اقتصاد۲۴-
مرضیه نگهبان مروی، فروغ الزمان فرخزاد در ظهر ۸ دی ماه ۱۳۱۳ در خیابان معزالسلطنه کوچة خادم آزاد در محلة امیریه تهران از سرهنگ محمد فرحزاد اهل تفرش و توران وزیری کاشانی تبار به دنیا آمد. خانوادهای که شغل نظامی پدر رنگی از خشونت و حاکمیت مطلق به آن بخشیده بود و افراد خانواده با وجود امکان مالی وضع سختی را تحمل میکردند.
او فرزند چهارم یک خانواده نه نفری بود. چهار برادر به نامهای امیر مسعود، مهرداد و فریدون و دو خواهر به نامهای پوران و گلو ریا.
شش ساله بود که پا به دبستان گذاشت و پس از اتمام دبستان برای گذراندن دوره متوسطه به دبیرستان «خسرو خاور» رفت؛ اما فرصت ادامه تحصیل را نیافت، زیرا در همان سالهای اول دبیرستان ازدواج کرد؛ اما پس از چندی مجدداً به فکر درس و مدرسه افتاد و، چون به دلیل ازدواج نمیتوانست به دبیرستان بازگردد به ناچار به هنرستان بانوان رفت و در آنجا به آموختن خیاطی و رموز خانهداری پرداخت.
فروغ از ابتدای نوجوانی خیاطی و کارهای دستی را دوست داشت. خواهرش پوران میگفت: «فروغ» خیلی خوب خیاطی میکرد و میگفت: هر وقت از کلاس خیاطی برمیگردم، بهتر میتوانم شعر بگویم.
فروغ در دوران تحصیل برای ادبیات اهمیت و ارزش خاصی قائل بود با این حال از درس انشا بدش میآمد. در نظر فروغ کلاسهای انشا بدترین ساعات درس و مدرسه بود. او میگفت: «از کلاسهای انشا بیزار و متنفرم.» یکی از همکلاسهای فروغ در این مورد میگوید: «برای اینکه فروغ خیلی خوب انشا مینوشت و معلم انشا همیشه او را ملامت میکرد و با نگاهی خشمآلود در برابر سایر همکلاسیها بر سر او فریاد میزد و میگفت: فروغ! تو این انشاها را از روی کتابها میدزدی! و این قضاوت همواره قلب فروغ را سرشار از غم و درد میکرد و موجب میشد تا فروغ از کلاسهای انشا گریزان باشد. "
فروغ به نقاشی هم علاقه فراوان داشت و در دوران تحصیل در دبیرستان و هنرستان همیشه از درس نقاشی نمره خوب میگرفت. به دلیل همین اشتیاق و علاقه بود که بعدها وقتی فرصت پیدا کرد، مدتی را صرف یادگرفتن نقاشی کرد و چند ماه نیز نزد پنگر- نقاش معروف-به آموختن فنون نقاشی پرداخت.
ازدواج فروغفروغ فرخزاد در ۱۶ سالگی به پسر خاله مادرش «پرویز شاپور» علاقهمند شده و در سال ۱۳۳۰ با او ازدواج کرد. پرویز شاپور متولد ۱۳۰۲ وتحصیلکرده رشته اقتصاد بود. عنوان پدر کاریکاتور کلمه ایران نیز از اوست. این ازدواج کمتر از چهار سال دوام آورد و در سال ۱۳۳۴ به جدایی انجامید. حاصل این ازدواج پسری به نام کامیار بود که کامی صدایش میزدند. این چهار سال از زندگی فروغ در پرده ابهام قرار دارد و خود پرویز شاپور نیز در این مورد سخن نگفته است.
بعد از طلاق حضانت کامی به پدر میرسد؛ پدری که هیچگاه اجازه دیدار فروغ و کامیار را نمیدهد. با این حال فروغ اغلب دم مدرسه پسرش میرفته و از دور او را تماشا میکرده است، کامیار شاپور در تیرماه سال ۱۳۹۷ در ۶۶ سالگی به خاطر بیماری ریه درگذشت.
