تاریخ انتشار: ۱۳:۳۷ - ۰۴ مهر ۱۴۰۱
محمد فاضلي، استاد جامعه‌شناسي از چالش‌ها و مسائل حل‌نشده جامعه ايراني مي‌گويد

موانع اعتماد عمومي در ايران

چگونه مي‌توان اعتماد عمومي را ميان «مردم» از يك‌سو و «سياست‌گذاران» و «تصميم‌سازان» از سوي ديگر ارتقا داد؟ به نظر مي‌رسد پاسخگويي به اين پرسش اين روزها شاه‌كليد عبور از بسياري از بحران‌ها باشد.

موانع اعتماد عمومي در ايران

اقتصاد۲۴- در شرایطی که هرروز روایت‌های متفاوتی از جانب دو سوی ماجرا در خصوص بحران‌های موجود در جامعه شنیده می‌شود، یافتن راهکار‌هایی که از طریق آن بتوان این جهت‌گیری‌های متفاوت میان مردم و افکار عمومی را به هم نزدیک کرد، وظیفه جامعه‌شناسان، فعالان سیاسی، اهالی رسانه و در کل صاحب‌نظران حوزه‌های گوناگون است. محمد فاضلی یکی از چهره‌هایی است که طی سال‌های اخیر تلاش دامنه‌داری برای ارایه تفاسیر تازه از تحولات اجتماعی ایران صورت داده است، چهره‌ای که در زمان دولت سیزدهم با تنگ‌نظری‌های صورت‌گرفته از سوی این دولت نامش در لیست اساتید اخراجی دانشگاه شهید بهشتی ثبت شد، اما هرگز ارتباط تنگاتنش با جامعه ایرانی را قطع نکرد و بررسی تحولات را رها نکرد.

در این شماره در مسیر ارزیابی‌های تحلیلی در خصوص روز‌های پر ماجرای شهریور ۱۴۰۱ پای صحبت‌هایش نشستیم تا روایتی از رخداد‌های روز‌های اخیر به دست آوریم. فاضلی معتقد است یکی از دلایل بروز مشکلات اخیر، کاهش اعتماد عمومی میان مردم و تصمیم‌سازان است که باعث شده هیچ‌کدام توجهی به روایت‌های طرف مقابل نداشته باشد.

 تحولات اخير چه معنا و مفهومي دارد؟ چگونه مي‌توان حضور كنشگران مختلف مانند جوانان، دانشگاهيان و زنان را در تجمعات اخير تفسير كرد؟ جامعه ايراني در چه مسيري قرار گرفته است؟
پنج سال قبل مقاله‌اي با عنوان «جامعه نااميدان ناآرام» نوشتم كه سال گذشته در كتاب «ايران بر لبه تيغ» هم دوباره منتشر شد. آن‌جا چند فرضيه درباره جنبشي شدن و معترض بودن جامعه ايراني را شرح كردم. پنج سال گذشته و عوامل مندرج در آن فرضيه‌ها همه تقويت شده‌اند و هيچ‌كدام بهبود نيافته‌اند. اولين فرضيه اين است كه در ايران هيچ مساله مهمي حل نمي‌شود و مساله‌ها روي هم انباشته شده و ذهنيت شهروند را به خود مشغول مي‌كنند.


بیشتر بخوانید: عماد افروغ: نظام باید عذرخواهی می‌کرد/ نیرو‌های امنیتی مدارا کنند


همين مي‌شود كه وقتي رييس‌جمهور مي‌گويد به مساله مرگ مهسا اميني رسيدگي مي‌كنيم، كلي مساله حل‌نشده و پرونده بلاتكليف در ذهن افراد هست كه مانع اعتماد كردن مي‌شود. فرضيه دوم درباره چشم‌انداز آينده است. چند دهه تحريم، يك دهه رشد اقتصادي نزديك به صفر، چند دهه تورم دورقمي، مشاهده زوال دستگاه اداري و خيلي عوامل ديگر باعث نااميدي از آينده شده است.

