اقتصاد۲۴- میرا قربانی فر - سخنرانی مسعود پزشکیان به عنوان نهمین رئیس جمهور ایران در سازمان ملل در روزهای اخیر با استقبال بسیار و انتقاداتی، اما محدود رو به رو شد. تاکید پزشکیان بر عصر جدید و یک بار اشاره به دوران جدید با حضور او در مسند ریاست جمهوری را شاید بتوان به رسیدن دورانی تازه در مناسبات ایران با جهان تعبیر کرد.
رئیسجمهور ایران همچنین در پیامی کنایی گفته بود ایران حاضر است به شرطی که اسرائیل سلاحش را زمین بگذارد، سلاحهایش را کنار بگذارد، اظهارنظری که البته به فوریت با استقبال رسانههای آمریکایی و سپس تکذیب وزیرخارجه همراه شد.
همان طور که گفته شد پزشکیان بارها از عصر جدید و یک بار نیز از دوران جدید سخن گفت. شاید بتوان گفت هدف رئیسجمهور از «عصر جدید»، همان دوران تازه در ایران است که او زمام را در دست گرفته و از تعامل سازنده با جهان و توسعه اقتصادی سخن میگوید.
کما اینکه در مجموع میتوان سخنرانی پزشکیان را یک شروع خوب در حوزه دیپلماسی و سیاست خارجی دولت چهاردهم دانست، زیرا او که همین چند ماه پیش با شعار گفتگو و تعامل با جهان به ریاست جمهوری ایران انتخاب شد، با اولین حضورش در مجمع عمومی سازمان ملل به رهبران جهان گفت که مبارزات انتخاباتی وی بر اساس اصلاحات و تعامل با جهان خواهد بود.
از سوی دیگر رئیسجمهوری ایران، توپ دیپلماسی را به نوعی در زمین طرفهای غربی انداخت چرا که با صدای بلند گفت آماده گفتگو است، آماده مذاکره است و حالا اگر طرفهای مقابل باوری به گفتگو دارند، میتوانند از این فرصت به وجود آمده برای تنشزدایی بهره ببرند. در واقع پزشکیان به طرفهای مقابل اعلام کرد به جای ابزار تهدید، تنبیه، تهدید و محاصره اقتصادی، به میز مذاکره بازگردند چراکه او قصد دارد ایران را وارد یک عصر جدید کند.
اما آیا پزشکیان در این تعامل خود موفق خواهد بود؟ اساسا سابقه دولتهای مختلف در جمهوری اسلامی و بیش از همه دولتهای پس از جنگ ۸ ساله ایران و عراق با جهان چگونه بوده است؟
در حالی کشور پس از دوران سازندگی به جز مسعود پزشکیان، چهار رئیس جمهور به خود دیده است که هنوز مرکز ثقل دیپلماتیکش مشخص نیست و همین مسئله اقتصاد ایران را در هالهای از ابهام و سردرگمی فرو برده است. با هر بار رئیس جمهور شدن فردی در کشور، روابط خارجی ایران دستخوش تغییر شد، از خاورمیانه به اروپا، از اروپا به آمریکای لاتین، از آمریکای لاتین به سمت غرب و از غرب به سمت کشورهای منطقه. و حالا این پزشکیان است که دوباره هدف خود را اروپا انتخاب کرده است.
جمهوری اسلامی ایران بعد از گذر از دوران پر آشوب و سرشار از حادثه دهه اول پس از انقلاب و روزهای جنگ با درگذشت بنیانگذار خود رو به رو شد. در واقع روزهای بعد از اسفند سال ۱۳۵۷ تا پایان تابستان ۱۳۶۸ چنان برای ایران پس از انقلاب دستخوش تغییرات داخلی و یک جنگ نفس گیر ۸ ساله بود که فرصت چندانی برای مراودات و تعامل با جهان باقی نمانده بود. اما بالاخره جنگ پایان یافت و به زعم مسئولان و حاکمان کشور، دوران سازندگی برای ایران باید آغاز میشد و در این دوران باید اقتصاد رشد میکرد و این رشد اقتصادی نیازمند رابطه و تعامل با جهان بود.
ایران در دوران ریاست جمهوری آیت الله هاشمی رفسنجانی تلاش کرد در دیدارهایش با کشورهای عربی، چون عربستان، امارات، بحرین و حتی عمان نگرانیهای امنیتی این کشورها را در خصوص جمهوری استقرار یافته در کرانههای شمالی خلیج فارس برطرف سازد. از سوی دیگر با انزوای صدام حسین، دیگر حوزه رقابت چندانی میان بازیگران منطقهای باقی نمانده بود. فراموش نکنید عراق در بسیاری از موارد سیاسی و اقتصادی از جمله صادرات نفت و حتی خرما از رقیبان ایران برای دستکم دو دهه گذشته تا زمان حمله این کشور به کویت بود.
به گزارش اقتصاد ۲۴، حالا صدام حسین در عراق حضور داشت، اما دیگر دارای حوزه نفوذ پیش از دو جنگ با ایران و کویت را نداشت و حتی تحت شدیدترین تحریمها قرار گرفته بود.
