اقتصاد۲۴ - فرشاد مومنی که به اتفاق بهمن آرمان در نشستی مجازی با عنوان «بورس: کانون سوداگری مالی یا تامین مالی تولید» در صفحه اینستاگرام موسسه دین و اقتصاد سخن میگفت، اعلام کرد: از نظر الگوی سرمایهگذاریها به شرحی که اشاره کردم با کمال تأسف نظام تصمیمگیریهای اساسی کشور خطای راهبردی وحشتناک کرد و ما را به سمت خام فروشی بسیار شکنندگی آور و آسیب زا کشاند.
وی افزود: حداقل طی یک سال گذشته بیش از ۱۵ بار به مسئولان کلیدی کشور و بخصوص سران قوا گفتیم به صورت ناگهانی و یکباره تصمیمهای ناسنجیده و فاقد اعتبار علمی را نیاورید و به عنوان فرمان ابلاغ کنید. سازوکارهایی تدارک ببینید که قبلاً دربارهی طول و عرض آنها گفتگو شود و تا جایی که امکان پذیر باشد از کیفیت دانایی و توانایی بیشتر برنامهها برخوردار شوند. در ماجرای بورس هم عیناً این اتفاق افتاد. اینها ناگهان و بدون مقدمه و تمهید بستر نهادی یکباره در حالی که نه در برنامهی میان مدت و برنامه به اصطلاح ششم، چنین چیزی در این ابعاد پیشبینی شده بود و نه در بودجه سال ۹۹ این گونه عمل کردند. صرف نظر از همهی ماجراهای شبهه ناکی که داشت، حداقل در ظاهر بر اساس قانون برنامه و بودجه این سند به عنوان برنامهی یک سالهی حکومت در نظر گرفته میشود. در هیچکدام از آنها این گونه دامن زدن به تب شبهه ناک، پر فساد، نابرابرساز و مشروعیت زدای بورس را پیشبینی نکرده بودند. بدون برنامه و مطالعهی کافی این ماجرا را مطرح کردند بعد که کارشناسان واکنش نشان دادند دربارهی شیوهای که کار جلو میرود و خطرات و پیامدهایی که برای کشور دارد متأسفانه بجای اینکه حرف گوش دهند شاخ و شانه کشیدند و حتی وعدههای غیر متعارفی دادند.
این صاحب نظر اقتصاد ایران گفت: در اوایل سال خاطرم هست شخصاً به عنوان اتمام حجّت شرعی به آنها گفتم حواستان باشد شما حیثیت حکومت را گروگان میگذارید و مردم را دعوت میکنید به طرز غیر متعارف و بدون برنامه وارد این جریان شوند. بدانید اگر پیامدهای این کار به قاعدهی شواهد تجربی و مبنای نظری قابل پیشبینی اتفاق بیفتد نمیتوانید بگویید کسی اینها را مجبور نکرده بود. در ظاهر کسی کسی را مجبور نکرده بود، اما شما حیثیت حکومت را خرج کردند و حتی از جاهای بسیار کلیدی مافوق ساختار رسمی کسانی صحه گذاشتند و گفتند این برنامهی نظام است. در آنجا هشدار دادیم عواقبی خواهد داشت. با کمال تأسف اکنون که عواقب ظاهر شده مسیرهای در دستور کار قرار گرفته پنهان کردن کانونهای اصلی مشکل، دامن زدن به مناسبات رانتی و ایجاد به هم ریختگیهای غیر متعارف برای سالهای آتی در دستور کار است.
وی افزود: در دورهی آقای احمدینژاد زمانی که ایدهی سهام عدالت را مطرح کردند، حدود ۳۷ هدف کلی برای جابجایی دارایی مختصر در نظر گرفته بودند و میگفتند ایران با چنین چیزی گلستان خواهد شد. در همان زمان به آنها هشدار داده شد اولاً با این ابزار باید بفهمید حد و حدود کارایی چیست و نمیتوان یکباره ۳۷ هدف را با چنین چیزی محقق کنید ضمن اینکه بین ۳۷ هدفی که مطرح میشد تعارض وجود داشت و اگر سازوکارهای حل و فصل تعارضها و ایجاد هماهنگیها ایجاد نشود، این موضوع گرفتاریهای پرشمار جدیدی به ما اضافه میکند. بدون اینکه به هیچکدام از هدفهایی که مطرح کرده بود برسد. اینها آن را گوش نکردند در گام بعدی ماجرای شوک قیمت به حاملهای انرژی را مطرح کردند این بار بجای ۳۷ هدف ۵۴ هدف مطرح کردند. اکنون حرفهایی که مقامات رسمی کشور در طی یک سال گذشته به ویژه در ابعاد غیر متعارفی دربارهی بورس گفتند اصلاً از شیرین کاریهای دورهی احمدینژاد چیزی کم ندارد. این خیلی مایهی تأسف و غم انگیزی است بخاطر اینکه کشور به ازاء همهی خطاهای ریز و درشتی که مسئولان انجام دادند حداقل میتواند افتخار داشته باشد و بگوید من یک برنامهی بسیار گستردهی تربیت کارشناس اجرا کردم.
وی افزود: ما نمیتوانیم بگوییم جمهوری اسلامی یا دولت حسن روحانی یا جلسهی سران قوه مقصر هستند که کرونا در عالم پیدا شد. اگر تحریمها برگشت آدم غیر نرمالی بود که خود آمریکاییها دربارهی غیر نرمال بودن او واکنش نشان میدهند. کسی اینها را به حساب شما نمیگذاشت میتوانستید صادقانه بگویید سه شوک؛ این دو به اضافهی سقوط قیمت نفت اتفاق افتاده و ما گرفتار هستیم. به بحث میگذاشتید امکان داشت راههای بسیار کم هزینهتر و پر دستاوردتر پیشنهاد کرد، ولی اکنون به مناسبات رانتی و مفت خوارگی دامن میزنید و ابزارهایی که تحت شرایطی و با تمهید بستر نهادی خوب میتواند در خدمت توسعهی ملّی قرار بگیرد را هم بدنام میکنید و این یک گرفتاری بسیار بزرگی هست که متأسفانه باید به آن توجه کنیم.
این صاحب نظر اقتصاد ایران گفت: هر تصمیمی که گرفته میشود نقطه آغاز آن خودشناسی است. من با بعضی از نکاتی که آقای دکتر آرمان گفت همدلی دارم، اما بعضیها را برای شرایط کنونی ایران بسیار نامناسب میدانم برمیگردد به اینکه اول باید دربارهی ترکیب مشارکت کنندگان در بورس گفتگویی کنیم. اگر آن ترکیب نسبتی با توسعهی ملّی نداشت اول باید آن ترکیب را اصلاح کنیم وگرنه دامن زدن به تب بورس خودش به یک ماجرایی تبدیل میشود که بخشهایی از آن را در ماههای اخیر نگاه میکنیم. آخرین برآوردهایی که به صورت رسمی وجود دارند میگوید از سال ۱۳۹۳ تا امروز حدود ۶۶ درصد از ارزش بورس واقعاً موجود به ۶ رشته تعلق دارد. اگر این ۶ رشته باد و فوت کرده شوند کشور نفع میبرد یا نمیبرد؟ آقای دکتر آرمان به درستی جهتگیریهای مشکوک و شبهه ناک وزارت نفت را مورد سؤال قرار داد دربارهی اینکه اینها میخواهند ظواهر خام فروشی را تغییر دهند، ولی میخواهند ایران همچنان خام فروش باقی بماند به همین خاطر به پایین دست نفت اصلاً توجه بایسته نمیکنند. در این زمینه مثالهای پرشمار دیگر هم وجود دارند که یکی از آنها طرز عمل بانکهای خصوصی است که در این زمینه مفصّل صحبت کردیم. پتروشیمیها، بانکیها با تمرکز بر بانکهای خصوصی یا شبه خصوصی، فلزات اساسی، مخابرات، استخراج کانیهای فلزی و فرآوردههای نفتی جزو استثناءهایی هست که در فعالیتهای خود مضمونهای ضد توسعهای شبه ربوی پیدا میکنند عموماً جز آن دو استثناء کاملاً خصلت رانتی معدنی دارند. پس اساس بورس روی چنین ستونهایی استوار شده و اساساً خود اینکه اینها را باد کنیم به معنای رأی دادن عمق بخشی به وابستگیهای ذلت آور به دنیای خارج است. در این زمینه ما باید بحثهای بنیادی کنیم و با هم به تفاهم برسیم.