افراد جايگاه خود را در آينده، نااميدكننده مي‌دانند و به عوامل و فرآيند منجر به پيدايش اين وضعيت معترضند. فرضيه سوم ناظر بر بي‌ثباتي است. وضعيت كشور چهار دهه در حالت غيرمعمولي بوده است. اين وضعيت اثرات بسيار ناخرسندكننده و آزاردهنده رواني و نوعي حس زندگي در تعليق خلق كرده است. همين زندگي در تعليق است كه فرار سرمايه تا مهاجرت را هم خلق كرده است. اين عواملي كه گفتم هر قدر جلوتر آمده‌ايم، زخم‌هاي كاري‌تري بر نسل‌هاي جوان‌تر زده است. بحران بيكاري تحصيلكردگان دهه 1370 و 1380 هم بود اما اين پديده براي نسل‌هاي جديد بدتر شده است.

اين نسل در حالي زندگي نااميدانه‌تري را تجربه مي‌كند كه به ابزارهاي پيشرفته براي ديدن وضعيت جهان و مقايسه كردن وضع خودش هم مجهز شده است. اين نسل به تصويري هر چند ناقص از امارات، چين، تركيه و ساير كشورهاي جهان هم دسترسي دارد. همه اينها نااميدي و ناآرامي را تشديد مي‌كند. اين تحولات را كنار تغييرات اجتماعي جامعه ايران بگذاريد. 

اما به نظر مي‌رسد سياست‌گذاران همپاي اين تحولات رشد نكرده‌اند و مقتضيات زمان را درك نكرده‌اند. موافقيد؟
ديروز در يك توييتي نوشتم كه اگر سعي كنيد لباس يك سالگي فردي را در 43 سالگي به تن او كنيد، نارضايتي و بدشكلي خلق مي‌كند. جامعه ايران 43 سال رشد كرده است. جمعيت از 36 به 85 ميليون رسيده، زنان تحصيلكرده شده‌اند و در بازار كار و نظام اجتماعي حضور فعال دارند. تحولات سبك زندگي، سليقه و شيوه‌هاي تفكر همه جامعه را هم لحاظ كنيد. نظام سياسي نمي‌تواند فقط به افزايش كمي دانشگاه‌ها و به قول سياستگذاران توليد علم افتخار كند اما اثرات اين وضعيت را نپذيرد. زناني كه وارد دانشگاه‌ها شدند و ذهن‌شان تغيير كرد، ديگر مانند گذشته فكر و رفتار نمي‌كنند.

جامعه‌اي كه تقريبا همه آن به اينترنت دسترسي دارد مثل گذشته زندگي نمي‌كند. اين جامعه 43 سال رشد كرده و نمي‌تواند قالب‌هاي يك سالگي‌اش را بپذيرد و حداقل خواستار گفت‌وگو كردن درباره آنهاست. همه اينها بدان معناست كه مساله مهسا اميني –  كه خودش به تنهايي هم بسيار تلخ و رنج‌آور است – علاوه بر اهميت خودش، نوعي سازوكار ماشه نيز بوده و هست.

جامعه نارضايتي‌هاي انباشته بسياري دارد و همان‌گونه كه قبلا نوشته‌ام جامعه ايراني شامل ميليون‌ها چيزباخته نااميد است. ميليون‌ها نفري كه هركدام در جريان تحولات جامعه ايران چيزي را باخته و از دست داده‌اند. گروهي سبك زندگي مطلوب، بخشي ديگر زندگي اقتصادي مناسب، گروهي آزادي سياسي و همين‌طور الي آخر، گروه‌هاي چيزباخته زيادي داريم. همين چيزباختگي است كه محور اتحاد و اتفاق گروه‌هاي مختلف براي مشاركت در اعتراض مي‌شود. اين نكته را هم مد نظر داشته باشيد كه بخش مهم معترضان به اين وضعيت به دليل محاسبه هزينه‌هاي اعتراض وارد ميدان عملي اعتراض نمي‌شوند والا شاهد اعتراضات بزرگ‌تري خواهيم بود.

