشم، نفر دیگر پروفسور شیفر است که خوشبختانه در قید حیات است و فرد سوم، ویلیام راسچه است. او در دهۀ هفتاد میلادی تصمیم گرفت که در مورد فراوانترین کالای مدرن یعنی زباله، کار باستانشناسی انجام دهد و در واقع پایهریز «گاربالوژی» بود؛ من این کلمه را به ترجمهاش یعنی باستانشناسی پسماند ترجیح میدهم و دلیلش هم این است که این کلمه، تاریخ خیلی جالبی دارد؛ چرا که او برای کار در این حوزه، از سوی سایر باستانشناسان طرد و به حاشیه رانده شده بود.»
کشورهایی هستند که بهعنوان کوه زبالۀ نقاط دیگر استفاده میشوند؛ جالب است که بدانید سوئد هم یکی دیگر از این کشورهاست. این کشورها به هر دلیلی، زباله را وارد میکنند و محیطزیستشان را نابود میکنند
او باورش این بود که باستانشناسان میتوانند در این حوزه مشارکت مهمی داشته باشند و تا لحظۀ مرگش در سال ۲۰۰۲، بر این مسئله پافشاری کرد. «نکتۀ مهم در مورد این سه نفر، این است که آنها باستانشناسی را از چیزی در دیگری و در مورد یک جامعۀ استعمارشده و از گذشته به امروز آوردند و این کار شاید تا حدی انقلابی بود و باستانشناسان محافظهکار، تا همین الان هم با این ماجرا زاویه و مشکل دارند.»
به گفتۀ پاپلی، مورد دیگری که بسیار به باستانشناسی زباله مربوط میشود، باستانشناسی فقر است؛ یعنی بررسی جوامع فقیر! این شکل از باستانشناسی جدید، بهشدت رشد پیدا کرده و شکلهای گوناگونی دارد؛ مثل باستانشناسی افراد بیخانمان یا گروههای مهاجر، فقیر و …
لیلا پاپلییزدی یک ویژگیهای وضعیت فعلی را غرقشدن در زباله میداند. «آنقدر تولید زباله زیاد است که همۀ کشورها با آن درگیرند؛ البته کشورهایی هستند که بهعنوان کوه زبالۀ نقاط دیگر استفاده میشوند. فیلیپین، مالزی، اندونزی، ویتنام، ترکیه و …، دچار انواع اشکال فساد در ساختار مدیریت هستند. نمونۀ دیگر این مورد را در هند شاهد آن هستیم یا خیلی جالب است که بدانید سوئد هم یکی دیگر از این کشورهاست. این کشورها به هر دلیلی زباله را وارد و محیطزیستشان را نابود میکنند. در مقابل برخی کشورها نظیر آمریکا، کانادا، بریتانیا و آلمان، بهطور کلی اتحادیۀ اروپا و ژاپن، صادرکنندۀ زباله به کشورهای دیگر هستند.»
بیشتر بخوانید: جامعه ایران رو به هندی شدن؛ چرا ظرفیت هتلهای ۵ ستاره در تعطیلات اخیر تکمیل بود؟
به گفتۀ این پژوهشگر، شواهد نشان میدهد که صادرات زبالۀ پلاستیکی در سالهای اخیر روبهکاهش بوده که یکی از دلایل آن دورۀ کرونا و دلیل دیگر، تلاش برای وضع قوانین سختگیرانهتر برای واردات زباله است. «فیلیپین یکی از این کشورهاست که در سالهای اخیر جنبشهای متعددی برای قانونمندکردن این ماجرا به راه انداخته؛ هرچند این جنبشها لزوماً به این معنی نیستند که مافیایی وجود ندارد.»
نکتۀ مهم دیگر، مسئلۀ پسماند، از نظر پاپلی یزدی فقر از نوع فقر مطلق است. «وقتی فقر مطلق اتفاق میافتد، افراد به صورت طولانی امکان تأمین مایحتاج روزانه، مثل غذا مثل مسکن و تحصیلات و درمان را از دست میدهند و فقر از نسلی به نسل دیگر منتقل میشود. مورد دیگر «دام فقر» است که در یک چرخۀ طولانیمدت، کمبود امکانات تکرار میشود. گاهی دام فقر آنقدر قوی میشود که بدون دخالت یک نهاد یا مدیریت بیرونی، نمیتوان این چرخه را متوقف کرد.»