مومنی ادامه داد: شما به اسم تقویت تولید بورس را باد میکنید نتیجهاش این شده که در دورهی سالهای ۱۳۸۷ تا ۱۳۹۸ در حالی که کل بورس ۶.۳ برابر شده پتروشیمیها عمدتاً خام فروش ۲۸.۵ برابر شده و بانکها ۹.۶ برابر شده و... بنابراین یک رکن مهم قضیه اینکه دربارهی خودشناسی تصویر روشنی داشته باشیم. از نظر الگوی سرمایهگذاریها به شرحی که اشاره کردم با کمال تأسف نظام تصمیمگیریهای اساسی کشور خطای راهبردی وحشتناک کرد و ما را به سمت خام فروشی بسیار شکنندگی آور و آسیب زا کشاند. از کل سرمایهگذاریهایی که در بخش صنعت و معدن انجام شد ۷۰ درصد به همین این نوع فعالیتها تعلق گرفت. ۷۰ درصد کل سرمایهگذاریها طی ده سال گذشته به صنایع پالایشگاهی، پتروشیمیایی، کانی غیر فلزی و فلزات اساسی تعلق گرفته است. این در حالی است که ۲۰ رشتهی دیگر که سهم ۶۰ درصدی در اشتغال صنعتی سهم آنها در سرمایهگذاریها ۳۰ درصد بوده است. پس خطاهای راهبردی خیلی بزرگ در این زمینه انجام شده و نتیجهی عملی آن این شده که ایران در مقیاس کل جهان به طرز فاجعه آمیزی به سمت کشورهایی با افراطیترین شدت اتکاء به رانت منابع طبیعی سقوط کرده است. فقط کافی است توجه داشته باشید حجم صادرات سنگ آهن ایران در دورهی ۱۳۸۰ تا ۱۳۹۶ حدود ۳۹ برابر شده؛ سهم صادرات محصولات آهن و فولاد خام ۱۷ برابر شده؛ سهم صادرات پتروشیمی حدود ۱۰ برابر افزایش پیدا کرده است. این ناتوانی وحشتناک ما را به سمت سقوطهای چشمگیر هدایت کرده که واقعاً باز کردن باب هر کدام از آنها واقعاً افقهای تکان دهندهای را به روی ما قرار میدهد. رئیس انجمن سنگ مصاحبه کرد و دربارهی ارزش دلاری صدور ۱۵ میلیون تن سنگ عدد و رقمهایی داد. ما محاسبه کردیم و متوجه شدیم اینها هر ۷۵ کیلو سنگ از مملکت را به قیمت یک سنت صادر میکنند. بر اساس این الگوی فاجعه ساز میبینید کشور را سامان دادند فقر، فلاکت، عقب افتادگی، خام فروشی و هزار نوع بحران کوچک و بزرگ را به ایران تحمیل کردند که میخواهیم عده اندکی را غیر متعارف فربه کنیم.
استاد اقتصاد دانشگاه علامه طباطبایی گفت: ما دربارهی روند سقوط به سمت خام فروشی افراطی دادههای سری زمانی بانک مرکزی را بررسی کردیم چیزی که برای ما خیلی تکان دهنده است اینکه از کل رقم دلاری حاصل از صدور کلوخههای کانی فلزی که در پنجاه سالهی اخیر بانک مرکزی در دورهی ۴۷ تا ۹۶ گزارش داد میگوید ۹۱ درصد کل عایدی صادراتی ما در پنجاه سالهی اخیر مربوط به دورهی ۸۴ تا ۹۶ میشود. از یک سو ما واقعاً تخلیهی منابع بسیار وحشتناک و پر فاجعه ایجاد میکنیم و از سوی دیگر زمانی که اینها چنین حمایتها و پشتیبانیهایی میشوند ساختار تصمیمگیری ما را به تسخیر مطامع خودشان درمیآورند. متأسفانه دربارهی این مسائل که جزو الفبای کشورداری و مباحث اقتصاد سیاسی است اصلاً بحث و گفتگویی نمیشود حتی در فرآیند تصمیمگیری دربارهی برنامههای میان مدت کشور هم میدانیم هیچکدام از بحثهای بنیادی مطرح نمیشود و همه چیز پشت دربهای بسته و به صورت غیر متعارف بیرون درمیآید. زمانی که از زاویهی رانت، ربا، فساد و خام فروشی به این تحولات نگاه میکنید میبینید دادههای بسیار تکان دهندهای سر برمیآورد که اکنون در مجال جلسه نیست دربارهی جزئیات اینها صحبت کنم با اینکه همهی دادههای آن را فراهم کرده بودم تا در این زمینه صحبت کنم.
فرشاد مومنی ادامه داد: نگاه کنیم این مناسبات چه بر سر ما آورده است. ما محاسبه کردیم و متوجه شدیم از کل کارهایی که در سال جاری با بازی مشکوک که دربارهی نرخ ارز درآورده شده معدنیها در هشت ماه اول امسال که هنوز به انتها نرسیده تاکنون حدود ۶۰۰ هزار میلیارد تومان رانت ناشی از افزایش قیمت ارز بدست آوردند. ویژگی مشترک اینها این که کمترین اشتغال زایی، ارزبری و آلودگی را دارند. ببینید برای کشور چه ایجاد میکنند و خودشان چگونه به صورت غیر عادی کارهای شگفت انگیز میکنند و متأسفانه پشتیبانیهای غیر متعارف و مشکوکی هم از آنها میشود. در سال ۱۳۹۴ که کتاب اقتصاد سیاسی توسعه در ایران امروز را منتشر کردم خیلی شفاف گفتم در این کشور با پدیدهای روبرو هستیم که من اسم آن را «اتحاد سه گانهی ضد توسعهای» گذاشتم. اتحاد سه گانه سه ضلع دارد: یک ضلع دولت کوته نگر و رانتی؛ یک ضلع غیر مولّدها به طور کلی هستند که بخش اعظم آنها حتی تولید را محمل کسب رانت کردند؛ ضلع دیگر مافیای رسانهای و هم پیمانان فکری هستند که برای اینها جریان سازی غیر متعارف میکنند و کشور را به این ورطه انداختهاند. از گزارشهای رسمی مستنداتی دارم که میگوید اگر به سمت قاچاق لوازم آرایش بروید سودتان ۲۴۰ درصد میشود. کدام فعالیت تولیدی میتواند با چنین چیزی رقابت کند؟ اگر واردکنندهی خودرو باشید سودتان تا مرز ۵۰۰ درصد قابل تصوّر است. خیلی جالب است اگر شما دلال فولاد شوید سودتان ۲۰ برابر تولیدکنندهی فولاد میشود، بگذریم که خود فولاد و پتروشیمی و سیمان چقدر رانت میگیرند و اینها تعزیه گردانهای اصلی بورس با این کیفیت هم هستند. اینها محاسبههای رسمی هستند که میگوید اگر شما به سمت واردات لوازم خانگی بجای تولید بروید درآمدتان سه برابر میشود. عایدیهای کسانی که عریان و آشکار این گونه کار میکنند این گونه باشد ببینید کسانی که به شیوهی قاچاق در همین رشتهها فعال میشوند چه ماجرایی پیدا میکند. نتیجهاش این شده که طی سه دههی گذشته بنیهی تولید صنعتی ایران بیسابقهترین سقوط طی پنجاه سال اخیر کرده است.
