اقتصاد۲۴ - نقش پررنگ شبکه نمایش خانگی بر فرهنگ خانوادهها امروزه بر کسی پوشیده نیست. به ویژه که در روزهای شیوع کرونا و موضوع قرنطینه های خانگی، بسیاری ترجیح دادند تا اوقات فراغت خود را با فیلم ها و سریال های منتشر شده در وی او دی ها خود را سرگرم کنند.
یکی از این سریال ها که از مدت ها قبل از شیوع کرونا توزیع آن شروع شده بود، مجموعه «دل» به کارگردانی «منوچهر هادی» بود. این سریال از ابتدای پخش با اعتراضاتی از سوی مخاطبان همراه بود.
واقعیت این است که گرچه بازیگران اسم و رسم داری در این سریال ایفای نقش می کردند، اما ظاهرا انتخاب ها درست شکل نگرفته بود و همین مخاطبان را اذیت می کرد. شاید بتوان گفت یکی از معدود انتخاب های درست بازیگران حضور نسرین مقانلو به عنوان مادر آرش بود که البته نقص های فیلمنامه منجر شد تا این حضور ابتر باقی بماند.
یکی دیگر از اعتراضات مخاطبان در طول پخش سریال، این بود که هرچه پیش می رفتیم، قصه پیش نمی رفت! به نظر می رسد منوچهر هادی به اصطلاح با آب بستن بسیار به سریال و حضور چهره های سینمایی تصمیم داشت جبران مافات کند و هزینه کارهای دیگرش را هم از قبل «دل» به دست بیاورد.
اینکه دختری در شب ازدواجش مورد تعرض قرار می گیرد و چندین قسمت بدون جلو رفتن ماجرایی، مخاطب به دنبال قاتل بروسلی است، از موضوعاتی است که دستمایه مخاطبان قرار گرفت و تا قسمت پایانی سریال هم دست از سر کند پیش رفتن سریال برنداشتند.
فیلمنامه سریال دل با واقعیت جور در نمی آید. دختری مورد تجاوز از سوی فردی ناشناس قرار می گیرد و خود به دنبال یافتن متجاوز به راه می افتد. او نه به پلیس رجوع می کند و نه حتی حاضر است ماجرا را به خانواده یا نامزدش توضیح بدهد. رستا در طول قصه به هر دری می زند و حتی آدم هایی که با زندگی خصوصی او فاصله بیشتری دارند، از ماجرای تجاوز باخبر می شوند، اما هنوز خانواده وی و کسی که قرار بوده یک عمر با او زندگی کند، از موضوع چیزی نمی دانند آن هم به دلایل واهی!
همچنین پسری در آستانه ازدواج و شب عروسی با ترک همسرش مواجه می شود. در تمام این مدت 40 قسمت، هیچ عکس العمل هیجانی از او بروز نمی کند. تمام تلاش های او برای یافتن حقیقت به چند تماس تلفنی محدود می شود و پخش چند کلیپ عاشقانه. او که مادری جسور و پدری کارکشته دارد، در طول سریال انگار در خانواده خودش هم زندگی نمی کند و همیشه از واقعیت ها بی خبر است! در تمام طول سریال حتی مواجه اش با رابی نه قدرت تفکر دارد، نه قدرت تصمیم گیری و نه قدرت پیگیری. شب عاشق است و صبح فارغ.
ماجرای به هوش آمدن خسرو خان پدر خانواده هم که دیگر آن قدر از سوی مخاطبان مورد استهزاء قرار گرفته و در فضای مجازی دست به دست شده که دیگر گفتن ندارد. او پس از چند ماه که در کما به سر می برده، بدون هیچ تغییری حتی در ظاهر، مانند فیلمهای هندی یکباره به هوش می آید و بعد هم بلافاصله با قدرت بدنی مثال زدنی پرستاران را صحنه به در می کند...
سازندگان این سریال در قسمت های پایانی 2 فقره خودکشی را به رخ مخاطبان کشیدند. آن هم در قاب هایی که وقتی مخاطب جای آنها قرار بگیرد، بهشان حق بدهد. اولی خودکشی نکیسا است. او متجاوزی است که به خاطر رسیدن به عشقش رستا، حاضر می شود به او تجاوز کند و علی رغم قساوتی که در طول سریال از او دیده ایم، به یکباره دچار عذاب وجدان می شود و خود را از بالای ساختمان به پایین پرت می کند. خودکشی که دست کمی از به هوش آمدن خسرو خان ندارد و بدون حتی یک قطره خون به وقوع می پیوندد. بعد هم کمی تصاویر آرشیوی و ترانه ای عاشقانه به کمک کار می آید تا مخاطب برای مظلومیت او زجه بزند!