کامیار در بریتانیا در رشته نقاشی تحصیل کرده بود و شعر نیز میسرود و دو کتاب شعر از او چاپ شده است. او نقاشی و مجسمهسازی میکرد و ساز هم میزد. کامیار نامههای عاشقانة فروغ به پدرش را، به همراه عمران صلاحی در کتابی به نام «اولین تپشهای عاشقانة قلبم» منتشر کرده است.
آغاز شاعری فروغفروغ هرچند شاعری را از هفت سالگی شروع کرده بود، اما نخستین مجموعه شعر او به نام اسیر به سال ۱۳۳۱ درحالیکه هجده سال بیشتر نداشت از چاپ درآمد؛ درست یک سال بعد ازدواج او با شاپور. اشعار این دفتر ساده، صمیمی و در محدوده آرزوهای فردی سروده شده است.
او در این مجموعه بیپرده و مستقیم ابراز عشق میکند و بیشتر به روابط بیولوژیک عاشق و معشوق توجه دارد و هیچ ابایی از بیان احساسات زنانة خود ندارد. او در این دفتر خود را گرفتار دنیایی از سنتها و تعصبات مییابد و میخواهد تمام محدودیتهای سنتی را از بین ببرد. فروغ در دوره اول، با خانوادهای متوسط و نیمه بورژوایی سر و کار دارد- خانواده پدر و شوهر- او در این خانواده به دنبال آزادی زنان میگردد.
طبقه مذکور که دائماً در وحشت از بدنامی و رسوایی به سر میبرد و رذالتها و پستیهای خود را پنهان میکند، حرف زدن آشکار و تبلیغ جنسیت زنانه را نمیتواند تحمل کند. برای این طبقه زن در شمار محرمات است. فروغ با شعر «گنه کردم گناهی پر ز. لذت» علیه طبقه خانوادگی خویش، با اعتراف به اینکه از لذت خاصی بهرهمند شده است، قیام میکند.
دومین مجموعهاش دیوار را در بیست و دو سالگی چاپ کرد (۱۳۳۵)؛ یک سال پس از جدایی از پرویز. در این دفتر نگاه فروغ به هستی و زندگی تغییریافته و کاملتر شده است. این دفتر به دلیل پارهای سنتشکنیها مورد نقد قرار گرفت.
بیست و سه سال بیشتر نداشت (۱۳۳۶) که به رغم آن ملامتها سومین مجموعه شعرش عصیان از چاپ درآمد. در این مجموعه با رویکردی فلسفی به زندگی و آفرینش نگاه کرده است.
آشنایی فروغ با ابراهیم گلستانرحمت الهی و سهراب دوستدار در تابستان ۱۳۳۷ فروغ را به دفتر کار ابراهیم گلستان بردند تا یک شغل دفتری به او داده شود. کاری که برای فروغ در نظر گرفته شد ماشیننویسی فارسی و جواب دادن به تلفنها بود...، اما پس از ۳ و ۴ ماه وقتی که تهیه فیلمهای مستند در کارگاه گلستان به راه میافتد، کار تقسیمبندی و ثبت مشخصات نماهای فیلمهای گرفته شده در گلستان فیلم به فروغ واگذار شد.
او در اندک زمانی توانست توجه خاص ابراهیم گلستان را به خود معطوف سازد. دیری نگذشت که گلستان خانهای برای او در منطقه دروس و در ملک اختصاصی خویش ساخت؛ و سپس او را از حوزه کارهای دفتری، به عرصه کارهای فنی کشانید.
آشنایی با ابراهیم گلستان نویسنده و فیلمساز سرشناس ایرانی و همکاری با او، موجب تغییر دیدگاههای اجتماعی و درنتیجه تحول فکری و ادبی در فروغ شد. نامههای منتشر شده فروغ برای ابراهیم گلستان نشانگر وجود رابطه عاشقانه بین این دو است. ابراهیم گلستان در مصاحبهای با سعید کمالی دهقان از روزنامه گاردین در بهمن سال ۱۳۹۵ - پنجاه سال پس از درگذشت فروغ - گفت که رابطه او با فروغ دو طرفه بوده است. او درباره اینکه آیا فروغ تبدیل شده بود به یک عضو خانواده، گفت: «خانواده» چیست؟ اصلا خانواده معنی ندارد. یک عضو شخصیت من.