وی ادامه داد: گزارشهای مؤسسه پژوهشهای بازرگانی و صنعتی وزارت صمت ببینید. در آنجا هر سال دربارهی روند رابطهی مبادله گزارش میدهد بدین معنا بین قیمت کالاهای صادر شده و وارد شدهی ایران چه نسبتی وجود دارد. رابطهی مبادلهی ما یک سقوط بین ۴۰ تا ۶۰ درصدی نسبت به سال ۱۳۶۷ پیدا کرده که آن سال در کل ده سال اول بعد از انقلاب بدترین سال عملکرد اقتصادی بود. در طی سی سال با چند هزار میلیارد دلار ارزی که عزیزان هزینه کردند نتیجهاش این شده که نسبت به آن زمان چنین سقوط وحشتناکی کردیم. گزارش اطلس پیچیدگی را نگاه کنید که روی تولید دانایی محور به مثابه تولید توسعه گرا تأکید میکند. در آنجا گزارش داده از ۱۹۶۵ تا ۲۰۱۶ حدود ۲۰ رتبه به سمت خام فروشترین کشورهای دنیا سقوط کردیم از زمانی شاخص پیچیدگی اندازهگیری میشد و در نتیجه فقر، فلاکت، نابرابری و عقب ماندگی کمر جامعه را میشکاند.
مومنی ادامه داد: آقای دکتر آرمان رشته فعالیتهایی را پیشنهاد کرد که باید در جای خود به عنوان ایدههای برای بحث در نظر گرفت، ولی حداقل میگویند شیوهای که شما حیثیت دولت را خرج میکنید و به شیوهای از بورس کسب درآمد میکنید که تشدیدکنندهی بحرانها، تعمیق کنندهی عقب ماندگی و نابرابری و برای حکومت مشروعیت زدا است. چرا گفتگو نکردید تا راه حلهای منطقیتر، کم هزینهتر و پر دستاوردتری مشاهده کنیم؟ چند روز پیش من با یکی از پژوهشگران برجستهی جامعه شناسی اقتصادی کشور صحبت میکردم ایشان به من وعده داد نتیجهی تحقیقات خود را منتشر میکند. در آنجا روی تحولاتی که روی قیمت سهام فولادیها فقط در سال ۱۳۹۹ اتفاق افتاده با جزئیات نشان داد ۱۹/۳/۱۳۹۹ رئیس انجمن سنگ میگوید فشار میآورید برای اینکه رانتهای غیر عادی به فولادیها تعلق بگیرد. او نمیدانست چند سال قبل از ایشان زمانی که گزارش ملّی توسعهی پایدار درآمد به صراحت گفته شد سیمانیها، فولادیها و پتروشیمیاییها، بزرگترین رانت خوار از نظر بهره گیری از رانتهای غیر متعارف منابع انرژی هستند. خیلی جالب است هر وقت میخواهد به سر مردم بزنند استاندارد قیمتهای بینالمللی میشود. کمیتهی ملّی توسعهی پایدار با همان استاندارد قیمت بینالمللی قیمت گازی که به عراق و ترکیه میفروشیم مبنا قرار داده بود و بعد گفته بود به فولادیها و سیمانیها و پتروشیمیاییها چگونه رانت میدهیم. پس آنها یک رانت بزرگ از تحولات نرخ ارز پیدا میکنند. آنگاه رئیس بانک مرکزی و بقیه عجز و لابه میکنند. ببینید چقدر جالب شده و چه مناسباتی در مملکت ایجاد شده است!
وی گفت: تمام صنایع بدون استثناء آنها که عمده و کلیدی هستند از محل منابع ارزی نفتی و گازی سرمایهگذاری شدهاند و فلسفهی وجودی آنها این بوده که در خدمت توسعهی ملّی قرار بگیرند. ما چه بازیهایی درآوردهایم که اکنون باید منّت بکشیم، التماس هم کنیم و ده نوع هم رانت دهیم در آخر بگوییم چقدر از ارزی که باید برگردانند برنگشته است. این شیوهی حکمرانی محکوم به شکست است. در گزارشی که دوست ما میداد دقیقاً مرحله به مرحله اینها را توضیح میداد که چگونه اینها به یکباره با رکن دومی که غیر مولّدها صحنه سازی میکنند و قیمتها را به طرز غیر عادی بالا میبرند. در این شرایط اینستیتوشنها حمایت نمیشود و تجربهای در این زمینه ندارند داراییهای پراکنده و اندک خودشان را وارد میکنند. در قیمتهای بالا به اینها فروخته میشود و بعد سقوط میکند به محض اینکه سقوط کرد حقوقیهای شناخته شده سهام را جمع آوری میکنند و ترتیبات نهادی به طرز غیر متعارف استثماری را شکل میدهند. در اینجا ما چوب هشت چیز دیگر را با هم میخوریم و کشور عقب افتادهتر و گستره و عمق فقر بیشتر و بحران محیط زیست شدیدتر و نابرابریها بیشتر میشوند.
مومنی گفت: خود اینکه طول و عرض فقرا در ابعاد غیر متعارف گسترش پیدا میکند به یک معضل ملّی تبدیل میشود. به یکباره عزیزان چشم باز میکنند میبینند اندازهی جمعیت حاشیه نشین کشور یک چهارم کل جمعیت کشور میشود. اگر ملاحظهای که آقای دکتر مطرح کرد روی اندازهی جمعیت اعمال کنیم یکباره میبینیم حاشیه نشینها نزدیک به یک سوم کل کشور میشوند. از سوی دیگر مسئولان کلیدی کشور میگویند ۷۵ درصد جمعیت کشور برای بقاء نیاز به حمایت معیشتی دارند. بحث بر سر اینکه عزیزان میخواهند تا کجا این مناسبات را ادامه دهند؟ اگر ما میپذیریم این مسیر مسیر نجات نیست هر یک لحظه زودتر به ترمز بزنیم به نفع کشور است. برای من واقعاً مایهی غصه است که میشنوم گروههایی فشار میآورند تحت عنوان اینکه مردم به بورس مراجعه کردند میگویند یک سهم از منابع صندوق توسعهی ملّی بگیریم و به بورس تزریق کنیم. به اسم اینکه مردم در این ماجرا چنین و چنان هستند داراییهای بین نسلی که قرار بود به کشور امنیت بخشی کند تحت عنوان حمایت از بورس میخواهد اینجا کانالیزه شود.
