اقتصاد۲۴- مرضیه نگهبان مروی: صمد طاهری متولد ۱۳۳۶ در آبادان، نویسندهٔ معاصر ایرانی در سبک رئالیسم است؛ وی در اوایل انقلاب اسلامی ایران تحصیل در رشتهٔ هنرهای نمایشی در دانشکده هنرهای دراماتیک تهران را نیمهکاره رها کرد. او که جزو نسل سوم داستاننویسان ایران است، نوشتن را از سال ۱۳۵۳ آغاز کرد، اما از سال ۱۳۵۸ و بهسبب آشنایی با ناصر زراعتی و با انتشار اولین داستان خود بهنام «گلبونا» در جُنگ فرهنگ نوین، بهطور جدی وارد عرصه داستاننویسی شد.
در آستانه برگزاری مراسم اختتامیه این دوره جایزه جلال گفتوگویی با صمد طاهری، از نامزدان نهایی جایزه و نویسنده مجموعه داستان کوتاه «آن پریزاد سبزپوش» داشتهایم که در ادامه میخوانید:
به عنوان کلام آغازین لطفاً بفرمایید چه چیزی یا چه کسی شما را به نوشتن داستان کوتاه ترغیب کرده است؟
نوشتن یک نوع علاقه شخصی است، مثل علاقه به فوتبال یا نواختن گیتار یا بازی شطرنج که در فردی به وجود میآید که معمولاً هم از دوران کودکی و نوجوانی این علایق در افراد شکل میگیرد. من از دوران نوجوانی تحتتأثیر برادر بزرگم و چند دوست و همکلاسی و یکی دو نفر از معلمهای دبیرستانم به کتابخوانی علاقهمند شدم و پس از خواندن کتابهای مختلف شعر و داستان از نویسندگان داخلی و خارجی به نوشتن علاقهمند شدم و شروع به نوشتن کردم. در سال ۵۸ وارد دانشکده هنرهای دراماتیک تهران شدم، تحتتأثیر جوّی که در آنجا بود و با توجه به رشته درسیام که نمایشنامهنویسی بود، به طور جدی نوشتن داستان و نمایشنامه را ادامه دادم. به تدریج تعدادی از داستانهایم در نشریات ادبی آن زمان چاپ شد و همین مسئله مرا به ادامه راه تشویق کرد. تا زمانی که نخستین کتابم «سنگ و سپر» مجموعهای از ۱۷ داستان کوتاه انتشار پیدا کرد.
آیا نویسنده یا کتاب خاصی هست که بر شیوه نوشتن شما تأثیر گذاشته باشد؟
در آغاز نویسندگان جنوبی مثل صادق چوبک و احمد محمود که فضای داستانهایشان در محیطی رخ میداد که برای من تا حدود زیادی آشنا بود و با آدمهای داستانهایشان هم احساس همدلی و هممحلی میکردم، بر من تأثیر زیادی گذاشتند و نخستین داستانهایی که در دوران جوانی نوشتم متأثر از آثار آنان بود. بعدها با خواندن آثار نویسندگان دیگر، دنیاهای جدیدی بر من مکشوف شد؛ چه نویسندگان داخلی و چه نویسندگان خارجی. هریک از آنان بیشک به نوعی بر نوشتن من تأثیرگذار بودهاند.
چگونه ایدههای داستانی خود را پیدا و توسعه میدهید؟
فرایند نوشتن من به این شکل است که وقتی چیزی در ذهنم نطفه میبندد، که ممکن است با شنیدن ماجرایی یا حتی جملهای یا دیدن فیلمی خبری یا مستند یا داستانی یا دیدن حادثهای یا… به وجود آمده باشد، روزهای متوالی به آن فکر میکنم و به مرور با تخیلی که زندگی زیستهام آن را پرورده، به دور آن نطفه آدمها و ماجراهایی تنیده میشود تا زمانی که احساس کنم آن داستان یک شکل کلی تقریبی پیدا کرده. بعد شروع به نوشتن میکنم. هر شب یک صفحه مینویسم و چند روز به آن صفحه و صفحه بعدی که باید نوشته شود فکر میکنم و سپس صفحه بعدی را مینویسم و این روند چند هفته ادامه مییابد تا زمانی که داستان به پایان برسد. نوشته را کناری میگذارم و به کتاب خواندن و کارهای دیگرم میپردازم تا چند ماهی بگذرد، بعد آن نوشته را بیرون میآورم و میخوانم و شروع به اصلاح و جرح و تعدیلش میکنم تا وقتی که احساس کنم کار به سرانجام رسیده و داستان شکلی قابل قبول پیدا کرده. نهایتاً زمانی که بنا به گردآوری و انتشار مجموعه داستان شد، کارهای یکی دو ساله را مجدداً میخوانم و امتیاز میدهم. کارهایی را که امتیاز قابل قبولی بیاورند برای مجموعه انتخاب میکنم و بقیه کنار میگذارم.
آیا نوشتن داستان کوتاه برای شما چالشبرانگیزتر است یا نوشتن رمان؟ چرا؟
من به نوشتن داستان کوتاه علاقه بیشتری دارم و ذهنیتم کوتاهنویس است. اما به نوشتن رمان هم علاقهمندم. این علایق شاید بشود گفت ذاتی است نه اکتسابی. دلیلش را نمیدانم چیست، شاید ژنتیک باشد یا به نوع زندگی زیسته افراد مربوط باشد. بعضی از نویسندگان بلندنویس هستند، مثل دولت آبادی یا افغانی یا مدرسی یا صفدری… بعضی از نویسندگان هم کوتاه نویساند، مانند هدایت، چوبک، گلشیری، صادقی، حیدری یا عبداللهی… نویسندگان خارجی هم به همین قیاس برخی بلندنویس و برخی کوتاهنویساند.
