
اقتصاد۲۴- چهار قرن پیش، معماران صفوی با سنگهای بومی و شیوه خشکهچین، پلی بر رودخانه ساختند تا مسیر ارتباطی میان بانه، سقز، بوکان، سردشت و مهاباد برقرار شود. در تمام این قرنها مردم روستا از روی آن گذشتند و کنارش زندگی کردند. حالا چندسالی است که احوال پل خوش نیست. اداره میراثفرهنگی بوکان میگوید بودجه مرمت ندارد. اهالی، اما همتشان بلندتر از این حرفهاست که بگذارند میراث اجدادی بهسادگی تخریب شود. همین است که دست به دست هم دادند و مرمت پل را شروع کردند. اینجا نقطه شروع داستان مرمت «پل سلطان» است.
چوپان دست در جیب برده و یک اسکناس صدهزار تومانی بیرون آورده و داده به ماموستایی که برایش از مرمت پل سلطان گفته و تعریف کرده که مردم خودشان هزینه مرمت پل را جور کردهاند؛ او هم سهم خودش را داده تا نامش ماندگار شود در این کار جمعی روستاییها.
مدتی است صبح روستا با صدای تیشه و چکش استاد «سیدرئوف» شروع میشود. معمار کاربلد اهل سقز که وقتی باخبر شد اهالی قصد مرمت این پل ارزشمند را دارند، دعوت روستاییها را قبول و کار مرمت پل را شروع کرد. معمار کهنهکاری که زبان سنگها را بلد است و خوب میداند چطور با همان شیوه خشکهچین جوری کنار هم بگذاردشان که سالها استوار بمانند.
زنان روستای «زیراندول» نوبتی برای کارگران غذا میپزند و میآورند. مردها دستبهکار آوردن مصالحاند. جوانترها کمک میکنند سنگها را جابهجا کنند. بچهها هم در کارها مشارکت دارند؛ سنگ جمع میکنند، آب میآورند و از نزدیک یاد میگیرند میراث یعنی هویت. کسی چشم به مزد ندارد. آمدهاند تا سهمی در نجات میراث اجدادیشان داشته باشند. کار آرام و پیوسته پیش میرود. بیهیاهو، اما پرامید.
کار از آنجا شروع شد که گروهی از فعالان فرهنگی شهرستان بوکان در منطقه «ایل گَوِرک» و روستای «قروچای سفلی» دور هم جمع شدند و تصمیم گرفتند کار مرمت پل تاریخی سلطان را به نتیجه برسانند. مذاکراتی با مدیر اداره میراثفرهنگی بوکان در آذربایجانغربی داشتند و درنهایت قرار بر این شد مردم هزینه مرمت پل را تأمین کنند و میراثفرهنگی هم این روند را تسهیل کند و نظارت لازم را داشته باشد.
اهالی مسئولیت مدیریت، اجرا و تأمین مالی پروژه را بهعهده گرفتند و کار آغاز شد. بودجهای در کار نبود. مردم خودشان دست به جیب شدند؛ فراخوان در گروههای تلگرامی و اینستاگرام منتشر شد و اطلاعرسانی رو در رو هم بین روستاییها انجام شد تا مبلغ مورد نیاز برای شروع کار، که ۲۰۰ میلیون تومان برآورد شده بود، تأمین شود.
بعضی روستاها مردد بودند. اهالی یکی از روستاها نگران بودند پس از مرمت، اجازه عبور دامها از پل داده نشود. امامجماعت روستا موضوع را مطرح کرد و مجریان پروژه قول دادند اگر در آینده عبور دامها ممنوع شود، پلی جایگزین در کنار آن خواهند ساخت. همین گفتوگوی صادقانه کافی بود تا مخالفتها به همکاری تبدیل شود. حالا حدود هفت کارگر محلی در حال انجام مرمت پل هستند.
«شاهو قازلی» یکی از اعضای هیئتامنایی است که فعالان فرهنگی شهرستان برای مرمت پل تشکیل دادند. او پیش از هرچیز از جنبه فرهنگی ماجرا میگوید: «میراثفرهنگی فقط چندتکه سنگ نیست؛ پلی است میان گذشته و نسل امروز. ما میخواستیم با احیای پل سلطان نشان دهیم جامعه پویا یعنی مردم فعال و داوطلب. این فقط بازسازی یک پل نیست؛ احیای روحیه کار جمعی است.» او از ۱۰ سال تلاش نافرجام قبلی برای مرمت پل میگوید و اینکه بالاخره امسال با کمک اهالی، کار به نتیجه رسید.
