اقتصاد۲۴-طبقه بازگوکننده معنای رابطه اجتماعی است. بر اساس این رابطه است که یک طبقه قادر است با اعمال قدرت و اقتدار خود، قوانیناش را بر دیگری تحمیل و نه فقط زیست آن طبقه بلکه اقلیم و محیطزیست را هم دگرگون کند. نوسازی محلات قدیمی، ساخت پاساژها و مجموعههای بزرگ تجاری و بنابراین افزایش قیمت مسکن و زمین در این مناطق از جمله تحمیلات طبقاتی است که طی دهههای گذشته و با نام «نوسازی» و «ایجاد امکانات شهری» در مناطق محروم شهرهای بزرگ اعمال شد.
در این روند بود که ساکنان خانههای فرسوده و «کلنگی» توسط شرکتهای موسوم به «تسهیلگری» قانع شدند تا بفروشند و بروند. بروند تا محلهای نو ساخته شود که در آن نه به بافت اجتماعی توجهی شد و نه به بافت کالبدی. برجهای سربه فلک کشیده در کوچههای تنگ، همسایههای تازه و بیگانه از هم که که کوچکترین ارتباط اجتماعی با هم ندارند و واحدهای آپارتمانی کوچک و کمنوری که هر یک به مدد رانت شهری و اعمال نفوذ در اینجا و آنجا پروانه ساخت گرفتند. این مسئله نه فقط درون شهرهای کلان بلکه به شکل دیگری در شهرهای به اصطلاح خوش آب و هوا و ییلاقی نیز بروز کرد.
تبلیغات مرسوم برای یک شهر یا یک منطقه ییلاقی همواره تلاش میکند با بزرگنمای و بیان شباهتهای دو منطقه، ذهن مخاطب را دستکاری کند تا به اهداف مطلوب خود برسد. صنعت روابط عمومی و تبلیغات پر است از چنین شباهتسازیهای کاذب. برای مثال یکی از این نمونهها شهرستان ماسال در استان گیلان است.
جستجویی کوتاه در فضای مجازی حاکی از بیان شباهت این شهر با کشور سوئیس است. «اینجا سوئیس ایران است، پاتوق طبیعتگردهای سلفیباز»، «رزرو کلبه سوئیسیهای شهر ماسال»، «طبیعت سوئیس را در دل ایران تجربه کنید» و…، اما آن چه برای تورهای مسافربری و بنگاههای املاک و زمین بهسان خوان گستردهای است که میتوانند با آن سود بیشتری ببرند، برای مردم بومی و ساکنان قدیمی این شهر چیز معنای دیگری دارد.
بیشتر بخوانید: راهکارهای فانتزی برای بحرانها زیست محیطی
در گفتوگوی کوتاهی با بسیاری از شهروندان این شهر متوجه شدم مردمِ ماسال از این که به شهرشان عنوانِ «سوئیس ایران» را میدهند چندان راضی نیستند. به گفته آنها این عنوان و ایجاد جذابیت توریستی روزافزون برای شهر آنها موجب افزایش چشمگیر قیمت مسکن و زمین شده است و فرزندان آنها که ازدواج کرده و تشکیل خانواده جدیدی را میدهند قادر به تهیه یک سقف برای سرپناه خود نیستند.
کسانی که پدران و مادران و چند نسل گذشته آنها در این شهرستان کوچک استان گیلان زندگی و کار کردهاند امروز قادر به تهیه یک اتاق کوچک برای زندگی در این «سوئیس کوچک» نیستند و مجبورند شهر و دیار خود را ترک کرده و به روستاها و شهرهای کوچکتر مهاجرت کنند.
تبلیغات بورژوازی مستغلات و فرهنگ مصرفی شهرنشینان موجب شده ساکنان و صاحبان اصلی ماسال از شهر و دیارشان طرد شوند و شهر به دست سوداگرانی بیفتد که نه نگران آینده زیستمحیطی آن هستند و نه بافت اجتماعی شهر برایشان چندان اهمیتی دارد. از این منظر است رابطه میان «طبقه» و «محیطزیست» شکل نوینی به خود میگیرد: طردِ بومیان و اعیانیسازی (Gentrification) شهرهای ییلاقی.