
اقتصاد ۲۴- نوژن اعتضادالسلطنه- موضع ایران در مورد سرمایهگذاری ایالات متحده تحت تاثیر متقابل پیچیدهای از ملاحظات استراتژیک شکل میگیرد. از نظر تاریخی، تهران رویکردی محتاطانه نسبت به مشارکت مستقیم اقتصادی داشته است. با این وجود، "مسعود پزشکیان" رئیس جمهور ایران اخیرا گفته بود که رهبر انقلاب هیچ مخالفتی با سرمایهگذاران آمریکایی ندارند، که نشانهای از آن بود که ایران در حال آزمایش اشتیاق واشنگتن برای تعامل اقتصادی است.
در این میان، سوالات بسیاری مطرح میشوند: این که شرکتهای آمریکایی بر چه اساسی درباره سرمایه گذاری در بازار ایران تصمیم خواهند گرفت؟ این موضوع چه تاثیری بر سرمایه گذاری روسیه در ایران خواهد داشت؟ شرایط برای شرکتهای اروپایی چگونه خواهد بود؟ مخالفان سرمایه گذاری شرکتهای آمریکایی در ایران چه خواهند کرد؟ و کدام بخشهای ایران از ظرفیت بالقوه برای جذب سرمایههای آمریکایی برخوردار هستند؟
خبرنگار اقتصاد ۲۴ این پرسشها و پرسشهای بیشتر را با کارشناسان در میان گذاشته است که بخش دوم آن از نظر میگذرد:
دکتر "آرشین ادیب مقدم" استاد اندیشه جهانی و فلسفههای تطبیقی در دانشکده مطالعات شرقی و آفریقایی دانشگاه لندن و عضو کالج هیوز هال در دانشگاه کمبریج است. از دکتر "ادیب مقدم" کتب متعددی منتشر شدهاند از جمله "آیا هوش مصنوعی نژادپرستانه است"؟ (بلومزبری، ۲۰۲۳) و "ایران چیست"؟ (انتشارات دانشگاه کمبریج، ۲۰۲۱). از این چهره دانشگاهی بیش از ۶۰ مقاله پژوهشی در مجلات و متب علمی منتشر شده است. او سخنرانیهای کلیدی متعددی در سراسر جهان ایراد کرده است. دکتر "ادیب مقدم" به عنوان منتقد و فیلسوف به دلیل آثارش در زمینه سیاست جهانی، فلسفه تطبیقی و اخلاق هوش مصنوعی شهرت جهانی دارد.
دکتر "ساسان فیاض منش" استاد بازنشسته اقتصاد در دانشگاه ایالتی کالیفرنیا در فرزنو مدیر سابق برنامه خاورمیانه در آن دانشگاه بوده است. او نویسنده کتاب "مهار ایران: سیاست دیپلماسی سخت اوباما" است. دکتر "فیاض منش" از حامیان جنبش "تحریم و عدم سرمایه گذاری" (BDS) از جنبشهای منتقد اسرائیل بوده است. او از چهرههای فعال در مخالفت با همراهی نهادهای آموزشی آمریکا با اقدامات اسرائیل بوده است. هم چنین، دکتر "فیاض منش" از حامیان کارزار آمریکایی تحریم علمی و فرهنگی اسرائیل بوده است. زمینههای تحقیق دکتر "فیاض منش" اقتصاد سیاسی خاورمیانه و تاریخ و نظریه پولی بودهاند. از دکتر "فیاض منش" کتاب "ایران و آمریکا" با ترجمه "مجید خبیر صوفیان" به زبان فارسی توسط انتشارات "نگاه معاصر" چاپ شده است.
دکتر "برایانام. پولینز" دانشیار بازنشسته و پژوهشگر بازنشسته از مرکز مرشون در دانشگاه ایالتی اوهایو است. پیش از این، او به عنوان دانشمند پژوهشی در مرکز علوم برلین (WZB) در آلمان و به عنوان پژوهشگر مهمان در دانشکده بازرگانی دانشگاه میشیگان فعالیت داشته است. هم چنین، او از سال ۱۹۹۱ تا ۱۹۹۵ میلادی به عنوان سردبیر مشترک "فصلنامه مطالعات بینالمللی" و از سال ۲۰۰۷ تا ۲۰۱۶ میلادی به عنوان رئیس "کمیته انتشارات انجمن مطالعات بینالمللی" خدمت کرده است. "پولینز" بیش از سی سال در برنامه تابستانی ICPSR در رشته آمار در دانشگاه میشیگان و هم چنین در دانشگاه سنت گالن در سوئیس و دانشگاه ملی سنگاپور تدریس کرده است. تحقیقات منتشر شده از او شامل آثاری در مورد روشهای آماری، معرفتشناسی علوم اجتماعی و روابط بینالملل هستند. بسیاری از این نشریات بر تاثیرات روابط سیاسی بینالمللی بر جریانهای تجاری جهانی، شرایط اقتصادی جهانی و درگیریهای مسلحانه و پیامدهای سیاسی رشد اخیر در بازارهای سرمایه جهانی تمرکز دارند. از جمله کتب چاپ شده توسط او میتوان به "وابستگی متقابل اقتصادی و منازعه بینالمللی: دیدگاههای جدید در مورد یک بحث پایدار" (انتشارات دانشگاه میشگان، ۲۰۰۹ میلادی) اشاره کرد.