بعد از این در تابستان سال ۱۳۳۸ فروغ برای یادگرفتن بخشی از کارهای فنی استودیو مجبور شد که به اروپا برود و ظاهراً قرار بود که سه ماه این دوره کارآموزی را ادامه دهد، اما در فاصله بیست روز تمام آنچه را که لازم بود، آموخت و به تهران بازگشت و کار مونتاژ فیلم «آتش» را تمام کرد.
فروغ فعالیت جدی و مداوم خود در عرصه سینما را از سال ۱۳۴۰ آغاز کرد؛ در همان سال بود که فیلم خواستگاری را ابراهیم گلستان کارگردانی و فروغ نقش عروس را در آن بازی کرد.
فروغ در بهار سال ۱۳۴۱ به شهرستان تبریز سفر کرد تا پیرامون تهیه یک فیلم مربوط به جذام و جذامیها مطالعه کند و در همان سال در فیلم «دریا» ساخته ابراهیم گلستان بازی کرد، و فیلم مستندی برای مؤسسه کیهان-درباره اینکه یک روزنامه چگونه تهیه میشود ساخت».
او در پاییز سال ۱۳۴۱ باز هم به تبریز رفت و طی ۱۲ روز فیلم «خانه سیاه است» را ساخت. فیلم خانه سیاه است درباره جذامیهاست و شبیه کردن وضعیت آن زمان کشور به جذامخانه منظور او بود این یعنی فروغ میخواست بگوید مردم ایران حال ناخوشی دارند.
فروغ در همین سال به مشهد رفت و از جذامخانه آن شهر پسری به نام «حسین» را به فرزندی قبول کرد و به تهران آورد.
حسین منصوری بعد از مرگ فروغ نزد مادر بزرگ فروغ و در نهایت به آلمان فرستاده شد.
سال ۱۳۴۲ سال درخشش فروغ در عرصه سینما بود. در این سال فیلم «خانه سیاه است» در جشنواره فیلمهای مستند آلمان برنده جایزه بهترین فیلم مستند شد و جشنواره «اوبرهاوزن» جایزه بزرگ خود برای فیلمهای مستند را به او داد. در همین سال فروغ به فعالیتهای تئاتر روی آورد و در نمایشنامه «شش شخصیت در جستجوی نویسنده» اثر «لوئیجی بیرآندللو» بازی کرد. این نمایشنامه را «پری صابری» کارگردانی کرده بود.
چهارمین مجموعه شعر فروغ، تولدی دیگر، در زمستان سال ۴۲ منتشر شد و به راستی حیاتی دوباره را در مسیر شاعری او نشان داد. آخرین دفتر شعر او، ایمان بیاوریم به آغاز فصل سرد، هفت سال پس از خاموشی شاعر توسط انتشارات مروارید در سال ۱۳۵۲ منتشر شد.
فروغ جوانی خود را در یکی از مهمترین و پرآشوبترین دورههای فرهنگی و تاریخی این سرزمین سپری کرد؛ اتفاقاتی، چون جانشینی محمدرضا پهلوی در سال ۱۳۲۰، تأسیس جبهه ملی توسط مصدق، کشته شدن رزمآرا در اسفند ۱۳۲۹، روی کار آمدن مصدق در اردیبهشت ۱۳۳۱، کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ و فرار شاه از جمله رویدادهای مهم زمان فروغ است. مجموعههای دیوار و عصیان فروغ نیز در فاصله بین سالهای ۱۳۴۲-۱۳۳۲ منتشر شد.