در تجمعات اخير شعارهاي مختلفي طرح شده، اما زير پوست طرح شعارهايي چون «زن، زندگي و آزادي» در شرايطي كه كشور با مشكلات اقتصادي متعددي روبروست چه معنايي نهفته است؟
اكثريت جامعه ايراني از تجربه كردن صورت‌هاي مختلف خشونت رنجيده و خسته شده است. صورت‌هاي مختلفي از خشونت در ايران تجربه شده است و نفي سبك زندگي مطلوب زنان هم بخشي از اين خشونت است؛ خشونت اقتصادي كه بر اثر ناكارآمدي، فساد و وضع بد اقتصادي بالاخص در دهه اخير تحميل شده است؛ خشونت سياسي كه بر اثر چند دهه به بن‌بست رسيدن تلاش براي اصلاحات -بالاخص بعد از دوم خرداد 1376 – حاصل شده است؛ خشونت فرهنگي كه بر اثر سياست فرهنگي خاص متضاد با اشكالي از هنر و سبك زندگي پديد آمده است و اشكال ديگري از خشونت عليه محيط‌زيست، اقليت‌ها و اشكال ديگري كه اين‌جا فرصت برشمردن آنها نيست.

زن در شعاري كه به آن اشاره كرديد، وجه نمادين دارد و نشانگر نفرت از اين خشونت است. زن نماد مهرباني، لطافت، ضرورت حريم‌داري و البته زايا بودن و دوري از ستروني است. خشونت در اشكال مختلف جامعه را سترون مي‌كند و قرار گرفتن زن در اول اين شعار، نماد مقابله با اين سترون‌سازي از مسير خشونت است. يادمان باشد كه شعارها در فرآيندي اجتماعي خلق مي‌شوند و فقط زاييده ذهن يك يا چند نفر نيستند. هر شعاري هم زمينه اجتماعي و اقبال پيدا نمي‌كند. اگر شعاري عام مي‌شود و اقبال پيدا مي‌كند، يعني جامعه نوعي همذات‌پنداري با محتواي آن دارد. واقعيت اين است كه سال‌هاي «در برهه حساس» قرار داشتن، زندگي را بر جامعه تلخ كرده است.

آدمي نمي‌تواند هميشه در شرايط نامعمول زندگي كند. بحران فقط به شرطي كه در لحظات خاص و كوتاهي از زندگي به سراغ آدميان بيايد قابل تحمل است. زيستن در شرايط بحران دايمي كه «اين برهه حساس» را به گفتار دايمي و معمول سياستمداران تبديل كند، زندگي را بر افراد ناگوار مي‌كند. آن زيستن در تعليق مسبب خستگي است و اتفاقا اين‌بار جامعه ايراني به هسته آن چيزي كه مطالبه مي‌كند متوسل شده است. واژه زندگي در اين شعار، بازتاب خستگي از زيستن در شرايط نامعمول و غيرعادي است.

من تصور مي‌كنم بازتاب اين است كه انسان ايراني امروز مي‌گويد «من نمي‌خواهم دائم در وضعيت اين برهه حساس باشم، مي‌خواهم معمولي زندگي كنم و البته در دنيايي غيرخشونت‌آميز.» شما هم شايد شنيده باشيد كه جوانان وقتي به حدود سن 25 سالگي مي‌رسند، پدر و مادر يا اعضاي فاميل از آنها مي‌پرسند «نمي‌خواهي زن و زندگي داشته باشي؟» اين دوقلوي «زن و زندگي» استعاره‌اي از حيات هم هست، گذر از زندگي فردي به جمعي را هم نشان مي‌دهد، مشاركت اجتماعي در زندگي انساني را هم نشان مي‌دهد. كنار هم قرار گرفتن زن و زندگي در اين شعار خيلي معناي عميقي دارد كه توامان گذر از خشونت‌هاي چندبُعدي به زندگي عادي توام با لطافت را هم نشانه رفته است. ما در بيان كاركردهاي سياست به فضيلت سياست در مديريت خشونت هم اشاره مي‌كنيم.