دکتر "جرالد اشنایدر" رئیس کارگروه سیاست بینالملل در دانشگاه کنستانتس در ایالت بادن-وورتمبرگ آلمان است. هم چنین، او سردبیر اجرایی نشریه سیاست اتحادیه اروپا است. زمینههای اصلی تحقیقات او تصمیمگیری در اتحادیه اروپا، علل و پیامدهای خشونت مسلحانه، اقتصاد سیاسی بینالملل، چانهزنی و مدیریت منازعه و نابرابری اداری بودهاند. از این استاد دانشگاه حدود ۲۴۰ مقاله در نشریات مختلف منتشر شده است.
دکتر "نادر هاشمی" مدیر مرکز "الولید" برای تفاهم مسلمانان و مسیحیان و دانشیار خاورمیانه و سیاست اسلامی در دانشکده خدمات خارجی ادموندای. والش در دانشگاه جورج تاون است. او دکترای خود را از دانشکده علوم سیاسی دانشگاه تورنتو دریافت کرده و پیش از این، پژوهشگر در دانشگاه نورث وسترن و استادیار مدعو در موسسه جهانی UCLA بوده است. دکتر "هاشمی" پیش از این مدیر موسس مرکز مطالعات خاورمیانه در دانشکده مطالعات بین المللی "جوزف کوربل" در دانشگاه دنور بود. علایق فکری و تحقیقاتی او در حوزههای سیاست تطبیقی و نظریه سیاسی، به ویژه بحثهایی در مورد ظهور جهانی اقتدارگرایی، دین و دموکراسی، سکولاریسم و نارضایتیهای آن، خاورمیانه و سیاست اسلامی، مبارزات دموکراتیک و حقوق بشر در جوامع غیر غربی و روابط اسلام و غرب قرار دارد. او نویسنده کتاب "اسلام، سکولاریسم و دموکراسی لیبرال: به سوی یک نظریه دموکراتیک برای جوامع مسلمان" (انتشارات دانشگاه آکسفورد، ۲۰۰۹) بوده است. او مرتبا با شبکه تلویزیونی و رادیویی PBS، NPR، CNN، الجزیره، رادیو آلترناتیو، و بخش بین المللی بیبیسی مصاحبه میکند و نوشتههایش در روزنامهها و رسانههای مطرحی، چون نیویورک تایمز، نیوزویک، وال استریت ژورنال، نیشن، الجزیره آنلاین، CNN.com و سایر رسانهها منتشر شدهاند.
دکتر "ﯾﺎﻧﯿﺲ ﺍﺳﺘﯿﻮﺍﭼﺘﯿﺲ" استاد مطالعات اروپایی در دپارتمان علوم سیاسی و دارنده کرسی ژان مونه در دانشگاه ویرجینیا تک است. او هم چنین به عنوان مدیر مرکز مطالعات فضایی اتحادیه اروپا، فراآتلانتیک و فرااروپایی (CEUTTSS) فعالیت میکند که توسط کمیسیون اروپا به عنوان مرکز عالی ژان مونه تعیین شده است. علایق پژوهشی و آموزشی دکتر ﺍﺳﺘﯿﻮﺍﭼﺘﯿﺲ شامل استراتژی اتحادیه اروپا، روابط اتحادیه اروپا و قدرتهای بزرگ و نظم جهانی، سیاست خارجی و امنیتی مشترک (CFSP)، سیاست امنیتی و دفاعی مشترک (CSDP)، گسترش و سیاست همسایگی اروپا (ENP)، سازمانهای اروپایی و فراآتلانتیکی، امنیت اروپا، تکامل جامعه بینالمللی و مطالعه نظام - جامعه بینالمللی منطقهای در اروپا، اوراسیا و خاورمیانه است. دکتر "ﺍﺳﺘﯿﻮﺍﭼﺘﯿﺲ" در حال حاضر سردبیر مجموعه کتابهای مطالعات انتقادی اروپا (راتلج) و سردبیر مشترک مجله آتن برای مطالعات مدیترانه است. خدمات فعلی او شامل کارشناس خارجی آژانس اجرایی تحقیقات (REA) کمیسیون اروپا، مشاور ارشد مرکز امور اروپا و مدیترانه (CEMA) موسسه آموزش و تحقیقات آتن (ATINER) و مشاور ارشد موسسه تحقیقاتی مطالعات اروپا و آمریکا (RIEAS) است.
دکتر "ریکاردو آلکارو" هماهنگ کننده تحقیقات و رئیس برنامه بازیگران جهانی در موسسه امور بینالملل (IAI) یک اندیشکده روابط بینالملل ایتالیایی است. این اندیشکده طبق شاخص جهانی اندیشکدههای Go To در سال ۲۰۲۰ میلادی در زمره ۲۰ اندیشکده برتر جهان در حوزههای "سیاست خارجی و روابط بینالملل" و "دفاع و امنیت ملی" قرار داشته است. حوزه تخصصی کارهای پژوهشی دکتر "آلکارو" روابط فراآتلانتیکی با تمرکز ویژه بر سیاستهای ایالات متحده و اروپا در مناطق اطراف اروپا است. "ریکاردو" به عنوان پژوهشگر مهمان در اندیشکده بروکینگز در واشنگتن و عضو برنامه مطالعات سیاست خارجی و امنیتی اروپا (EFSPS) در سطح اتحادیه اروپا نیز فعالیت داشته است. او پروژه TRANSWORLD در مورد روابط فراآتلانتیک و حکمرانی جهانی، که تحت برنامه چارچوب هفتم اتحادیه اروپا تامین مالی میشود و پروژه JOINT در مورد سیاست خارجی و امنیتی اتحادیه اروپا که تحت برنامه چشم انداز ۲۰۲۰ اتحادیه اروپا تامین مالی میشود را هماهنگ کرده است. "آلکارو" از جمله نویسندگان کتاب "اروپا و بحران هستهای ایران" (انتشارات پالگریو مک میلان، میلادی) بوده است.
