اقتصاد۲۴- احزاب سیاسی به مثابه چرخدندههای مردمسالاری در نظامهای سیاسی معاصر به شمار میروند و نقش و کارکردهای فراوانی در فرآیند سامان یابی نظام سیاسی و چرخش قدرت ایفا میکنند. در این میان کادرسازی، تربیت و پرورش نیروهای نخبه و کمک به چرخش قدرت در نظام سیاسی کشور، یکی از مهمترین گامها در تقویت حزب گرایی و تشکل محور کردن فعالیتهای سیاسی است. در واقع، احزاب به عنوان مهمترین و اصلیترین کارگزاران عرصه سیاسی در نظامهای مردمسالار، نقش مهمی در سامان بخشی به فعالیتهای سیاسی و انتقال مسالمت آمیز قدرت دارند. بر این اساس، چنانکه که احزاب نقش خود را به درستی ایفا کنند، امکان کنشگری فردمحور در کشور به حداقل میرسد و شرایط برای نقش آفرینی افرادی با گرایشهای سیاسی مختلف و به ویژه نسل جوان و پیشرو باز میشود.
کشور ما هر چند از ابتدای انقلاب اسلامی بر مبنای مردمسالاری دینی شکل گرفته و با برگزاری انتخابات متعدد که در منطقه غرب آسیا رویکردی بی سابقه و کم نظیر است، توانسته تا حد زیادی چرخش قدرت را ساماندهی و اجرا کند، اما ضعف احزاب سیاسی در کادر سازی و البته وجود نوعی نگرش وراثتی در تصدی پستهای کلیدی، سبب شده است فرایند چرخش قدرت در ایران تا حدی معیوب باشد. در نتیجه شاهد بوده ایم که در سالهای گذشته فضای کمتری به ویژه برای نسل جوان و زنان جهت تصدی پستهای کلیدی ایجاد شده و این پستها همواره بین معدودی از نخبگان سیاسی شناخته شده و با سابقه دست به دست شده است. امری که بی شک آسیب زا است و لزوم تغییر ماهیت و کارکرد احزاب در ایران را نشان میدهد.
بیشتر بخوانید: کاهش احتمال توافق از ۹۵ درصد به ۵۰ درصد
یکی از آسیبهای جدی چرخش معیوب قدرت، ایجاد احساس ماندگاری و آسودگی خاطر در نخبگان سیاسی و عدم تمایل و تلاش آنها برای بهبود عملکردها و ارتقای کارایی خویش است؛ فردی که تصدی پستهای کلیدی را برای خود تضمین شده و حتمی میداند و مطمئن است چنانکه در یک پست قرار نگرفت، قطعا پست مناسبی دیگری به او داده خوهد شد، دیگر انگیزهای برای ارتقای توانمندیها و تعهدات شخصی و جلب نظر شهروندان ندارد و صرفا بیان برخی شعارهای فرینده و عوامانه و البته تقویت زد و بندهای سیاسی لازم را برای موفقیت خویش کافی میبیند.
از دیگر آثار خطرناک ماندگاری در قدرت و جابجا شدن افراد معدود در پستهای کلیدی، افزایش فساد در بین صاحبان قدرت و کاهش التزام آنها به اجرای وعدهها و وظایف خویش است. وجود اطمینان از تداوم تصدی پستها، هر گونه تعهد را از بین میبرد و راه را برای سوءاستفاده از جایگاه و موقعیت باز میکند.
بدین ترتیب، اختلال در عملکرد نظام حزبی و گردش قدرت در میان عده¬ای خاص، سبب به حاشیه راندن مردم به عنوان پایههای نظام مردمسالاری دینی و ناامیدی و دلسردی آنها از نظام سیاسی میشود. وقتی چهرههایی شناخته شده و تکراری، مرتبا از یک پست به پست دیگر منتقل میشوند و بعضاً در جایگاههایی قرار میگیرند که هیچ ارتباطی با تخصص و تجارب آنها ندارد، این پیام دلسرد کننده به مردم منتقل میشود که پستهای کلیدی نه بر مبنای شایسته سالاری و نخبه گرایی، بلکه تنها به صورت رفاقتی و بر مبنای رابطه توزیع میشود و تحصیلات و تلاشهای فردی نمیتواند سبب دستیابی افراد عادی به مناصب کلیدی شود. چنین دیدگاهی در نهایت مشارکت عمومی را کاهش می-دهد و موجب بی¬تفاوتی مردم نسبت به امور سیاسی، بی اعتمادی آنها و کاهش سرمایه اجتماعی می¬گردد.
یکی از استدلالهایی که همواره در برابر اعتراض به عدم چرخش نخبگان به ویژه حذف زنان و جوانان مطرح میشود، عدم آمادگی و تجربه این اقشار برای تصدی پستهای کلیدی است؛ هر چند به نظر میرسد این امر بهانهای بیش نیست و تنها پوششی برای انتصابهای فامیلی، حزبی و جناحی است، اما به هر ترتیب لازم است احزاب ایرانی خاک رخوت و بی عملی را از جامگان خود بزدایند و هر چه بیشتر بر وظایف و کارکردهای خویش به ویژه کادرسازی و تربیت نیروهای نخبه و متخصص جهت انجام امور مدیریتی تمرکز کنند و با معرفی کاندیداهای زبده و کارآمد، این بهانه را از شیفتگان قدرت و آنها که حاضر به ترک میزهای خود نیستند، بگیرند.
منبع: محمد مهدی مظاهری/ دیپلماسی ایرانی