
اقتصاد۲۴- در جهانی که هر روز، بحرانهای زیستمحیطی عمیقتر میشوند، بسیاری از کنشگران محیطزیست میکوشند با ابزارهای علمی، آموزشی و قانونی جلوی تخریب منابعطبیعی را بگیرند. در این میان، اکوتوریسم بهعنوان یکی از راهکارهای حفاظت از طبیعت، نقشی دوگانه دارد: از یکسو میتواند به پاسداری از محیطزیست کمک کند و از سوی دیگر -درصورت مدیریت نادرست- به تخریب آن بینجامد. کمبود نیروی حفاظتی، زیرساختهای ناکافی، نبود منابع مالی پایدار و همچنین، بیبهره ماندن جوامع بومی از منافع گردشگری، نیاز به مشارکت مردمی را در حفاظت از محیطزیست پررنگتر کرده است؛ مشارکتی که تنها با ارتقای آگاهی عمومی و جلب توجه به بهرهبرداری پایدار از منابعطبیعی امکانپذیر است. کمک به حفاظت از ارزشهای بومی و توجه به میراث ناملموس، اهمیت ویژهای در اکوتوریسم دارد. به همین دلیل، در گفتوگو با «افسانه احسانی»، مدرس اکوتوریسم و مدیر مؤسسه «آوای طبیعت پایدار» که راهی متفاوت را آزموده و از «هنر برای حفاظت» بهره برده، از تجربهاش در این زمینه پرسیدیم. از مفهومی که میخواهد میان زیبایی، خلاقیت و حس زندگی با حفاظت از طبیعت پیوند برقرار کند.
«هنر برای حفاظت» چه مفهومی را دنبال میکند و چه ویژگیهایی دارد؟
شاید بتوان از عنوان کلیتر میراث ناملموس که به آن میراث معنوی هم میگویند بهره برد. طبق تعریف یونسکو، میراث معنوی میراثی است که بهطور مداوم به دست گروههای انسانی خلق و نسل به نسل منتقل میشود. این میراث ارزشمند، حاصل تعامل انسانها با محیط اطراف، طبیعت و تاریخشان است و به مردم بومی، حس شخصیت و پیوستگی فرهنگی میدهد و موجب افزایش احترام مردم به تنوع فرهنگی و نوآوریهای انسانی میشود.
آیا طرح «هنر برای حفاظت» همان توجه به میراث معنوی است؟
بله. کنوانسیون ۲۰۰۳ با هدف حفاظت از میراثفرهنگی ناملموس شکل گرفته و تأکید دارد میراثفرهنگی ناملموس زمینههای مختلفی، چون سنتها و نمایشهای شفاهی و هنرهای اجرایی، آداب و رسوم ویژه، آیینها و جشنها، دانش و تجارب مرتبط با طبیعت، همچون دانش بومی استفاده از ستارهها برای مسیریابی و صنعتگری سنتی، مثل مهارت بافت انواع پارچههای دستبافت و ساخت عروسکهای بومی، را دربرمیگیرد.
چه شد که تصمیم گرفتید به میراث ناملموس بیشتر بپردازید؛ اصلاً پروژه «هنر برای حفاظت» از چه زمان آغاز شد؟
ماجرای «هنر برای حفاظت» به سال ۸۴ برمیگردد. به همان زمان که «لاله دارایی» در چند نشست بینالمللی شرکت کرد و درباره اهمیت استفاده از هنر برای حفاظت از محیطزیست شنید. نتیجه این شد که من و لاله، درباره چندوچون برنامه با هم صحبت و طرحی را به سازمان ملل ارائه کردیم. سال ۸۵ با پروژهمان موافقت شد و ما به کار در روستای بُرکهخَلَف و شیبدراز قشم پرداختیم.