دکتر "مایکل اوهانلون" دارنده اولین کرسی "فیلیپ اچ. نایت" در دفاع و استراتژی و مدیر تحقیقات در برنامه سیاست خارجی در اندیشکده "بروکینگز" است، جایی که او در حوزه استراتژی و بودجههای دفاعی ایالات متحده، استفاده از نیروی نظامی و سیاست امنیت ملی آمریکا تخصص دارد. هم چنین، او مدیریت مرکز امنیت، استراتژی و فناوری استروب تالبوت را برعهده دارد. دکتر "اوهانلون" به طور مشترک ابتکارعمل امنیت آفریقا را هدایت میکند. او استاد کمکی در دانشگاه جورج تاون و دانشگاه کلمبیا است. او از سال ۲۰۲۱ تا ۲۰۲۵ میلادی عضو هیئت سیاست دفاعی پنتاگون بوده است. هم چنین، او از سال ۲۰۱۱ تا ۲۰۱۲ میلادی عضو هیئت مشاوران خارجی در سازمان اطلاعات مرکزی (سیا) بود. از "اوهانلون" کتب متعددی چاپ شدهاند. "اوهانلون" از سال ۱۹۸۹ تا ۱۹۹۴ تحلیلگر دفتر بودجه کنگره بود.
* آیا امکان ادغام ایران در نظام مالی و اقتصادی جهانی وجود دارد؟ پیش شرطهای آن چیست؟ آیا تصویب اخیر پذیرش شروط گروه ویژه اقدام مالی (FATF) از سوی ایران میتواند گامی مثبت در این راستا باشد؟
آرشین ادیب مقدم: همان طور که اشاره شد، ایجاد چارچوبهای قانونی، چه در سطح ملی و چه در سطح بینالمللی، باید اولین گام برای اتصال اقتصاد ایران و حرفهایسازی خدمات مالی باشد. مبارزه با فساد پیشنیاز این اتصال مجدد است و باید اولویت اصلی در سیاست داخلی ایران باشد. باز هم اشاره میکنم که ایران نیازی واقعی به در اولویت قرار دادن معیار شایستگی و ایدئولوژیزدایی از روند اقتصادی دارد: ارتباط مجدد با متخصصان مستقل ایرانی، جذب مهاجران فوقالعاده موفق، ایجاد یک دفتر تحقیقاتی در هر ماموریت خارجی ایران. البته من میدانم که برخی از این اقدامات یک چالش نهادی عظیم برای ایران ایجاد میکنند. چنین سیاستهایی فقط با اجماع بین نخبگان سیاسی قابل اجرا هستند که به دلیل انحصار فرآیندهای اقتصادی توسط جناحهای سیاسی که عمدتا برای سود خود بدون نظارت قابل توجه عمل میکنند تا پیش از این امکان پذیر نبوده است.
ساسان فیاض منش: همان طور که پیشتر اشاره کردم ایران سالها از پیوستن به کنوانسیونهای مربوط به پولشویی و انتقال داراییها خودداری کرده بود. این کنوانسیونها عمدتا گروه ویژه اقدام مالی (FATF) و پروتکل پالرمو هستند. در حالی که اولی یک نهاد بین دولتی است که به پولشویی و حمایت از تروریسم میپردازد، دومی یک پروتکل سازمان ملل متحد است که به جرایم سازمانیافته فراملی مانند قاچاق انسان میپردازد. تا آنجا که من میدانم، ایران هنوز تمام مفاد FATF را تصویب نکرده است. اما چند هفته پیش، پس از کشمکشهای فراوان، مجمع تشخیص مصلحت نظام "به طور مشروط" کنوانسیون پالرمو را تصویب کرد. متعاقبا رئیس مجلس این لایحه را به قوه مجریه ارجاع داد.
برایان پولینز: تصویب مفاد FATF توسط ایران دقیقا همان چیزی است که شما توصیف میکنید: گامی در مسیر درست. من مطمئنم که اعضای FATF میخواهند ببینند که اقدامات با تعهد اعلام شده مطابقت دارد. افزایش استفاده از رمز ارزهای دیجیتال، متاسفانه پیگیری و اجرای قوانین FATF را دشوارتر میکند. این تقصیر ایران نیست، اما موضوعی است که میتواند آب را گلآلود کند. فراتر از آن، من انتظار دارم که ادغام ایران در اقتصاد جهانی چه از نظر مالی و چه از نظر تجاری بخشی از هر توافقی باشد که جایگزین برجام شود. امیدوارم که این طور باشد.
جرالد اشنایدر: ایران قطعا به دنبال خروج از فهرست کشورهایی است که توسط گروه ویژه اقدام مالی (FATF) در فهرست سیاه قرار گرفتهاند. این امر مستلزم تعهدات معتبر برای مهار حمایت از سازمانهای شبه نظامی و جلوگیری از پولشویی است. هم چنین، این امر ممکن است مستلزم آن باشد که ایران بخش مالی خود را اصلاح کند و استانداردهای شفافیت خود را بهبود بخشد.
نادر هاشمی: بله، این یک احتمال است. تصویب FATF توسط ایران گامی مثبت در این مسیر است. آنچه لازمه کاهش تنشهای سیاسی بین ایران و غرب است. اگر مسئله هستهای حل و فصل شود، این امر در را به روی بسیاری از احتمالات برای ادغام ایران در سیستم مالی جهانی باز خواهد کرد. بزرگترین پیششرط پرونده هستهای است.
