اقتصاد۲۴- غزاله نوریان - اولین بار وقتی که کتاب «سفر به دور اتاقم» به دستم رسید؛ به محض خواندن عنوانش، نگاهم ناخودآگاه به وسایل اتاقم افتاد. یعنی ممکن است این وسایل و شکل خاصشان برای دیگران نیز معنایی داشته باشند؟
اگزویه دو مستر نویسنده و نقاش فرانسوی، این کتاب را در سال ۱۷۹۴ به شیوه زندگینامه خودنوشت به رشته تحریر در آورد؛ داستان افسر جوانی که مجبور میشود ۴۲ روز در اتاق خود محبوس بماند؛ پس تصمیم میگیرد سفرنامهای بنویسد از «سفر به دور اتاقم»!
عرفان روهینا (م.۱۳۸۰) آنقدری جوان هست که دیدن اثری با این میزان از دقت به جزئیات (و غیر آبستره) از او نظر را جلب کند، اما توجه به عنوان مجموعه و دغدغههای نسلی هنرمند، بحث را از یک تکنیک یا انتخاب موضوع موردعلاقه فراتر میبرد و نکاتی در ناخودآگاه آثار او قابل بازخوانی است که بررسی آن خالی از لطف نخواهد بود.
در یک نگاه کلی به مجموعهی «درون، بیرون» و دو سوژهی اصلی این مجموعه یعنی طبیعت بیجان و چشماندازها، میتوان دانست که تکرار سوژهها در این مجموعه، بیانگر غرق شدن هنرمند در چند قاب و یک فضای خاص است و تغییر مشهود میان کارها، گاهی فقط تفاوتی است که بعضا از طریق تغییر در زاویهی دید یا نور اتفاق میافتد.
این امر البته در تاریخ نقاشی، موضوع جدیدی نیست؛ بسیاری از نقاشان، خصوصا هنرمندان امپرسیونیست، بدین گونه بارها یک منظره را نقاشی کردهاند (به عنوان یک مثال نزدیک در ذهنم مجموعه تابلوهای «ساختمان پارلمان» و «ایستگاه قطار سن-لازار» از کلود مونه یا «کوه سنت-ویکتور» که سزان نزدیک به سی نقاشی از آن کشیده است) اگر نتوان این ویژگی را به همهی هنرمندان نقاش نسبت داد، دست کم میتوان گفت هر نقاش درونگرا، حداقل یک قاب یا تصویر موردعلاقه داشته و بارها بدان بازگشته است.
این ویژگی افزون بر نزاهت باطن و قلم عرفان روهینا، ناظر بر نکتهای مهم در باب جهانبینی اوست: لذتِ بینهایتِ غرق شدن در خود. اولین نمود «خود» در این مجموعه، میتواند تصویر نقاش باشد که در آینهی اتاق دیده میشود (و البته این نیز از سنن معمول در نقاشی بوده است). اشارات و استعارات در کارهای عرفان روهینا به همین ترتیب ساده و به دور از تقیید است.
کاربرد ابژههای نسلی* در این مجموعه نیز به دور از پیچیدگی است و در کوتاهترین زمان با مخاطب وارد گفتوگو میشود: هدفون سیمی روی میز کنار تختخواب؛ حولهی لباسی که به گوشهی درِ اتاق آویخته شده است؛ جالباسی پشتِ در؛ نکاتی قابل درک از طبیعت اثر که البته گاهی ورای آن اشارهای بسیار دقیق وجود دارد که آن هم در حکم یک داستان مشترک برای تمام نقاشان -بالقوه یا بالفعل- است: در آغاز سفر بزرگسالی، معمولا یک ابژهی بیرونی، یک شیء خاص از طبیعت برای شخص جالب میشود. چیزی برای جمع کردن، نگه داشتن و در همه جای اتاق نمایش دادن: یک شیء ساده مثل گل خشک، صدف، سنگ، یا شاید میوهی خشک. چیزهایی که شخص آنها را مانند دارایی ارزشمندی حفظ میکند، اما به طرز عجیبی برای دنیای منظم و قانونمند والدین (بیرون) بیمعنی است؛ یک جور خنزرپنزر.
بیشتر بخوانید:کسی حواسش به ادبیات کودک و نوجوان نیست/ دروغ برای فروش بیشتر یا بیتوجهی به محتوا؟
برگهای خشک تقریبا در تمام تابلوها هستند [و خود موضوع دو سه قاب از این مجموعه هستند]چیزی که با ذات منظم، روشن، صیقلی و البته یکنواخت دیوارها، کف و تختخواب و کمدهای MDF در تضاد است و میتوان آن را به استعارهای از یک عصیان بازخواند؛ خاموش، اما مصرّانه و گاهی با لجاجت. ویژگی مشترک آمدگانِ حداقل سه دههی اخیر تاریخ معاصر.
هنرمند مشخصاً خود را نقاش طبیعت نمیداند؛ شاید هم به اعتباری نتوان او را نقاش طبیعت دانست؛ اما نمیتوان حضور مستمر طبیعت را در آثار او نادیده گرفت بالاخص که آثار او مانند طبیعت به کنکاش و تعمّق فرا میخوانند و در حال بیان بیوقفهی خویشتن است.
دیدن چنین ظرایفی، به دور از فلسفهبافیهای مد روز و فرمگراییهای افراطی، در آثار هنرمندانی، چون او، بیننده را ورای التذاذ هنری، به وجود زیستِ نقاشانه در فضای هنر ایران امیدوارتر میکند.
ابژه نسلی: پدیدهای مرتبط با نظام معرفتی نسلهاست که در اثر تغییرات سریع و برخورد تازه با پدیدههای نوظهور از نسلی به نسل دیگر تفاوت پیدا میکند.
منبع: امتداد