امضای قرارداد 400 میلیارد دلاری ایران با چین صحت دارد؟
سفیر پیشین ایران در چین با بررسی رابطه پکن و تهران معتقد است که این ارتباط به نفع ایران است.
اقتصاد24- تقریبا دو هفته پیش خبرگزاری تسنیم به نقل از " پترولیوم ایکا نامیست" خبری مبنی بر انعقاد قرار داد 400 میلیارد دلاری میان ایران و چین را منتشر کرد . قراردادی که " تعادل جهانی بخش نفت و گاز را تغییر خواهد داد " . پس از آن فریال مستوفی رئیس مرکز سرمایهگذاری اتاق بازرگانی تهران گفت که «بر اساس مستندات دو کشور یک خط ۴۰۰ میلیارد دلاری را برای معاملات تجاری برقرار کردند.» هنوز از این مصاحبه ساعتی نگذشته بود که مجیدرضا حریری رئیس اتاق مشترک ایران و چین در گفتگو با فارس این خبر را از سوی منابع رسمی نه تنها تایید نکرد که آن را به حساب شیطنت های رسانه ای گذاشت ! گمانه زنی ها و تایید و تکذیب های عجیب در خصوص این خبر نشان از اهمیت و حساس بودن این قرارداد دارد . قرار دادی که هنوز به جزییات ان هیچ اشاره ای نشده است . با این همه به رغم این که برخی کارشناسان حوزه مربوطه قرارداد فوق را اصلا به صلاح کشور نمی دانند اما برخی دیگر تاخیر در امضای قرارداد 400 میلیارد دلاری را جایز نمی دانند . در همین رابطه حسین ملائک که پیشتر سفیر ایران در چین بوده در خصوص مراحل این قرارداد می گوید :
سه سال پیش که آقای شی جین پینگ رییس جمهور چین به ایران آمد ، در انجا بحث همکاری های استراتژیک میان ایران و چین مطرح شد. البته این بحث ها کاملا مشخص بوده و در واقع در دو زمینه بیشتر نمی تواند باشد. نخست زمینه توسعه منابع نفتی ایران و از سوی دیگر تامین نیازمندی های انرژی چین، دوم جذب سرمایه های چین برای توسعه های زیرساختی در ایران از جمله راه و بندر که در این زمینه چینی ها پیشتر وارد شده و آغاز بکار کرده اند. البته قرار شد که این پیشنهاد ساختار تقریبی به خود بگیرد. منتها ایران خیلی توجه ای به آن سفر و پیشنهادی که ارائه شد از خود نشان نداد . چنانچه قبل از آن نیز چینی ها پیشنهادی ارائه داده بود مبنی بر این که ایران در زنجیره ارزش تولیدی، در ارتباط با تولید کالای چینی، بخش هایی را برعهده بگیرد که آنهم در اوایل همین دولت ، بخش اقتصادی، خیلی متمایل به پذیرفتن چنین پیشنهادی نبود. به هر حال مجموعه این موارد و تجربه ای که بعد از برجام بدست آمد ، نشان داد که امید به توسعه برای اقتصاد ایران از طریق روابط با اروپا مطمئن نیست و می تواند همیشه تابع شرایط سیاسی ، روابط ایران و آمریکا و معضلات این رابطه مثل روبرو شدن با تحریم ها، باشد . این ملاحظات سبب شد تا دولت ایران وادار شود ، همان پیشنهادی که از سوی پکن ارائه شده بود، تعدیل و روی آن ساختار سازی ای انجام شود و این را به عنوان کانترپوروپوزال ایران برای همکاری های بین الملل به طرف چینی اراده شود. تا اینجا شرایطی است که کار منطقی پیش می رود. اما بحث روابط اقتصادی بیست و پنج ساله و چارچوب دادن به این روابط ، حرف درستی به نظر نمی رسد . چرا که در هیچ جای دنیا در شرایط فعلی نمی توان حرف از سیاست پنجساله هم زد! اغلب سیاست ها بسیار مقطعی و کوتاه هستند . پس این که ایران پیشنهاد چارچوب روابط بیست و پنج ساله را تعریف کرده ، بیشتر شبیه به بلندپروازی فکری و عدم توجه به واقعیت های روی زمین و آینده ای که در منطقه ما یا روابط ایران و چین می تواند باشد، است.
