
اقتصاد۲۴- اغلب بیمارستانهای خصوصی سهم چندانی از مجروحان جنگ نداشتهاند، اما از ابتدا وارد وضعیت بحرانی شدند که علاوهبر اینکه حاصل از جنگ بود، نتیجه ترک کار پرستاران و پزشکان و کادر درمانی بود که وضعیت زندگیشان اجازه نمیداد فکر ماندن در وضعیت جنگی باشند. کادر درمانی که گلایههای زیادی از وضعیت داشته و پس از پشت سر گذاشتن دورههای سختی، چون پاندمی کرونا، حالا معتقد است نه درآمدش کفاف زندگیاش را میدهد و نه تاب تحمل این سختیهای کاری را دارد، چون حالا به کمبود نیرو، شیفتهای طولانی، کارهای سنگین و معاش سخت در روزهای عادی، وضعیت جنگی و زندگی در خطر هم اضافه شده بود.
بسیاری از این بیمارستانها در دوران جنگ، تخت خالی داشتند، اما تخت فعال نه. بهدلیل عدم حضور پرستاران و نیروی اجرایی امکان پذیرش بسیاری از بیماران نبود. یکی از این بیمارستانها که اطراف آن بارها در جنگ مورد حمله قرار گرفته است، میگوید: «هم در بیمارستان ما هم در چند بیمارستان خصوصی دیگری که خبر داریم، فقط سه بخش اورژانس، آیسییو و جراحی فعال بودند. مجروحان به بیمارستانهای دولتی و نظامی منتقل میشدند و با وجود اینکه مجروحان جنگی چندانی به ما مراجعه نکرده بودند، امکان پذیرش سایر بیماران را هم با این شرایط بحران نداشتیم. فقط بیماران خیلی بدحال را میپذیرفتیم و پذیرش بیماران الکتیو (غیراورژانسی) یا بیمارانی که مدت طولانی تختی را اشغال میکردند، مثل سیروز کبدی، برایمان ممکن نبود.»
منظور، عدم پذیرش بیمارانی است که نیاز به بستری و درمان دارند، اما مشکلشان حاد نیست و میتوانند منتظر بمانند. پذیرش تنها برای بیمارانی ممکن بود که مشکل حاد داشتند، مثل بیماران سرطانی بدحال یا در حال شیمیدرمانی. اما آنها هم با وجود پذیرش، با چالشهای سیستم درمانی در این دوره درگیر شدند و بهگفته این عضو از کادر درمان، بسیاری در این مدت یا دنبال دارو بودند و یا حتی اگر دارو هم پیدا میکردند، پزشکشان نبود: «بعضی از این بیماران از شهرهای دیگر میآمدند و کلی هزینه میکردند، اما میگفتند نه دکترشان جواب میدهد نه منشیاش، خیلی از دکترهای ما هم رفتند و نماندند.»
او پزشکان شاخصی را نام میبرد که همه رفتهاند و از یکی از پزشکان مهم بیمارستان و ناامیدی شدید او نقل میکند که پیشازرفتن گفته: «کجا بمانیم، میمیریم و فقط ۱۰ روز عکسمان را به دیوار میزنند.» بهگفته این عضو کادر درمان، در شرایط عادی هم کار کردن با یکدوم نیرو فشار زیادی دارد، اما همین تعداد کادر درمان هم در این روزها حتی به یکسوم خودش رسیده است: «جایی که اتاق عملش شاید تا ۳۰۰ پرستار داشت، تنها ۱۱ پرستار مانده بودند و تمام عملها را کنسل کردند و فقط زایمانها انجام میشد. بیماران بدحالی میرسیدند که از چندین بیمارستان جواب رد شنیده بودند، بیمار واقعاً حال بدی داشت، اما بیمارستانها امکان پذیرش نداشتند. میآمدند و ما هم نمیتوانستیم پذیرش کنیم؛ بعد از تماس با چندین بیمارستان بالاخره میتوانستیم از جایی برایشان پذیرش بگیریم.»
بیشتر بخوانید:اینفوگرافی/ دلایل شکست اسرائیل در حمله به ایران
وقتی میپرسم چطور در چنین شرایطی ترک کار ممکن است، میگوید: «بعضیها هم با اعتقاد به کارشان ماندند، خیلیها رفتند. اما مگر همین کادر درمان در کرونا نماند و نجنگید؟ همان موقع هم میتوانستند در خانه بمانند، اما حالا با کار سخت، شیفتهای طولانی و درآمدی که اصلاً جواب خانه و زندگی را نمیدهد، انگیزهای ندارند.»