این صاحب نظر اقتصاد ایران گفت: خیلی صمیمانه و مشفقانه و خاضعانه به سران محترم قوا میگویم مضمون و ضد توسعهای و پر فساد بودن این کار اصلاً چیزی کمتر از پرداخت حدود سی و پنج هزار میلیارد تومان داراییهای بین نسلی کشور به دارندگان حساب در مؤسسههای مالی غیر مجاز نیست. چقدر غم انگیز و مشروعیت زدا بود که اینها سی و پنج هزار میلیارد تومان داراییهای بین نسلی نابود کردند و بعد اسم آن را ساماندهی به مؤسسههای اعتباری غیر مجاز گذاشتند. اگر به معانی این تعابیر توجه دارید هیچ جای دنیا غیر مجازها را سامان نمیدهند، فعالیتهای آنها را متوقف میکنند. اگر متوقف نکردید پیشکش، این رقم در این ابعاد را دو دستی به آنها تقدیم میکنید و بعد اسم آن را ساماندهی میگذارید! لابد اسم هم ترازی برای تزریق منابع صندوق توسعهی ملّی به بورس در نظر میگیرند!
وی گفت: فقط هشدار میدهم ما دچار از کارکرد افتادگی خیلی غیر متعارف میشویم. زمانی که مناسبات را روی این قرار میدهید تا اندک جمعیتی برخورداریهای رانتی و پر فساد غیر عادی پیدا کنند و بخش بزرگی از جمعیت دچار گرفتاریهای فاجعه آمیز شوند علائمی که تا امروز برای آن ظاهر شده کافی است. لااقل بر اساس تجربهی فاجعه آمیزی که شیوهی برنامهریزی در برنامهی ششم در پیش گرفته شد برای بودجهی سال ۱۴۰۰ درس گرفته شود و باز دوباره به اسم اصلاح ساختار بودجه مناسبات پر فسادتر و نابرابرسازتر دیگر را در دستور کار قرار دهند و به اسم برنامهی پنج سالهی توسعه یک سند ضد توسعهای فاجعه ساز و بیکیفیت دیگر را ترتیب دهند. شیوهای که طی سه دههی گذشته برای ادارهی اقتصاد در دستور کار قرار گرفت اقلیت رانت خوار و رباخوار و پرفساد را غیر عادی چاق کرده که اکنون میتوانند اعمال اراده کنند و باج و امتیاز بگیرند و اکثریتی که به این وضع افتاده و از همه مهمتر اینکه آسیب پذیر نهاد دولت صرف نظر از افرادی که میآیند و میروند از نظر مالی به فاجعه آمیزترین شکل خودش رسیده است.
مومنی ادامه داد: در یک دههی گذشته روند تحولات آینده فروشی توسل به وام گیری داخلی و خارجی و فروش داراییها برای ادارهی امور روزمرهی کشور در دولت به چه وضعیتی دچار شده است؟ در سال ۱۳۹۷ که بازی فاجعه ساز با نرخ ارز در دستور کار قرار داد شد به نفع طیفی که اکنون در بورس بزرگترین برخوردار هستند و مردم و دولت را تنبیه میکنند چگونه عمل شد. در سال ۹۷ محاسبه کردیم و دیدیم میزان رانت ضد توسعهای، پر فساد و نابرابرساز ایجاد شده که عمق بخشی به وابستگیهای ذلت آور به دنیای خارج را اجتناب ناپذیر میکند در اثر بازی خطرناکی که عزیزان در سال ۹۷ با نرخ دلار کردند از کل رانت ناشی از صدور نفت فزونی گرفت. تا کجا میخواهید این را جلو ببرید؟ واقعاً چه اتفاق دیگری باید بیفتد که متوجه شوید حتی در قبال همسایهها از نظر کارنامهی عملکرد اقتصادی وضعیت بدی داریم. چقدر غم انگیز است که همسایههای جنوب خلیج فارس جزو اقتصادهای با کمترین میزان تورم در دنیا باشند و ما ده سال جزو اقتصادهای ممتاز از نظر اندازهی تورم دو رقمی که ایجاد کردیم. چرا باید مالیات تورمی خشن و ضد توسعهای و ناعادلانه از فرودستان گرفته شود و برخورداریها نصیب آنها شود؟
این صاحب نظر اقتصاد ایران گفت: به اسم اینکه میخواهیم نظام مالیاتی را اصلاح کنیم اول از همه مالیات بر سود سپرده را منتفی میکنند بعد مالیات بر عایدی شرکت در بورس را منتفی میکنند در حالی که گزارش رسمی که خود عزیزان منتشر کردند و میگویند طی سه دههی گذشته بیش از ۹۰ درصد تسهیلات به دهک ثروتمندترین رسیده است.. از سوی دیگر میگویند در سه دههی گذشته حدود ۵۰ درصد از کل خانوارهای ایرانی حتی نتوانستند یکی از گونههای مختلف تسهیلات بانکی استفاده کنند؛ بنابراین باید خیلی هوشیار باشیم وقتی میگویند مردم دقیقاً معلوم باشد چه کسانی هستند. هنوز اندازه و کفایت ذخیرهی دانایی موجود در ایران از سطح پیچیدگی مسائلی که روبرو هستیم بالاتر است. از نظرم بزرگترین کفران نعمتی که سران قوا و به ویژه دولت و مجلس میکنند اینکه ذخیرهی دانایی را نادیده میگیرند و با تصمیمگیریهای سطحی و نیندیشیده بر سر کشور چنین سرنوشتی را بار میکنند که واقعاً به هیچ وجه حق این جامعه نیست. دادههای بسیار تکان دهندهای دربارهی بورس وجود داشت که آنها را ذکر نکردم به دلیل اینکه عملکرد عزیزان در هشت ماه گذشته به اندازهی کافی روحیهی مردم و علاقمندان به توسعهی کشور را تضعیف کرد. امیدوارم گوشی برای شنیدن و چشمی برای دیدن این واقعیات وجود داشته باشد و عزیزان برای گفتگوهای جدّیتر و جلب مشارکت بیشتر دانایان در فرآیندهای تصمیمگیری و تخصیص منابع راه را باز کنند تا اوضاع کشور بسامانتر شود.
خطای بزرگی به نام جبران کسری بودجه با بورس
همچنین در ادامه این نشست بهمن آرمان، کارشناس بورس گفت: متأسفانه در ایران بیش از ۵۰ درصد اقتصاد متأثر از بخش خدماتی است که هیچ گونه اثر مستقیم و مؤثری در فرآیند تولید، رشد اقتصادی و سرمایهگذاری ندارد.
وی با بیان اینکه جبران کسری دولت با بورس را یک خطای بزرگی است، ادامه داد: در حال حاضر در بورس شرایطی به وجود آمده که موضوع روز مردم هست. من کارم را با بورس اوراق بهادار تهران در سال ۱۳۶۹ به عنوان مشاور شروع کردم و پس از آن از سال ۱۳۷۰ به طور مستقیم در آنجا به عنوان رئیس ادارهی مطالعات مشغول کار بودم. بررسیهای اقتصادی بورس تهران که تا سال ۱۳۷۶ ادامه داشت. نکتهای از آن زمان یادم میآمد. قانون اولیهی بورس توسط مشاورین بلژیکی تهیه شده بود و در سال ۱۳۴۵ به تصویب مجلس شورای ملّی وقت رسید و فعالیت خودش را از سال ۱۳۴۶ آغاز کرده بود. پس از انقلاب بنا به دلایل گوناگونی فعالیتهای آن عملاً متوقف شده بود دولت تصمیم گرفت مجدداً راه اندازی کند. در آن زمان موقعی که ما میخواستیم مجدداً بورس را فعال کنیم مورد پرسشهای زیادی قرار میگرفتیم. به ویژه در آن زمان به دلیل اینکه پس از جنگ بود خبرنگارهای خارجی زیاد به ایران میآمدند. به یاد دارم یک خبرنگار آمریکایی بود که در آن زمان برای من پرسشی مطرح کرد، که شاید کلیدی باشد. او گفت در ایران شما میخواهید اقتصاد اسلامی داشته باشید و بورس هم به عنوان سمبل اقتصاد آزاد هست این دو مسئله با هم چگونه میتوانند ترکیب شوند.