از سوی دیگر سوریه دوران حافظ اسد هرچند روابط خوبی با تهران داشت، اما خود بازیگری تاثیرگذار در مناسبات منطقهای بود و نقش مهمی در معادلات لبنان ایفا میکرد. تمامی این موارد سبب شد تا محیط امنیتی خلیج فارس وارد دورهای از ثبات و آرامش همراه با روابط نسبتا خوب میان تهران و پایتختهای عربی منطقه شود. البته سیاستهای شخص هاشمی رفسنجانی نیز در شکلگیری این فضا بی اثر نبود.
ایران در دوران ریاست جمهوری هاشمی بعد از فروپاشی شوروی نیز تلاش داشت روابط خوبی با همسایگان تازه شمالی خود ایجاد کند و تعاملات سیاسی و اقتصادی را با آنان گسترش دهد.
ترکمنستان، تاجیکستان، قزاقستان و گرجستان از جمله همین کشورها بودند که در دولت آیت الله هاشمی به آنان توجه ویژه شد.
البته در این میان خطای بزرگ و استراتژیک هاشمی رفسنجانی را باید عدم پیوستن باکو به ایران دانست. در حالی که مردم این منطقه درخواست برگزاری رفراندوم و پیوستن خاک خود به ایران را داشتند، شاید در یک اشتباه ابدی و استراتژیک دولت هاشمی رفسنجانی این درخواست را رد کرد و به این ترتیب سهم ایران از نفت و گاز در حوزه انرژی و دریای خزر برای ابد کاهش یافت.
کما اینکه به گزارش اقتصاد ۲۴، فروپاشی شوروی باعث شد تا ایران با نظم تازهای در روابط بینالملل روبهرو شود، دورهای که از آن تحت عنوان نظام تک قطبی یاد میکنند.
از دیگر روابط بسیار خوب در دولت هاشمی رفسنجانی یکی نیز ارتباط گسترده با دولت عربستان بود چنان که این روابط بعدها حتی با خانواده هاشمی و به طور شخصی نیز ادامه یافت.
اما در مرداد ۶۶ و بعد از اینکه حجاج ایرانی در مراسم مذهبی برائت از مشرکین با برخورد نیروهای عربستان و در نهایت آتش گشودن آنها به حجاج و کشته شدن ۳۲۵ ایرانی که بیشتر آنها هم زن بودهاند، ختم میشود؛ روابط دو کشور قطع میشود.
بعدتر نیز سایه سنگین این اتفاق سالها بر روابط ایران و عربستان سنگینی کرد. اما آیت الله هاشمی به صورت ویژه در دوران ریاست جمهوریاش تلاش میکند تا این بحران را حل کند. هاشمی آنطور که در کتاب خاطراتش مینویسد، دو بار در سنگال و همچنین پاکستان با امیرعبدالله که آن زمان ولیعهد کشور عربستان سعودی بود دیدار میکند و تلاش دارد این بحران را مرتفع کند.
اما دولت هاشمی تلاشهای جدی برای ایجاد یک کانال ارتباطی با اروپا را نیز در دستور کار قرار میدهد. با امضای پیمان ماستریخت (پیمانی با نام رسمی پیمان اتحادیه اروپا، که وظیفه همگرا کردن اروپا را به عهده داشت و در تاریخ ۷ فوریه ۱۹۹۲ توسط اعضای جامعه اروپا در ماستریخت به امضا رسید) امید زیادی در تهران دوران هاشمی رفسنجانی، ایجاد شد که اروپا با خروج از زیر چتر آمریکا روابط مستقلی با تهران برقرار سازد و فشارهای آمریکا مانع این امر نشود. پس از آن بود که گفتگوهای پررنگی میان دو طرف شکل میگیرد.
بعدتر نیز مذاکرات موسوم به گفتگوهای انتقادی در فاصله سالهای ۱۳۷۲ تا ۱۳۷۵، میان ایران و اروپا با هدف رفع نگرانیهای اروپا در خصوص ایران برقرار میشود. همین تنش زدایی میان ایران و اروپا سبب شد تا قانون معروف به داماتو از سوی اروپا دنبال نشود.
قانون داماتو، قانونی بود که به دستور بیل کلینتون در اردیبشت ۱۳۷۴ شرکتها در تمام دنیا را تهدید میکرد اگر سرمایهگذاری بیش از ۲۰ میلیون دلار در صنایع نفت و گاز ایران داشته باشند، با تحریمهای آمریکا رو به رو خواهند شد. این تهدید هرگز از سوی کشورهای اروپایی جدی گرفته نشد و آنها این تهدید آمریکا را یک جنگ بازرگانی خواندند.
در همین دوره بازرگانی و صادرات و واردات میان ایران و کشورهای اروپایی همچون آلمان، اسپانیا، فرانسه و ایتالیا به اوج میرسد. اوج گیری که حتی در همه دهههای بعد باز هم آلمان و ایتالیا را تبدیل به بزرگترین شرکای تجاری اروپایی ایران تبدیل میکند و این بدان معنا بود که هاشمی رفسنجانی در تابستان ۱۳۷۶ در حالی دولت را به سید محمد خاتمی تحویل میدهد که بستر مناسبی در حوزه سیاست خارجی فراهم شده بود.