سياست فضيلت‌مند قادر است مناقشات و مسائل را بدون خشونت حل كند و براي مثال فضيلت دموكراسي اين است كه انتقال قدرت را بدون خشونت انجام مي‌دهد. اين شعار با دو كلمه زن و زندگي، عرصه سياست در ايران را هدف قرار داده و انتظارش را بيان مي‌كند: «شهروند ايراني، سياستي مي‌خواهد كه زندگي بدون خشونت باثبات را تضمين كند.» اگر زن و زندگي در اين شعار، بيان مطالبات جامعه هستند، واژه آزادي هم بيان مطالبه است اما بيش از آن وجه روشي دارد.  

به عبارتي جامعه با اين شعار مي‌گويد روشي كه با آن مي‌توانم به مطالبه نهفته در دو واژه زن و زندگي برسم، آزادي است. آزادي در اين شعار توامان هدف و روش است. درست است كه در مقوله گشت ارشاد و حجاب، آزادي به آزادي از محدوديت گشت ارشاد و آزادي در انتخاب پوشش اشاره دارد، اما كليت دست يافتن به معاني نهفته در زن و زندگي را هم از طريق آزادي مي‌جويد. همين سبب مي‌شود كه شعار «زن، زندگي و آزادي» فراگير شود و انطباق زيادي با مطالبات جامعه در همه طبقات داشته باشد.

چگونه مي‌توان از منظر نظام طبقاتي تحولات اخير را تحليل كرد؟ آيا مي‌توان گفت طبقات محروم، متوسط و ساير طبقات هركدام مطالبه‌اي را در اعتراضات اخير جست‌وجو مي‌كنند، يا فقط يك طبقه متوسط پيگير مطالبات خود است؟
پاسخ‌هاي من به سوالات قبلي بايد جواب اين سوال شما را مشخص كند. جنبش اعتراضي كه اين روزها كف خيابان حضور دارد ابدا متعلق به يك طبقه خاص نيست. زنان نيمي از هر جامعه‌اي را شكل مي‌دهند و تحولاتي عظيمي در ذهنيت و سبك زندگي زنان همه طبقات اجتماعي رخ داده است. مطالبات مربوط به زندگي و نفي خشونت چندبعدي كه پيش‌تر درباره آن گفتم نيز در همه اقشار و طبقات اجتماعي وجود دارد، همين سبب اعتراضات مي‌شود. ممكن است برخي اقشار به دليل محاسبه سود و هزينه مشاركت در اعتراض، وارد ميدان نشوند، اما اين چيزي از ماهيت فراگير اعتراضات كم نمي‌كند. 

دولت و نظام سياسي، اخيرا برخوردهايي نظير اخراج اساتيد، ستاره‌دار كردن دانشجويان، ممنوع‌الكار كردن اهالي فرهنگ و هنر، افزايش گشت‌ ارشاد و ... انجام داده‌اند. آيا اين رفتارهاي افراطي در بروز اعتراضات نقش داشته است؟
اثرات همه اين‌گونه كنش‌هاي حاكميت يا بخش‌هاي مختلف آن را هم در چارچوب آنچه ابتدا با عنوان عوامل پيدايش جامعه «نااميدان ناآرام» گفتم، تحليل كنيد. اين‌گونه رفتارها هميشه بوده‌اند و در دوره‌هاي مختلف شدت و ضعف داشته‌اند. شرايط ساختاري بي‌ثبات‌كننده، ناآرام‌ساز و نااميدكننده به‌واسطه شرايطي كه ذيل سوال اول شما برشمردم هميشه وجود داشته است و آنچه در اين سوال مي‌پرسيد به آن شرايط اضافه شده است.