بهمن آرمان ادامه داد: طبیعتاً من وارد این گونه مسائل نشدم و پاسخی نداشتم گفتم ما از طرف دولت مأموریت پیدا کردیم تا در ایران این نهاد را ایجاد کنیم. در همان زمان به این خبرنگار گفتم خیلی دلم میخواهد یک روزی شود تا مردم ایران در سرنوشت خودشان به طور مستقیم دخالت داشته باشند و کنش و واکنشهای بنگاههای اقتصادی را مدنظر قرار دهند. این خبرنگار آمریکایی بود و از طرف هفته نامهی بسیار معتبر نیوزویک به ایران آمده بود. ایشان به من گفت نگران نباشید! اگر شما در دههی ۸۰ میلیادی به نیویورک که بزرگترین بورس جهان قرار دارد میآمدید و از یک آدم عادی میپرسیدید شاخص بورس نیویورک که به عنوان دائو جونز معروف هست چقدر است او اظهار بیاطلاعی میکرد. اما اکنون کسی نیست قبل از اینکه بخوابد به شاخصهای بورس اوراق بهادار نگاه نکند. در طول چند ماه گذشته من شاهد بودم همین مسئله در ایران به طور وسیعی اتفاق افتاده است. به گونهای که حتی مردم عادی از بورس صحبت میکردند. اخبار نوسانات بورس حتی در اخبار سراسری گفته میشد و خود من به عنوان کسی که به طریقی مرتبط با بازار سرمایه بوده و هستم و فکر میکنم راه نجات اقتصاد کشور در همین ابزار هست مورد پرسش قرار میگرفتم و خیلی تعجب میکردم از اینکه چگونه مردم عادی از عرضهی اولیه اطلاع دارند یا میدانند چه هست و چه سهامی را بخرند و چه سهامی را نخرند.
این کارشناس بورس گفت: نکتهی دیگری که از عمق و فراگیری بازار میتوان عنوان کرد این است که شاید ما در جهان دارای یکی از بالاترین درصد مشارکت مستقیم مردمی در بازار سرمایه و خرید سهام باشیم. به گونهای که در حال حاضر در ایران بالغ بر پانزده میلیون کد سهام داری داریم. اگر جمعیت فعلی ساکن ایران را هفتاد میلیون نفر در نظر بگیریم، بر اساس آخرین اطلاعاتی که مرکز آمار ایران داد، در طول سالهای گذشته ۹ میلیون و ۷۰۰ هزار نفر از ایران مهاجرت کردند؛ بنابراین جمعیت واقعی ایران در حاضر چیزی حدود هفتاد میلیون نفر است. اگر هر خانوار را چهار نفر فرض کنیم و فقط پدر یا مادر خانواده سهامدار باشند و این را ضرب چهار کنیم که نرم فعلی تعداد خانوارهای ایرانی هست شصت میلیون نفر میشود. شصت میلیون نفر از هفتاد میلیون نفر جمعیت ساکن ایران رقم بسیار بالایی است. زندگی این شصت میلیون نفر مرتبط هست با آنچه در بورس میگذرد و بورس هم متأثر است از آن چیزی که در بخش واقعی اقتصاد یک کشور اتفاق میافتد، ولی چرا این نهاد نتوانست ریشهی کافی بدواند و در نهایت با شرایطی روبرو شود که اکنون خیلیها از اینکه متضرر شدند و کسانی که پول خودشان را وارد بورس کردند نگران باشند. خیلیها مال باخته شدند و از روی عدم اطلاع وارد یک بازار کاملاً حرفهای شدند.
وی افزود: در سایر کشورها مردم به طور مستقیم اقدام به سرمایهگذاری در خرید و فروش سهام یا سایر گونههای اوراق بهادار نمیشوند. این کار را بیشتر از طریق صندوقهای سرمایهگذاری انجام میدهند که خوشبختانه در ایران هم این صندوقها به وجود آمدند، ولی به علت فساد نهادینهای که در کشور خودمان داریم و به اضافهی سوء مدیریتی که در نهادهای مختلف اجرایی کشور داریم این صندوقها نتوانستند به گونهای که باید عمل کنند؛ بنابراین اعتماد مردم را از دست دادهاند. به همین خاطر مردم به طور مستقیم وارد شدند آن هم در زمانی که اقتصاد ایران با دشواریهای بزرگی روبرو بود. تحریمها، اقتصاد شدیداً دولتی، سوء مدیریت، ضعف مدیریت و همهی اینها دست به دست هم داده بود. دولت هم ناچار بود در این شرایط که با کسر بودجه شدیدی روبرو بود، مشکل خود را حل کند و عملاً میتوان گفت چارهای نداشت جز اینکه دارایهای خودش را از طریق بورس در معرض فروش بگذارد کسر بودجه را جبران کند. به نظرم طی این مدت دولت دست به یک قمار بزرگی زد. در همان زمان در نامهای که به آقای روحانی به عنوان رئیس جمهور نوشتم عنوان کردم توطئهی بزرگی است و در نهایت اقتصاد کشور در شرایطی نیست که تاب تحمل چنین افزایش قیمتهای سهام شرکتهایی داشته باشد و شرایط اقتصادی برای فعالیت معمول آنها فراهم نیست. ولی این اتفاق افتاد به دلیل اینکه دولت شدیداً به علت کاهش درآمدهای خود، مشکلات در نقل و انتقال درآمدهای ناشی از صادرات غیر نفتی، و نفت مشکل پیدا کرده بود. از همه بدتر اینکه شدیداً وابسته به صادرات نفت خام هستیم.
وی گفت: من به عنوان کسی که متعلق به مناطق نفت خیز یعنی خوزستانی هستم و کاملاً نفت را میشناسم معتقدم این وضعیت به سیاستهای ضد توسعهای و شاید ملّی وزیر نفت برمیگردد در طول پانزده سالی که مسئولیت این کار را بر عهده دارد و از ایجاد صنایع پایین دستی پالایشگاههای نفت ایران را محروم کرد. حتی ایشان در جهت توجیه کاری که انجام داد صراحت خود را به جایی رساند و گفت ساخت پالایشگاه و صنایع پایین دستی نفت یک نوع کثافتکاری است. استفاده از این ادبیات در شأن یک وزیر نیست. به هر حال اگر ما توانسته بودیم نفت را به صورت فراوردهی نفتی صادر کنیم و آن را به مواد ارزش افزودهی بالاتر تبدیل کنیم بدون شک چنین اتفاقی کمتر روی ما تأثیر میگذاشت، زیرا اوپک که ما عضو آن هستیم و از سیاستهای آن پیروی میکنیم مسئولیت تعیین تولید نفت خام هر کشور را دارد و روی فراوردههای نفتی عملاً هیچ گونه نقشی ندارد. به همین خاطر میبینیم با توجه به کاهش مصرف فراوردههای نفتی عمدتاً بنزین به دلیل بیماری کرونا بخشی از پالایشگاه ستارهی خلیج فارس در حال حاضر اولین قلم صادراتی ما است. به هر حال در چنین شرایطی دولت در تنوری دمید که در نهایت آتش آن متوجه خودش هم شد و اکنون میبینیم.