هاشمی در ۸ سال ریاست جمهوری اش، موفق میشود همزمان روابط خوبی با همسایگان شمالی ایران که کشورهای تازه تاسیس بودند ایجاد کند و از سوی دیگر روابط را با پایتختهای کشورهای عربی بهبود ببخشد و در عین حال مذاکراتی سازنده را با کشورهای اروپایی آغاز کند و با این روش نه تنها بازرگانی ایران را وارد دوران تازهای میکند که از فشارهای آمریکا نیز بر حوزههای انرژی کشور بکاهد.
آیت الله هاشمی رفسنجانی البته هیچگاه در مجمع عمومی سازمان ملل حاضر نمیشود و در نهایت نیز در سال ۱۳۷۶ جایگاه ریاست جمهوری را به سید محمد خاتمی میسپارد.
دوم خرداد سال ۱۳۷۶ را باید یکی از مهمترین برهههای تاریخ معاصر ایران دانست. جهشی ناگهانی در تقریبا همه حوزهها از سیاست خارجی و داخلی و جامعه و اقتصاد و فرهنگ به ناگاه کشور را به طور کامل درگیر تغییر و تحولات تازه میکند.
به گزارش اقتصاد ۲۴، سید محمد خاتمی در انتخاباتی رقابتی و نفس گیر در برابر رقیبش ناطق نوری به پیروزی قاطعی دست مییابد و خود را به عنوان انعکاس صدایی تازه در سپهر سیاسی جمهوری اسلامی معرفی کرد.
در اولین اقدام دولت تازه، این بار سید محمد خاتمی به وزارت خارجه ۱۶ ساله علی اکبر ولایتی خاتمه میدهد و کمال خرازی را به عنوان وزیر جدید امور خارجه معرفی میکند، تغییری بنیادین و بسیار فوری که نشان میدهد کشتی سیاست ایران را کشتی بانی دگر آمده است.
سیاست خارجی دولت چهارم جمهوری اسلامی ایران را میتوان نخستین دولت در راستای تنش زدایی و تعامل با جهان دانست، اما یکی از نقاط عطف تاریخی و مهم در سیاست خارجی سید محمد خاتمی را باید ایده گفتگوی تمدنهای او دانست که در روز ۱۳ آبان ۱۳۷۷ در مجمع عمومی سازمان ملل مطرح میکند و این سازمان نیز به فوریت سال ۲۰۰۱ را به نام سال جهانی گفتگوی تمدنها نامگذاری میکند. سخنرانی خاتمی، اولین سخنرانی یک رئیس جمهور از ایران بعد از ۱۱ سال بود. آخرین بار آیت الله خامنهای بود که در سال ۶۶ در اجلاس سالانه سازمان ملل شرکت کرده بود.
البته سید محمد خاتمی در سیاست خارجی دچار بدشانسیهایی نیز میشود. پایان دوران ریاست جمهوری بیل کلینتون و رسیدن جرج بوش پسر از حزب جمهوریخواه به قدرت را باید یکی از همین بدشانسیها دانست.
از دیگر بدشانسیها را باید حادثه ۱۱ سپتامبر دانست. این حادثه فصل تازهای از تنشهای ایران و آمریکا را رقم زد. هرچند ایران و آمریکا در حمله به افغانستان در سال ۲۰۰۱ با یکدیگر همکاریهای اطلاعاتی و امنیتی داشتند، اما این همکاریها سبب نشد تا دو طرف به یکدیگر نزدیک شوند.
جرج بوش بعدها عراق، کره شمالی و ایران را محور شرارت نامید، اما در نهایت دیپلماسی قدرتمند و سیاست خارجی درست دولت سیدمحمد خاتمی مانعی شد تا بعد از حمله آمریکا به عراق، ایران نیز در جنگی خانمان سوز وارد شود.
از سوی دیگر دولت خاتمی روابط تجاری و سیاسی خود را در دوره تنش زدایی با کشورهای همسایه شمالی گسترش داد و تلاش کرد با ارتباط بیشتر با طرفهای اروپایی، حوزههای نفت و گاز ایران را گسترش دهد و به دنبال تلاش برای سرمایه گذاری خارجی در این حوزهها بود.
سفر فراموش نشدنی سید محمد خاتمی به فرانسه و استقبال و بدرقه ژاک شیراک رئیس جمهور وقت فرانسه نیز از موارد فراموش نشدنی در دوران او بود. این استقبال چنان عجیب بود که حتی واکنش رسانههای فرانسوی را نیز برانگیخت.
روابط ایران و آلمان در دولت سید محمد خاتمی با عبور از برگزاری دادگاههای میکونوس، به اوج رسید و بازگشت سرمایه گذاران ایرانی که در دوره دولت هاشمی آغاز شده بود، در این دوره به اوج رسید. در همین دوره ایتالیا، اسپانیا، یونان و کشورهای اسکاندیناوی نیز روابط اقتصادی خود را با ایران گسترش دادند و تقریبا اصلیترین شرکای تجاری ایران در اروپا بودند.
