اقتصاد۲۴ - در تقویم مناسبتهای رسمی ایران از ششم تا یازدهم اردیبهشت هرسال هفته کارگر نام دارد؛ مناسبتی طراحی شده با کارکرد صنفی که قدمتش به سالهای بعد از پیروزی انقلاب اسلامی بازمیگردد و سالهاست که دولتها تولیت برگزاری آن را به تشکلهای رسمی کارگری و در صدر آن تشکیلات خانه کارگر واگذار کرده اند.
اغلب اوقات خاتمه این مناسبت یک هفتهای سالانه مصادف شده است با روز اول ماه مه که مقبولیتی جهانی دارد و به غیر از ایالات متحده آمریکا اغلب کشورهای جهان آنرا به نام روزجهانی کارگر میشناسند.
مناسبت روز اول ماه مه یا همان یازده اردیبهشت آنقدر شان و اعتبار دارد که تشکلهای صنفی مستقل و غیر رسمی کارگری همیشه در روزهای منتهی به این روز با انتشار بیانیهای موضعگیری انتقادی خود را در قبال وضعیت روز کارگران و دیگر مزدبگیران اعلام کرده اند.
مقارن با شروع دومین سال پاندمی کرونا و در آستانه یازدهم اردیبهشت سال ۱۴۰۰ و فرارسیدن روزجهانی کارگر ۲۰۲۱، تا به اینجا دست کم دو بیانیه حاوی مطالبات به روز شده کارگران ایران از سوی جریانهای مستقل صنفی کارگری در فضای مجازی دست به دست شده است.
بیشتر بخوانید: وزنکشی عملکرد ۳ دولت در بازار کار
بیانیه نخست که تاریخ انتشار آن روز ششم اردیبهشت ماه است از سوی ۱۵ گروه صنفی کارگری شاغل و بازنشسته نشر داده شده است که در میان امضا کنندگان آنها دو سندیکای کارگری اتوبوسرانی شرکت واحد اتوبوسرانی تهران و مجتمع نیشکر هفت تپه و شورای بازنشستگان ایران در زمینه امور صنفی شناختهتر از سایرن هستند.
در بخشهایی از این بیانیه با اشاره آغاز دومین سال شیوع پاندمی عالمگیر کرونا و مشکلات به وجود آمده برای مردم است:
امسال هم در حالی به استقبال "اول ماه مه" روز همبستگی بینالمللی طبقهی کارگر میرویم که بحران جهانی سلامت، زندگی کارگران را تحتالشعاع قرار داده است.
واگیری جهانی کرونا (کوید-۱۹) همراه با بحران اقتصادی، کارگران و مزدبگیران و کسبه خرد را در تنگنا قرار داده است. در ایران این وضعیت وخیمتر از گذشته و هر جای دیگری شده است.
فقدان سیاستهای کارآمد بهداشتی و عدم اعمال قرنطینههای لازم، همراه با تامین هزینههای زندگی مردم، از سوی دولت، بحران معیشتی فرودستان را دامن زده است. با وجود آن که کارگران و زحمتکشان به درستی خواست اجرای واکسیناسیون فوری، رایگان و عمومی را فریاد میزنند و بر آن اصرار میورزند، فرادستان و قدرتمداران در تامین واکسن کوتاهی آگاهانه و عامدانهای دارند و میکوشند با بحران آفرینیها، منافع گروههای خاصی از بدنه حاکمیت را تامین کنند. اصرار بر ساخت واکسن داخلی و واگذاری تامین واکسن به بخش خصوصی در این راستاست.
این مسئله به نوبه خود، بخشهای وسیعی از جمعیت، به ویژه اقشار متوسط جامعه را در فقر روز افزونی گرفتار کرده و تعداد هر دم فزایندهای از آنان را حاشیهنشین کرده است. در این میان وضع زنانِ کارگر و زحمتکش، از همه اسفبارتر است. بنا بر آمارهای موجود، در ادامهی موج افزایش بیکاریها و اخراجها، به بهانه پاندمی کرونا، ۷۰ درصد زنان کارگر اخراج و از کار بیکار شده اند. در بحث معیشت نیز، این بیثباتی و روندِ فقیرسازی سیستماتیک مزدبگیران، با تبعیض حداکثری، بیش از همه، خود را در وضعیت معیشتی زنان نمایان کرده است که حق اشتغال پایین، قرار گرفتن در صفِ نخست اخراج و بیکارسازی و منزوی شدن زنان کارگر، از تبعات آن بوده، که به نوبه خود، زخم بزرگ دیگری را بر پیکر طبقهی کارگر ایران وارد کرده است. در این میان وضع زنان کارگر خانگی که ممر درآمد خود را از دست دادهاند از همه بدتر میباشد. هم تبعیض جنسیتی و هم بیکاری و ورشکستگی، فشار مضاعفی را بر این بخش از نیروی کار ایران وارد کرده است.