وی ادامه داد: نکتهای که مطرح هست اینکه مردم باید بدانند چرخ اقتصاد باید بچرخد تا در نهایت بورس بتواند از پویایی لازم برخوردار باشد. بسیاری از مسائل متأثر از کنش و واکنشهای درونی بورس نیست، در بیرون از آن اتفاق میافتد. به طور مثال در اثر دخالت مافیایی؛ شاید عنوان مافیایی شاید چندان بیجا نباشد به خاطر اینکه متأسفانه در مورد این مسئله در کشور خودمان بخش دلالی و خدمات را گسترش دادیم و یک اقتصاد شدیداً مبتنی بر واردات، دلالی، سوداگری مالی به وجود آوردهایم. تصوّر بفرمایید در طول چهار ماه اخیر طبق آمار و رقمی که رئیس سازمان بورس و اوراق بهادار آقای دکتر قالیباف اعلام کرده، در میزان رانتی که از طریق قیمت گذاری فولاد اتفاق افتاده مبلغی برابر با هزینهی ساخت یک مجموعهی صنعتی بسیار بزرگ مثل فولاد مبارکه به جیب عدهای رفته که این مسئله واقعاً نگران کننده است. مافیای واردات و فولاد این بار دست در جیب مردم و سهام دارها کرده است. اینها مسائلی هستند که طبیعتاً در کنترل بورس نیستند، فشارهایی هستند که از بیرون وارد میشوند. آنچه مطرح هست این که عدهای بورس را با فعالیتهای سوداگرایانه اشتباه گرفتهاند. من بارها در کانالهایی که به وجود آمده این وضعیت میبینم و شاید در اینجا دستگاههای نظارتی باید بیشتر عمل میکردند و مواظب بودند موارد گوناگونی در این باره دیده میشود. باندهایی به وجود آمده که مردم را تشویق میکنند امروز این سهم را بخرید، فردا آن سهم را بفروشید و هیچ وقت برای مردم توضیح داده نمیشود که در طول چند ساعت چه اتفاقی در بنگاه اقتصادی یا شرکت پذیرفته شده در بورس روی داده تا در نتیجه قیمت سهام آن بالا یا پایین بیاید.
وی گفت: بورس تهران به علت مواردی که بعداً به آنها اشاره خواهم کرد بورسی است که در نهایت میتواند نسبت PE یا قیمت سهم به درآمد را تحمل کند. در ایران قیمت سهم به درآمد حدود ۶ یا حداکثر ۹ میتواند قابل تحمل و منطقی و علمی باشد، ولی در زمانی که دولت تصمیم گرفت از طریق بورس بخشی از کسری بودجهی خودش را تأمین کند این نسبت در مقاطعی به ۴۳ هم رسید که رقم وحشتناکی است. البته در سایر کشورها این نسبتها میتواند ۷۰ هم باشد، ولی در ایران به علت اینکه شرکتها سود خودشان را به شکل نقدی عمدتاً پرداخت میکنند و مردم بورس را با بانک اشتباه گرفتهاند ساختار مالی شرکتها بسیار ضعیف است، این رقم قابل تحمل نیست. چند رقم را عنوان میکنم که نشان دهندهی چگونگی تقسیم سود در شرکت بزرگ بورس نیویورک است. بورس نیویورک را به عنوان مبنا در نظر گرفتیم و در سایر کشورها هم همین است، ولی تنها کشوری در جهان که ارزش سهام شرکتهای پذیرفته شده در بورس آن بیش از ناخالص داخلی هست آمریکا است. شما این مسئله را در ژاپن، آلمان نمیبینید، زیرا تولید ناخالص داخلی آمریکا حدود ۲۰ تریلیون دلار چیزی حدود ۲۴ درصد یا ۲۳ درصد از کل تولید ناخالص داخلی جهان است. شاید تعجب شود اگر عنوان کنیم در حال حاضر ارزش بورس نیویورک ۳۵ تریلیون دلار است؛ بدین معنا چهارده تریلیون دلار بیش از تولید ناخالص داخلی آمریکا است. در مورد دلایل آن توضیح خواهد داد. به صحبت قبل برگردیم که در مورد تقسیم سود بیان کرده بودم. به علت بیماری کرونا و رشد بسیار زیاد شرکتهای مبتنی بر تکنولوژی بالا مانند مایکروسافت و امثالهم این رده بندی عوض شده است. اکنون شرکت آمازون در ردهی بالاتری قرار گرفته و حتی از اپل هم بالاتر است. ولی مهم این است که بدانیم اینها چگونه سود را تقسیم میکنند.
این کارشناس بورس گفت: در سایر کشورها برای ایجاد انگیزه در شرکتها برای اصلاح ساختار مالی و فراهم ساختن زمینهی توسعه و ایجاد اشتغال، نوآوری و تکنولوژی سود اختصاص داده شده به سرمایهگذاری مجدد از مالیات معاف است. متأسفانه ایران تنها کشوری در جهان هست که سود اختصاص داده شده به سرمایهگذاری مجدد برای شرکتهای بورسی ۲۲.۵ درصد و برای شرکتهای غیر بورسی ۲۵ درصد است.
وی افزود: درآمد هر سهم شرکت اکسون موبیل که بزرگترین شرکت نفتی جهان هست پنج دلار و ۶۵ سنت بوده، ولی از آن تنها یک دلار و سی سنت را به صورت نقدی پرداخت کرده است. اپل از طریق نرم افزارها از زمانی که فعالیتهای خودش را از یک کارگاه کوچک شروع کرد هیچ وقت سود نقدی پرداخت نکرد. در سالی که مورد بررسی ما قرار گرفته سود هر سهم ۵.۵ دلار بوده، ولی حتی یک سنت توزیع نکرده و ۵.۵ دلار را سرمایهگذاری مجدد کرده است. مایکروسافت اخیراً شروع به پرداخت سود نقدی کرده است. سود هر سهم آن دو دلار و سی و سه سنت بوده، ولی تنها نه سنت را توزیع کرده و بقیهاش را صرف سرمایهگذاری کرده است. سود هر سهم شرکت جنرال الکتریک که یک غول تولیدکنندهی تجهیزات نیروگاهی، صنایع نظامی و حتی لوازم خانگی است ۹ دلار و ۲۰ سنت بوده، ولی تنها ۳۰ نت را توزیع کرده است. پنجمین شرکت بزرگ در آن زمان یک دلار و ۸۶ سنت بوده، ولی تنها ۴۷ سنت را توزیع کرده است. آماری که در ایران داریم، عجیب است و شاید بد نباشد، گزارشی که در دی ماه ۱۳۸۹ برای مجمع تشخیص مصلحت نظام تهیه کرده بودیم را در اینجا ارائه دهم. در سال ۱۳۸۴ شرکتها ۷۶ درصد از سود هر سهم خودشان را توزیع کردند که اکنون هم این میزان زیاد تفاوتی نکرده و ۶۵ درصد است. خود این ساختار مالی شرکتها را ضعیف میکند بنابراین نسبت PE که در شرکتهای خارجی وجود دارد و نسبتهای بالا حتی ۸۰ را هم نشان میدهد در ایران نمیتواند منطقی باشد.