در قسمت پایانی هم با خودکشی آوا روبرو هستیم. این در حالی است که حتی کارشناسان حوزه بهداشت روانی معتقدند نباید از واژه خودکشی در تیتر استفاده کرد با این حال در سریال دل، صحنههایی مثل خودزنی با قیچی، شکستن آینه با دست (نوعی خودزنی)، خودکشی منجر به مرگ بهوسیله قرص، پریدن از ارتفاع با قصد خودکشی، نمایش داده شد که همگی نمونههایی از صحنههای خشونتآمیز هستند.
در قسمت پایانی آوا تصمیم می گیرد برای نرسیدن به عشقش مشتی قرص بخورد و به زندگی اش خاتمه بدهد. چیزی شبیه پاورقی های خانوادگی که پیش از انقلاب در مجلات زرد خانوادگی منتشر می شد. نکته مهم اینجاست که گیریم بر اساس منطق روایی داستان، بناست این شخصیت خودکشی کند، اما چرا هنگام توزیع سریال، هیچ محدودیت سنی برای آن لحاظ نمی شود؟ بگذریم از اینکه این سریال با توجه به موضوع تجاوز که دستمایه اصلی آن بود و حجم انبوه عشق های مثلثی، باید از قسمت نخست با برچسب محدودیت سنی توزیع می شد، چرا در قسمت پایانی هم به این موضوع تن نداد؟ این درحالی است که نمی توان منکر تماشای سریال از سوی نوجوانان شد. آن هم در شرایطی که باز هم خودکشی در فضایی عاشقانه رقم می خورد و ترانه ای عاشقانه و کلیپی با تصاویر عاشقانه چاشنی کار است و قصه جوری پیش می رود که در حقیقت آوا قربانی یک عشق شده است.
اینجا باز هم ماجرای یک دعوای نسبتا قدیمی رو می شود. آن هم این است که بالاخره تکلیف نظارت بر محتوای آثار تولید شده در شبکه نمایش خانگی کجاست؟
یک پای ماجرای تولید سریال های شبکه نمایش خانگی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی است و یک پای دیگر آن هم سازمان صداوسیماست. موضوعی که همچنان تکلیف آن مشخص نیست و دود آن به چشم مخاطبانی می رود که باید به تماشای سریال هایی نظیر دل بنشینند.
در همین رابطه محمد جواد شکوری مقدم مدیرعامل گروه صبا ایده، مالک «آپارات» و «فیلیمو» نیز اخیرا در گفت و گویی گفته است: اصل مسئله این است که با قوانینی و آیین نامههایی که تصویب و به اجرا درآمده است، هنوز نمیدانیم مسئولیت محتوا با چه کسی است. همچنان برخی جاها در مرحله اول و برخی در مرحله دوم، مسئولیت محتوا بارگذاری شده را متوجه ما میدادند. در حالی که ما در آپارات ساختار مشخص و خیلی دقیقی برای کنترل محتوا داریم که مهمترین بخش آن گزارش کاربری است.
او در بخشی دیگر تاکید کرده است: دوسال است که حوزه خشونت را تشخیص میدهیم. در بضاعت خودمان روشهایی که داشتیم را به کار بستیم اما نکتهای برخی کاربران یک چیزهایی را پیدا کنند که مربوط به ۵ یا شش سال پیش است. من بارها رفتهام و کنترل کردهام که این ویدیویی که بارها دربارهاش توئیت کردهاند، هیچ کس گزارش نکرده است. و اگر گزارش صورت میگرفت بهسرعت با توجه به سازوکار مشخص ترتیب اثر داد میشد.
این ادعا در حالی بیان شده که حداقل در سریال دل که متعلق به گذشته هم نبوده، این اتفاق نیافتاده، شاید هم آقای شکوری مقدم نشان دادن خودکشی را مصداق خشونت نمی داند و آن را از مراجع بالادستی پیگیری نکرده است.
محمدجواد شکوری مقدم درباره بحث گرفتن مجوز از ساترا نیز گفته است: اینکه رگولاتور شما کیست و چیست؟ مهم است؛ از لحاظ ریاضی اینکه رگولاتور شما کسی باشد که در چنین جایگاهی است این کار غلط است؛ اما ما این کار را قبول کردیم و با ساترا کار خود را شروع کردیم و رگولیشنِ سازمانی را زیر نظرصداوسیما پذیرفتیم و کار میکنیم.
علی رغم اینکه شکوری مقدم اعلام کرده که با ساترا کار را پیش می برد، اما هنوز تکلیف نظارت بر محتوای آثار تولید شده در شبکه نمایش خانگی مشخص نشده است و معلوم نیست برای روشن شدن تکلیف نظارت بر محتوای آثار شبکه نمایش خانگی باید به کجا رجوع کرد.