با اینهمه کارگران ایران و متحدانش در سال گذشته، مبارزهی خستگیناپذیر و پیگیری را به پیش بردهاند. کارگران و حقوقبگیران در بخشهای مختلف اقتصاد از صنعت بزرگ همچون پتروشیمی، هپکو، آذرآب، نیشکر هفتتپه، شرکت واحد اتوبوسرانی تهران، فولاد خوزستان و... تا معلمان، بازنشستگان، دانشجویان و زنان به اشکال و طرق مختلف مبارزات خود را به پیش برده و مخالفت خود را با سیاستهای خشن و نئولیبرالی نشان دادهاند که در این میان میتوان بطور ویژه از مبارزات خستگیناپذیرِ کارگران هفتتپه یاد کرد که مسائل مهم و پایهای، چون خصوصیسازی، اختلاسهای بزرگِ سهامداران و صاحبان اصلی هفتتپه را در سطح جامعه مطرح کرده و در مقابل، از نقش کارگر در تصمیمگیریها و اداره شورائی سخن گفتهاند. مبارزاتی که از جانب هم طبقهایهای آنان در اقصا نقاط جهان مورد حمایت قرار گرفته است. تا آن جا که بارها شاهد بیانیهها و کمپینهای حمایتی از جانب کارگران، سندیکاها و اتحادیههای بزرگ کارگری در نقاط دور و نزدیک جهان بودهایم.
در برابر این همبستگیهای ملی و بینالمللی، گرایشهای طرفدار سرمایهداری، انواع و اقسام طرحها و آلترناتیوهای خروج از بحران را یکی بعد از دیگری پیشنهاد کرده و میکنند. هر روز ترفندی تازه ارائه میشود. اما کارگران ایران به تجربه دریافتهاند که:
-راه چارهی این مشکلات و رهائی از این وضعیت نمیتواند از جانب کسانی که خود در ایجاد آنها نقش اصلی را تحت این یا آن نام ایفا کرده و میکنند مطرح شود. کارگران دیگر فریب دروغها و از جمله وعده و وعیدهای انتخاباتی را که هر چند سال یکبار تکرار میشود نمیخورند.
-راه چاره، همچنین از دلبستن به قدرتهای بزرگ جهانی (از هر رنگ و قماشی که باشند) و سیاستبازی میان آنها نیز به دست نمیآید. چنین دلبستگیهایی به قدرتهایی در جغرافیای سیاسی - چه جهانی و چه منطقهای - در واقع گروگذاری و بخشیدن پیشاپیشِ دسترنج تودههای زحمتکش و جاده صافکنی برای سلطهگران جهت بهرهبرداری از منابع کشور و همینطور نفوذ تعیین کننده بیگانگان در تصمیمگیریهای کلانِ اقتصادی، سیاسی و سوقالجیشی است.
مسألهی قدرتهای سلطهگر جهانی، هیچگاه، حفاظت از منافع طبقهی کارگر و تودههای زحمتکش در هیچ نقطه از جهان نبوده و نیست. راه چاره در ایران، مانند مبارزهی طبقاتی در دیگر نقاط جهان، تنها از اتحاد و همبستگی طبقاتی میان خود کارگران و پیوند و همکاری مبارزاتی آنها با دیگر زحمتکشان شهر و روستا حاصل میشود. کارگران و حقوق بگیران ایران بایستی با تشکیل و حفظ صفوف مستقل خود، اجازه سوءاستفاده به نیروهای غیرکارگری و طرحهای فریبکارانه و پرطمطراق آنها، در دفاع از سرمایهداری - که هیچ نشانی از عدالت اجتماعی و پذیرش نقش کارگران در مدیریت جامعه ندارند را - ندهند.
واقعیت این است که ما کارگران در شرایط کنونی با مشکل پراکندگی مواجه هستیم و این مسئله خود هشداری است که علیرغم ادامه کاری و ازخودگذشتگی در مبارزه و علیرغم اعلام همبستگی و همدلی آشکار و واقعی میان فعالان جنبشهای اجتماعی، بدون یک همکاری جدی و سازمانیافته و سراسری در میان تمامی کارگران و زحمتکشان، قادر به مقابله با سیاستهای ضدکارگری و تغییر شرایط موجود نخواهیم بود.