آن شرايط بنيادين مثل موسيقي متن يا زيرصداي هميشگي وجود داشته و دارند و رفتارهايي نظير ممنوع‌الكار كردن يا اخراج بدون ضابطه و نامشروع هم مثل اوج‌هايي گوشخراش به آن صداي هميشه موجود اضافه مي‌شوند. طبيعي است كه اثرات ناآرام‌ساز و نااميدكننده و خالق روحيه معترض را تقويت مي‌كنند. اين وضعيت بالاخص در دنيايي به‌شدت رسانه‌اي شده كه هر رخدادي پيامدهاي گسترده‌اي دارد، اثرات شديدتري به جا مي‌گذارد.

باز هم مانند دوره‌هاي قبل سياستگذاران موضوع اعتراضات را به مشاركت بيگانگان و دشمنان نسبت داده‌اند و از طريق قطع اينترنت تلاش كردند موضع را به زعم خود جمع كنند. اين راهبرد تا چه زماني پاسخگو است؟
من منكر اين نيستم كه كشورها و گروه‌هايي در خارج از ايران مايل هستند از شرايط ملتهب داخلي استفاده كنند و البته اين براي من مفروض دنياي سياست بين‌الملل است. سياستمدار ايراني هم دوست دارد از جنبش وال‌استريت يا هر جنبش اعتراضي ديگري در امريكا، اروپا يا كشورهاي منطقه به نفع خود استفاده كند. اين به معناي مشروع بودن خواسته‌هاي آنها نيست، بلكه به معناي واقعيت عرصه سياست است. اگر بخشي - كوچك يا بزرگ - از مردم امريكا به جنبش وال‌استريت پيوستند و سياستمداران جمهوري اسلامي هم از آنها حمايت كردند، آيا به اين معناست كه ايران نقشي در پيدايش اين جنبش داشته است؟ نه.

نگاه من به رابطه اعتراضات در ايران و حمايت‌هاي خارجي هم همين است. اپوزيسيون خارجي رسانه دارد و تلاش مي‌كند بر شرايط سياسي داخلي هم اثر بگذارد، قابل انكار هم نيست. رسانه‌هاي خارجي و شماري از جريانات سياسي خارج از كشور حمايت‌هاي مالي از سوي كشورهاي ديگر هم دارند، اما من معتقد نيستم كه اينها اثر تعيين‌كننده بر سياست داخلي و اعتراضات دارند، البته وقتي اعتراض پيش مي‌آيد، سعي مي‌كنند روي آنها سوار شوند.

سازوكار توليد اعتراض در ايران داخلي است. نارضايتي انباشته ناشي از مسائلي در همه عرصه‌هاي اقتصادي، فرهنگي، سياسي، اجتماعي، محيط‌زيستي و البته متاثر از برآوردي كه افراد از آينده دارند، علت اصلي اعتراضات است. اين را هم بيفزاييد كه شيوه مواجهه حكمراني با مسائل هم تعيين‌كننده است. برآورد مردم از ميزان شايستگي، توانايي و ظرفيت حكمرانان براي درمان كردن مسائلي كه با آنها مواجه هستند هم بر نارضايتي آنها اثر مي‌گذارد، زيرا اين ويژگي‌هاست كه تصوير آينده را مشخص مي‌كند. به عبارتي، جامعه مي‌بيند كه هم خيلي مساله دارد و هم مساله حل‌كن ندارد. اين وضعيت فشار زيادي بر جامعه وارد مي‌كند.

