اقتصاد۲۴ - چیزی حدود چهار سال پیش خبر آمد که وزارت کشاورزی بنا دارد برای مهار بیابانزایی در خوزستان، ۱۴ هزار هکتار نهال در این استان بکارد. دولت برای اجرای این طرح تصمیم گرفت در کانون ریزگردها کانال هویزه را احداث کند و سر این موضوع اختلافات فراوانی بین کارشناسان منابع آب و محیط زیست ایجاد شد. مشکل به همینجا ختم نشد و دولت بنا داشت در زمینهای تشنه خوزستان درختان غیربومی از جمله کهور آمریکایی بکارد که به عقیده کارشناسان این گونه نهتنها بهعنوان گونه مهاجم به شمار میآمد که میزان مصرف آب آن بسیار بالا بود و میتوانست بحران آب در خوزستان را تشدید کند و البته کاشت درخت، قرار بود در زمینهای مردم انجام شود و کشاورزان و اهالی منطقه تهدید شده بودند که در صورت ازبینرفتن درختان با آنها برخورد میشود، در نتیجه اهالی منطقه با بهانههایی مانند نبود آب و چرای دام تلاش میکردند مانع از درختکاری اجباری در زمینهایشان شوند. این فقط یک نمونه تجربه جنگلکاری بدون پشتوانه مطالعاتی مناسب است و سالهاست اخبار مختلفی در این زمینه اعلام میشود. در آذر سال ۹۸ سازمان جنگلها، مراتع و آبخیزداری اعلام کرد کاشت ۱۴ میلیون نهال را در ۳۱ استان کشور شروع کردهاند یا در فروردین ۹۷ سازمان منابع طبیعی از کاشت هزارو ۱۰۰ هکتار جنگل در جنوب استان بوشهر خبر داد و در هفتم مرداد ۹۴ اداره کل منابع طبیعی و آبخیزداری سمنان از ۴۵۰ هکتار جنگلکاری در مهدیشهر و دامغان گفت و.... اما نتیجه این همه طرحهای پرهزینه چه شد؟
براساس اعلام سازمان منابع طبیعی و آبخیزداری کشور در پنجم تیر ۱۴۰۱ مساحت استانهای بیابانی ایران ۶۶ درصد افزایش داشته و شمار استانهای بیابانی کشور از ابتدای برنامه چشمانداز ۲۰ ساله از ۱۴ استان به ۲۱ استان رسیده و در واقع تنها ۱۰ استان ایران هنوز بیابانی نشده است! همچنین جنگلهای زاگرس که حدود ۴۰ درصد جنگلهای ایران را تشکیل میدهند در وضعیت نامساعدی به سر میبرند و براساس آمار همین سازمان حدود یکسوم این جنگلها خشکیدهاند! با این حال دوباره وزارت کشاورزی از طرح پرهزینه دیگری صحبت میکند که بنا دارد براساس آن یک میلیارد نهال در کشور بکارد! طرحی که کارشناسان سرنوشت آن را مشابه سایر طرحهای جنگلکاری میدانند؛ هزینهتراشی و گسترش بیابانها در ایران!
چندی پیش مراسمی با حضور دستگاههای مختلف دولت و با عنوان پویش ایران سرسبز، ایران قوی و یک نهضت جهادی برگزار شد. در این برنامه طرحی هم معرفی شد با عنوان «طرح نهضت جهادی تولید و کاشت یک میلیارد اصله نهال» که بهواسطه آن قرار است طی چهار سال یک میلیارد درخت در کشور کاشته شود. طبق گفتهها این طرح با ۳۰ میلیون اصله نهال شروع خواهد شد و تا سال آینده به ۲۵۰ میلیون اصله نهال خواهد رسید.
