اقتصاد ۲۴- محمدجواد شکوری مقدم در این یادداشت نوشت:
این روزها تقریبا بیشتر وقت و زمانم پای گفتگو و مذاکره بر سر ممیزیها و برگههای ارزیابی ساترا (سازمان تنظیم و مقررات صوت و تصویر فراگیر) صرف میشود و بیش از هر زمانی درک میکنم، چرا صدا و سیمای کشور به این سطح از بیرنگی و بیمزگی کشیده شده است.
امروز وقتی خبر ممیزی کتاب آخر سید مهدی شجاعی را از زبان خودش در فضای مجازی شنیدم فکر کردم دیگر شورتر از این شاید نشود و باید حتما چیزی بنویسم هرچند که بعید است شنیده شود بقول شاعر:
مرکز افتاده برون بسکه شد این دایره تنگ
احتمالا افراد وسواسی اطرافتان را دیده اید، ساعتها دستهایشان رو میشویند، ولی دوباره احساس نجاست یا کثیفی میکنند و دوباره میشویند، آنقدر این کار را تکرار میکنند که رنگ دستهایشان عوض میشود، آنقدر که به سفیدی و بی رنگی میانجامد و همچنان احساس میکنند کار تمام نشده و باید دوباره بشویند و این سیکل بینهایت ادامه دارد.
این اختلال روانی (وسواس) ناشی از ریشههای مختلف است، ریشههایی از جنس عدم اعتماد به نفس یا رفتارهای غلط پیوسته و دراز مدت، عارضهای که امروز بیش از دیروز گریبان مسایل فرهنگی ما را گرفته است.
هدف شخص وسواسی آن است که تمیز شود و از نظافت خود مراقبت کند، ولی افراط و خروج از نقطه تعادل، او را به ورطه دیگری سوق میدهد، دقیقا در مراقبت فرهنگی هم، همین عارضه وجود دارد.
مراقبان فرهنگی هدف مثبتی دارند؛ ولی افراط و احتیاط بیش از حد، آنها را به دنیای جدیدی میکشاند، دنیایی که به دلیل احتیاط بیش از اندازه، از هر سکانس، صفحه فیلمنامه یا کتاب مسئلهای خلق میکنند، نیت خوانی میکنند و کج میبینند و در نهایت حذف آن را به صلاح و احتیاط نزدیکتر احساس میکنند.
ثمره این نگاه وسواسی اگر تا دیروز حدس، گمان یا بد بینی بود، امروز به وضوح در عدم توفیق نسبی صدا و سیما در جلب مخاطب و رنگ باختگی محتوایی آن مشهود است.
ستارههایی که با صداوسیما شهره شهر شدند، دیگر حاضر نیستند در قاب این رسانه قرار بگیرند و به لطایف الحیل از آن فرار میکنند و این موضوع حکایت معنادار و تلخی است.
بررسی دقیقتر چارچوبهای فرهنگی و کاهش شکاف بین فرهنگ رسمی و غیر رسمی چالشی است که امروز اهمیت خود را بیش از پیش نشان میدهد.
وسواس امروز مدیران، قطعا طعم اعتدال و مراقبت فرهنگی را در کام مخاطبان تلخ میکند.
عقلای فرهنگی امروز باید خیلی بیشتر دقت و آسیب شناسی کنند و بفهمند این وسواس فقط ناشی از دقت و دلسوزی نیست، بخش اعظمی از این بیماری بهدلیل ترسها و التهابات ناشی از جوهای رسانهای و برخوردهای قهری با ناظرین پخش یا مدیران فرهنگی است.
استراتژیستهای فرهنگی کشور باید با نگاه واقع گرایانهتری بدانند و فهم کنند واقعا مردم امروز از صفحههای موبایل و تلویزیون خود چه میبینند، چه دوست دارند و انتظار چه ویژگیهای از محتوای سرگرم کننده فیلم و سریال دارند.
واقعا ممیزی کتاب در عصری که هر کس هر چه و هر جا بنویسد میتواند به دست مخاطبانش برساند شاید فقط یک شوخی باشد.
امروز دهه ۶۰ یا ۷۰ نیست. امروز نمیشود بدون توجه به خواست جامعه، مسائل فرهنگی را مدیریت کرد. سالهاست وارد دنیای تازهای شدهایم، دنیایی که در آن بر اسکرین یا ورودی تصویری چشم مردم نمیتوان مانند سابق مدیریت یا نظارت حداکثری داشت.
فراموشی واقعیت و غفلت از تجربه نسبتا ناموفق رسانه ملی در حوزه تصویر و وزارت فرهنگ و ارشاد در حوزه موسیقی و کتاب بهدلیل این نگاه وسواس گونه فرهنگی حتما آسیبهای دو چندانی برای کشور خواهد داشته و امیدوارم مسئولین ارشد فرهنگی با واقع نگری و دلسوزی برای فرزاندانشان فضای ممیزی و نظارت را از این نقطه افراطی به تعادل برگردانند؛ تا مختصر رمق، امید و انگیزه فعالان حوزه فرهنگ از دست نرود.