ﯾﺎﻧﯿﺲ ﺍﺳﺘﯿﻮﺍﭼﺘﯿﺲ: اگر منظور از "جهانی" نظام مالی جهانی "لیبرال" و تحت هدایت آمریکا باشد، پاسخ این است: بستگی دارد. البته، تصویب اخیر مفاد FATF توسط ایران گامی مثبت در این مسیر است. با این وجود، فراتر از همه و مهمتر از همه آن است که ادغام ایران در نظام مالی جهانی تحت هدایت آمریکا مستلزم روابط خوب در وهله نخست با ایالات متحده و اسرائیل و در وهله دوم با بریتانیا و اتحادیه اروپا است. با این وجود، ایران میتواند از فرصتهایی که در حال حاضر توسط بریکس ارائه میشود، بهره ببرد. جایگزین دیگر، حمایت از ایجاد یک سیستم اقتصادی و تجاری منطقهای در خاورمیانه است به ویژه از آنجایی که روابط با عربستان سعودی بهبود یافته است.
* شما پیروی از چه مدل اقتصادی یا نمونه تاریخی را برای عادی سازی رابطه ایران و آمریکا و ادغام ایران در نظام بین المللی پیشنهاد میکنید؟ مدل چین یا نمونهای دیگر؟
آرشین ادیب مقدم: ایران سنت دیرینهای دارد که آن کشور را به شرق و غرب متصل میکند. ایران از دوران باستان ایران محل گذار و ترجمان تاثیرات چند تمدنی بوده است. این همان چیزی است که تحقیقات من و بسیاری از همکاران همفکرم به وضوح بیان میکنند. من به این مسئله در کتاب "ایران چیست"؟ خود (انتشارات دانشگاه کمبریج، ۲۰۲۱) اشاره کردهام.
این درک از یک پرانتز بزرگ که معانی شرقی-غربی و شمال-جنوبی ایران را باز میکند، نقطه شروع مهمی برای روابط بینالملل ایران است، زیرا میراث چند تمدنی که خود را در موقعیت ژئواستراتژیک ایران نشان میدهد، ظرفیت بالقوه واقعی قدرت ایران را در خود جای داده است.
چین از چنین موقعیتی برخوردار نیست. ایران چه از نظر تاریخی و چه از نظر ژئواستراتژیک از این موقعیت برخوردار است. مشکل این است که پیوندهای غربی ایران هنوز به طور کامل تقویت نشدهاند. قدرت ایران ریشه در فعال شدن آن موقعیت شرقی-غربی و شمالی-جنوبی دارد که تاریخ باستانی آن به این کشور اعطا کرده است. این معمای هویتی باید سرانجام به نفع رهایی از سیاستهای هویتی حل شود تا ایرانیان بتوانند به ظرفیت بالقوه واقعی ایران به عنوان یک ابرقدرت دست یابند.
ساسان فیاض منش: یک بار دیگر اشاره میکنم ما داریم خیلی سریع گمانه زنی میکنیم و وارد عرصه حدس و گمان میشویم. به نظر میرسد که ایالات متحده و ایران در سطح غنیسازی اورانیوم در ایران گیر افتادهاند. هیچ نشانهای از هیچ گونه معامله بزرگ یا آشتی بین ایران و ایالات متحده وجود ندارد. اگر قرار باشد چنین معاملهای انجام شود، فکر نمیکنم توسط شخصیتی، چون ترامپ که ویژگیهایش را پیشتر ذکر کردم، انجام شود.
من فکر میکنم که منظور شما از مدل چینی، آشتی بین ایالات متحده و چین در اوایل دهه ۱۹۷۰ است. آن زمان و موقعیت بسیار متفاوت از زمان فعلی بود. در آن زمان، چین و ایالات متحده هر دو ابرقدرت بودند و با یک ابرقدرت دیگر یعنی اتحاد جماهیر شوروی درگیری داشتند. ایالات متحده سعی کرد چین را از اتحاد جماهیر شوروی جدا کند تا بین آنان شکاف ایجاد شود. نتیجه آن سفر "ریچارد نیکسون" به چین در سال ۱۹۷۲ و یک معامله بزرگ بود. ایران نه یک ابرقدرت است و نه متحد بسیار مهم و نزدیک هیچ ابرقدرتی که از نظر استراتژیک نیاز به جدایی از آن داشته باشد.
برایان پولینز: تاریخ روابط ایالات متحده و ایران منحصر بفرد است. من مطمئن نیستم که بتوانیم به دنبال یک مدل واحد برای پیروی باشیم. با این وجود، من معتقدم که دولت ترامپ واقعا علاقمند به دستیابی به یک توافق هستهای جدید با ایران است که تحریمها را کاهش داده و مسیری را برای ارتباط بهتر ایران با اقتصاد جهانی فراهم کند. واضح است که چنین توافقی روابط ایران با همسایگان منطقهای و با غرب به طور کلی را تغییر شکل خواهد داد.
جرالد اشنایدر: جهان به دلیل رویکرد جدید حمایت از صنایع داخلی به سبک ترامپ و جنگهای شدیدی که تقریبا در تمام قارهها در جریان است، در وضعیت دشواری قرار دارد. ایران باید نمونه کره جنوبی را در نظر بگیرد که در مدت زمان نسبتا کوتاهی از نظر اقتصادی و سیاسی فضای خود را باز کرد. ایران میتوانست در نیمه دوم دهه ۱۹۸۰ و اوایل دهه ۱۹۹۰ میلادی با شرایط جهانی بهتری روبهرو شود تا روند اصلاحاتی را آغاز کند که این کشور را در مدت زمان نسبتا کوتاهی از فضای سیاسی بسته و شرایط اقتصادی بد دور کند.
