در همین زمینه فربد زاوه کارشناس صنعت خودرو در گفتگو با اقتصاد ۲۴ میگوید: در همه جای دنیا رشد نظامی با صنعتی دو راه جداگانه را طی میکند. در کشور ما نیز حضور نظامیها در حوزههای اقتصادی و صنعتی جدید نبوده و اثرات آن هم قابل مشاهده است.
وی میافزاید: در یک دوره ای، یک نیروی شبه نظامی سکاندار ایران خودرو بود و عملکرد آن دوره را میتوان به عنوان یک شاخص برای ورود یک نظامی به بخش غیر نظامی بررسی کرد. در واقع کسی که برای ساخت موشک شهاب ۳ مشهور بود، وارد عرصه تولید خودرو شد. هرچند این ورود در برخی حوزه ها باعث رشد شد ولی سبب هم شد صنعت خودرو به چند چالش اساسی برخورد کند. مهمترین چالش فنی آن دوره آتش سوزی برخی از خودروها بود که به دلیل عدم توجه به حساسیت استانداردهای خودرویی در داخلی سازی و ساده انگاری آن در قیاس با استانداردهای نظامی در صنعایع غیر نظامی بوجود آمد.
زاوه میگوید: در استانداردهای نظامی تلفات نیروهای خودی در قیاس با تلفات وارده به دشمن سنجیده میشود و مهم این است که بتوان به دشمن خسارت بیشتری وارد نمود، حتی در مانورهای نظامی، درصدی تلفات انسانی کاملا پذیرفته شده و قابل قبول است، اما در بحثهای غیر نظامی حتی یک کشته هم زیاد است. در واقع اگر محصولی تولید شود که حتی یک نفر جان خود را با آن از دست دهد میتواند تبعات اجتماعی بدی ایجاد کند و منشا مشکلات بزرگی در کشور شود.
این کارشناس صنعت خودرو میافزاید: داخلی سازی بدون توجه به استانداردهای خودروییو ساده انگاری صنعت خودرو در آن زمان باعث شد تا تعدادی از ماشینها آتش بگیرد و مردم در یک دوره طولانی فوبیای مرگ در خودرو داشته باشند.
زاوه با بیان اینکه تبعات این نوع نگرش البته در صنعت خودرو زوایای دیگری هم دارد، اظهار میکند: چندی پیش در گزارش تحقیق و تفحص سایتی در کشور سنگال با حدود سرمایه ۱۵۴ میلیون دلار تاسیس شده بود که اصلاً برق شهر پاسخگوی آن نبود که کارخانه افتتاح شود. این هم یکی نمونه از تبعات ورود روحیه نظامیگری به مدیریت صنایع غیر نظامی است.
وی تفاوت دیگر صنایع نظامی و غیر نظامی را در بحث اقتصادی بودن آن میداند و خاطرنشان میکند: در واقع اهمیتی ندارد که موشک ساخته شده به چند میلیون دلار ساخته شده است، ولی نمیتوان قیمت تمام شده خودرو را ۲۰۰ هزار دلار در نظر گرفت، چون کسی قادر به خرید آن نیست.
این کارشناس صنعت خودرو معتقد است ایران خودرو بعد از مدیریت افراد با سبقه نظامی گری با مشکلات عدیده مالی روبرو شد که هنوز هم از اثرات آن رها نشده است. وی میگوید: تکثر سایتهای خارج از کشور بدون منطق اقتصادی در سوریه، عراق، ونزوئلا، آذربایجان، بلاروس و ... توسعه محصولاتی که اصولا جز هزینه خاصیتی نداشت و دهها تصمیم غیر اقتصادی دیگر سبب شده است بار مالی شدیدی بر خودروسازی تحمیل شود.
وی راه عبور از این مشکلات را بینالمللی شدن، نه ورود صنایع نظامی به صنعت خودرو میداند و میافزاید: در صنایع نظامی صرفه اقتصادی در جلوگیری از خسارت بزرگتر در جلوگیری از بروز جنگ است نه بهای تمام شده محصولات و خدمات، هرچند در کشورهایی مانند آمریکا، آلمان و... اسلحه و ادوات نظامی هم تولیدات بخش خصوصی است و اقتصادی بودن اهمیت دارد ، اما در کشور ما به دلیل الزامات امنیتی و دفاعی لازم است که به صورت داخلی ادوات نظامی ساخته شود، اما در خصوص خودرو چنین الزامی وجود ندارد.
