
اقتصاد۲۴- با بازگشت دونالد ترامپ به عرصه قدرت، بار دیگر موضوع احتمال ازسرگیری مذاکرات میان تهران و واشنگتن به یکی از بحثبرانگیزترین مسائل در محافل سیاسی و رسانهای تبدیل شده است. گفتوگوهایی که یکبار به توافق هستهای منتهی شد، اما بهدنبال خروج یکسویه آمریکا از آن و اجرای سیاست «فشار حداکثری»، به بنبست رسید. اما آنچه اینبار حساسیت موضوع را دوچندان کرده، پیشنهاد نخستوزیر اسراییل، بنیامین نتانیاهو است که مدل خلعسلاح لیبی را بهعنوان الگویی برای رویارویی با ایران مطرح کرده است.
در سال ۲۰۰۳، معمر قذافی، رهبر وقت لیبی، پس از سالها تحمل فشارهای بینالمللی، تحریمهای شدید و انزوای سیاسی، تصمیم گرفت بهطور داوطلبانه برنامههای هستهای و تسلیحاتی کشورش را متوقف کند. این اقدام در قالب مذاکراتی با ایالات متحده و چند کشور اروپایی صورت گرفت و با وعدههایی چون لغو تحریمها، بازگشت به جامعه جهانی و بهرهمندی از مزایای اقتصادی همراه شد. کشورهای غربی این تصمیم را پیروزی بزرگی در راستای سیاستهای عدم اشاعه تسلیحات هستهای قلمداد کردند.
اما در واقع، این توافق بر پایهای ضعیف و اعتماد یکجانبه استوار بود. قذافی با این امید که خلعسلاح داوطلبانه میتواند جایگاهش را در قدرت تثبیت کرده و ثبات و رفاه را برای کشورش به ارمغان آورد، گامی مهم برداشت. با این حال، این محاسبه خوشبینانه در نهایت به یکی از پرهزینهترین اشتباهات سیاسی دوران او تبدیل شد. در سال ۲۰۱۱، با آغاز موج اعتراضات داخلی و گسترش نارضایتیها، ایالات متحده و ناتو به بهانه حمایت از دموکراسی وارد عمل شدند. در پی حملات هوایی گسترده و حمایت بیپرده از مخالفان مسلح، حکومت قذافی در زمانی کوتاه سرنگون شد و او نیز به شکلی فجیع جان باخت.
پس از سقوط قذافی، لیبی نهتنها به دموکراسی دست پیدا نکرد، بلکه به الگویی از فروپاشی کامل تبدیل شد. کشوری که روزگاری یکی از ثروتمندترین کشورهای آفریقا بهشمار میرفت، به صحنه نبرد گروههای مسلح، جنگ داخلی و جولان تروریستهایی چون داعش و القاعده بدل شد. عملاً لیبی به دو بخش عمده تقسیم شد؛ یک بخش تحت کنترل دولت وفاق ملی و بخش دیگر تحت فرمان ژنرال خلیفه حفتر.
زیرساختهای حیاتی کشور بهطور کامل ویران شدند، تولید نفت به شدت کاهش و ارزش پول ملی سقوط کرد و نرخ فقر و بیکاری به طرز چشمگیری افزایش پیدا کرد. قاچاق انسان، مهاجرت غیرقانونی، درگیریهای مسلحانه و بیثباتی مزمن، چهره امروزین لیبی را رقم زدهاند؛ کشوری از هم گسیخته، بدون چشمانداز روشن و گرفتار در دام تعارض منافع قدرتهای خارجی.

تجربه لیبی نشان داد که در روابط بینالملل، قدرت یک سو دردسرساز خواهد شد درواقع خلع سلاح بدون درنظرگرفتن تمامی مسائل و جوانب میتواند حتا به براندازی بینجامد این چیزی بود که همگی در توافق لیبی شاهد آن بودیم. قذافی با کنار گذاشتن برنامههای بازدارندهاش، تمامی اهرمهای قدرت خود را از دست داد. هنگامیکه نخستین بحران داخلی در کشور رخ داد، نهتنها از سوی غرب حمایتی دریافت نکرد، بلکه همان کشورهایی که با او توافق کرده بودند، در سرنگونیاش نقش کلیدی ایفا کردند.
بیشتر بخوانید: ۶ فرصت و دلیل که نشان میدهند توافق ایران و آمریکا امکانپذیر است/ ۳ سناریوی محتمل در چشم انداز مذاکرات دو کشور
رهبر انقلاب در دیدارهای خود، از جمله در دیدار با فرماندهان نیروی هوایی ارتش، بر همین تجربه تاریخی تأکید کرد. ایشان مذاکره با دولتی که بارها عهدشکنی کرده است را «غیرعاقلانه، غیرهوشمندانه و غیرشرافتمندانه» توصیف کرد.
لیبی کشوری بود که به خیال گشایش و بهبود شرایط، تمام ابزارهای دفاعی خود را کنار گذاشت. اما در لحظات بحرانی، نهتنها تنها ماند، بلکه هدف اصلی مداخله نظامی غرب قرار گرفت.

اکنون که بار دیگر زمزمههایی از احتمال مذاکره میان ایران و آمریکا در فضاهای دیپلماتیک و رسانهای شنیده میشود، تجربه لیبی باید همچون هشداری جدی در نظر گرفته شود.
چنانچه وزیر امور خارجه در رابطه با اظهارات سناتور آمریکایی مبنی بر اینکه رئیسجمهور این کشور ترجیح میدهد توافق با ایران شبیه به توافق واشنگتن با لیبی در سال ۲۰۰۳ باشد، گفت: مگر در خواب ببینند!