اقتصاد۲۴- هدی کاشانیان: سلطان سنجر سلجوقی یکی از برجستهترین شخصیتهای سلسله سلجوقیان و آخرین پادشاه بزرگ این دودمان بود. دوران طولانی حکومت سنجر (۵۱۱-۵۵۲ هجری قمری) بهعنوان یکی از تأثیرگذارترین ادوار تاریخ سلجوقیان شناخته میشود. او با وجود چالشهای فراوان، آخرین نماد اقتدار و عظمت سلسله سلجوقیان بود. سلطان سنجر نهتنها در عرصه سیاست و جنگ موفق بود، بلکه در توسعه علمی و فرهنگی نقش بسزایی داشت. هرچند دوران او با سقوط قدرت مرکزی سلجوقیان به پایان رسید، اما میراث او در تاریخ ایران و اسلام همچنان پابرجاست.
زندگینامه سلطان سنجر
سنجر در سال ۴۷۹ هجری قمری در زمان اوج قدرت امپراتوری سلجوقی به دنیا آمد. او که با نام کامل معزالدین ابوحارث احمد سنجر بن ملکشاه شناخته میشود، فرزند ملکشاه اول و تاجالدین خاتون بود. از کودکی، زیر نظر معلمان برجستهای در زمینههای دینی، نظامی و حکومتی تعلیم دید.
سنجر در نوجوانی به فرمانروایی منطقه خراسان منصوب شد، که یکی از مهمترین ایالتهای سلجوقی به شمار میرفت. خراسان از نظر اقتصادی، نظامی و فرهنگی جایگاه ویژهای داشت و این انتصاب نشاندهنده اعتماد بالای ملکشاه به تواناییهای سنجر بود. سنجر بهعنوان فردی شجاع، باتدبیر و دیندار شناخته میشد. او نهتنها در مسائل نظامی و حکومتی مهارت داشت، بلکه حامی علم، هنر و فرهنگ نیز بود. دوران حکومت او شاهد رشد و شکوفایی علمی و ادبی در خراسان بود.
سلطان سنجر با وجود جدیت و سختگیری که داشت بسیار اهل گذشت از دشمنانش بود به گونهای که صبر و گذشت از صفات همیشگی او به شمار میآمد. چنانکه هر گاه در نبردی پیروز میشد دشمنش را بخشیده و از او درمیگذشت و چه بسا برای چندین بار یک شخص را میبخشید. یکی از نمونههای این عفو و بخشش، در مورد سلطان غزنی بهرام شاه صدق میکند چنانکه سلطان سنجر در سال ۵۳۰ هجری پس از حمله غزنی و غلبه بر آنجا بهرام شاه را بخشیده و او را به تخت حکومت باز گرداند.
پادشاهی سلطان سنجر
پس از مرگ ملکشاه اول، سلسله سلجوقیان با بحرانهای داخلی مواجه شد و حکومت به شاخههای مختلفی تقسیم گردید. هنگامی که محمد در ۴ آوریل ۱۱۱۸ درگذشت، پسرش محمود دوم سلجوقی به عنوان سلطان جدید اعلام شد. هنگامی که پسر محمد، محمود دوم بر تخت نشست، امیر یزد گرشاسب دوم به رسوایی افتاد. تهمتها درباره او به دربار محمود دوم سرایت کرد، گرشاسب اعتماد او را از دست داد و محمود را وادار کرد که نیروی نظامی را به یزد بفرستد که در آنجا گرشاسپ دستگیر و در جبل زندانی شد، درحالی که یزد به حجاب سلطنتی واگذار شد.
گرشاسپ، اما فرار کرد و به یزد بازگشت و در آنجا از احمد سنجر درخواست حفاظت کرد. گرشاسپ از احمد خواست تا به قلمروهای محمود در ایران مرکزی حمله کند و اطلاعاتی در مورد نحوه لشکرکشی به ایران مرکزی و راههای مبارزه با محمود به او داد. احمد پذیرفت و در سال ۱۱۱۹ با لشکری به سمت غرب پیشروی کرد و در آنجا همراه با «پنج پادشاه» محمود دوم را در ساوه شکست داد. پادشاهانی که در طول نبرد به احمد کمک کردند، خود گرشاسپ، امیر سیستان و خوارزمشاه، از جمله دو پادشاه گمنام دیگر بودند. نیروهای نزاری نیز در ارتش سنجر حضور داشتند.
سنجر پس از پیروزی، قلمروهای گرشاسپ دوم را بازگرداند. سنجر سپس تا بغداد حرکت کرد و در آنجا با محمود موافقت کرد که با یکی از دخترانش ازدواج کند و او از مناطق استراتژیک شمال فارس چشم پوشی کند. از این پس حکومت در مناطق شرقی فلات ایران از ری تا ماورالنهر به دست سلطان سنجر افتاد ولی عراق به محمود دوم و فرزندانش واگذار شد که به آنها سلجوقیان عراق گفته میشود.