از چه تکنیکهایی برای ایجاد تعلیق و جذابیت در داستانهای کوتاه خود استفاده میکنید؟
داستان مؤلفههای متعددی دارد. سوژهها و مضمونهایی که جذابیت بیشتری دارند مثل عشق، خشونت، مسائل اجتماعی، چالشهای روحی و روانی آدمهای گوناگون در محیطهای گوناگون… هر چیزی که بتواند به عمق عواطف انسانی رخنه کند، اینها موجب جذابیت و شدت تأثیر در داستان میشود. فضاسازی دقیق با جزئیات یکی از جذابیتهای داستان است، همین طور رنگین بودن فضای داستان. عمده مخاطبان فضاهای باز و طبیعی را به فضاهای بسته و سرد ترجیح میدهند. شخصیتها هم باید جاذبه خاص خود را داشته باشند. طنز هم یکی از مؤلفههایی است که داستان را ارتقا میدهد، چه طنز موقعیت و چه طنز کلامی. در ادبیات ما از گذشته طنز کلامی کاربرد و جذابیت بیشتری داشته و نویسندگان معاصر هم به این نوع طنز بیشتر پرداختهاند. من هم در بیشتر داستانهایم از طنز کلامی استفاده کردهام؛ که باعث تلطیف فضای داستان میشود.
نقش پایانبندی در داستانهای کوتاه شما چیست؟
پایانبندی طبعاً خیلی اهمیت دارد، هم در باورپذیری و هم در ایجاد شدت تأثیر بر مخاطب. پایانبندی ضربه نهایی را وارد میکند، که البته باید با روند کلی داستان همخوانی داشتهباشد و ضمناً شکل نتیجه گیری و قضاوت و پند و اندرز نداشته باشد.
چگونه شخصیتهای خود را میسازید؟ آیا از تجربیات شخصی یا مشاهدات بهره میبرید؟
من معمولاً از ترکیب چند شخصیتی که میشناسم یا پیشتر با آنها آشنایی داشتهام یک شخصیت داستانی را میسازم. هم از نظر ظاهری و هم از نظر خلقیات و نوع حرف زدن و… حتی آدمهایی که در فیلمها دیدهام، چه فیلمهای خبری و مستند و چه فیلمهای داستانی. در روند نوشتن من، نه آدمها و نه ماجراها و حتی فضاها، هیچکدام قبل از نوشتن تمام شده و کامل نیستند همه چیز در طول نوشتن تغییر میکنند و تکامل مییابند. کلاً روند نوشتن در مورد هیچ نویسندهای گمان نمیکنم از ابتدا فیکس شده و معین باشد. روند نوشتن روندی خلاق است که تخیل دائم آن را بالا و پایین میکند و تغییر میدهد
یکی از بزرگترین چالشهایی که در نویسندگی داستان کوتاه با آن مواجه شدهاید چه بوده است؟
برای من دو چالش مهم است یکی اینکه گاهی داستانی که دوست داشتم حتماً آن را بنویسم، هرچه بازنویسی کردم وهر چه با تغییر زاویه دیدها و راویها، سعی کردهام به نتیجه برسانم در نهایت نرسیده و ناچار شدهام آن را کنار بگذارم. چالش دیگر هم مربوط به بعد از انتشار است که گاهی از انتشار داستانی ضعیف پشیمان شدهام یا فکر کردهام میشد آن را به شکل بهتری نوشت.
چگونه با انتقادات مواجه میشوید؟
انتقادها را میشنوم، نقدها را میخوانم و در جهت پیشبرد کارم از جنبههای فنیاش بهره میبرم و در نوشتههای بعدی تلاش میکنم نقاط ضعف را برطرف کنم و اشتباههای قبلی را تکرار نکنم. ممکن است برای عموم مخاطبان به چشم نیاید، اما برای اهل فن قابل رؤیت است.
چه پروژههایی در آینده دارید؟ آیا میتوانید کمی درباره آنها بگویید؟
بیش از دو سال است که دارم روی رمانی کار میکنم که طرح و پایه اولیهاش همان سوژه داستان «آن پریزاد سبزپوش» است، یعنی مهاجرت جمعی عده کثیری از هموطنانمان از نقاط مختلف کشور به سمت جنوب به منظور یافتن کار و لقمه نانی در صنعت نفت آبادان، در قحط سالی پس از شهریور ۱۳۲۰ و اشغال کشورمان توسط قوای متفقین در میانه جنگ جهانی دوم. این رمان احتمالاً سال آینده منتشر میشود. چند داستان کوتاه هم نوشتهام که باید در یکی دو سال آینده تعداد دیگری نیز به آن افزوده شود تا به شکل مجموعه داستانی قابلیت انتشار پیدا کند. اگر عمری باقی بود.
فکر میکنید ژانر داستان کوتاه در آینده به چه سمتی پیش خواهد رفت؟
من با داستانهای کوتاه و رمانهایی که در سالهای اخیر خواندهام، به روند داستاننویسی در ایران بسیار خوشبین هستم. آثاری از نویسندگان نسل سوم، چهارم و پنجم خواندهام که به گمان من نویسندگان نسل اول و دوم خوابش را هم نمیدیدهاند و این به نظر من کاملاً طبیعی است، چراکه هم روند داستاننویسی در جهان و از جمله کشور ما روز به روز به جهانهای جذابتر و متخیلتری دستیافته و هم اینکه نسل جوان از نسلهای گذشته به مراتب باسوادتر و جهان دیدهتر است. نسل جوان زبان میداند و اینترنت دسترسی او را به جدیدترین و تازهترین دستاوردهای علمی، فرهنگی و پژوهشی و نقد مدرن و فیلم و موسیقی و…فراهم کرده است.
منبع: ایبنا