حضور نسل‌هاي دهه هشتادي در اعتراضات اخير برجسته است. آيا تفاوتي ميان مطالبات آنها و نسل‌هاي پيشين وجود دارد؟
من درباره اين گروه كار پژوهشي نكرده‌ام و درباره تفاوت‌هاي ايشان بايد از متخصصان مطالعات نسلي يا كساني كه درباره آنها تحقيق كرده‌اند سوال كنيد، ولي اين را مي‌دانم كه هر قدر زمان مي‌گذرد، بيگانگي گروه‌هاي سني جوان‌تر با انگاره‌هاي سياسي مطلوب حاكمان بيشتر مي‌شود. آنها روندهاي جامعه را هم درك مي‌كنند و در معرض آموخته‌هاي نسل‌هاي قبل هم هستند.

دنياي جديدي را تجربه مي‌كنند و نوعي پاك‌باختگي هم در آنها هست كه به‌شدت تحت‌تاثير عوامل اقتصادي نيز قرار دارد. بحران اقتصادي، تورم و روياهاي دست‌نيافتني به آنها نوعي بي‌پروايي بخشيده است. آنها محصول همه مسائل حل‌نشده جامعه ايران در 40 سال گذشته هستند كه متاسفانه در يك و نيم دهه گذشته تشديد هم شده است.

چشم‌انداز پيش روي تحولات اخير گشت ارشاد و مسائل مشابه را چگونه مي‌بينيد؟ چه راهي براي گذار از اين شرايط به سياستگذاران پيشنهاد مي‌كنيد؟
اگر بخواهم به سابقه مواجهه نظام سياسي با اين مساله خاص نگاه كنم خيلي نبايد چشم‌انداز اميدواركننده‌اي را مد نظر داشته باشم، اما وقتي به اين نگاه مي‌كنم كه نظام سياسي از كنار اجراي قانون ممنوعيت استفاده از ماهواره گذشته و در همين اواخر بالاخره زنان را به ورزشگاه‌ها راه داده است، مي‌شود اميدوارانه نگاه كرد. نيروي تغيير اجتماعي رخ‌داده نيز به اندازه‌اي زياد است كه مقاومت در برابر راه‌حل‌ها را دشوار مي‌كند.

پيشنهادي غير از حركت به سمت سازمان‌يافتگي سياسي از مسير اجازه دادن به تشكل‌ها براي نمايندگي كردن جامعه -  از جمله زنان -  ندارم. اين خيلي ساده و البته در همان حال دشوار و خلاف مشي گذشته نظام سياسي است. اما همان‌گونه كه گفتم جامعه‌اي را كه اكنون رشيد شده است، نمي‌توان جز در چارچوب نمايندگي دادن به اقشار مختلف آن به شكل مسالمت‌آميز و مناسب براي توسعه اداره كرد.

منبع: روزنامه اعتماد
ارسال نظر
قوانین ارسال نظر
لطفا از نوشتن با حروف لاتین (فینگلیش) خودداری نمایید.
از ارسال دیدگاه های نا مرتبط با متن خبر، تکرار نظر دیگران، توهین به سایر کاربران و ارسال متن های طولانی خودداری نمایید.
لطفا نظرات بدون بی احترامی، افترا و توهین به مسئولان، اقلیت ها، قومیت ها و ... باشد و به طور کلی مغایرتی با اصول اخلاقی و قوانین کشور نداشته باشد.
در غیر این صورت، «اقتصاد24» مطلب مورد نظر را رد یا بنا به تشخیص خود با ممیزی منتشر خواهد کرد.
خواندنی‌ها
خودرو
فناوری
آخرین اخبار

بهترین دلیل برای نوشیدن آب کافی در طول روز

پدر علم اقتصاد ایران کیست؟

این ویتامین سبب کاهش کلسترول می‌شود

۸ عادت میلیاردرهای موفق جهان کدامند؟/ این عادت‌ها می‌تواند به موفقیت‌تان کمک کنند

