اقتصاد۲۴- هدی کاشانیان: محمدشاه قاجار سومین شاه سلسله قاجار و پسر عباسمیرزا ولیعهد بود. او در سال ۱۲۱۳ شمسی (۱۸۳۴ میلادی) پس از مرگ پدربزرگش فتحعلیشاه به تخت پادشاهی رسید و تا سال ۱۲۲۷ شمسی (۱۸۴۸ میلادی) حکومت کرد. دوران سلطنت او با چالشهای متعدد داخلی و خارجی همراه بود. از نظر شخصیت، محمدشاه فردی با روحیهای متغیر، نسبتاً بیمار و علاقهمند به تصوف بود که تأثیر زیادی بر تصمیمگیریهای او داشت.
محمدشاه قاجار ۱۴ دی ۱۱۸۶ در تبریز به دنیا آمد. او نوه فتحعلیشاه و فرزند عباسمیرزا و سومین شاه از دودمان قاجار در ایران بود. او در کودکی مادرش گلین خانم که زنی بسیار مقتدر و با سیاست در دربار قاجار بود و سومین زنی بود که لقب مهدعلیا را داشت، از دست داد و عباس میرزا او را به حاجی میرزا آقاسی سپرد که تأثیر زیادی بر شخصیت او گذاشت و در گرایشهای صوفیمآبانهاش تأثیرگذار بود. علت به سلطنت رسیدن او این بود که پدر ولیعهدش قبل از مرگشاه درگذشته بود، اما بهرغم اینکه فتحعلیشاه فرزندان ذکور بسیاری داشت، ولی سلطنت موروثی در خانواده عباسمیرزا یکی از مواد معاهده ترکمانچای بود که طبق آن روسیه متعهد شده بود که از آن حمایت کند و فتحعلیشاه ناگزیر باید از آن تبعیت میکرد؛ بنابراین بعد از مرگ عباسمیرزا در سال ۱۲۱۲ ه. ش محمدمیرزا را به ولیعهدی برگزید و وی وارث تاج و تخت شد.
در ذالقعده سال ۱۲۳۴ قمری، فتحعلیشاه برای ایجاد رابطه همبستگی میان خانواده سلطنتی و جناحهای رقیب خاندان قاجار، محمد میرزا را که در آن زمان ۱۲ سال سن داشت مجبور کرد تا با دختر محمدقاسم خان ظهیرالدوله، ملکجهان خانم که بعدها مهدعلیا لقب گرفت، ازدواج کند. اما براساس آنچه پیشبینی شده بود صورت نگرفت. مادر شاهزاده که از شاخه دولو بود با عروس خود که از خانواده قوانلو بود رابطه سردی در پیش گرفت. از طرفی اختلاف شخصیتی که میان محمدمیرزا و ملکجهان خانم وجود داشت سبب فاصله میان این زوج شد، که مرگ پیاپی نوزادان آنها وضعیت را روزبه روز بدتر میکرد. محمدمیرزا شخصیتی درونگرا داشت که بسیار تحت تاثیر نظر اطرافیان خود قرار میگرفت، اما ملک جهان خانم پرتکاپو و سلطهجو بود. ثمره این ازدواج فامیلی تنها دو فرزند بود که تا سن بزرگسالی زنده ماندند ناصرالدین میرزا که ابتدا ولیعهد و سپس شاه ایران شد و دیگری عزتالدوله که همسر امیرکبیر نخستین صدراعظم ناصرالدین شاه شد. بدلیل سردی روابط میان شاه و مهدعلیا، محمدشاه همسران دیگری هم اختیار کرد بهنامهای خدیجهخانم چهریقی که بسیار مورد احترام شاه بود، زینبخانم افشار ارومی، اُقلبیگه سالور، بلورخانم و هشت فرزند هم از همسران خود داشت.
بعد از مرگ عباس میرزا با تشکیل شورایی محمدمیرزا به عنوان ولیعهد ایران انتخاب شد. وی در این زمان برای محاصره هرات در خراسان به تهران فراخوانده شد و همراه با قائممقام فراهانی به طرف پایتخت روانه شد تا مناصب پدرش را دریافت کند. او به سمت آذربایجان روانه شد، اما زمان زیادی از ورودش به تبریز نگذشته بود که فتحعلی شاه از دنیا رفت. محمدشاه برای گرفتن تاج و تخت خود همراه با نیروهای روسیه و انگلیس به طرف تهران حرکت کردند. با مرگ فتحعلی شاه شورشهای متعددی ایجاد شده بودند که از جمله آنها تعدادی از پسران او مانند ظلالسلطان و حسینعلیمیرزا بودند. شاه جدید با سیاستهای قائممقام فراهانی، صدراعظم جدید خود، شورشیان را سرکوب کرده بود و اوضاع ایران را تحت سطله خود گرفت. روابط بین محمدشاه و قائممقام تیره شد و او دستور داد تا این صدراعظم را برکنار، حبس و سپس اعدام کنند. درنهایت نیز حاجی میرزا آقاسی را به صدرات انتخاب کرد.