دوران سلطان سنجر، در دوران هرج و مرج سلجوقیان بود. او میخواست بار دیگر قلمرو سلجوقی را یکپارچه سازد، اما نتوانست؛ زیرا سه قدرت قراختاییان، خوارزمشاهیان و غوریان در ایران شرقی حضور داشتند.
دستاوردهای حکومت سلطان سنجر
دوره حکومت سلطان سنجر با موفقیتهای نظامی، چالشهای داخلی و تهدیدهای خارجی همراه بود. برخی از مهمترین ویژگیها و دستاوردهای این دوره عبارتاند از:
۱. قدرتگیری در خراسان و تثبیت حکومت
سنجر توانست خراسان را به یکی از پایدارترین بخشهای امپراتوری سلجوقی تبدیل کند. او با درایت و شجاعت، شورشهای داخلی را سرکوب و اقتدار خود را تثبیت کرد. خراسان در دوران حکومت او به یکی از مراکز اصلی علم و فرهنگ اسلامی تبدیل شد.
۲. جنگهای نظامی و حفظ مرزها
سلطان سنجر در طول حکومت خود با تهدیدهای خارجی از سوی قراختاییان، غزنویان و قبایل غُز مواجه شد. مهمترین جنگ او با قراختاییان در نبرد قطوان (سال ۵۳۶ هجری قمری) بود که با شکست سلجوقیان همراه شد و تأثیر زیادی بر قدرت او گذاشت.
۳. اتحاد با خلافت عباسی
سنجر رابطه نزدیکی با خلافت عباسی داشت و از مشروعیت دینی خلافت برای تقویت جایگاه سیاسی خود بهره گرفت. او به عنوان حامی اهل سنت، نقش مهمی در مقابله با تهدیدهای فرقههای مختلف ایفا کرد.
جنگ سلطان سنجر و قبایل غُز
خبر کشته شدن امیر تاج ممتاج والی بلخ، توسط غزان، امیران و بزرگان سلجوق را سخت به خشم آورد. آنان سلطان سنجر را وادار کردند شخصاً غزان را تنبیه کند. سنجر با سپاهی بزرگ راهی ماوراءالنهر شد. اما در بین راه به خاطر مصائب و دشواریهای فراوان، بسیاری از سربازان وی هلاک شدند. هنگامی که خبر رهسپاری سلطان به غزان رسید، اندیشناک شده نمایندهای نزد سلطان فرستادند و پیام دادند که: «ما بندگان پیوسته فرمانبردار بوده و بر حکم فرمان رفتهایم. چون ممتاج آهنگ خانه ما کرد برای نیاز و آرامش کودکان و زنان خود کوشیدیم تا او و پسرش کشته شدند. اینک سه هزار دینار و هزار غلام ترک میدهیم تا سلطان از سر گناه ما درگذرد».
سلطان خواست دست از پیکار با غزان بکشد؛ ولی امیران پافشاری کرده او را به جنگ واداشتند. بخشی از سپاه سنجر که از فرمانده خود «مویه آی به»، ناراضی بودند دست از جنگ کشیدند. از این رو، سلطان سنجر بدون سپاه ماند و از غزان شکست سختی خورد و به دست آنان اسیر گشت.
غزان سنجر را به مرو بردند و آن شهر را غارت کردند و از مرو جز تل خاکستری باقی نماند. سپس به نیشابور رفته و آن جا را چپاول کردند. طولی نکشید که سراسر خراسان عرصه تاخت و تاز غزان شد و به جز هرات که برج و بارویی استوار داشت، دیگر نواحی خراسان به مدت افزون بر سه سال عرصه غارت شد.
ترکان خاتون همسر سلطان سنجر در اسارت و در سال ۵۵۱ هجری قمری درگذشت. سلطان پس از وفات همسرش به کمک احمد ممتاج و موید آی به و با فریفتن و رشوهدادن به نگهبانان، توانست خود را از اسارت آزاد سازد و به مرو رود. اما چون تمامی سرزمینهای خود را ویران دید، دچار غم و اندوهی سخت شد و به بستر بیماری افتاد.
مرگ سلطان سنجر
سلطان سنجر در سال ۵۵۲ هجری قمری بر اثر بیماری درگذشت. با مرگ او، امپراتوری سلجوقی عملاً از هم فروپاشید و به ایالتهای مستقل و پراکندهای تبدیل شد. او را در شهر مرو به خاک سپردند.