قازلی از برنامههای آینده هم میگوید؛ از طراحی محوطه و ساخت محل استراحت گردشگران گرفته تا معرفی پل بهعنوان جاذبه گردشگری. پروژه هنوز ادامه دارد. در بوکان، بالغبر یکهزار و ۲۰۰ اثر تاریخی وجود دارد، از تپههای باستانی مثل قلایچی که متعلق به دوره مانناهاست و سه هزار و ۵۰۰ سال قدمت دارد، تا قلعهها، کاروانسراها و پلهایی که قرنها دوام آوردهاند.
بیشتر بخوانید«مرویسنتر» بیخ گلوی کاخ گلستان را گرفت/ ساختوسازهای جدید در نزدیکی یگانه مجموعه جهانی پایتخت
اما پل سلطان، برای مردم این ناحیه جور دیگری اهمیت دارد. انگار همه خاطرههای جمعیشان از گذشته تا امروز، در دل همین سنگها مانده و خاطرات جدیدی هم در حال خلق شدن است. قازلی به همکاری گروهی مردم اشاره میکند، از کارکنان اداره میراث، تا ماموستاها و کدخداهای منطقه ایل گورک و روستاهای محوری آن «سلامت»، «زیراندول»، «سارده کویستان»، «گلولان سفلی» و «خورخوره» و فعالان مدنی و فرهنگی منطقه، که از نظر مالی و فکری و روحی، حامی این اقدام بودند.
بعد از تشکیل هیئتامنا، حساب بانکی بهنام سه نفر از معتمدان منطقه باز شد تا همه بتوانند سهمی داشته باشند. بیشتر کمکها از طرف خود اهالی بود؛ همانهایی که شاید درآمد زیادی نداشتند، اما دلشان بزرگ بود. مثل همان چوپانی که وقتی از ماموستای روستای «سارده کویستان» شنید اهالی در حال مرمت پل تاریخی هستند، دست در جیبش کرد و صد هزار تومان به ماموستا داد و این کارش هیئتامنا و تیم اجرایی را شگفت زده کرد؛ اینکه او میدانسته زندهشدن پل چقدر برای امروز و فردای روستا مفید است.
قازلی میگوید: «برای ما همین رفتارها ارزشمندتر از هر چیز است. این پل با سنگ و ملات ساخته شده، اما با همت مردم زنده میشود. تمام نیروهای پروژه از اهالی منطقهاند؛ استادکارها و کارگرهایی که سنگبهسنگ پل را مرمت میکنند. بعضی مزد میگیرند، بعضی داوطلبانه کار میکنند، اما همه با یک انگیزه: اینکه پل باقی بماند.»
«ما صاحبان این خاکایم، خودمان باید برای حفظش قدم برداریم.» این را «اسماعیل خضری» میگوید، داروساز بوکانی که داروخانهاش سالهاست محل گفتوگوی مردم درباره محیطزیست و میراثفرهنگی شهر است.
او میگوید: «من در ۶۰ کیلومتری شرق بوکان به دنیا آمدهام، از بچگی با این پل آشنا بودیم. مردم از رویش میگذشتند و کنار رودخانه استراحت میکردند. حتی بعضی جوانان روستا مراسم ازدواجشان را کنار پل برگزار میکردند. سالها پیش خبر رسید چند نفر که بهدنبال زیرخاکی بودند، به پل آسیب زدهاند. بعدتر هم باران و باد کار خودشان را کردند و سنگهای قدیمی یکییکی افتادند. همان روزها تصمیم گرفتیم منتظر دولت نمانیم و کاری انجام دهیم.» خضری میگوید آن روزها وقتی به میراثفرهنگی مراجعه کردیم، گفتند بودجه نداریم. تلاش مردم هم چندباری به نتیجه نرسید، اما امسال بالاخره این تلاشها به ثمر نشست.