هشدارهایی که خانم هانتر در مصاحبه ای در خصوص این قرارداد عنوان کرده اند تا چه اندازه با واقعیت منطبق است؟
اصلا ذات انقلاب اسلامی و جمهوری اسلامی ذات سلطه پذیری ندارد. اصلا قابل پیش بینی نیست که شما آوانتاژهای عجیب غریب به کشور دیگری بدهید. البته در شرایطی هم به خاطر معضلاتی که بر کشور حاکم بود چینی ها از ما ، نفت را ارزان خریده اند و ما هم ناراحت بودیم ولی مجبور بودیم نفت را با قیمت ارزان بفروشیم. اما در شرایط دیگری نفت گران تر بفروش رساندیم و آنها هم از ما خریدند. چرا ؟ به دلیل اینکه شرایط ایجاب می کرده است . لذا من شرایطی که خانم هانتر می گویند را بیشتر شبیه یک حالت هشدارهای سیاسی جناح غرب تلقی می کنم. ما چه بخواهیم چه نخواهیم ادبیات سیاسی به طرفی گرایش خواهد داشت، که ظرف 10، 20 سال آینده، اقتصاد دنیا به دو قطب اقتصاد بزرگ تبدیل شده که هر کدام ویژگی های خاص خود را دارند :نخست اقتصاد آمریکایی و دیگری اقتصاد چینی. این موضوع را در سخنرانی آقای سارکوزی هم دیدید. سخنانی که در بین سفرایشان عنوان شد که او هم همین هشدار را داده و می گوید که ما در آینده با این دو اقتصاد روبه رو هستیم و باید تعیین کنیم که با کدام یک بیشتر همکاری داشته باشیم. بنابراین قطعا ایران با توجه به ماهیتش بیشتر با چین همکاری خواهد داشت و با غرب فاصله معنی داری را پیدا خواهد کرد انهم به دلیل همین محدودیت هایی که غربی ها برای ایران تابحال ایجاد کرده اند. لذا اینکه ما انتخابمان بین اینکه توسعه خود را با چینی ها یا غربی ها تعریف کنیم ، منطق واقعی غیرایدئولوژیک به ما می گوید که بهتر است با چینی ها کار کنیم. چون چینی ها برای ما مشکل ایجاد نخواهند کرد. با نگاه ایدئولوژیک نیز باز چینی ها به ما نزدیکترند تا طرف غربی . چراکه چینی ها از توسعه کشورما حمایت می کنند. لذا سخن خانم هانتر حرفی مثل «آنچه در جوی می رود، آب است» خواهد بود و هشدار خیلی مهمی محسوب نمی شود.
این قرارداد را چگونه ارزیابی می کنید و آیا می تواند به نفع کشور را محسوب شود؟
همانطور که گفتم ذات انقلاب اسلامی و جمهوری اسلامی ذات سلطه پذیری ندارد. پس از نظر من هرگونه توسعه روابط با چینی ها به نفع انقلاب اسلامی و جمهوری اسلامی و زیرساخت های کشور است. ما بدون ملاحظه می توانیم از چینی ها استفاده کنیم. در رابطه با غربی ها همیشه ملاحظه وجود داشته است. چینی ها برای ما دستشان بازتر بوده و البته نیاز به انجام این کار را دارند. ما هم می توانیم با چینی ها البته با هزینه کمتری ، رابطه برقرار کنیم.
با توجه به شرایط کنونی و اعمال تحریم ها علیه ایران ، پیگیری این قرارداد چه اندازه ضروری است ؟
با توجه به تحریم ها اصلا مجبوریم که این قرارداد را پیگیری کنیم . وقتی تحریم وجود دارد ، انتخاب دیگری نداریم چراکه فقط پنجره چین به روی ما باز است. حالا این سوال مطرح می شود که وقتی تحریم ها برداشته شود باید چگونه انتخاب کنیم؟ که به نظرم حتی در آن زمان هم ، چین شرایط بهتری به ما ارائه خواهد داد .