اما چالش فقط نبود نیروی اجرایی و ترک کار از سوی پزشکان و پرستاران نبوده، حتی بعد از پذیرش و طی برخی مراحل درمانی، افراد حاضر در بیمارستان امکان ارتباط با پزشک معالج بیمار و ادامه روند درمانی را نداشتند. این ارتباط که پیشتر از طریق اینترنت و پیامرسانها صورت میگرفت، حالا مختل شده بود: «مطب دکترها بدون اطلاع قبلی بسته شده بودند. بیمارانی داشتیم که یک هفته بعد از جراحی باید مراجعه میکردند یا بیماران بدحال سرطانی را داشتیم که میآمدند تا دارو را از مطب دکتر بگیرند، اما مطب بسته بود و میآمدند بیمارستان و میگفتند وقت تزریق دارویشان است و نمیدانند چه کار کنند. بیماران خسارتهای مالی زیادی دیدند؛ داروهایی داشتند که باید در یخ میماند و سر موقع تزریق میشد. بسیاری از شهرستان آمده بودند و در تهران دنبال دارو و دکترشان بودن. بعضی حتی دارویشان را با سختی خیلی زیاد گرفته بودند، اما دکتر در کلینیک نبود که دارو را تزریق کند.»
بیشتر بخوانید:تعدیل نیرو ترسناکتر از جنگ/ واکاوی شرایط اقتصادی شهروندان پس از آتشبس و موج بیکاری
تنها راه چاره برای این موقعیت ارتباط مجازی با پزشکان بود، اما او میگوید: «ما با دکترها تماس میگرفتیم که دستور بستری یا تزریق را بگیریم، اما مسیرهای ارتباطی قطع بود؛ هم پیامرسانها و هم گاهی خط تلفن. عکسهایی مثل سیتیاسکن هم کاغذی نیست و لینک میفرستند، اما لینک هم باز نمیشد. وقتی میخواستیم عکسی را برای پزشک بفرستیم و دستور بستری یا عمل و درمان را بگیریم، باز هم نمیشد پیامی فرستاد. حتی برای هماهنگی شیفتها و خبر دادن به نیروهای درمان برای حضور در بخش؛ تماس و پیامک هم گاهی جواب نمیداد.»
او در این رابطه ادامه میدهد: «ما برنامه بحرانی داریم که دستور وزارت بهداشت است و هر بیمارستان باید برای خودش بنویسد؛ درواقع یک برنامه بحران است که برای نیروهای خودمان نوشته میشود. زمانی که فردی غیبت کند یا نیرو کم باشد، با توجه به آن برنامه، با نیروها و افراد تماس میگیریم که فردی جایگزین شود. اما این برنامه هم عملاً فعال نبود و با نبود اینترنت و قطعیها حتی به افراد هم دسترسی نداشتیم، نمیتوانستیم شرایط بحرانی را برای همان شب هماهنگ کنیم و خبر بدهیم. خود من به دو-سه نفر از نیروها پیام دادم و دو روز بعد زنگ زدند و گفتند هیچ پیامی دریافت نکردهاند؛ نه دسترسی به پزشک معالج داشتیم و نه به پرسنل که بحران را اعلام کنیم.»
در همین وضعیت، فضا و اضطراب ناشی از جنگ همراه با وضعیت و نگرانیهای همراهان بیمار، فشارها و تنشهای روانی بیشتری به همین نیروهایی باقیمانده وارد کرده است، نیروهایی که بهگفته او، بسیار خستهاند، برخی بهاجبار و فشار بیمارستان سر کار آمدند و برخی بهدلیل نیاز مالی و با تحمل اضطراب جنگ، گاهی با دعواها و توهینهایی از طرف همراهان بیماران هم مواجه شدهاند. بهنظر میرسد این شرایط آنقدر مستعد است که حتی موضوعاتی مثل قوانین ساده ملاقات بیماران و بیمارستان که به کادر درمان مربوط نیست نیز باعث تنش میشود و فریادها و برخوردهای نابهجا، حتی کسانی که در بحث درگیر نبودهاند را نیز ناامیدتر کرد و ماندن را سختتر.
در این مدت بخشی از این نیروی کادر درمان برای همیشه کار را ترک کردند و برنگشتند و بخشی پس از پایان جنگ برگشتهاند. اما برخی از آنها یا از سوی بیمارستانها پذیرفته نشدهاند و یا در سمتهای پایینتری مجبور به ادامه کار هستند.