وی گفت: در دورهای دولت سهام خودش را عرضه کرد و با ترفندی حباب در قیمت سهام به وجود آورد بخاطر اینکه دولت از سهام سود میبرد؛ سهام خود را به قیمت بالاتری میفروخت، ضمن اینکه از هر دادوستد و تراکنش مالی که در بورس انجام میگیرد دولت نیم درصد مالیات میگیرد؛ بنابراین طبیعی است هر چقدر رقم بالاتر باشد درآمد دولت بیشتر خواهد شد به طوری که وزیر اقتصاد اخیراً اعلام کرد ما توانستهایم در طول چند ماهه ۳۵۰ میلیارد ریال از این طریق برای دولت تنها از طریق مالیات درآمد کسب کنیم. آیا این طریق بدست آوردن این نوع مالیات کار درستی بود؟ کسی که این را سیاست را مطرح کرده، اصولاً میدانسته اقتصاد را با چی مینویسند؟ در چنین شرایطی مبانی علم اقتصاد چنین حرکتی را توجیه نمیکند، ولی به هر حال این اتفاق افتاده است. در سایر کشورها هم ویروس کرونا که به شکل فراگیری بر روی اقتصاد آنها تأثیر گذاشت، زیرا باید توجه کنیم کشورهای پیشرفتهی صنعتی وارد دورهی فرا صنعتی شدند بنابراین بخش خدمات در آنها رو به رشد هست. در گذشته فاستونی انگلیسی میگفتند، ولی اگر به منچستر بروید اکنون اثری از آن کارخانههای پارچه بافی پیدا نمیکنید و بالعکس بخش خدمات مالی آنها شدیداً گسترش پیدا کرده است. ولی متأسفانه در ایران بیش از ۵۰ درصد اقتصاد متأثر از بخش خدماتی است که هیچ گونه اثر مستقیم و مؤثری در فرآیند تولید، رشد اقتصادی و سرمایهگذاری ندارد. در اقتصاد آن کشورها هم به علت بالا بودن نقش بخش خدمات دچار مشکل شدند. در آنجا دولتها توان مالی داشتند که منابع مالی تزریق کنند. در آمریکا میزان تزریق منابع مالی به حدی افزایش پیدا کرده که اکنون کسر بودجهی دولت آمریکا از رقم دو تریلیون دلار گذشته است. طبیعتاً اروپاییها منابع مالی کمتری در اختیار داشتند، ولی آنها هم چیزی حدود ۵۷۰ میلیارد یورو در مقطعی به اقتصاد تزریق کردند. اما باز با شروع شدن موج بعدی شاهد هستیم دارندگان مشاغل خرد در مقابل دولتها ایستادهاند در فرانسه، ایتالیا، اسپانیا، انگلستان میگویند که فعالیت ما را محدود نکنید و اگر میخواهید این کار را انجام دهید باید پول دهید. دولتها پول ندارند و حتی کسر بودجه طبق قوانینی که در اتحادیهی اروپا وجود دارد تا حدی مجاز هست داشته باشند.
این کارشناس بورس گفت: چیزی که به سازمان بورس پیشنهاد دادیم و متأسفانه مورد توجه قرار نگرفت؛ این بود که در شرایط فعلی با توجه به اوضاع پیش آمده شاید بهترین کار این باشد که دولت مالیات بر شرکتها را برای شرکتهای پذیرفته شده در بورس و فرا بورس از ۲۲.۵ درصد فعلی به ۱۵ درصد برساند. ۱۵ درصد رقم کمی نیست بخاطر اینکه میانگین مالیات بر شرکتها در اتحادیهی اروپا حدود ۱۵ درصد هست بنابراین رقم بالایی نیست. زمانی که آقای مظاهری وزیر اقتصاد بود وقتی میخواست رأی اعتماد بگیرد در جمعی عنوان کرد اگر وزیر شدم مالیات بر شرکتها را بجای اینکه به روش فعلی تساعدی باشد روی ۲۵ درصد ثابت کنم، ولی اگر آقایان مایل باشند میتوانم به ۲۰ درصد هم کاهش دهم. با توجه به اینکه شرکتهای پذیرفته شده در بورس مشمول ده درصد تخفیف مالیاتی هستند برای شرکتهای بورسی ۱۸ درصد میشد که رقم قابل توجهای بود. اما در شرایط فعلی ما چنین پیشنهادی دادیم. تصوّرم این است که هنوز هم دیر نشده است. در رسانههای خارجی عنوان میشد چه کسی رئیس جمهور آمریکا شود و در ایران ما روی آن حساس هستیم. از جمله با یکی از متخصصین امر صحبت میشد البته ایشان حقوقدان بود. یک جملهی خیلی خوبی گفت و آن اینکه وضع تحریمها بسیار آسانتر از لغو آنها هست. بدین معنا تحریمهایی که بر علیه ایران هست بعضی تحریمهایی هستند که مصوبهی کنگرهی آمریکا را دارند و به رئیس جمهور ارتباط ندارد.
وی گفت: در ایران روش استفاده کردند بخاطر اینکه عنوان کنند در ایران اعتماد مردم را جلب کردیم. در طی مدت کوتاه چند میلیون کد سهامداری جدید داده شد. سهام عدالتی که در دولتهای نهم و دهم داده شدند آزاد شدند. سهام عدالت کد گرفت و افراد بسیار زیادی تصمیم گرفتند خودشان سهامدار باشند و مدیریت آن را در دست داشته باشند. بدین معنا ما به کشور تبدیل شدیم که شاید بیشترین تعداد سهامدار نسبت به جمعیت داشته باشیم. به صحبتی برمیگردم که خبرنگار آمریکایی از من کرد و یاد یکی از بندهای اقتصاد مقاومتی انداخت. عدهای من را به عنوان اقتصاددان مورد پرسش قرار میدهند که اقتصاد مقاومتی چه هست. طبیعتاً پاسخم باید علمی باشد، گفتم چیزی به عنوان اقتصاد مقاومتی وجود ندارد، ولی آن چیزی مقام معظم رهبری به درایت اشاره کرد اقتصاد مقاومتی به معنای تکیه بر منابع و تواناییهای داخلی برای آن است که بتوانیم روزی از موضع قدرت وارد مذاکره شویم. جالب است یکی از بندهای اقتصاد مقاومتی مردمی کردن اقتصاد است. اگر دقت کرده باشد در چند روز پیش ایشان مجدداً تکرار کرد سرمایهگذاری در بورس و شرکتهای تعاونی میتواند یکی از ابزارها باشد. بنابراین، درست است که اعتماد مردم را خدشه دار کردیم و کسب کردن دوبارهی اعتماد آنها مشکل است. اما نکتهی بسیار مثبتی که وجود دارد اینکه در طول یک ماه و نیم اخیر رویداد بسیار مهمی که میتواند نقطهی عطفی در تاریخ اقتصاد ایران باشد و شایستگی گرفتن این را بر عهدهی رئیس جدید سازمان بورس اوراق بهادار میگذارم و آن اینکه شورای عالی بورس با تأسیس شرکتهای سهامی عام پروژه محور موافقت کرده و در حال حاضر آیین نامهی اجرایی آن در دست تهیه است. چرا این مسئله مهم هست؟ اجازه دهید اطلاعاتی ارائه دهم که بزرگترین پروژهی ساختمان قرن بیستم به نام تونل زیر دریایی مانش چگونه تأمین منابع مالی شد؟ و چگونه میتواند در کار ما تأثیر بگذارد. پس از انقلاب فرانسه ۱۷۸۹ جنگهای استعماری بود. در آن زمان ناپلئون بعد از مدت کوتاهی به قدرت رسید و گفت با انگلستان نمیتوانیم این گونه ادامه دهیم و باید راهی با جزیرهی بریتانیا به وجود بیاوریم. مطالعات این کار در سال ۱۸۰۲ با بر سر کار آمدن دولت محافظه کار خانم تاچر انجام گرفت و خیلی چیزها عوض شد. فرآیندی به نام خصوصی سازی آغاز شد که محدود به انگلستان بود، اما به کشورهای دیگر اروپایی و بعد کشورهای در حال رشد سرایت کرد. ما خواستیم در دورهی دولت سازندگی هم این سیاست را به اجرا بگذاریم که متأسفانه نشد.