نادر هاشمی: مدل چینی به نظرم مدلی است که هم ایالات متحده و هم ایران میتوانند با آن کنار بیایند. مسائل سیاسی مربوط به دموکراسی و حقوق بشر کنار گذاشته میشوند و تمرکز روابط بر روابط اقتصادی است. ویتنام مدل دیگری است. به یاد بیاورید که ایالات متحده و ویتنام به مدت ۲۰ سال در جنگ بودند. بیش از ۲ میلیون ویتنامی در طول این جنگ کشته شدند، اما چند سال بعد، هر دو طرف اختلافات خود را کنار گذاشتند و اکنون روابط اقتصادی نزدیک و روابط دیپلماتیک صمیمانهای دارند. چرا نتوان این مدل را بازتولید کرد؟
ﯾﺎﻧﯿﺲ ﺍﺳﺘﯿﻮﺍﭼﺘﯿﺲ: به دلیل جنگ اوکراین، نظام بینالملل در حال گذار است. بنابراین، یافتن یک مورد تاریخی که در آن نظام بینالملل در حال گذار بوده باشد، به عنوان یک راهنما کاری دشوار است. با برخی اصلاحات، مورد چین میتواند به عنوان یک مدل اقتصادی عمل کند. دلیل آن همان طور که اشاره کردم لزوم اصلاحات این است که از مقایسه آن توسط دولت ایالات متحده با مدل چینی که در ایالات متحده پذیرفته نشده است، جلوگیری شود. با این وجود، به نظر من، بهترین مدل، مدلی است که از مذاکرات بین دولت ایران و دولت ایالات متحده حاصل میشود که هر دو باید مطابق با منافع ملی خود فکر و عمل کنند.
* به نظرتان اولویت ایران در مذاکره با آمریکا چیست؟ لغو تحریمها و جذب سرمایه خارجی یا حفظ غنی سازی اورانیوم و اولویتها و تضمینهای امنیتی؟ به نظرتان اولویت ترامپ از مذاکره با ایران چیست؟ فراهم شدن امکان سرمایه گذاری شرکتهای آمریکایی در ایران و کمک به اقتصاد آمریکا یا تمرکز بر روی برنامه هستهای ایران و مسائل امنیتی؟
آرشین ادیب مقدم: اولویت اصلی ایران لغو تحریمها و دستیابی به نوعی توافق دیپلماتیک است که از جنگ علیه این کشور جلوگیری کند. در عین حال، ایران بر نوعی غنیسازی اورانیوم با غلظت پایینتر برای اهداف تحقیقاتی اصرار خواهد داشت. هدف اصلی دولت ترامپ جلوگیری از دستیابی ایران به سلاح هستهای است. فکر نمیکنم چیز دیگری در حال حاضر مطرح باشد. برای فراهم شدن امکان و فرصت سرمایهگذاری ایالات متحده در ایران به نظر میرسد راه درازی در پیش باشد.
ساسان فیاض منش: برنامه غنیسازی ایران به یک چرخه معیوب تبدیل شده است. این کشور اورانیوم را به ویژه در سطوح بالا غنی میکند تا از تحریمها خارج شود و به دلیل غنیسازی اورانیوم با تحریمهای بیش تری مواجه میشود! چگونگی خروج از این چرخه فراتر از درک من است.
یک کشور از همان ابتدا نباید خود را در چنین وضعیت دشواری قرار میداد. گفتن این که (همان طور که برخی در ایران میگویند) که پیمان منع گسترش سلاحهای کشتار جمعی (NPT) به ایران حق غنیسازی میدهد، کمکی نمیکند. در پیمان منع گسترش تسلیحات هستهای صرفا بیان شده است: "همه طرفین این پیمان متعهد میشوند که تبادل کامل تجهیزات، مواد و اطلاعات علمی و فناوری را برای استفادههای صلحآمیز از انرژی هستهای تسهیل کنند و حق شرکت در آن را دارند". علاوه بر این، حتی اگر پیمان NPT به ایران حق غنیسازی اورانیوم را داده باشد، ما در جهانی عادلانه و منطقی زندگی نمیکنیم که در آن حقوق لزوما رعایت شوند (به وضعیت فعلی ایالات متحده نگاه کنید که دونالد ترامپ بسیاری از حقوق را بدون هیچ مانعی پایمال میکند). متاسفانه در این جهان ثروتمندان و قدرتمندان تصمیم میگیرند که حقوق چیست.
برایان پولینز: توافقی که به اعتقاد من دولت ترامپ امیدوار به دستیابی به آن است، شامل تمام جنبههایی است که شما به آن اشاره کردید. جزئیات مربوط به غنیسازی اورانیوم در صدر اولویتها قرار خواهد گرفت. کاهش تحریمها به این موضوع و هم چنین به پرسشهای مربوط به برنامههای موشکی ایران و هم چنین حمایت آن کشور از گروههای نیابتی مانند حماس، حزبالله، انصارالله و سایر گروهها مرتبط خواهد بود. من تردید دارم پرزیدنت ترامپ هیچ توافقی که حمایت ایران از گروههای نیابتی را محدود نکند امضا کند. اگر توافقی در مورد این مسائل حاصل شود، من هیچ مانعی برای جریانهای جدید تجارت و سرمایهگذاری از آمریکا و جاهای دیگر نمیبینم.