لیلا پاپلی یزدی به پژوهشی اشاره میکند که در تهران بهطور اخص روی باستانشناسی زباله با همکارانش کار کرده و دو منطقه را مورد بررسی قرار دادند؛ یکی از آن مناطق، منطقۀ هفت بود که منطقهای اداری است و درعینحال در بعضی از نقاط، افراد طبقات متوسط زندگی میکنند و فقط یک محلۀ آن یعنی نظامآباد، فقیرنشین است. منطقۀ دیگر، منطقۀ ۱۷ بود که یکی از فقیرترین مناطق تهران است. «کار ما در خیابان بود و زبالهها را از سطل درمیآوردیم و بررسی میکردیم و با مردم حرف میزدیم. کار، سال ۹۷-۹۸ انجام گرفت. این منطقه بافت فرسودهای داشت و ما در طول یک بازۀ دو هفتهای، حدود ۱ هزار و ۴ خانوار را بررسی کردیم که از این تعداد، فقط ۴ درصد مردم گوشت خورده بودند و این گوشت نه بهواسطۀ خریداری، که اغلب بهواسطۀ نذری یا چیزهایی از این دست وارد محله میشد و بخش بزرگی از غذای اهالی محله را ماکارونی و سیبزمینی تشکیل میداد. در این میان گروهی از زبالهها مربوط به گروههای نامرئی بود؛ گروههای نامرئی شامل کارگران جنسی میشود؛ کسانی که خیلی کم و به ندرت ممکن است بتوانیم با آنها حرف بزنیم و بسیاری از غذاهای بیرونبر و …، متعلق به این گروه در این محله است که در ازای خدمات، حتی غذا گرفتهاند؛ اینها تنها بخشی از تحقیقات ما در آن محلهها بود.»
مدلی که امروز در ایران شاهدش هستیم، مدلی نزدیک به چین است. چین یکی از کشورهایی است که امروزه دچار جوامع زبالهگرد بسیار بزرگ است. این سیاست، به نحوی قربانیکردن گروهی برای منافع گروه بزرگتر است
پاپلی در ادامۀ صحبتهایش، به جایگاه ایران در تولید زباله پرداخت و گفت: «بد نیست بدانیم که ایران، هفدهمین کشور تولیدکنندۀ زباله در دنیاست. این جایگاه قابل تأمل است و به راحتی میبینیم در ایران، کوههای زباله به صورت رسمی وجود دارند و یکی از معدود کشورهایی است که از این روش برای مدیریت پسماند استفاده میکند. در این میان یکی دیگر از گروههای نامرئی که ربط بسیار مشخصی به مسئلۀ مدیریت پسماند در ایران پیدا میکنند، مهاجران افغانستانی هستند. میدانیم که بسیاری از زبالهگردانها در ایران افغانستانی هستند. ما در شهرهای بزرگ ایران، برونسپاری مدیریت پسماند را داریم و این کار به پیمانکاران سپرده میشود و این پیمانکاران هم از این مهاجران کمسن استفاده میکنند. ما با مدیریت بد پسماند مواجهیم که جوامع فقیر و محیط برایش مهم نیست.»
او اعتقاد دارد که ممکن است خوردن غذا از زباله به شکلی از معیشت در آینده تبدیل شود. «اسم این پدیده را شکار و جمعآوری زباله گذاشتهام. همۀ زبالهگردها زباله نمیخورند و شکلهای تأمین غذا در واقع خیلی متعدد است و فقیرترین و ناتوانترین آنها به لحاظ بدنی، ممکن است به خوردن زباله روی بیاورند.»
به گفتۀ این پژوهشگر، مدلی که امروز در ایران شاهدش هستیم، مدلی نزدیک به چین است. «چین یکی از کشورهایی است که امروزه دچار جوامع زبالهگرد بسیار بزرگ است و گروهی احتمال میدهند شهرهای زبالۀ متعددی بهویژه در غرب چین وجود داشته باشد. این سیاست به نحوی، قربانیکردن گروهی برای منافع گروه بزرگتر است.»
پاپلی میگوید که آمارهای دیگری در ایران داریم که بسیار نگرانکننده است. «ما وقتی در مورد افراد فقیر صحبت میکنیم، تعداد بسیار اندکی از آنها تابعیتی غیر از ایرانی داشتند و این نشاندهندۀ گسترش فقر مطلق در کشور است. پیشبینی من این است که شهرهای زباله در ایران که همین الان هم وجود دارند، گسترش پیدا خواهند کرد؛ یعنی همان اتفاقی که در بمبئی و غنا شاهدش هستیم را خواهیم دید، با این تفاوت اساسی که در این نقاط، پژوهشگران خارجی میتوانند پژوهش کنند، اما در ایران با این مسئله مواجهیم که پژوهشگران خود ما، اجازۀ پژوهش ندارند. من خودم دو سال به دنبال این بودم که بتوانم برای پژوهش به آرادکوه بروم و مجوز ندادند.»
او تأکید دارد که در آینده، افراد بیشتری رانده و نامرئی و شهرهای زباله گسترده میشوند. «این اتفاق بحرانی است. وقتی ما با مسئلۀ تجمیع زباله مواجهیم، در کنارش معمولاً با شهرهای زباله و کوههای زباله و یک جامعۀ بسیار فقیر مواجهیم که نتوانسته صدایش را به جایی برساند و مجبور میشود که در همان مناطق به حیات خودش ادامه دهد و اینها در واقع تا حد خیلی زیادی، معلول مدیریت خیلی بد پسماند است.»