بارها تجربه کردهایم که چگونه در نبود سازمانها و نمایندگان مستقل کارگری باز هم مسئله تعیین حقوق حداقل به مضحکهای تکراری و ملالآور تبدل شده است. در شرایطی که خط فقر برای یک خانوار ایرانی ساکن شهرهای بزرگ، باید حداقل ۱۲ میلیون تومان باشد و حتی تشکیلات وابسته و حکومتی، چون خانه کارگر از ۸ تا ۹ میلیون سخن میگوید، از پذیرش هزینهی سبد خانوار برآورد شدهی هشت میلیون و دویست هزار تومانی سر باز زد و حتی به نالهها و ضجّههای نمایندگان تشکلهای مورد قبول و وابسته هم توجهی نکرد.
اکنون فقدان تشکیلات درون واحدهای کار و تشکیلات منطقهای و سراسری کارگران با شدتی بیشتر از پیش، خود را نمایان ساخته و مبارزهی خستگی ناپذیری را برای ایجاد آنها را میطلبد.
بدون چنین تشکیلات منسجم و سراسری، تاثیرات حضور و مبارزهی کارگران خیلی چشمگیر نبوده و نتایج کار، حداقلی، بیپشتوانه و شکننده خواهد بود.
در شرایط موجود، ایجاد یک شورای همکاری میان بخشهای مختلف کارگران، کارمندان و مزدبگیران، معلمان، بازنشستگان، زنان، دانشجویان و بیکاران، بیش از پیش ضرورت دارد. این امر نه وظیفهای در میان وظائف دیگر، بلکه حلقه اصلی کار سازماندهی در جامعه و در بین کارگران و زحمتکشان است. بدون هماهنگی و رفتن به سوی ایجادِ نهادهای همکاری و سراسری برای هدایت مشترک جنبشهای مطالباتی، قدرت این حرکات شجاعانه و پیگیر اعتراضی – مطالباتی به هدر میرود و راه برای سرکوب آنها هموارتر میشود. تلاش برای همگرائی میان مبارزات پراکنده و گسترش همبستگی این مبارزات در سال پیشرو، ضرورتی فوری و حیاتی خواهد بود.
دومین بیانیه که سیزده گروه مستقل صنفی و در صدر آنها اتحادیه آزاد کارگران ایران و انجمن صنفی کارگران برق و فلزکار کرمانشاه قرار دارند به تاریخ هشتم اردیبهشت ماه و طی ۱۴ بند به آگاهی عموم رسیده است.
در بخشهایی از این بیانیه آمده است:
امسال ما کارگران و معلمان و بازنشستگان و همه حقوق بگیران زحمتکش در حالی به مناسبت اول ماه مه روز جهانی کارگر، کیفر خواست خود را در برابر ستمگران قرار میدهیم که مرگ و وحشت ناشی از ویروس کرونا و مصائب بی شمار و لاینحل اقتصادی و معیشتی و نبود کوچکترین روزنهای برای بهبود شرایط موجود سایه خود را بر بالای سر هست و نیست میلیونها انسان در سراسر کشور گسترانیده است.
در این بین آن چیزی که ما شاهد و ناظر آن هستیم نه تنها بی تفاوتی در برابر شرایط موجود، بلکه تلاش برای حفظ به هر قیمتی است.
در یک کلام، آن چیزی که امروز بر ما مردم ایران تحمیل شده است چیزی جز خیانت و تبدیل جامعهای بزرگ با دارا بودن خیره کنندهترین ثروتهای زیرزمینی و منابع انسانی به زمینی سوخته نیست.
به همین دلیل هم است که برای ما، اول ماه مه روز جهانی کارگر و روز معلم و دیگر روزهای تاریخی دیگر نمیتواند صرفا گرامیداشت چنین ایام ستودنی باشد.
از این رو، ما کارگران و تشکلهای صنفی و مدنی امضا کننده این قطعنامه خواستهای حداقلی خود را برای شکل دهی به جامعهای نوین و مبتنی بر تضمین پایه ایترین حقوق انسانی به شرح زیر اعلام میداریم:
۱- افزایش فوری حداقل حقوق کارگران، معلمان و دیگر مزدبگیران شاغل و بازنشسته به بالای ۱۲ میلیون تومان در ماه و پرداخت بیمه بیکاری به کارگران و جوانان آماده به کار به میزان حداقل مزد، دستمزد کارگران و دیگر مزدبگیران زحمتکش باید توسط خود آنان تعیین و نهاد دولتی- کارفرمایی “شورای عالی کار” باید منحل گردد.