جرالد اشنایدر: دشوار است که بفهمیم ترامپ واقعا چه در سر دارد. او معمولا میخواهد توجهی ویژه را به خود جلب کند تا مخاطبان آمریکایی وی را به عنوان یک معاملهگر ببینند. از نظر ژئوپولیتیکی، او (یا بهتر است بگوییم برخی از معدود افراد منطقی در میان اطرافیانش) میخواهند ایران به قیمت کنار گذاشتن چین، روابط نزدیکتری با ایالات متحده داشته باشد. روسیه اهمیت چندانی ندارد. ایالات متحده مطمئنا میخواهد ایران از برنامه خود برای توسعه سلاحهای هستهای دست بکشد. هم چنین، ایالات متحده میخواهد به منابع ایران دسترسی داشته باشد. این بدان معناست که ایران احتمالا میتواند به هدف لغو تحریمهای اقتصادی دست یابد اگر در رابطه با فناوری هستهای و حمایت از حماس و سایر سازمانهایی که در فهرست سازمانهای تروریستی غرب قرار دارند، امتیازات عمدهای بدهد.
ﯾﺎﻧﯿﺲ ﺍﺳﺘﯿﻮﺍﭼﺘﯿﺲ: ایران نیز مانند هر کشور دیگری در جهان، علاقمند به تامین امنیت خود است. دوره طولانی دشمنی بین ایران و غرب، یک معضل امنیتی قدرتمند برای تهران ایجاد کرده است. بنابراین، دستیابی به امنیت و جستجوی تضمینهای امنیتی امری عادی است. ایران مطمئنا علاقمند به لغو تحریمها و در نتیجه جذب سرمایهگذاری خارجی است. در عین حال، دولت ایران نیز علاقمند به استفاده از انرژی هستهای برای اهداف صلحآمیز است.
از سوی دیگر، ایالات متحده در وهله نخست علاقمند به تامین امنیت اسرائیل است، اما هم چنین از جنگ بین ایالات متحده و ایران که ممکن است منطقه را بیثبات کند، جلوگیری میکند. قابلیتهای نظامی رو به رشد ایران و اتحاد آن با روسیه، ورود اسرائیل یا ایالات متحده به خصومتها را که ممکن است نتایج غیرقابل پیشبینی داشته باشد، آسان نمیکند. با این وجود، اگر به ترسهای امنیتی اسرائیل و آمریکا رسیدگی شود، اعتماد به آرامی ایجاد میشود. در نتیجه، سرمایهگذاری آمریکایی میتواند از این رابطه مبتنی بر اعتماد بهرهمند شود و هم چنین به تقویت آن بیفزاید.
* انترناسیونالیستهای لیبرال معتقدند که از طریق تجارت میتوان به صلح و تضمین عدم آغاز جنگ دست یافت. آیا این استدلال در مورد رابطه ایران و آمریکا نیز صدق میکند؟ منتقدان این رویکرد میگویند که مسائل ایدئولوژیک و ژئوپولیتیک در آن در نظر گرفته نشده است. آیا اصولا این فرضیه در مورد رابطه میان کشورهای با حاکمیت لیبرال دموکراتیک صدق میکند یا در مورد دو کشور با نوع نظام سیاسی متفاوت نیز قابل انطباق است؟
آرشین ادیب مقدم: مطمئنا تحقیقات در مورد این موضوع نشان داده که تجارت تمایل به تسهیل دیپلماسی دارد. با این وجود، به همان اندازه درست است که دموکراسیها به ندرت وارد جنگ با یکدیگر میشوند. این جنبه اخیر ارتباط زیادی با پاسخگویی سیستمهای دموکراتیک پیشرفته به جوامع مدنی خود دارد که آشکارا طرفدار صلح هستند. در اینجا، ایالات متحده تحت ریاست جمهوری ترامپ تا حدودی از آن اصول دموکراتیک مترقی فاصله گرفته و آن کشور را به سمت و سویی اقتدارگرایانهتر سوق داده است.
این یکی از دلایلی است که اروپا بیش از هر زمان دیگری به ایالات متحده مشکوک است. حفظ اتحاد مبتنی بر ارزش زمانی که دولت ترامپ به دلیل مسائل ایدئولوژیک محدود، بودجه دانشگاهها را تعطیل میکند، بسیار دشوارتر شده است. فرسایش دموکراسی در آمریکا و نقاط دیگر جهان تهدید اصلی برای امنیت بینالمللی است. اجازه دهید اضافه کنم که اگر در ایران تلاشی هماهنگ برای احترام به خواستههای جامعه ایران و دموکراتیزه کردن سیستم، برای مثال، از طریق فرآیند آشتی ملی صورت گیرد کل مجموعه برای هر ایرانی بهبود خواهد یافت.
این یک تغییر چشمگیر و غیرقابل تصور زیبا در زندگی روزمره ایرانیان خواهد بود. در ادامه این امر نوع جدیدی از روابط بینالملل را ایجاد میکند که ایران را در جایگاه شایستهاش قرار میدهد: در راس سیاست بینالملل و نه در حاشیه و حسادت به کشورهای اطراف و سیاستهای موفق آنان این مسیر دست کم از زمان قیام تنباکو در دهه ۱۸۹۰ و مطمئنا از زمان انقلاب مشروطه در سال ۱۹۰۶ و هم چنین در سال ۱۹۷۹ مورد تقاضا بوده است.