بیشتر بخوانید: ماجرای عشق مهد علیا به امیرکبیر+ عکس
با بصدارت رسیدن حاج میرزا آقاسی اتفاقات زیادی در ایران افتاد. در دوران صدارت او محمد شاه به تحریک روسها به هرات لشکرکشی کرد، ولی به علت مخالفت شدید انگلیسیها در این جنگ شکست خورد. لشکرکشی برای فتح هرات و تسلط بر افغانستان یکی از مهمترین وقایع دوران سلطنت سومین پادشاه قاجار است که پیامدهای ناگواری برای ایران و ایرانیان به بار آورد و رسوایی شکست در این جنگ و گردن نهادن به شرایط خفت بار انگلیسیها که راه مداخلات بعدی آنان را در ایران هموار ساخت میراثی بود که محمدشاه و صدراعظمش برای جانشینان خود بر جای گذاشتند.
مدارس آمریکایی و فرانسوی همواره مورد حمایت و تشویق مقامهای دولتی و همینطور شاه قرار میگرفتند. محمدشاه تصور میکرد این مدارس به پیشبرد هدف او مبنی بر جذب زبانها و علوم و فنون اروپایی به ایران کمک میکند. حمایت جدی محمدشاه از مدارس مسیونری، تا حدی نیز از ملاحظات سیاست خارجی ناشی میشد. او از توجه و پشتیبانی اروپاییان از این هیئتهای تبلیغی دقیقاً آگاه بود. دلیل دیگر پیشتیبانی سرسختانه محمدشاه و وزیرش «حاج میرزا آقاسی» از عیسویان و مسیونرها برای مقابله با ترکان عثمانی بود. از آنجا که ترکان سرکوب عیسویان را در مناطق کردنشین عثمانی آغاز کرده بود، برای دولت ایران برپایی نهادهای دینی و آموزشی عیسویان در ارومیه سدی در برابر ترکان به شمار میرفت.
در واقع، فعالیت این مدارس کم و بیش مسألهای مربوط به اقلیتهای دینی تلقی میشد. مدارس آمریکایی از آنجا که ماهیت مذهبی داشتند، تنها مسیحیان نستوری را میپذیرفتند. مدارس بوره دانشآموزان مسلمان را جذب میکردند؛ اما ادعا میشد که غیرمذهبیاند؛ بنابراین هیچ کدام از این مدارس تهدیدی دینی نسبت به جامعه مسلمانان یا تشکیلات آموزشی موجود و علما به طور اخص به شمار نمیرفتند.
بردهداری نزدیک به دو دهه در بریتانیا ممنوع اعلام شده بود، با افزایش نفوذ انگلیس در خلیج فارس، تصمیم گرفته شد تا به تجارت برده از طریق این دریا پایان دهند و همکاری دولتهای اطراف مانند ایران، عثمانی و مسقط ضروری بود. درنتیجه این موضوع کلنل جاستین شیل که در سال ۱۸۴۶ میلادی جایگزین مکنیل شده بود، با نامهای که به آقاسی فرستاد، تقاضا کرد ایران نیز فرمانی مشابه با آنها صادر کند.
از آنجایی که خرید و فروش انسان در دین اسلام مانعی نداشت شاه با این استدلال که غلام و کنیز خریدن موافق شرع غرای حضرت خاتمالانبیاست، با این درخواست مخالفت کرد. نماینده انگلیس برای به اجرا گذاشتن درخواست خود تلاشهای بساری کرد از جمله آنها میتوان به جویا شدن نظر مجتهدان در تهران اشاره کرد، که آنها موضوع را مکروه برشمردند نه حرام و درنهایت با وجود مخالفتهای محمدشاه، نظر انگلیس برکرسی نشست و خرید و فروش برده ممنوع شد.
محمد شاه قاجار در ۱۴ شهریور ۱۲۲۷ در نهایت به دلیل بیماری نقرس و ایرزیپلاس (یک بیماری پوستی جدی) از دنیا رفت. با پخش شدن خبر مرگ این شاه، هرج و مرجهایی در سطح کشور به وجود آمد. شاه در قصر محمدیه در تهران درگذشت و در حرم حضرت معصومه در قم به خاک سپرده شد و تا زمان ورود ناصرالدینمیرزا و وزیرش میرزا تقیخان امیرکبیر از تبریز به تهران، مادرش مهدعلیا حکومت را در تهران به مدت ۴۵ روز به دست گرفت و همه دشمنان پسرش را با سیاست خاص خودش کنار گذاشت.