اقتصاد ۲۴-همه شرایط موجود نشان میدهد که عربستان سعودی موضع خصمانه خود نسبت به ایران را تغییر داده و احتمال بازگشت روابط دو کشور بسیار زیاد شده است.
سه جلسه رسمی گفتگو و چندین جلسه غیر رسمی را میتوان چاشنی این شرایط دانست.
آنهایی که با شرایط ساختار حاکم بر عربستان آشنا هستند میدانند که یکی از مشکلات اصلی موجود در سیستم حاکم امروزه این است که پس از پایان فرزندان ملک عبد العزیز چه کسی باید به قدرت برسد.
زمانی که ملک عبد العزیز حکومت سوم سعودی را در جزیره عربی تشکیل داد شاید وی تصور اینکه نسل او برای چند دهه حاکم این سرزمین خواهند بود را نداشت، چون دو حکومت سابق خاندان سعودی نتوانسته بودند برای مدت طولانیای دوام بیاورند.
تنها فکر و ذکر ملک عبد العزیز در آن زمان این بود که پس از مرگ فرزندانش به جان هم نیافتند و همدیگر را سلاخی نکنند.
در آن زمان بر اساس عرفی که برخی حکام عثمانی بنا نهاده بودند هر کس به قدرت میرسید وپادشاه میشد همه برادران و رقبای خود را قتل عام میکرد تا مبادا روزی ادعای سلطنت کنند.
ملک عبد العزیز برای اینکه این مشکل را حل کند وصیت کرد تا فرزندان او به نوبت یکی پس از دیگری بر کرسی پادشاهی بنشینند، اما وی در وصیت خود تعیین نکرد پس از اینکه همه پسرها شاه شدند چه باید شود.
آیا فرزند ارشد پادشاه آخر باید شاه شود؟ یا فرزند ارشد باقیمانده از شاه اول؟ یا بزرگترین نوه زنده؟ یا...
با توجه به اینکه سن و سال فرزندان ملک عبد العزیز بسیار بالا رفته و خوب زمان تصمیم گیری در این باره رسیده بود اختلافات فیما بین شاهزادهها به اوج خود رسیده بود.
در حالی که هنوز دو برادر وی در قید حیات هستند، ملک سلمان بن عبد العزیز تصمیم گرفت این قائله را ختم کند و پادشاه بعدی از نسل او باشد.
به همین دلیل هم با کنار گذاشتن همه معیارهای قبلی محمد بن سلمان را به عنوان ولیعهد خود معرفی کرد و همه را وادار کرد که با او بیعت کنند.
با توجه به شرایط حکومتی عربستان سعودی که شاه را، ولی امر همه مردم سعودی میداند و بیعت با شاه یعنی اجرای همه دستورات وی بدون هیچ، چون و چرایی، ملک سلمان توقع داشت همه از دستور او اطاعت کنند و با فرزند او بیعت کنند، اما برخی شاهزادهها از بیعت با محمد بن سلمان خودداری کردند و در نهایت محمد بن سلمان همه را در هتل ریتز زندانی کرد و تا با او بیعت نکردند اجازه خروج از هتل را به آنها نداد.
با توجه به اینکه محمد بن سلمان یک شاهزاده تازه کار جوان به حساب میآمد و برای بسیاری از شاهزادههای دیگر که از وی با تجربهتر و سن و سال دارتر بودند سخت بود که با او بیعت کنند، همیشه این بیم وجود داشت و وجود دارد که احتمال شورش این شاهزادهها بر علیه محمد بن سلمان بسیار زیاد است و ممکن است پس از فوت پدرش آنها حاضر نباشند پادشاهی او را بپذیرند.
به همین دلیل هم وی تلاش کرد ابتدا از طریق جنگ یمن شهرتی به دست آورد.
همیشه خاندان سعودی رویای تصرف یمن را داشتند چرا که به صورت تاریخی (قبل از اکتشاف نفت در عربستان سعودی) یمن ثروتمندترین و خوش آب و هواترین بخش جزیره عربی به حساب میآمد.
اما همیشه همه همه آنهایی که به یمن حمله کرده بودند در جنگ خود بر علیه یمن ناکام ماندند.
حتی انگلیسیها نتوانستند از عدن جلوتر بروند.
مشاورین محمد بن سلمان وی را قانع کردند که میتواند با توجه به سلاحهایی که عربستان سعودی در اختیار دارد و با توجه به حمایت ایالات متحده از او ظرف دو سه هفته کار یمن را تمام کند و به عنوان قهرمان ملی بروز کند.
امری که هیچ وقت محقق نشد و یمن به باتلاقی برای نابودی سرمایههای عربستان سعودی تبدیل شد.
همان مشاوران وی را قانع کردند که با خریدن رئیس جمهوری سابق آمریکا، دونالد ترامپ، میتواند کاری کند آمریکا یک جنگ بر علیه ایران راه بیاندازد و ایران را اشغال کند آنوقت هم آرزوی دیرینه وهابیها در نابودی ام القرای شیعیان محقق گشته هم پشتوانه مردم یمن از بین رفته و میتواند به هدف خود برای تصرف یمن برسد.
البته اسرائیلیها هم در این جریان بسیار موثر بودند و همه میدانند جراد کوشنر، داماد ترامپ، مبالغ خیلی هنگفتی را از سعودیها دریافت کرد و به آنها وعده داد که پدر زن خود را وادار کند تا خواسته آنها را انجام دهد و تا آخرین سرباز آمریکایی با ایرانیها بجنگد، اما ساختار حاکم بر ایالات متحده و مخصوصا ارتش آمریکا اجازه محقق شدن چنین خواستهای را نداد.
مشاوران بی تجربه محمد بن سلمان حتی در مواجهه با قطر هم او را به بیراهه کشاندند.
به نظر میرسد با شکست ترامپ در انتخابات دیگر محمد بن سلمان و سیاستمداران عربستان یقین پیدا کردند تا آن وعدههای دروغین مشاورهایشان که میلیاردها دلار پول عربستان را آتش زدند محقق نخواهد شد و در نهایت باید مشکلات خود را از طریق دیپلماسی حل کنند.
به همین دلیل هم مشاهده کردیم که عربستان سعودی بلافاصله محاصره قطر را به زد و رابطه با قطر را برقرار کرد، همچنین به سمت و سوی گفتگو با ایران برای حل و فصل اختلافات روی آورد.
اینکه چه کسی میانجی بوده مهم نیست، مهم این است که آنها به این نتیجه رسیده اند که باید از کانالهای سیاسی مشکلاتشان با ایران را حل کنند و ایرانیها هم از قبل تمایل داشتند که مشکلاتشان با عربستان را از طریق دیپلماسی حل و فصل کنند.
با توجه به این شرایط میتوان گفت امید به حل و فصل اختلافات فیما بین ایران و عربستان سعودی این روزها بسیار زیاد است.
البته نباید تلاشهای اسرائیل برای برهم زدن این مصالحه را نادیده گرفت، اما چون اراده طرفین موجود است میتوان به نتیجه گفتگوها امیدوار بود.
با توجه به اینکه آقای رئیسی اولویت خود را حل مشکلات با عربستان سعودی قرار داده پیش بینی میشود که ایرانیها هم تلاش زیادی برای حل اختلافات انجام دهند.
همچنین باید توجه داشت که حل و فصل اختلافات فیما بین ایران و عربستان سعودی فقط به نفع دو کشور نیست بلکه قطعا منجر به حل و فصل شدن بسیاری از مشکلات دیگر کشورهای منطقه از یمن گرفته تا سوریه و لبنان و عراق وافغانستان و... میگردد.
اسپوتنیک