در شرق نیز روابط با هند افزایش یافت و به این ترتیب فصلی تازه از روابط آغاز شد. فروش نفت ایران به هند، کره جنوبی و ژاپن هم شدت گرفت و هم هر سه این کشورها را به حتی در اوایل دوران سخت تحریمها همچنان از خریداران نفت ایران نگه داشت.
البته تنشهای سیاسی در روابط ایران با کشورهایی دیگر نیز تاثیر گذار بود. در همین دوره رابطه کنسولی با کانادا پس از مرگ زهرا کاظمی، به عنوان یکی از اتباع کانادا در زندان اوین، تقریبا قطع شد و نتیجه این قطع هنوز و همچنان پابرجا مانده است.
به گزارش اقتصاد ۲۴، در حوزه سیاست منطقهای هم روابط ایران و کشورهای عربی همسایه به ویژه تا زمان فروپاشی صدام حسین مطلوب و آرام دنبال میشد.
بیشتر بخوانید: رمزگشایی از پیام مهم آمریکا؛ عراقچی چرا گفت که در نیویورک چند روزی بیشتر میمانم؟
پایههایی که هاشمی رفسنجانی در روابط خارجی با همسایگان عربی بنا نهاده بود، همچنان به خوبی کار میکرد و موازنه قوا میان بازیگران منطقهای سبب میشد تا ثبات و امنیت در منطقه حکمفرما باشد. از زمان حمله آمریکا به عراق در سال ۲۰۰۳ و سقوط صدام حسین و آغاز روند افزایش نفوذ ایران در عراق این موازنه به تدریج به هم خورد که اثرات عملی آن در دوران محمود احمدینژاد و حسن روحانی بیش از همیشه رخ نمایی کرد.
بعدها، اما سیر تحولات نشان داد که سیاست خارجی در دوران ریاست جمهوری سید محمد خاتمی را احتمالا باید موفقترین دوره برای اقتصاد ایران در تاریخ جمهوری اسلامی ایران و پس از وقوع انقلاب اسلامی دانست.
به هر ترتیب و حتی با انتقاد از فرار سید محمد خاتمی از مذاکره مستقیم با آمریکای دوران کلینتون، دوره او نیز همچون آیت الله هاشمی رفسنجانی بعد از ۸ سال ریاست جمهوری به کار خود پایان داد تا با روی کار آمدن محمود احمدی نژاد سیاست خارجی ایران به طور کل متحول شود.
اما اگر دوم خرداد را نقطه عطف تاریخ ایران بدانیم، سوم تیر ماه سال ۱۳۸۴ و برآمدن احمدی نژاد را احتمالا باید بزرگترین زلزله سیاسی در تاریخ معاصر ایران دانست.
سیاست خارجی دوران محمود احمدی نژاد را میتوان یک مدل سیاست تجدیدنظرطلب با نگاه بازگشت به دوران پرتنش اوایل انقلاب ایران دانست. او در دوران ۸ سال ریاست جمهوری خود و به ویژه در سالهای ابتدایی که هنوز از اثرات ویرانگر تصمیمات خود بر اقتصاد کشور احتمالا خبر نداشت، سعی کرد نظم کنونی در سیستم جهانی، را به مبارزه بطلبد. او هم چنین سرمایهگذاری سنگینی در جبهه غیرمتعهدها کرده بود و تلاش میکرد با ایجاد اتحادی در میان این گروهها، به جنگ نظم حاضر برود.
احمدی نژاد تلاش کرد که توسعه روابط با کشورهای شرقی، آفریقایی و آمریکای لاتین را در دستور سیاست خارجی خود قرار دهد و به طور متوالی بر طبل جدایی از اروپا و کشورهایی با اقتصاد رو به رشد کوبید و در سخنرانیهای سازمان ملل خود نیز به طور متوالی تلاش کرد که مواردی، چون هلوکاست و حملات ۱۱ سپتامبر را زیر سوال ببرد.
او همچنین بدون توجه به روند مذاکرات هستهای ایران که حسن روحانی در دولت سید محمد خاتمی بر عهده داشت بر طبل تنش زایی در این حوزه نیز میکوبید.
به گزارش اقتصاد ۲۴، نگاهی به سفرهای خارجی محمود احمدی نژاد در ریاست جمهوریاش نشان میدهد او در مجموع تنها ۳ بار به اروپا سفر کرد در حالی که در همین مدت ۱۵ بار به کشورهای آسیایی و ۱۳ بار به پایتختهای آسیایی رفت.
نخستین سفر اروپایی او در ۱۴ خرداد ۱۳۸۷ یعنی سه سال بعد از آغاز ریاست جمهوری اش رخ داد. این سفر برای حضور در اجلاس فائو به رم بود و او بدون این که از وی استقبال رسمی شود، وارد این کشور شد.
کما اینکه هیچیک از مقامات ایتالیایی نیز با او دیدار نکردند و در ضیافت شامی که دولت ایتالیا برای رهبران حاضر در نشست فائو ترتیب داده بود، احمدینژاد و رابرت موگابه رئیس جمهوری زیمبابوه به مراسم دعوت نشدند. احمدی نژاد حتی خواهان دیدار با پاپ بندیکت شانزدهم هم شد که پاپ هم درخواست او را رد کرد.