برایان پولینز: نتایج تجربی تحقیقات من در طول یک عمر مطالعه نشان میدهد که ایده "تجارت صلح میآورد" آن طور که لیبرالها ادعا میکنند نیست، بلکه در واقع، "صلح تجارت میآورد". کشورها اختلافات خود را حل میکنند، سپس کسبوکارها و مصرفکنندگان شان با یکدیگر کنار میآیند. برای مثال، سی سال پیش بسیاری از لیبرالها فکر میکردند که چین پس از عضویت در سازمان تجارت جهانی، با ادغام در اقتصاد جهانی اغوا خواهد شد. با این وجود، امروز چین به عنوان یک صادرکننده پیشرو در جهان، به اندازه هر قدرت بزرگی در گذشته برای همسایگان خود بازیگری تهدیدآمیز محسوب میشود از جمله با اقداماتی، چون انجام مانورهای نظامی مکرر در نزدیکی تایوان، گسترش ادعاهای ارضی در دریای چین جنوبی، تهدید ماهی گیران در آبهای ویتنام و فیلیپین. با این وجود، اگرچه من در مورد وجود پدیدهای مانند "صلح لیبرال" تردید دارم، اما به دیپلماسی و تجارت به جای اجبار و استفاده از زور باورمند هستم. بنابراین، من بسیار امیدوارم که ایالات متحده و ایران بتوانند به توافق برسند.
بیشتر بخوانید: پیشنهاد هستهای ترامپ؛ توقف غنی سازی اورانیوم در برابر کنسرسیوم منطقهای؟/ پاسخ تند تهران: طرح، یکطرفه و خیالی است
جرالد اشنایدر: این فرضیه که افزایش پیوندهای اقتصادی بین ملتها، روابط سیاسی آنان را صلحآمیزتر میکند، صرفنظر از این که آن دولتها دموکراتیک یا استبدادی باشند، توسعه یافته است. از نظر تجربی، پشتیبانی قابل توجهی برای این انتظار وجود دارد. هزینههای فرصت برای اجرای یک سیاست خارجی تهاجمی با افزایش مبادلات اقتصادی بین دولتها افزایش مییابد. با این وجود، لیبرالیسم تجاری نیز مورد بررسی قرار گرفته است. برای مثال، نتایج برخی مطالعات نشان میدهند که این فرضیه عمدتا در مورد روابط دوجانبه قوی صادق است و نه برای دولتهایی که تعاملات اقتصادی فشردهای با بسیاری از دولتها دارند. چنین دولتهایی با روابط چندجانبه میتوانند سود حاصل از تجارت آزاد را در افزایش هزینههای نظامی سرمایهگذاری کنند و هم چنین، میتوانند تجارت از دست رفته از طریق تجاوز خود را با افزایش تجارت با یک دولت دیگر جایگزین کنند.
ﯾﺎﻧﯿﺲ ﺍﺳﺘﯿﻮﺍﭼﺘﯿﺲ: تجارت نمیتواند در محیطی بیثبات شکوفا شود و مطمئنا در محیطی که با درگیریهای خشونتآمیز مشخص میشود، چنین نیست. صلح چیزی است که امکان تجارت را فراهم و به ایجاد اعتماد نیز کمک میکند. با این وجود، صلح ابتدا باید تضمین شود. مسائل ژئوپولیتیکی از اهمیت ویژهای برخوردارند و تاریخ روابط ایالات متحده و چین نشان میدهد که تجارت قطعا میتواند بین کشورهایی با ایدئولوژیها و نظامهای سیاسی مختلف رخ دهد.
* تا چه اندازه فشار گروههایی در ایران که از تحریمها سود میبرند برای کارشکنی در روند مذاکرات ایران و آمریکا را موثر میدانید؟ به نظرتان اسرائیل تا چه اندازه میتواند در این روند کارشکنی موثری انجام دهد و از چه طریقی؟
آرشین ادیب مقدم: راست افراطی در ایالات متحده، اسرائیل و ایران از رویارویی سود بردهاند. به همین دلیل است که آنان هر حرکت واقعی به سوی آشتی، دیپلماسی و صلح را خراب میکنند. زبان آنان زبان آزار و اذیت و قلدرمآبانه است. افسوس که آنان موفق به جلوگیری از راهحلهای مسالمتآمیز شدهاند. چگونه ممکن است که برخی از بزرگترین فیلمسازان، روشنفکران و نوآوران جهان ایرانی باشند، بدون آن که تلاش سیستماتیکی برای ادغام آنان در یک تلاش هماهنگ برای تقویت دیپلماسی فرهنگی کشور صورت گیرد؟ چگونه ممکن است که برخی از آنان حتی نتوانند وارد کشور شوند؟ دقیقا به این دلیل است که برخی از گروهها با موفقیت رقابت واقعی را برای حفظ انحصار خود و شبکههای شان بر منابع ملی خفه کردهاند. جلوگیری از این اقدامات خرابکارانه ملی وظیفه هر دولت مسئولی است و موفقیت مذاکرات فعلی و آینده روابط بین ایران و آمریکا را تعیین خواهد کرد.
ساسان فیاض منش: میدانم که افراد و گروههای زیادی در ایران وجود دارند که از هیچ مذاکرهای با غرب، به ویژه با ایالات متحده حمایت نمیکنند. من تقریبا هر روز نوشتهها و استدلالهای آنها را میخوانم. برخی احتمالا نمایندگان طیفهایی هستند که از تحریمها سود میبرند، مانند کسانی که در انواع مختلف تجارت مخفیانه، به ویژه در حوزه نفت و بازارهای ارز دست دارند. با این وجود، برخی در مخالفت خود با غرب در مورد "دست کشیدن از حقوق ایران" که پیشتر به آن اشاره کردم صداقت دارند. با این وجود، آنان هیچ راه حلی جز رویارویی ارائه نمیدهند: غنیسازی اورانیوم در سطوح بالا، شاید خروج از NPT و حتی توسعه سلاحهای هستهای.