زاوه با بیان اینکه در حوزه نظامیگری جنس سرمایهگذاری از جنس هزینه است، اظهار میکند: به این معنا که هزینه پرداخت شده صرف جنبه بازدارندگی، دفاعی و امنیتی دارد. در واقع این هزینه میشود تا جلوی خسارتهای میلیارد دلاری ناشی از بی دفاع بودن گرفته شود، اما این منطق برای صنایع غیر نظامی جواب نمیدهد. درواقع تخصیص بودجه چند میلیارد دلاری دفاعی در کشور، جلوی تجاوز مجدد را میگیرد و از خسارت چند صد میلیارد دلاری در سال جلوگیری می کند.
وی تصریح میکند: در واقع همان جمله معروف شهید سردار سلیمانی است که میگفت در سوریه میجنگیم تا در تهران نجنگیم در دیدگاه نظامی بسیار منطقی و درست است، اما در صنایع غیرنظامی برعکس است؛ باید در تهران بجنگیم تا بتوانیم در سایر کشورها و در یک رقابت اقتصادی ببریم.
زاوه میگوید: بنابراین حتی اگر نظامیها به نیت خیر بخواهند احتمال آسیب زدن به صنعت خودرو بخاطر تفاوت استانداردی نظامیگری در صنایع غیر نظامی وجود دارد که خود می تواند باعث کاهش اعتماد عمومی به کیفیت محصولات نظامی و حس امنیتی است که از توان دفاعی در کشور وجود دارد.
زاوه با بیان اینکه صنعت خودرو در جهان امروز با روابط زنده است، اظهار میکند: شما اگر از زنجیره جهانی دور شوید، اصولاً توان تولید محصول رقابتی را از دست میدهید، مثالهایی که ما عموماً از توسعه صنعت خودرو میزنیم حول محور ژاپن و کره جنوبی و این اواخر چین میچرخد. چیزی که در تمام این مدلها مشترک است، درهم تنیدگی روابط با دنیای بیرون است. این قاعده بازار جهانی است. اما شما وقتی درهای جهان را به روی خود میبندید، نهایتاً قطعهساز شما با بازاری با حجم یک میلیون نفر خریدار روبهرو است؛ در حالی که مقیاس کار برای مثال در شرکتی مثل بوش به واسطه درهمتنیدگی روابط در صنعت خودرو از ۱۰۰ میلیون دستگاه در سال فراتر میرود.
زاوه معتقد است بزرگترین چالشی که امروز در کشور داریم این است که علوم انسانی را علم نمیدانیم. وی میگوید: علومی مانند اقتصاد، جامعه شناسی، علوم سیاسی، حقوق، بازرگانی و... علم دیده نمیشوند و آن وقت میبینید که در مدیریت حرفها از جنس مهندسی صرف میشود. این روحیه باعث میشود تا نگاه مدیریت در کشور نه بر مبنای نیازهای اجتماعی و نه بر پایه رویکرد اقتصادی شکل بگیرد.
وی میافزاید: نه تنها در صنایع ما که در دولت نیز نگاه علمی به علوم انسانی نمیشود. در حال حاضر رئیس جمهوری صبح تا شب دستور میدهد که قیمتها را پایین بیاورید و عجیب است که ایشان متوجه نیستند که حتما تیم مدیریتی خودشان درست کار نمیکنند که وضعیت به این شکل است.
این کارشناس صنعت خودرو یادآور میشود: بنابراین اگر علوم انسانی مانند اقتصاد را جدی نگیریم نتیجه آن میشود که صنایع خودروسازی، صنایع ساختمانی و ... به وضع فعلی دچار میشود. اگر ما در حوزههای علوم انسانی حداقل در حوزههای ساده مانند اقتصاد مالی پیشرفت کنیم اقتصاد کشور از این شرایط خارج خواهد شد.