همین یک مورد را با سفر سید محمد خاتمی به ایتالیا و دیدار مقامات این کشور و به خصوص شخص پاپ با خاتمی را با سفر احمدی نژاد اگر مقایسه کنید، متوجه تفاوت جدی جهان با وی خواهید شد.
دومین سفر او به اروپا، اما در اردیبهشت ۸۸ و به منظور حضور در اجلاس ضدنژاد پرستی سازمان ملل (دوربان ۲) در ژنو انجام شد، دیداری که باز هم دعوت کننده نه یک کشور اروپایی که سازمان ملل بود. حضور او در آن نشست هم پر حاشیه دنبال شد و بالاخره آخرین سفر اروپایی احمدی نژاد در ۲۶ آذر ۸۸ انجام شد که باز هم برای حضور در یک اجلاس بینالمللی در خصوص آب و هوا به کپنهاگ سفر کرد.
در نقطه مقابل کارنامه سیاست خارجی ۸ ساله احمدی نژاد، اما پر بود از سفرها به آمریکای لاتین و به ویژه ونزوئلا. عملا در آن دوره ونزوئلا بحران زده تبدیل به اصلیترین طرف و شریک سیاسی و تجاری برای ایرانی شده بود که ناگهان مسیر رو به رشدش در سیاست خارجی دستخوش تغییر شده بود.
احمدی نژاد در فاصله سالهای ۸۴ تا ۹۲، هشت بار به ونزوئلا سفر کرد. عجیب تر، اما این بود که احمدی نژاد با این که بیشترین انتقادها را به سازمانهای بینالمللی و ناکارآمد بودن آنها وارد میدانست از هیچ فرصتی برای حضور در مجمعهای عمومی سازمان ملل خودداری نمیکرد. به این ترتیب بود که محمود احمدی نژاد در طول هشت سال ریاست جمهوریاش ۹ بار به نیویورک سفر کرد، اتفاقی بیسابقه در میان تمام روسای جمهور تاریخ ایران.
دوران ریاست جمهوری احمدی نژاد دورانی برای تلاش جهت نزدیکی به کشورهایی بود که نه ثبات اقتصادی داشتند و نه حتی گاه ثبات سیاسی. این دوران هیچگاه منجر به منفعت اقتصادی برای ایران نشد.
در دوران او سختترین تحریمها علیه ایران شکل گرفت و روشهای احمدی نژاد و مذاکره کننده ارشدش سعید جلیلی، اقتصاد و شبکه بانکی و امکان تجارت ایران را در یکی از سختترین دورانهای خود قرار داد. فشار این تحریمها حتی دو دهه پس از دوران احمدی نژاد نیز همچنان بر گرده کشور باقی مانده است.
احمدی نژاد، اما بسیار دیر متوجه شد که سیاست عدم تعهد تجدیدنظر طلب او کارایی ندارد. به همین دلیل در سالهای پایانی ریاست جمهوریاش بارها از آمریکا درخواست کرد که گفتگوی مستقیم داشته باشد، اما سخنرانیهای جنجالی او چه در خصوص هولوکاست و چه به چالش کشیدن نظم هژمون، باعث شده بود که نظام بینالملل وجهه سیاسی چندانی برای او قائل نباشد.
البته که پیگیری روندی بی حاصل در خصوص امید صرف به شرق در جریان صدور قطعنامههای شورای امنیت سازمان ملل خود را به خوبی نشان داد، جایی که چین و روسیه، مانند آمریکا، بریتانیا و فرانسه به تمامی قطعنامههای علیه ایران رای مثبت دادند.
در حالی که اخبار در فاصله سالهای بین ۹۰ تا ۹۲، هر روز حکایت از بحران بیشتر در حوزه سیاست خارجی و تحریمهای کشور داشت، پس دیگر بعید نبود که نامزدی با بیشترین وعده درباره حل بحران تحریمهای هستهای باشد که نظر رای دهندگان را به خود جلب کند.
در چنین فضایی بود که حسن روحانی توانست بر رقبای خود و از جمله سعید جلیلی که مذاکره کننده هستهای ایران در زمان احمدی نژاد و از عوامل تحریمها بود، پیروز شود و فصل تازهای از سیاست خارجی را در جمهوری اسلامی اجرا کند.
حسن روحانی در اولین اقدام دیپلمات قدیمی وزارت خارجه ایران را از دانشگاه به وزارت خارجه فراخواند و محمدجواد ظریف را که سالها در نیویورک و در مقام سفیر ایران در سازمان ملل متحد حضور داشت به عنوان وزیر امور خارجه تعیین کرد.