از جریانهای سیاسی و اجتماعی این دوره، یکی حضور همهجانبه آمریکا و دیگری فشار و اختناق برای اعمال نوعی حاکمیت سیاسی مطلق از طریق گسترش سازمان امنیت و اطلاعات کشور است. نفت نیز به عنوان وسیلهای اقتصادی و سیاسی، دخالت همهجانبه آمریکا را در بیشتر شئون اجتماعی و سیاسی به دنبال داشت.
از طرف دیگر، این دوره زمان تشکیل نیروهای مذهبی و اندیشههای دینی در برابر نفوذ بیگانگان و غارت سرمایه ملی بود که منجر به قیام ۱۵ خرداد ۱۳۴۲ شد. همه این اتفاقات در روحیه حساس فروغ تأثیر گذاشت و سرانجام موجب بلوغ شعری او شد، به طوری که دو مجموعه آخر او روحیه انتقادی او را نشان میدهد.
وضعیت زندگی و محیط فروغ و جهانبینی او باعث سرودن آثاری شده است که در تاریخ ادبیات ایران بیسابقه است. وجه تمایز شعر فروغ با شعر دیگر شاعران زن معاصر او در این است که خود را در مظان اتهام و رودرروی باورهای عامه مردم قرار داده است.
در طول تاریخ ادبیات ایران سخن از معشوق گفتن به مردان اختصاص داشت و اگر زنی دراینباره شعر میسرود خلاف آمد عادت جامعه بود. در حقیقت فروغ شاعری است که توانست بین عواطف زنانه و احساسات ناگفته زنان در جامعه خویش پیوندی عمیق ایجاد کند و در کسوت زن بدون مردنمایی، به عرصه شعر روی آورد.
تلاش جسورانه او حرکتی تازه بود که با حال و هیجان انسان امروزی مناسبت دارد. سنتشکنی فروغ در آفرینش شعر، به خصوص در عاشقانه سرایی، رفتاری انتقادآمیز و معترضانه است که از طریق آن میتوان تضادها و تبعیضهای جامعهای را که مردان در آن حاکم هستند و به مرد هویت ارزشمندتری میبخشد کاهش داد. او پیوستگی و مطلق بودن این موضوع را زیر سئوال میبرد و امیدوارانه میپرسد، آیا زمان آن نرسیده است که مردان از زاویهای دیگر به اندیشههای مردسالارانه خود بنگرند؟
... آیا زمان آن نرسیده ست
که این دریچه باز شود باز باز باز
و مرد بر جنازه مرده خویش
زاریکنان نماز گزارد؟
نکته مهم در عاشقانههای فروغ این است که در اشعار وی، معشوق دیگر آن معشوق خیالی و موهوم کلاسیک نیست و روابط عاشق و معشوق نیز خیلی عادی و مربوط به زندگی روزمره است. برای مثال او در شعر «فتح باغ» از رابطه حقیقی خودش با ابراهیم گلستان به طور خیلی خصوصی و فردی و، چون فصلی از شرححال خود حرف میزند و دفتر تولدی دیگر را به او تقدیم میکند.
نکته مهم دیگر در شعر مزبور این است که شاعر از جرئت زن جوانی سخن میگوید که از اوامر تحمیلیای که در تمام سطوح زندگی بیرونی و درونی باید کورکورانه اطاعت شود سرپیچی میکند. برای فروغ «پیوند سست دو نام» یا همان «هم آغوشی در اوراق کهنه یک دفتر»، اطاعت از قوانین کهنه است که او آنها را تضمینی برای عشق نمیداند. به نظر او قانون عشق همان سرشار شدن و غرق شدن در عشق است.
فروغ زنی اجتماعی است، زنی که میبیند و متأثر میشود و تاثرش را در اشعارش منعکس میکند. او که عادت ستیزی وجه ذاتی و جهانبینی شعرش است در شعر عصیان از دفتر اسیر دیدگاههای منفی درباره زنان را به زنجیری محکم تعبیر میکند که مانع پیشرفت آنها میشود. فروغ به این نگرشها اعتراض میکند. خاموشی و سکوت نهایت بردگی است و زنان جامعه سالهای مدیدی با چنین سکوتی همراه بودهاند.