او میگوید: «در منطقه ایل گورک روستاها کمجمعیتاند، اما مردم همدلی دارند. من تقریباً همه را میشناسم. با بزرگان روستا صحبت کردم که آنها هم با اهالی گفتوگو کنند. گفتم این پل میراث اجداد ماست؛ فقط سنگ و ملات نیست، بخشی از حافظه ماست. اگر تخریب شود، انگار تکهای از گذشتهمان را از دست دادهایم. اما اگر زنده شود و رونق بگیرد، برای همه اهالی مفید است. گردشگران که بیایند محلیها هم نفع میبرند.» همین حرفها که از دل برآمده بود، بر دل نشست و باعث شد مردم با دل و جان همکاری کنند.
اعتماد مردم به مجریان پروژه بیدلیل نبود. خضری از کارهایی که پیشتر اجرا کرده بودند، میگوید؛ از بازسازی گورستان تاریخی و چشمههای قدیمی گرفته تا احیای درختان کهنسال منطقه. نتیجه آن تلاشها باعث شده بود اهالی باور کنند اگر کنار هم بایستند، میتوانند کاری انجام دهند: «امیدوارم این فرهنگ در سراسر ایران شکل بگیرد؛ هر جا که مردم توان دارند، میتوانند با مشارکت محلی آثار تاریخی نزدیک محل زندگی خود را که اولویت بالایی برای وزارت میراثفرهنگی ندارد، مرمت و حفظ کنند.»
خضری معتقد است: «جاهایی که هزینه زیادی نمیطلبد، مردم میتوانند با نظارت میراثفرهنگی و هزینه خود آثار را نجات دهند و حفاظت کنند. ما در دوره جدیدی از جهانیشدن هستیم؛ اگر نسل ما اقدام نکند، نسلهای بعد با ریشهها و هویت خود بیگانه خواهند شد و همهچیز از دست خواهد رفت. اما وقتی یک گروه برای احیای یک اثر تاریخی تلاش کند، برای حفظ آن هم نمیتواند سهلانگاری کند.»
بیشتر بخوانید:خطر زلزله و فرونشست بیخ گوش همه آثار تاریخی ایران
پروژه مرمت پل سلطان فقط یک کار عمرانی نیست؛ نماد همدلی و مسئولیتپذیری مردمی است که نمیخواهند هویتشان در سایه بیتوجهی نهادهای متولی بماند. این تجربه نشان میدهد اگر مردم بخواهند، میتوانند کاری بزرگ انجام دهند. پل سلطان حالا دیگر راهی ارتباطی میان دو سوی دره نیست، بلکه پلی است میان گذشته و امروز. پلی از جنس دغدغهمندی اهالی چند روستا.
پل تاریخی سلطان در آذربایجانغربی، بخش مرکزی بوکان در منطقه ایل گورک قرار دارد. کوهستانهای ایل گورک بوکان در فاصله ۵۰ کیلومتری غرب بوکان واقع شده است.
قدمت این پل را به دوره شاه سلیمان صفوی و بداق سلطان حاکم مهاباد نسبت میدهند. این پل در گذشته مسیر فرعی ارتباط ایران با کشور عراق بوده است. رودخانهای که پل روی آن ساخته شده، یکی از شاخههای تشکیلدهنده سیمینه رود است که تا چند سال پیش جاری بود، اما سال ۱۳۸۵ یکباره خشک شد. اهالی خاطراتی از پر از آبی این رودخانه حتی در فصل تابستان دارند و از شهرتی که ماهیهای این رودخانه در منطقه داشت، میگویند. وجود بقایای یک آسیاب آبی در نزدیکی بنا مؤید جریان پرآب این رودخانه در گذشته است.
بهنظر میرسد هدف از ساخت پل سلطان با توجه به شرایط کوهستانی منطقه و نزدیکی به محدوده مرزی ایران و عراق عبور کاروانهای تجاری و تأمین راه ارتباطی جهت عبور و مرور اهالی شهرها و روستاهای اطراف باشد. پل سلطان از نظر مقیاس و ابعاد به طول ۲۰ متر و عرض ۳.۵ متر از دو چشمه طاق رومی تشکیل شده، طاق کوچکتر با عرض سه متر و ارتفاع ۱.۳۰ متر و طاق بزرگتر با عرض ۶ متر و ارتفاع ۳.۲۰ متر است.