او همچنین مسئولیت پیگیری پرونده هستهای را از شورای عالی امنیت ملی گرفت و به وزارت خارجه واگذار کرد. ظریف بلافاصله بعد از این تصمیم مذاکرات خود را با گروه کشورهای ۵+۱ آغاز کرد. او همچنین به موازات گفتگوهای خود را با طرف آمریکایی هم پی گرفت و بالاخره بعد از حدود ۲ سال مذاکره فشرده و نفسگیر، توانست به توافق جامع هستهای با ۵ کشور عضو شورای امنیت سازمان ملل به علاوه آلمان دست یابد.
اقدام مهم دیگری که روحانی و ظریف توانستند انجام دهند، خارج کردن پرونده ایران از شورای امنیت و فصل هفتم منشور ملل بود، اتفاقی که در تاریخ بی سابقه بود، چرا که تمام کشورهایی که ذیل فصل هفتم منشور ملل متحد رفته بودند، تنها با جنگ، یا تغییر رژیم از ذیل آن خارج شدند.
اما بازی برای ایران با ریاست جمهوری ترامپ دستخوش تغییرات جدی شد و به این ترتیب بازی سیاست خارجی ایران که امید به تنش زدایی داشت ناگهان با یک چالش جدی مواجه شد.
شاید بتوان گفت که ایران دوران حسن روحانی تا اندازهای بیش از این که به آینده بلند مدت ماجرا بیندیشد تنها به مزایای کوتاه مدت برجام توجه کرد، مزایایی که عملا با کنار رفتن اوباما و روی کار آمدن دونالد ترامپ تا اندازه زیادی تضعیف شد. رئیس جمهوری آمریکا که پیش از به قدرت رسیدن وعده داده بود در صورت به قدرت رسیدن برجام را پاره خواهد کرد وعده خود را عملی ساخت و تحریمها را دوباره علیه ایران فعال کرد و این از همان مواردی بود که منتقدان ظریف بارها بر روی آن تاکید کرده بودند.
از دیگر انتقاداتی که به عملکرد سیاست خارجی دولت روحانی وارد میشود مربوط به ناتوانی در حوزه مسائل منطقه بود و آن هم این بود که روحانی نه تنها نتوانست برخلاف وعدههایی که داده بود مناسبات با عربستان را بهبود بخشد، که حتی کار به قطع روابط هم انجامید. هرچند حامیان دولت روحانی این قطع روابط را کار نیروهای خودسری دانستند که با حمله به سفارت این کشور در تهران، زمینه را برای این اقدام عربستان فراهم ساختند، اما حقیقت این است که از سال ۱۳۹۷ به بعد دیگر دولت حسن روحانی شجاعت لازم در روابط بین الملل را از خود نشان نداد و به نوعی چنان دست به عصا شد که عملا خودسرهایی که مدعی بود کنترل گری روابط خارجی را به دست گرفتند.
درباره رابطه با اروپا نیز هر چند در ابتدا روابط روند خوبی داشت و با این که این اتحادیه همچنان بر لزوم زنده نگه داشتن توافق هستهای تاکید میکنند، اما در نهایت روند رو به رشد متوقف شد.
سفر اروپایی حسن روحانی به کشورهایی همچون فرانسه و ایتالیا نیز هر چند با قراردادهای اقتصادی موفقی در ابتدا همراه بود، اما در نهایت این شرکتهای بزرگ تجاری اروپایی بعد از اجرایی شدن تحریمهای تازه آمریکا ایران را ترک کردهاند و آنهایی هم که ماندهاند برای تبادلات مالی با مشکلات عدیدهای رو به رو شدند.
در واقع وقتی تحریمهای تازه آمریکای دوران ترامپ آغاز شد و زمانی که FATF به نتیجه نرسید، دیگر بحران بزرگ بانکی رسیده بود و همه تجارت خارجی ایران در این طوفان نابود شد.
طرف اروپایی نیز، اما اساس راهبرد خود را بر جدایی میان توافق هستهای با دیگر موضوعات همچون برنامه موشکی، فعالیتهای منطقهای ایران و مسائل حقوق بشر ایران قرار داد و از همین طریق هم همچنان فشارها بر ایران را استمرار میبخشد.
در چنین شرایطی و همزمان با اوج گیری بحرانهای اجتماعی بود که در یکی از بی رونقترین انتخاباتهای ریاست جمهوری بعد از انقلاب ایران سید ابراهیم رئیسی پس از شکست سال ۱۳۹۶ از حسن روحانی در سال ۱۴۰۰ توانست بدون رقیب قدر به ریاست جمهوری برسد.
دوران سید ابراهیم رئیسی را باید دوران تضادها و تناقضها و شگفتیها در سیاست خارجی ایران دانست. در شرایطی که انتظار میرفت دوران ریاست جمهوری ابراهیم رئیسی با انزوا و جنجال همراه باشد، اما به طرز غیر منتظرهای رئیس جمهور ایران در دنیای پیچیده روابط بین الملل جای خود را باز کرد و در مجموع ۲۸ سفر خارجی به ۲۳ کشور داشت و حضور ۹۰ تن از سران کشورهای مختلف جهان در مراسم ادای احترام بر پیکر وی گواه این مطلب بود.
به گزارش اقتصاد ۲۴ بدون تردید از مهمترین دست آوردها در سیاست خارجی دولت سید ابراهیم رئیسی را باید احیای روابط ایران با عربستان سعودی دانست که با حمایت عراق و عمان پس از توافق پکن رخ داد.