یکم بهمن نیز سیدجواد ساداتینژاد، وزیر جهاد کشاورزی، رسما کمیته علمی ستاد مردمی کاشت یک میلیارد درخت را به دبیری رئیس مؤسسه تحقیقات جنگلها و مراتع کشور تشکیل داده است. او تاکید کرده که این طرح متناسب با شرایط و بستر اقلیمی و مکانیابی درست انجام شود و وعده داده که استفاده از ظرفیتهای مردمی موجب میشود در اجرای این طرح، موفق عمل کنیم. کمی بعد رئیس سازمان منابع طبیعی و آبخیزداری کشور جزئیات بیشتری از این طرح را ارائه کرد. او درباره گونههای در نظر گرفته شده برای کاشت در این مناطق گفته: «گونههای در نظر گرفته شده برای تولید و کاشت، گونههای بومی مناسب برای پنج منطقه رویشی موجود در کشور است. برای زراعت چوب نیز گونههای مناسب برای زراعت چوب تولید میشوند. همچنین براساس آمایشهای انجامشده در هر هکتار از مناطق رویشی مختلف کشور حدود ۴۰۰ اصله نهال میتوان کاشت و یک میلیارد اصله نهال به ۲.۵ میلیون هکتار عرصه نیاز دارد».
به گفته او براساس مطالعات انجامشده طی سالهای گذشته تاجپوشش حدود شش میلیون هکتار از عرصه منابع طبیعی کمتر از ۱۰ درصد است؛ بنابراین از این عرصهها میتوان برای نهالکاری و افزایش عرصههای جنگلی بهره برد. البته او افزوده: «پس از بررسی مسائل مختلف کشور مانند کمبود آب دریافتیم که در حال حاضر فقط سه میلیون هکتار از عرصههای منابع طبیعی قابلیت تولید و کاشت نهال را دارند».
رئیس سازمان منابع طبیعی و آبخیزداری کشور مثالهایی هم از این عرصهها آورده؛ اول اینکه احتمالا از حدود ۴۰ هزار روستا در کشور که در اطراف بخش قابل توجهی از آنها عرصههای منابع طبیعی وجود دارد، در قالب ایجاد پارکهای روستایی استفاده شود. یعنی به مردم نهال ارائه شود تا بکارند و فضای سبز ایجاد کنند. دوم اینکه، چون براساس ماده ۲۲ قانون هوای پاک باید به شهرداریهایی با ظرفیت بالای ۵۰ هزار جمعیت نهال ارائه دهیم، بخشی از کار را هم آنها پیش ببرند.
در این میان آنچه بیش از همه بر آن تأکید داشته صداقت با مردم در اجرای طرح است.
از زمان مطرحشدن این طرح انتقادهای بسیاری از سوی متخصصان مختلف بر آن وارد شده؛ برخی آن را قابل اجرا نمیدانند و معتقدند تنها یک آرزو و خواست قلبی است و بعضی دیگر اساسا آن را حتی در صورت اجرا، بیفایده میخوانند.
فاطمه سفیدکن، استاد مؤسسه پژوهشی سازمان جنگلها و مراتع، در پاسخ به این سؤال «شرق» که آیا امکان تأمین یک میلیارد نهال و اجراشدن طرح جهاد کشاورزی وجود دارد یا خیر؟ توضیح میدهد: برای توسعه جنگل چند پارامتر مهم را باید مدنظر داشته باشیم؛ اول اینکه توسعه جنگل کجا اتفاق بیفتد؟ در واقع کجا پتانسیل این را دارد که به صورت طبیعی با بارندگیهایی که وجود دارد به جنگل تبدیل شود، چون نمیتوان این درختها را مرتب آبیاری کرد. دوم اینکه برای هرکدام از این مناطق دارای پتانسیل کدام گونههای درختی مناسب و سازگار است؟ در واقع جنگلکاری که در استان گیلان میکنیم با آنچه در چهارمحال و بختیاری یا اصفهان انجام میشود، متفاوت هستند؛ بنابراین باید گونههای مخصوص منطقه معرفی شوند.
