اقتصاد۲۴- با تصمیم ستاد ملی مبارزه با کرونا، از اول اردیبهشت شاهد بازگشایی مراکز تجاری و صنوف کمریسک در سراسر کشور بودیم که بالطبع این بازگشاییها شامل شهروندان زنجانی که چند پاساژ بزرگ تجاری تفریحی در شهرشان دارند نیز میشد؛ به همین خاطر عصر اولین روز اردیبهشت را باید دردناکترین روز برای کادر درمانی استان بدانیم؛ روزی که شهر در قرق زنجانیهای خوشخرید بود.
سرانجام ستاد ملی مبارزه با کرونا بعد از کش و قوسهای فراوان تصمیم گرفت تا مراکز تجاری و صنوف کمخطر به چرخه فعالیت اقتصادی بازگشته و خانوادههای زیادی را با این تصمیم خود خوشحال کند؛ چرا که با ورود کرونا به کشور، این مهمان ناخوانده فارغ از سلامت آحاد جامعه، عرصههای مختلف اقتصادی، اجتماعی و ... را نیز تحتالشعاع قرار داده است.
ع. حسینی، از کسبههایی است که در یکی از پاساژهای تجاری زنجان مغازهای را اجاره کرده و امروز بعد از مدتها درب مغازهاش را با ذکر «الهی به امید تو» گشوده است. وی که حضور مرا پشت ویترین مغازهاش دید از من دعوت کرد تا از اجناس داخل مغازه نیز دیدن کنم. خود را به او معرفی میکنم و با حالتی بهتزده میگوید: فکر نمیکردم اولین کسی که بعد از هفتهها تعطیلی به مغازهام میآید یک خبرنگار باشد.
قصد خرید نداشتم، به همین خاطر و بدون فوت وقت از او پرسیدم: طی این مدتی که مجبور به خانهنشینی بودی، اوضاع بر شما و خانواده چگونه سپری شد؟ با لبخندی به لب، اظهار میکند: هر کس در چنین شرایطی وظایفی بر عهده دارد تا اوضاع به روزهای قبل بازگردد و ما هم در کنار خانواده و با وجود مشکلاتی اقتصادی ناشی از تعطیلی مغازه، چند هفتهای «در خانه ماندن» را مشق کردیم تا شاید باری از دوش کادر درمانی برداشته شود.
بیشتر بخوانید: پاساژها از امروز باز شدند
به سراغ مرکز تجاری دیگری رفتم. چند ساعتی از آغاز کسب و کارها گذشته و مغازههای بیشتری دربشان را به روی مشتریان گشوده بودند، اما رفت و آمد چندانی مشاهده نمیشد. وارد یکی از مغازهها شدم. به محض دیدن من، گوشی خود را کنار گذاشت و با عجله گفت: بفرمائید. وقتی از نیت من باخبر شد، اینگونه سئوالم را جواب داد که با وجود کسادی بازار، ترجیح میدهم در مغازه بنشینم و به آینده نامعلومی که در انتظار ماست، بیاندیشم.
با توجه به اینکه طبق دستور ستاد ملی مبارزه با کرونا، قرار بود مراکز تجاری و اصناف کمریسک تا ساعت ۱۸ به فعالیت خود ادامه داده و سپس تعطیل شوند، تصمیم گرفتم در این ساعت نیز سری به مراکز تجاری بزنم، چون صبغه زنجانیها نشان میداد که صبحها اهل خرید و حضور در سطح شهر نبوده و ترجیح میدهند عصرها به دنبال تامین مایحتاج خود باشند، هر چند در این شرایط مراکز تجاری نمیتواند مکانی برای عرضه مایحتاج ضروری باشد.
چند دقیقهای از ساعت ۱۸ (زمان بسته شدن مراکز تجاری) میگذشت، اما خیابانی که به این مرکز ختم میشد، شلوغتر از صبح بود. تا خود را به مرکز تجاری بعدی برسانم، نیم ساعت دیگر گذشت، اما ترافیک منتهی به این مرکز نیز حاکی از قصه دردناکی بود که درد کادر درمانی را برای ادامه شرایطی که امروز بر جامعه حاکم است، تازهتر میکرد؛ آری زنجانیها بعد از خواب قیلوله خود، به مراکز تجاری هجوم آورده بودند.
رفتار دیروز مردم زنجان در مراکز تجاری، شبیه به زمانی بود که یک مرکز تجاری برای اولینبار قرار است مراسم آغاز به کار خود را برگزار کند؛ زنجانیها فراموش کرده بودند که چرا بچههایشان دو ماه است به مدرسه و دانشگاه نمیروند، فراموش کرده بودند که چرا کادر درمانی چند ماهی است از دیدن خانوادههایشان محروم هستند؛ فراموش کرده بودند که خیلیها هنوز چشمانتظار دیدار عزیزانشان در شهرهای دور هستند.
پاهایم مرا برای ورود به مرکز تجاری همراهی نمیکرد. با اینکه دو ساعت از مهلت تعیین شده برای تعطیلی مغازهها سپری شده بود، اما هیچکس خیال بستن مغازه خود را نداشت. به هر مغازهای که مملو از آدم بود نگاه میکردم، پرستاری را میدیدم که بر سر بیمار کرونایی حضور یافته و امیدوار است وی جزو آمار فوتیهای این ویروس ناخوانده نباشد، غافل از اینکه زنجانیها اول اردیبهشت، عهدشکنی کردند.
با سرعت محل را ترک کردم و راهی منزل شدم تا قصه دردناک امروز را به رشته تحریر دربیاورم. چند مرکز تجاری دیگر را نیز از داخل خودرو ورانداز کردم، توفیری با بقیه نداشت و همان صحنههای دردناک تکرار میشد. وقتی از جلوی یکی از فروشگاههای زنجیرهای گذشتم، جمعیتی که در داخل فروشگاه ازدحام کرده و همانند قحطیزدگان به دنبال اقلام خود بودند، مرا یاد مظلومیت «در خانه بمانیم» انداخت. آری «در خانه بمانیم» فدای پاساژگردی زنجانیها شد و این یعنی کرونا هنوز به نواختن کرنای کر کنندهاش ادامه خواهد داد.
هموطن، نزدیک کردن فاصله اجتماعی ما، دور شدن فاصله کادر درمانی از خانوادهشان را به دنبال خواهد داشت. خرید را در زمانهای مختلف مدیریت کنیم تا شادی و لبخند دوباره به ایرانزمین بازگردد.