۲- واکسیناسیون کرونا باید فوراً و به صورت رایگان و همگانی انجام گیرد. مراکز کاری از جمله کارخانهها و کارگاه ها، ادارات و سایر محیطها در دورههای افزایش شیوع بیماری تعطیل شده و حقوق این ایام و بیمه بیکاری به تمام کارگران و کارمندان پرداخت گردد. همچنین تمامی زندانیان میبایست تا پایان دوران بحران کرونا یا آزاد گردند و یا به مرخصی فرستاده شوند.
۳- پایان دادن به امنیتی کردن اعتراضات سیاسی، صنفی و مدنی، لغو مجازات اعدام و شلاق، لغو کلیه احکام صادره علیه فعالان کارگری، معلمان و دیگر جنبشهای آزادیخواه و برابری طلب و آزادی بی قید و شرط همه کارگران، معلمان و فعالان سیاسی و اجتماعی در بند.
۴- آزادی بی قید و شرط ایجاد تشکلهای مستقل، اعتصاب، اعتراض، راهپیمائی، تجمع، اندیشه و بیان، احزاب و مطبوعات.
۵- پرداخت فوری مطالبات معوق کارگران، بازنشستگان، معلمان و کارمندان بخش خصوصی و دولتی همراه با خسارت دیر کرد و تصویب قانونی برای جرم انگاری عدم پرداخت حقوق و مزایا.
۶- تامین امنیت شغلی و توقف اخراج سازیها، پایان دادن به هر نوع استخدام غیر مستقیم و غیر رسمی، برچیده شدن قراردادهای موقت و شرکتهای تامین نیروی انسانی و پیمانکاری، لغو قوانین مناطق آزاد تجاری و ویژه اقتصادی و عدم افزایش مبلغ بیمه کارگران ساختمانی.
۷- قطع دست دولت از صندوقهای بازنشستگی، سپردن اختیار صندوق سازمان تامین اجتماعی و دیگر صندوقهای بازنشستگی به هیات امنایی از نمایندههای منتخب اعضا، محاکمه غارتگران صندوقهای بازنشستگی و جبران خسارتهای وارده به اعضا، الغای فروش سهام شرکتهای تابعه تامین اجتماعی (شستا).
۸- غارت و چپاول منابع عمومی و تخریب محیط زیست توسط باندهای مافیایی وابسته به مراکز قدرت باید فورا متوقف شود. به کلیه طرحهای ضد محیط زیستی از جمله تخریب جنگل ها، کوه خواری، تجاوز به حریم دریا توسط ارگانهای نظامی و دولتی و هرگونه طرح غیر کارشناسی انتقال آب به فلات مرکزی که به بهانه تامین آب شرب، اما برای تامین آب مصرفی مورد نیاز کارخانجات فولادی متعلق به نهادهای قدرت و مافیای فولاد است باید فورا پایان داده شود.
۹- ممنوعیت کار کودکان و فراهم کردن امکانات زندگی و تحصیل رایگان با بالاترین استانداردهای آموزشی برای همه آنان فارغ از تعلق خانوادگی، جنسیت، قومیت و مذهب.
۱۰- استخدامهای غیر رسمی و پیمانی از قبیل حق التدریس در آموزش و پرورش و آموزش عالی کشور باید ممنوع و به استخدام رسمی تبدیل گردد، دانشگاهها و مدارس خصوصی و غیرانتفاعی برچیده شوند و آموزش و پرورش و آموزش عالی کشور مطابق با بالاترین استانداردهای جهانی تجهیز و سازماندهی گردند و تحصیل تا بالاترین مدارج آن رایگان باشد.
۱۱- قانون مشاغل سخت و زیان آور باید پرستاران را نیز در بر بگیرد و تمامی محیطهای کار با بالاترین استانداردهای ایمنی تجهیز گردند.
۱۲- برچیده شدن تمامی قوانین تبعیض آمیز نسبت به زنان، برابری کامل و بی قید و شرط حقوق زنان و مردان در تمامی عرصههای زندگی اجتماعی، اقتصادی، سیاسی، فرهنگی و خانوادگی.
۱۳- به رسمیت شناخته شدن حق شهروندی برای مهاجرین افغانستانی و دیگر مهاجران و منع هرگونه اعمال تبعیض آمیز علیه آنان.
۱۴- اول ماه مه روز جهانی کارگر باید تعطیل رسمی اعلام و هر گونه ممنوعیت و محدودیت برگزاری مراسم این روز ملغی شود.