پیروی از این توصیهها میتواند به مثابه خودکشی باشد، اسرائیل چیزی بیش از این نمیخواهد که ایران از این توصیهها پیروی کند. سپس میتواند تمام قدرتهای امپریالیستی غربی را برای جنگ خونین علیه ایران متحد کند. اینها همان قدرتهای امپریالیستی خواهند بود که نه تنها در مورد قتل عام غزه سکوت کردهاند، بلکه به اسرائیل در انجام نسلکشیاش کمک میکنند. در چنین جنگی، ایران احتمالا میتواند خساراتی به دشمنان خود وارد کند، اما ویرانی آن قطعی خواهد بود.
برایان پولینز: یکی از بزرگترین مشکلات تحریمها آن است که به طور ناموزون در سراسر جامعه بر کشور هدف اعمال میشوند. بنابراین، همان طور که شما اشاره کردید، گروههایی در کشور هدف میتوانند تشکیل شوند که در واقع از تحریمها سود میبرند و در صورت تداوم آن منافعی کسب میکنند. من اطلاعات کمی در مورد سیاست داخلی ایران دارم تا بخواهم در مورد این که گروههای ذینفع تا چه اندازه میتوانند در ایجاد مانع برای هرگونه مذاکره آینده موثر باشند گمانهزنی کنم. من فقط میتوانم امیدوار باشم که آنان خنثی شوند. در مورد اسرائیل، ما در یک لحظه غیرمعمول قرار داریم. "بنیامین نتانیاهو" به شدت در غزه و کرانه باختری زیادهروی کرده و خود را از نظر دیپلماتیک بیش از هر زمان دیگری از کشورهای غربی منزوی میبیند. پیش از این، او نفوذ استثنایی بر روسای جمهور آمریکا چه روسای جمهور جمهوریخواه و چه دموکرات داشت و این امر به ویژه در مورد "دونالد ترامپ" و "جو بایدن" صادق بود.
اخیرا محبوبیت داخلی دونالد ترامپ به دلایل مختلف رو به کاهش بوده است. با این وجود، او میتواند فرصتی بینظیر برای دستیابی به توافق با ایران به منظور جایگزینی آن با برجام ببیند و میداند که این یک اتفاق تاریخی خواهد بود. ترامپ این توافق را به عنوان یک دستاورد بزرگ میفروشد و من معتقدم که این توافق به طور کلی در بین آمریکاییها محبوب خواهد بود. ترامپ اجازه نمیدهد نتانیاهو مانع حصول آن توافق شود. با این اوصاف، باید اضافه کنم که وضعیت سیاسی همواره سیال است و پیشبینی این که شرایط مطلوب فعلی تا چه مدت ادامه خواهد داشت، دشوار است. من شخصا امیدوارم توافقی حاصل شود تا سالها دشمنی بین ایالات متحده و ایران پشت سر گذاشته شود.
جرالد اشنایدر: تحریمها مشابه اقدامات حمایت از صنایع داخلی عمل میکنند و سود صنایع رقیب واردات را افزایش میدهند. صاحبان این صنایع که اغلب دولت در آنها به شدت درگیر است مطمئنا سعی در خرابکاری در روند مذاکرات خواهند داشت. تنشزدایی سیاسی بین ایران و اتحادیه اروپا آن بازیگران را تضعیف کرده و به طور بالقوه رهبران سیاسی یا اقتصادی آنان را از سمت خود برکنار خواهد کرد. اسرائیل موضوع دیگری است. نخست وزیر آن کشور در متقاعد کردن دولت ایالات متحده برای پذیرش گسترش درگیری غزه از طریق حمله اسرائیل به تاسیسات هستهای ایران موفق نبود.
نتانیاهو هنوز هم میتواند به عنوان یک خرابکار عمل کند. او تحت فشار قابل توجهی در داخل کشور است و اگر مقام خود را از دست بدهد، ممکن است به زندان بیفتد. بنابراین، او علاقهای به ادامه جنگ دارد و در نهایت ممکن است علیرغم مخالفت ترامپ به ایران حمله کند.
نادر هاشمی: هم در طرف آمریکا و هم در طرف ایران، گروههای ذینفع قدرتمندی وجود دارند که از وضع موجود از نظر سیاسی و اقتصادی سود میبرند. به آنان اخلالگر میگویند. آنان نمیخواهند شاهد حل این بحران باشند. هم چنین، این گروهها میتوانند با انجام یک اقدام خشونتآمیز چشمگیر که مانع از پیشرفت مذاکرات میشود، مذاکرات را مختل کنند. من به یک ترور احتمالی سیاسی یا گروگانگیری یا متهم کردن ایران به تلاش برای ترور دونالد ترامپ فکر میکنم، همان طور که اوایل امسال شاهد آن بودیم. این یک مانع بزرگ است که مسیر پیش رو را بسیار نامشخص میکند.
ﯾﺎﻧﯿﺲ ﺍﺳﺘﯿﻮﺍﭼﺘﯿﺲ: ایران مانند هر کشور دیگری در جهان است و مردم و گروهها مانند مردم و گروههای هر کشور دیگری منافعی دارند. بنابراین، برخی گروهها ممکن است از ادامه تحریمها سود ببرند در حالی که برخی دیگر سودی نمیبرند و به همین دلیل است که میخواهند اوضاع را تغییر دهند. همین امر در مورد ایالات متحده نیز صدق میکند.
تا جایی که به اسرائیل مربوط میشود، آن کشور میتواند به طور موثر مذاکرات بین ایران و ایالات متحده را چه به طور مستقیم (با استفاده از لفاظیهای ضد ایرانی یا حتی اقدام مستقیم علیه ایران) و چه به طور غیرمستقیم (از طریق اقدامات لابی اسرائیل در واشنگتن) خراب کند.