هر چند که از جزئیات دقیق و نحوه اجرای توافق پکن اطلاع دقیقی در دست نیست، اما بازگشایی سریع سفارتخانهها در ریاض و تهران نشان دهنده یک لحظه مهم دیپلماتیک در دیپلماسی منطقه بود.
کما اینکه بعدتر نیز با اوج گرفتن حملات اسرائیل به غزه شاهد اولین مکالمه تلفنی رئیس جمهور ایران، سید ابراهیم رئیسی و محمد بن سلمان ولیعهد عربستان بودیم که نمونه عینی از تحول در روابط دیپلماتیک ایران و عربستان بود و حتی این امر مسیر گفتگو با دیگر کشورهای منطقه مانند بحرین و مصر را نیز برای ایران باز کرد.
کما اینکه در مراسم وداع با پیکر ابراهیم رئیسی (بعد از سانحه سقوط هلیکوپتر که منجر به شهادت نابهنگام سید ابراهیم رئیسی و هیات همراه وی شد) باز شاهد حضور دستیار ویژه پادشاه عربستان و وزیر خارجه عربستان به عنوان فرستادگانی در بالاترین سطوح از سوی این کشور برای ادای احترام بر پیکر رئیس جمهور ایران بودیم.
البته در گسترش رابطه ایران دوران سید ابراهیم رئیسی با کشورهای عربی منطقه و به خصوص عربستان ابدا نباید از نقش حسین امیرعبدالهیان گذشت. این دیپلمات قدیمی که در زمان وزارت ظریف نیز حوزه عربی وزارت خارجه را بر عهده داشت حتما از عوامل مهم و تاثیرگذار در بهبود فضا میان ایران و کشورهای عربی منطقه بود.
البته ایران دوران رئیسی سعی کرد از فرصت دومین کشور پر همسایه جهان به خوبی بهره بگیرد.
ایران دارای ۷ همسایه مرزی و ۱۰ همسایه ساحلی است که فرصتهای بسیاری را برای دیپلماسی، اقتصاد و فرهنگ ایران فراهم آورده به ویژه اینکه فرهنگ ایران در بسیاری از کشورهای همسایه هنوز جریان و حضور قدرتمندی دارد.
سید ابراهیم رئیسی در ۳ سال دولت خود، دو بار به تاجیکستان، دو بار روسیه، دوبار به ترکمنستان، دوبار ازبکستان و دو بار به سازمان ملل متحد سفر کرد و پیش از سفر سوم بود که سقوط بالگرد، پایان دولت وی را رقم زد، اما کارنامه سفرهای خارجی هشتمین رئیس جمهوری اسلامی ایران به خوبی نشان میدهد که تاکید و اولویت سیاست خارجی او تقویت همکاری با کشورهای همسایه به خصوص کشورهای آسیای میانه بوده است.
باید با همه انتقادات اذعان داشت که دولت رئیسی هر چقدر از رابطه با کشورهای اروپایی ناتوان ماند و بدترین دوران در تجارت خارجی با اروپاییها و به خصوص شریک دیرین ایران یعنی آلمان را رقم زد، اما دستکم تلاش کرد رابطه با کشورهای همسایه را بهبود ببخشد و این تلاش شامل کشورهای عربی نیز میشد.
البته کل این روند در نهایت چندان برای ایران در حوزه اقتصاد مفید نبود. برخلاف شعارهای شرق گرایانه، عملا قرارداد ۲۵ ساله با چین معلق باقی ماند و از سوی دیگر هر چند بحرانهای سیاسی بین کشورهای همسایه با ایران رو به بهبود بود، اما عملا منفعت اقتصادی چندانی برای ایران نداشت.
در همین دوره ایران در ۷ کریدور منطقهای دور خورد و هند به جای سرمایه گذاری در بندر چابهار به سراغ بندری در عربستان رفت.
به نظر میرسد، اما گره کار همان بود که دولت احمدی نژاد نخواست ببینید و بپذیرد. عدم پیوستن به معاهدات جهانی همچون FATF و عدم مذاکره با طرفهای آمریکایی و اروپایی و البته فرصت سوزی در همین دوران سه سال و همزمانی با دولت بایدن از جمله مواردی بود که عملا راه منافع اقتصادی را برای ایران مسدود کرد.
در همین دوران ایران برای دریافت پول خود از کره جنوبی دچار مشکلات جدی شد و پول در بانکهای قطر بلوکه شده باقی ماند و حتی ایران برای دریافت پول خود از عراق نیز مشکلات جدی را تجربه کرد.
البته که دولت رئیسی تلاش کرد در راستای سیاست همسایگی، نه تنها روابط نزدیکش را در سراسر خاورمیانه و آسیا تثبیت کند، بلکه دستاوردهای دیپلماتیک ایران فراتر از بهبود روابط با کشورهای همسایه را با ایجاد موقعیت قویتر در عرصه جهانی پیگیری کرد. از جمله میتوان به عضویت کامل ایران در سازمان همکاری شانگهای و پس از آن عضویت رسمی در "بریکس" اشاره کرد. از سویی به به عنوان یکی از حامیان اصلی سوریه از پذیرش مجدد آن در اتحادیه عرب حمایت نمود و این کشور پس از یک دهه طولانی انزوا و تعلیق به عزیت اتحادیه عرب در آمد.