نکته سوم تأمین نهال به اندازه کافی است؛ یعنی برای گونه مورد نظر باید بتوان به اندازه کافی نهال در داخل تولید کرد، چراکه واردات نهال اصلا درست نیست و بسیار غیرعلمی است. باید با گونههای بومی جنگلسازی کنیم. وقتی حرف از یک میلیارد درخت است، یعنی باید از پیش یک میلیارد نهال را از بذر مناسب تولید کرده باشیم. نمیتوانیم یک گونه درختی که در چهارمحال و بختیاری وجود دارد، در خراسان هم هست یکی فرض کنیم و بذر را از خراسان بگیریم به چهارومحال بختیاری ببریم برای کاشت، این امکانناپذیر است. باید دقیقا از محلی که گیاه سازگار شده نهال قوی تولید شود. بعد از کاشت هم گیاه تا چند سال زیر نظر باشد تا بتواند به درخت تبدیل شود.
به گفته او برای بررسی این شاخصها مدتها پیش کارگروهی در مؤسسه تحقیقات جنگلها و مراتع کشور تشکیل شد با نام کارگروه احیا و توسعه جنگل که چند هزار نفر ساعت کار کارشناسی بهواسطه آن انجام شد و تجربه بسیاری از کشورها از جمله چین، هند، کشورهای غربی یا ترکیه که کار جنگلکاری کردهاند، مورد بررسی قرار گرفت، اما برنامه تقریبا به انتها رسیده بود که مدیریت مجموعه عوض شد و کار به انتها نرسید.
سفیدکن معتقد است با وجود تمام این تحقیقات تجربه سالهای قبل نشان داده که اصول علمی و نتایج تحقیقات چندان در امور اجرائی به کار گرفته نمیشود و شاید دلیل عدم موفقیت بسیاری از پروژههای پرهزینه اجرائی نیز همین باشد. او میگوید: «معمولا ارائه یک آمار و ظاهرسازی برای اینکه بگویند ما کاری را پیش بردیم، اولویت بیشتری دارد از اینکه کاری اساسی انجام شود. آمارهای جنگلکاری در ۵۰ سال گذشته را نگاه کنید. اگر ارقام را با هم جمع بزنیم الان باید کل کشور جنگل شده باشد، ولی در عمل اصلا این اتفاق نیفتاده است».
به باور او به اندازه کافی تحقیق شده و اگر از نتایج تحقیقات به صورت علمی استفاده شود امکان توسعه جنگل فقط در حد محدود وجود دارد، چراکه اقلیم ایران اجازه اینکه هرچقدر دلمان بخواهد و همهجا را درخت بکاریم، نمیدهد؛ بنابراین اگر برنامههای اجرائی طبق اصول پیش نرود و به تحقیقات توجهی نشود، فقط هزینه هدررفته و کار اضافه برای بخشهای دیگر ایجاد شده است.
آیا توان تولید یک میلیارد نهال در ایران وجود دارد؟ موسی صادقی، یکی از مدیران مؤسسه تحقیقات جنگلها و مراتع کشور، در این زمینه توضیح میدهد: «۱۲۶ نهالستان در سراسر کشور وجود دارد، در اقلیمهای مختلف و مناطق رویشی سهگانه ایران شامل هیرکانی، ایران_تورانی، صحار_اسندی. کارشناسان توانمندی هم در این زمینه مشغول به کار هستند بنابراین با استفاده از منابع آب سبز میشود این میزان نهال را برای کاشت آماده کرد».
منظور او از آب سبز همان رطوبت خاک در مناطق غیراشباع است؛ آب باران بعد از نفوذ در خاک و قبل از اینکه به منطقه اشباع برسد آب سبز را تشکیل میدهد و کشاورزی دیم عمدتا از آب سبز تغذیه میکند.
محمد درویش، کارشناس منابع آب و محیط زیست، قویا معتقد است این طرح راه به جایی نخواهد برد.