بهمن آرمان ادامه داد: در آن زمان من در انگلیس درس میخواندم زندگی مردم بسیار بد بود. در انگلستان دورههای متعدد حزب کارگر اقتصاد آن کشور را به ورطهی فاجعه رسانده بود به گونهای که فقر بیداد میکرد. بعد از آن انگلستان وارد دورهی دیگری شد و در طول دورهای حتی بدترین اقتصاد اتحادیهی اروپا شناخته شد. در این شرایط پروژهی بزرگ ساختمانی را ایجاد کردند، که بزرگترین پروژهی ساختمانی قرن بیستم شناخته میشود. مانش یک تونل زیر دریایی به طول ۵۱ کیلومتر است که توضیحات آن را خواهم داد. آغاز عملیات اجرایی ۱۹۸۸، آغاز بهره برداری ۱۹۹۴، شیوهی اجرای طرح به شکل BOT (بسازید، مالک باشید، بهره برداری کنید، انتقال دهید)، دورهی بهره برداری ۹۲ سال است. بخاطر اینکه دورهی بهره برداری را توجیه کنند و مردم سرمایهگذاری کنند حدود ۲۵ سال در نظر گرفتهاند. تمدید دوره تنها از طریق تصویب آن در پارلمان دو کشور بود. برآورد هزینهی اولیه ۶.۴ میلیارد پوند و هزینه نهایی ۹ میلیارد پوند بود. حتی میتوان گفت شرکتهای بزرگ مالی و مهندسی هم در محاسبات اشتباه میکنند. طول تونل ۵۱ کیلومتر؛ عمیقترین قسمت ۲۰۰ متر زیر دریا؛ سرعت قطار مسافری ۱۶۰ کیلومتر در ساعت؛ تعداد کارکنان در زمان ساخت ۱۵ هزار نفر که ۱۰ نفر از آنها کشته شدند.
وی گفت: در تهران یکی از بزرگترین خطوط متروی جهان را ایجاد میکنیم که اگر خط ۱۰ بخواهد اجرایی شود ۴۲ کیلومتر طول دارد. به طور همزمان یازده TPN استفاده میشد. در تهران چهار دستگاه TPN بیشتر نداریم. در شهرهای دیگر هم داریم. میزان حمل بار بیست و دو میلیون و سیصد هزار تن؛ حمل مسافر تقریباً بیست و یک میلیون نفر است. حال ببینیم این پروژهی بزرگ چگونه از طریق بورس تأمین منابع مالی شد. ابتدا تأسیس شرکت به صورت سهامی عام، عرضهی پانصد و پنجاه میلیون سهم به مردم؛ قیمت هر سهم در زمان عرضه ۳.۵ پوند؛ تعداد خریداران سهام ۲۲۰ هزار نفر؛ میانگین خرید سهام توسط هر نفر ۷۵ عدد یعنی قیمت یک اتومبیل لوکس در آن زمان بود که سرمایهگذارهای خرد این سهام را خردیدند. میزان فروش شرکت درآمد ناشی از حمل کالا و مسافر و ۱.۲ میلیارد یورو؛ سود ۲۰۰ میلیون یورو بدین معنا نسبت سود به فروش رقم بالایی است. آخرین سهم سهام ده یورو؛ اگر در نظر بگیرید در اقتصادهایی که نرخ تورم حدود ۲.۵ درصد هست و اکنون در بعضی کشورها منفی شده سود حاصله خیلی بالا بوده است.
وی گفت: حالا تصوّر کنید در ایران مردم را تشویق میکنند تا قیمت آنها به طور مصنوعی متورم شده و دولت هم این را میداند سهامی را به مردم گران فروخته است. به جیب مردم دست کرد. درست هست کسر بودجه داشت، ولی تأمین کسر بودجه برای ما که اقتصاد خواندهایم و علم را میشناسیم راههای دیگری هم دارد. اگر کلمهی نامناسبی استفاده کنیم به نظرم دور از شأن دولت هست که به چنین کاری دست بزند، این کار را کرده است. اگر دولت با صراحت صحبت میکرد مانند همان کاری که در زمان مصدق انجام گرفت؛ نفت ایران تحریم شد و دولت پول نداشت و دولت گفت من ندارم، ولی باید چرخ مملکت بچرخد. اوراق قرضه منتشر کرد و مردم آنها را نه بخاطر سود، ولی بخاطر کمک به دولت و ایستادن در مقابل استعمار خارجی اوراق را خریداری کردند. دو مورد از آن را در یکی از استانهای آذربایجان دیدم اوراق قرضهی آن زمان را قاب گرفته بودند و در خانه نگه میداشتند پول و سود آن را نگرفته بودند. تصوّر کنید اگر دولت در اوج بحران بیکاری که ساختار خانوادهها را نابود میکند میگفت میخواهم این آزاد راه را اجرا کنم ما مرتب در این تفکر میدمیم که همهی مشکلات ناشی از تحریم هست، کارهای دیگری هستند که اصلاً متأثر از ارز نیستند. فرض کنید اگر شما بخواهید آزاد راه بسازید یا سد مخرنی برق آبی درست کنید اصلاً هزینهی ارزی ندارند یا اگر داشته باشند خیلی محدود هستند.
این کارشناس اقتصادی ادامه داد: چند روز پیش در مورد پروژهی راه آهن صحبتی داشتیم که مرکز ایران را به خلیج فارس وصل میکند. زمانی که از آنها پرسیدیم گفتند میخواستیم از روسیه وام بگیریم. روسیه هیچگاه رفیق ما نبوده، منافع خودشان را مدنظر قرار میدهند. آنها گفتند ما نمیدهیم بخاطر اینکه از تحریمهای آمریکا میترسیم. من به آنها گفتم هزینهی ساخت راه آهن در ایران چقدر است؟ گفتند ۳۰ درصد ارزی است که اکنون ۳۰ درصد نیست بخاطر اینکه موفق شدیم ریل راه آهن را در اصفهان تولید کنیم که رقم بسیار کمتری است. فرض کنید برای بخش مسکن نیازی به ارز نداریم. در بسیاری از موارد ما صادرکنندهی محصولاتی هستیم که در بخش ساختمان به کار میرود. ما توانستهایم در شرایطی که دشوار هست ایران را به چهارمین کشور دارای ظرفیت تولید سیمان تبدیل کنیم. به ترتیب چین، هندوستان، آمریکا و ایران قرار دارد. باعث افتخار است ما این کار را در همین شرایط انجام دادیم. در سایر مواد مورد نیاز صنعت ساختمان اصلاً نیازی به خارج نداریم بلکه صادرکننده هستیم. زمانی حتی برای پیدا کردن هزار تن میلگرد مشکل داشتیم، ولی اکنون تولیدات به حدی رسیده که ایران جزو ده کشور بزرگ تولیدکنندهی فولاد است. یکی استراتژیکترین کالاهای صنعتی که در جهان وجود دارد.
آرمان گفت: اگر دولت صادقانه با مردم صحبت کند که میخواهم پروژهای از طریق انبوه سازی فرض کنید ده پروژه را در ده کلان شهر اجرا کنم و اینقدر ایجاد اشتغال میکند و اینقدر عرضهی مسکن را بالا میبرد و در نهایت پول را در شرکت میگذارید. چیزی شبیه به شرکتی که نام بردیم و پروژهی به آن بزرگی را انجام داد. طبیعتاً امکان دارد. در حال حاضر هم امیدوارم آیین نامهی اجرایی شرکتهای سهامی عام پروژه محور بیرون بیاید و در نهایت بتوانیم کارهای بزرگ را عملیاتی کنیم.