
اقتصاد۲۴- هدی کاشانیان: محمود اول سلجوقی یکی از پادشاهان سلسله سلجوقیان بود که در دورهای پرفراز و نشیب به قدرت رسید و نقش مهمی در تاریخ این سلسله ایفا کرد. محمود اول، که گاه به نام غیاثالدین محمود نیز شناخته میشود، در سده ششم هجری قمری به سلطنت رسید. این دوره از تاریخ سلجوقیان با چالشهای داخلی و خارجی فراوانی همراه بود، از جمله اختلافات درونخاندانی و فشارهای سیاسی و نظامی از سوی دولتهای همسایه.
محمود اول فرزند ملکشاه سلجوقی و ترکان خاتون بود. مادرش ترکان خاتون همسر اول ملکشاه و شاهدختی از سلسله قراخانیان بود. وی زن بسیار زیرک و سیاستمداری بود و در امور سیاسی و نظامی مملکت دخالت کاملاً مستقیم داشت. تاجایی که برای ولیعهدی محمود اول دستور قتل خواجه نظام الملک توسی، وزیر ملکشاه را صادر کرد. محمود اول بیشتر اوقات را در اصفهان و گاهی در بغداد بسر میبرد، وی داماد سلطان سنجر بود و دختر آن پادشاه مشهور سلجوقی بنام ماه ملک یا مهملک خاتون زوجه او بود که در سن ۱۷ سالگی درگذشت.
درباره فرزندان محمود اول نیز اطلاعات کاملی در دست نیست، اما بر اساس سنتهای سلطنتی سلجوقیان، فرزندان او احتمالاً درگیر رقابتهای درونخاندانی برای جانشینی بودهاند. این رقابتها از ویژگیهای بارز خاندان سلجوقی پس از مرگ ملکشاه بزرگ بود و پس از مرگ محمود نیز همچنان ادامه داشت. یکی از فرزندان معروف او، داود بن محمود، در برخی منابع تاریخی ذکر شده است. او پس از مرگ محمود، بهعنوان یکی از مدعیان سلطنت مطرح شد، اما به دلیل رقابتهای داخلی و فشارهای سیاسی نتوانست قدرت قابل توجهی به دست آورد.
در سال ۵۱۱ هجری قمری، ملکشاه به جهت جلوگیری از مناقشات پس از مرگش، در هنگام حیات احمد را به ولیعهدی انتخاب کرد، اما پس از یک سال احمد فوت کرد و برکیارق بهعنوان فرزند ارشد ولیعهد شد و خواجه نظامالملک از وی حمایت کرد. پس از مرگ نظامالملک، ملکشاه با تحریک وزیر ابوالغنائم و ترکان خاتون، برکیارق چهارده ساله را عزل و محمود خردسال را به ولیعهدی برگزید. پس از فوت پادشاه، ترکان خاتون مرگ او را تا مدتی مخفی نگاه داشت. وی با ترغیب امرای درباری و سران سپاه سلجوقی، از آنها برای پسرش بیعت گرفت و از خلیفه درخواست کرد که بنام فرزند خردسالش خطبه خوانده و او را به رسمیت بشناسد. محمود پسر وی در آن زمان چهار سال و نیم بیشتر نداشت؛ لذا خلیفه بنام وی خطبه خوانده و او را به ناصرالدنیا و الدین ملقب کرد.
پس از درگذشت محمد بن ملکشاه، محمود اول بهعنوان جانشین پدرش بر تخت نشست. وی در شرایطی به سلطنت رسید که سلجوقیان پس از مرگ ملکشاه بزرگ وارد دورهای از تضعیف و رقابت داخلی شدند. اختلافات بین اعضای خاندان سلجوقی بر سر قدرت باعث شده بود تا حکومتی که زمانی بر مناطق وسیعی از خاورمیانه و آسیای مرکزی حکومت میکرد، به چندین بخش تجزیه شود. اما این جانشینی با مخالفت برادرانش روبهرو شد و رقابتهای درونی میان شاهزادگان سلجوقی باعث شد محمود سالهای ابتدایی سلطنت خود را درگیر جنگهای داخلی باشد.
یکی از مهمترین چالشهای محمود، مقابله با شورشها و تلاش برای حفظ یکپارچگی قلمرو بود. در این زمان، حکومت سلجوقیان از نظر سیاسی و نظامی ضعیف شده بود و تعدادی از فرمانداران محلی نیز به دنبال استقلال بودند. محمود تلاش کرد با اعمال سیاستهای هوشمندانه و همچنین استفاده از نیروی نظامی، کنترل خود را بر مناطق کلیدی گسترش دهد.
او برای تقویت جایگاه خود، از حمایت علما و مشروعیت دینی استفاده کرد. در این دوره، نزدیکی به نهادهای دینی و تلاش برای جلب حمایت آنها یکی از ابزارهای اصلی پادشاهان سلجوقی برای کنترل اوضاع بود.
علاوه بر مشکلات داخلی، محمود اول با تهدیدهای خارجی نیز روبهرو بود. از یک سو، صلیبیون در غرب منطقه شام و آسیای صغیر قدرت گرفته بودند و از سوی دیگر، قدرتهای محلی مانند اتابکان در عراق و آذربایجان به دنبال استقلال یا گسترش نفوذ خود بودند. یکی از اقدامات قابل توجه محمود، تلاش برای بازپسگیری مناطق تحت تصرف صلیبیون و تحکیم مرزهای شرقی قلمرو سلجوقیان بود. با این حال، موفقیت او در این زمینه محدود بود، چرا که منابع و نیروهای او بیشتر درگیر مسائل داخلی بودند.
محمود اول بهعنوان یک پادشاه سلجوقی، در تاریخنگاریهای مختلف بهعنوان فردی مدبر و جاهطلب شناخته شده است. او تلاش کرد با سیاستهای میانجیگرانه، از شدت گرفتن اختلافات درونی جلوگیری کند. با این حال، محدودیتهای اقتصادی و نظامی آن دوره باعث شد که نتواند دستاوردهای بزرگی مانند اجداد خود به دست آورد.
محمود اول در سال ۵۲۵ هجری قمری براثر بیماری آبله درگذشت. مرگ او باعث شد اختلافات بر سر جانشینی دوباره شدت بگیرد و قلمرو سلجوقیان وارد دورهای جدید از تزلزل شود، اما در نهایت برادرش برکیارق بر همه مسلط شد و تاج پادشاهی را بر سرگذاشت. هرچند محمود اول نتوانست قدرت و عظمت دوران ملکشاه را احیا کند، اما تلاشهایش برای حفظ ثبات و جلوگیری از فروپاشی کامل حکومت قابل تقدیر است.