واکنش دولت به توهین یک فرماندار به خبرنگاران

عکس/ استوری مدافع استقلال برای قلعه نویی

ادعای جدید چهره نزدیک به سعید جلیلی درباره فیلترینگ

پوتین: به آزمایش موشک‌های بالستیک مافوق صوت ادامه خواهیم داد

زاینده‌رود از امشب بازگشایی می شود

روسیه: قطعنامه ضدایرانی در شورای حکام، هدیه بایدن به ترامپ است

انتقام قتل برادر در هلیلان

پرونده بازگشت عادل فردوسی‌پور به صدا و سیما بسته شد

وضعیت آب و هوای تهران طی روز‌های آینده

تخلیه برخی مدارس اصفهان به‌دلیل فرونشست

عکس/اولین واکنش به دیدار پزشکیان با مولوی عبدالحمید

آیت‌الله سید علی سیستانی کیست؟

افزایش تولید هیچ ارتباطی به حوزه وکالت ندارد/ قانون تسهیل باید از مسیر قانونی خود اصلاح شود

قانون تسهیل لطمات جبران‌ناپذیری بر پیکره نهاد وکالت زد/ حرفه وکالت را باید به جایگاه اصلی خود رساند

عکس/آقای ‎عراقچی، قرار نیست مملکت را نجات بدهید؟

پیش بینی قیمت سکه و طلا فردا ۳ آ‌ذر ۱۴۰۳/ دو شوک جدید به بازار طلا

پیش بینی بورس فردا شنبه ۳ آذر ۱۴۰۳

ماسکرانو سرمربی مسی شد

قتل هولناک در پارک قیطریه تهران

کنایه محسن رضایی به اروپایی‌ها بعد از صدور قطعنامه علیه ایران

سید محمود علوی دستیار ویژه رییس‌جمهور کیست؟

ورثه منتظر واریزی سود سهام عدالت باشند

این نقطه آلوده‌ترین جای ایران شد

پیش بینی قیمت دلار فردا ۳ آذر ۱۴۰۳/ سیگنال جدید برای دلار؛ تتر صعودی شد

معنای قطعنامه جدید آژانس بین‌المللی انرژی هسته‌ای چیست؟

وزیر خارجه عراق: تهدید‌های آشکاری از سوی رژیم صهیونیستی علیه عراق وجود دارد

اجرای همسان سازیِ ۴۰ درصدی برای همه بازنشستگان از آذرماه

توییت مهم پزشکیان بعد از سفر به سیستان و بلوچستان

پایان زودهنگام رویای بیرانوند و رفقا در تبریز

حمله موشکی حزب‌الله به پایگاه حیفا

ذاکر: افزایش قیمت بنزین سوپر شاید مقدمه‌ای بر بالا رفتن نرخ بنزین باشد

امام جمعه قم: حرمت قم نسبت به شهرهای دیگر چند برابر است

علم الهدی بالاخره پس از ۳ سال دولت رئیسی نگران گرانی ها شد

عکس/ عملکرد پرسپولیس و استقلال در ۱۰ دوره اخیر جام حذفی

مشخصات هواپیمای هشدار زودهنگام A-۵۰

مسعود جمعه مهاجم کنیایی و جدید استقلال کیست؟

لطفعلی خان زند کیست و چگونه به سلطنت رسید؟

کریمخان زند کیست و دوران سلطنتش چگونه گذشت؟

عکس / استوری بازیکنان تیم ملی برای تولد امیر قلعه نویی

اینفوگرافی/ مقایسه نرخ عوارض آزادراهی در ایران با سایر کشورها

اینفوگرافی/ فهرست پنجاه خوراک برتر جهان با گوشت گوسفندی!

مصرف مالیات برای توسعه با نظارت و انتخاب مستقیم مؤدیان

دلیل سفر کوتاه پزشکیان به سیستان‌وبلوچستان چه بود؟

توضیحات وزیر صمت درباره افزایش قیمت خودرو

همتی: دولت مصمم به اجرای اصلاحات اساسی است

عکس/ استوری آناهیتا همتی درباره آلودگی هوای تهران