در جدال با خاموشی است که فروغ فریاد برمیدارد و از حصارهای موجود انتقاد میکند. اعتراض و گلایه فروغ در برابر سکوت و پذیرش وضع غیرانسانی و نامساوی زنان در اجتماع آشکار است.
بیش از اینها، آه آری
بیش از اینها میتوان خاموش ماند
میتوان ساعات طولانی
با نگاهی، چون نگاه مردگان، ثابت
خیره شد در دود یک سیگار
خیره شد در شکل یک فنجان...
میتوان بر جای باقی ماند
در کنار پرده، اما کور، اما کر...
فروغ از تبعیض میان زن و مرد ناراحت است و سعی میکند با این تفاوت نگاه مبارزه کند:
... آن داغ ننگ خورده که میخندید
بر طعنههای بیهده، من بودم
گفتم که بانگ هستی خود باشم.
اما دریغ و درد که زن بودم
مرگ فروغسرانجام «فروغ فرخزاد» در بعدازظهر روز دوشنبه ۲۴ بهمن ۱۳۴۵، هنگامی که با یک استیشن آبی رنگ-که خود راننده آن بود-به محل کارش میرفت، در یکی از خیابانهای دروس با اتومبیل سرویس دبستان «شهریار» تصادف کرد و جان سپرد. تصادف بسیار شدید بود. فرخزاد از مسیر خود منحرف شد و فروغ و مستخدم استودیو گلستان-که همراه او بود-به بیرون پرتاب شدند. سر فروغ بر آسفالت سخت خیابان فرود آمد و به شدت آسیب دید. ده دقیقه بعد از آنکه او را به بیمارستان رساندند جان سپرد.
به دنبال انتشار خبر درگذشت فروغ، دوستان او و عدهای از اهالی شعر و ادب خود را به بیمارستان رساندند. امیرعباس هویدا-نخست وزیر وقت-دستور داد تا جنازه فروغ در مقبره «ظهیر الدوله» به خاک سپرده شود و «انجمن اخوت» نیز با این امر موافقت کرد.
روز چهارشنبه ۲۶ بهمن جسد او را در امامزاده اسماعیل قلهک شستند و با حضور خانواده، دوستان و علاقهمندانش در گورستان ظهیرالدوله به خاک سپردند.
در مراسم تشییع جنازه او که با بارش برف شدید همراه بود گروهی از نامداران شعر و هنر حضور داشتند. به دستور فرح پهلوی تاج گل بزرگی ارسال شده بود و امیر عباس هویدا، برادرش فریدون هویدا را به نمایندگی از سوی خود به این مراسم فرستاده بود.
منابعبراهنی، (رضا (۱۳۷۱) طلا در مس (در شعر و شاعری). ۲ ج. تهران: کتاب زمان.
روزبه، محمد رضا (۱۳۸۱) ادبیات معاصر ایران (شعر). تهران: روزگار.
شفیعی کدکنی، (محمدرضا (۱۳۸۳) ادوار شعر فارسی (از مشروطیت تا سقوط سلطنت). تهران: سخن.
شمیسا، سیروس (۱۳۷۶) نگاهی به فروغ فرخزاد. تهران: مروارید.
عابدی، کامیار (۱۳۷۷) زندگی و شعر فروغ فرخزاد (تنهاتر از یک برگ). تهران: جامی.
فرخزاد، پوران (۱۳۸۱) کسی که مثل هیچ کس نیست (درباره فروغ فرخزاد). تهران: کاروان.
------- (۱۳۷۹) مجموعه اشعار. با مقدمه بهروز جلالی. چاپ هفتم. تهران: مروارید
مشرف آزاد، محمود (۱۳۷۶) پریشا دخت شعر آدمیزادان (زندگی و شعر فروغ فرخزاد). تهران: ثالث
یاحقی، محمد جعفر (۱۳۸۱) جویبار لحظهها. چاپ چهارم. تهران: جامی.
یزدانی، زینب (۱۳۸۱) زن در شعر فارسی (دیروز- امروز). تهران: فردوس..