او با اشاره به سابقه شکست طرحهای مشابه به «شرق» توضیح میدهد: درختکاری اتفاق میافتد، از مردم هم استفاده میکنند و نمایش هم میدهند و فیلمش را هم میگیرند، اما بعد از کاشت هیچ مدیریت و نظارتی روی آن نیست. سازمان مراتع و جنگلها و منابع طبیعی تنها ۱۰ هکتار از اراضی بازپروری و درختکاریشده را نشان بدهد. فقط ۱۰ هکتار! نمیتواند...، چون همه این طرحها با شکست مواجه شده است.
او میافزاید: اگر برنامههای چند دهه اخیر در زمینه درختکاری و بذرپاشی را مرور کنیم، درمییابیم که اگر بذرهای کاشتهشده سبز شده و مانده بودند، اکنون باید بیش از دو میلیارد نهال جدید در کشور داشته باشیم، اما نه تنها این میزان نهال نداریم که ۳۰ درصد زاگرس را هم از دست دادهایم و رویشگاه هیرکانی هم به کمتر از ۱.۶ میلیون هکتار کاهش یافته، زیرا آنچه مهمتر از کاشت درخت است، درختداری است که در کشور ما هیچ تمهیدی برایش وجود ندارد. اینکه ما در منطقهای بدون جلب نظر جامعه محلی درخت بکاریم و فردا روز محلیها دامشان را با همانها سیر کنند یا روی آن کشاورزی کنند یا حتی سازمانهای دیگر در میان آن جاده بکشند و تغییر کاربری بدهند چه فایدهای دارد؟
درویش تأکید میکند که علت اصلی شکست طرحهای درختکاری در ایران این است که سازمان متولی این کار قدرتش را ندارد که دستکم ۱۰ سال منطقه درختکاری و بذرپاشیشده را به کمک جامعه محلی قرق کند و تا زمانی هم که نتواند قرق کند این طرحها عملا با شکست روبهرو خواهد شد و تا زمانی که آنها نتوانند با جامعه محلی تعامل کنند و برایشان معیشت جایگزین معرفی کنند و آنان را همراه کنند خبری از موفقیت نیست.
این کارشناس در ادامه تأکید میکند که معمولا طرحهایی مشابه کاشت یک میلیون درخت، با شائبه پروژههای فسادآمیز همراه بودهاند. او توضیح میدهد: «یک نفر در حضور رئیسجمهور با شور و هیجان درباره ازدستدادن جنگلها و درختها میگوید و ایشان هم میگوید بروید یک میلیارد درخت بکارید! مجری با اینکه میداند که امکان اجرا ندارد، اما اهمیت نمیدهد، چون میداند برای آن یک میلیارد نهال بودجه زیادی به سازمانش سرازیر میشود و میتواند اموراتش را بگذراند. همه این جریان شائبه فساد دارد، زیرا باید تکلیف بذرپاشیهای قبلی روشن و شفاف شود».
او ادامه میدهد: اول باید آسیبشناسی شود که چرا پروژههای درختکاری قبلی همه با شکست مواجه شده؟ چون این همان ماجرایی است که سبب بحران امروز شده است. من متأسفم برای افرادی که تن به چنین نمایشهایی میدهند بدون اینکه آسیبشناسی کنند و صادقانه بگویند الزام کاشت یک میلیارد درخت این است که دولت توان قرق منطقه یک میلیارد هکتاری مورد نیاز را داشته باشد. دولت حتی طرح قبلی یعنی طرح تنفس در جنگلهای هیرکانی را که طرح ارزشمندی هم بوده، اجرا نکرده و ۸۰ میلیارد تومان بودجه آن را نداده و حالا این طرح در مرحله شکست و نابودی است. این بار هم عدم تخصیص بودجه و اینکه نتوانند معیشتی را برای محلیها جایگزین کنند باعث شد چوب بیشتری قاچاق شود.