اما باز هم مساله همان بود، منافع اقتصادی ایران زیر فشار تحریمهای بین الملل ماند و این تلاشهای موفق سیاسی منجر به تغییر در شرایط اقتصادی و رونق بازرگانی ایران نشد.
دقیقا مشخص نیست در سال پایانی دولت رئیسی چه چیزی در انتظار ایران بود، اما آن چه مشخص است، با انتخابات زودهنگام، ساربان سیاست خارجی ایران به طور کامل دستخوش تغییر شد.
برای درک برنامههای دولت پزشکیان شاید باید به اولین سفر وی به غرب نگاهی دیگر انداخت کما اینکه تاکنون به جز سخنان و گفتههای پزشکیان در نیویورک، مستندی برای بررسی برنامههای او در سیاست خارجی اش وجود ندارد.
سخنرانی پزشکیان در مجمع عمومی سازمان ملل، اما در اولین نگاه هیچ شباهتی به سخنان محمود احمدینژاد در سازمان ملل نداشت که پیگیری منافع ملی ایران را از یاد برده بود و در عوض به دنبال بهانه جویی درباره موضوعات حساسیتبرانگیزی، چون هولوکاست و حمله تروریستی ۱۱ سپتامبر بود تا شاید با این روش برای خود اسم و رسم جهانی بیابد.
پزشکیان البته که سعی نداشت همچون سید ابراهیم رئیسی، رئیس دولت سیزدهم، نیز عمل کند که امید به ستایش در داخل داشت و از تریبون سازمان ملل برای دفاع از حقوق ایرانیان فایده چندانی نبرد.
البته که ابراهیم رئیسی با اعتقاد به این که نباید اقتصاد را به رفع تحریمها گره زد، به دنبال رساندن پیامی به جهان نیز نبود و در نتیجه او اقتصاد را چنان جدا از سیاست خارجی ایران میدید و تحریمها را بی اثر که اهمیت سخنانش در سازمان ملل نیز معطوف به داخل بود و نه نگاههای بین المللی و در حالی که اقتصاد ایران در بن بست سیاست خارجی گیر افتاده بود، اما رئیسی کلا این مساله را رها کرد.
اما شاید سخنرانی پزشکیان و تلاشش برای رساندن پیام صلحطلبی ایرانیان را بیش از حتی سخنرانیهای حسن روحانی، بتوان به سید محمد خاتمی شبیه دانست.
هر چند شخصیت کاریزماتیک و فرهنگی خاتمی جلوه خاصی دیگری به او میداد، اما پزشکیان نیز موفق شد پیام ایران را در یکی از سختترین برهههای کشور و در اوج تنشهای منطقهای به درستی به جهان برساند.
پزشکیان در سخنرانی خود و مجموع گفتگوهایی که در مدت حضورش در نیویورک انجام داد، به نوعی اعلام کرد که ایران از ورود به جنگ با اسرائیل امتناع و از سازوکار جهانی و یا منطقهای برای پایان دادن به درگیریهای نظامی استقبال میکند. رئیسجمهوری ایران این موضوع را به گونهای مطرح کرد که معنای ضعف از سوی ایران نیز نداشته باشد و به جهان این پیغام را منتقل کرد که هر چند دولت ایران قصدی برای جنگ ندارد، اما در نهایت خود را برای همه گزینهها آماده کرده و از این جهت شاید بتوان سیاست خارجی مسعود پزشکیان را شبیه به روندی دانست که حسن روحانی قصد داشت پیش بگیرد.
در مجموع میتوان سخنرانی پزشکیان را یک شروع خوب در حوزه دیپلماسی و سیاست خارجی دولت چهاردهم دانست، زیرا او که همین چند ماه پیش با شعار گفتگو و تعامل با جهان به ریاست جمهوری ایران انتخاب شد، با اولین حضورش در مجمع عمومی سازمان ملل به رهبران جهان گفت که مبارزات انتخاباتی وی بر اساس اصلاحات و تعامل با جهان خواهد بود.
هم چنین به گزارش اقتصاد ۲۴ نباید از یاد برد که پزشکیان در یکی از سختترین دورانهای ایران در سیاست خارجی خود راهی نیویورک شد.
اروپا اکنون درگیر جنگ اوکراین و روسیه است و التهابات در منطقه با گسترش تنش به لبنان و ادامه تجاوزهای اسرائیل، از جمله چالشهایی است که ایران با آن درگیر است و باید سعی کند با کمترین خسارت جانبی از این گردنه سخت تاریخی بگذرد.
پزشکیان در اولین حضورش در عرصه دیپلماتیک نشان داد که حالا و بار دیگر دستکم ایران، رئیسجمهوری دارد که منافع ملی کشور برایش دارای اهمیتی بیشتر از حل کل مناسبات جهانی است.