بیشتر بخوانید:هشدار اسماعیل کهرم درباره تداوم خشکی در ایران
یعنی به طرح حفاظت از لاکپشتهای پوزهعقابی پیوستید؟
لاکپشت پوزهعقابی در معرض انقراض بود و مردم جزیره قشم، بدون آگاهی از اهمیت این گونه ارزشمند جانوری به خوردن تخم آن عادت داشتند. جمعیت روباهها، سگها و پرندههایی که از تخم این لاکپشت تغذیه میکردند نیز زیاد بود. درنتیجه، فروردین ۱۳۸۲ به همت مدیر اداره محیطزیست منطقه آزاد قشم یعنی «بیژن درهشوری»، شورای روستای شیبدراز، اهالی روستا و همراهی برنامه کمکهای کوچک تسهیلات محیطزیست جهانی در برنامه عمران سازمان ملل متحد پروژهای برای حفاظت از این گونه تعریف شد. این پروژه از نخستین نمونههای مشارکت مستقیم جامعه بومی برای حفاظت از یک گونه جانوری در ایران بود که پس از مدتی به پدیدهای با قابلیتهای اکوتوریستی تبدیل شد.
سهم شما در این پروژه چه بود؟
پروژه «هنر برای حفاظت» از نخستین طرحها در ایران بود که به همت بانوان روستاهای شیبدراز و برکهخلف قشم و با حمایت «صندوق کمکهای کوچک تسهیلات محیطزیست جهانی سازمان ملل متحد» پایهگذاری شد. تلاش این پروژه این بود که با تکیه بر توانمندیهای زنان روستایی که هنرهای اصیل خود را از مادرانشان آموختهاند، زمینهای برای اشتغالزایی و افزایش خودباوری در آنها ایجاد کند. این تجربه از سال ۱۳۸۶ با هدف حفاظت از محیطزیست و فرهنگ منطقه آغاز و مسئولیت آن به من سپرده شد.
مخاطبان شما در طرح «هنر برای حفاظت» تنها زنان بودند؟
دلمان نمیخواست مخاطبمان فقط زنان روستا باشند، اما تعداد مردان مشارکتکننده بسیار اندک بود. بههمین دلیل، روی زنان متمرکز شدیم تا آنها را با اهمیت این میراث ناملموس آشنا کنیم و راهی پیدا کنیم که حافظه تاریخی مادربزرگها به نسل جدید منتقل شود و یک همافزایی شکل بگیرد.
خروجی این پروژه چه بود؟
تقویت حس افتخار به ارزشهای بومی و البته روحیه کار گروهی، ایجاد فضایی مناسب برای تعامل بانوان روستا با یکدیگر، مشارکتشان در پروژه اکوتوریسم و کمک به پایداری آن، ایجاد انگیزه برای ادامه تحصیل و حضور در عرصههای اجتماعی و فرهنگی، تشویق کودکان برای یادگیری این هنر، اشتغالزایی و صدور ارزشهای فرهنگی به سایر مناطق از طریق صنایعدستی بومی از جمله دستاوردهای ما در این طرح بوده است.
آیا میتوان طرح «ترسیب کربن» و احیای عروسکهای بومی را نتیجه پروژه «هنر برای حفاظت» دانست؟
طرح «ترسیب کربن» بخشی از برنامه سازمان ملل بود؛ برنامهای برای کاستن از میزان انتشار گازهای گلخانهای و حفاظت از محیطزیست. ترسیب کربن به جذب دیاکسیدکربن توسط گیاهان و کاهش اثر سوء گرمایش زمین گفته میشود. برنامهای که با حمایت سازمان جنگلها و مراتع کشور از روستای حسینآباد در خراسانجنوبی شروع شد و به روستاهای چاه یک، چاه دو، همتآباد و تاجمیر رسید.
عروسکها یا پیکرکهای دستساز زنان روستایی خراسانجنوبی و قشم و روستای اردبیلک قزوین نتیجه همین طرح «ترسیب کربن» هستند که خود نتیجه و زاییده پروژه «هنر برای حفاظت» است. این عروسکها، علاوهبر روایت زندگی زنان سرسخت روستایی، گوشهای فراموششده از فرهنگ و آداب و رسوم مردم منطقه را به نمایش میگذارند. فرهنگی که در لابهلای خاطرات خاکگرفته زنان این منطقه شکل گرفته است.
از قشم به قزوین و خراسانجنوبی رسیدید و کارتان همچنان ادامه دارد. چگونه اعتماد مردم را جلب و آنها را به ساخت عروسکهای بومی علاقهمند میکنید؟
واکنش مردم در روستاهای مختلف متفاوت است. در منطقه آزاد قشم، خانوادههای ریشهدار و بافرهنگی زندگی میکنند که بهروز هم هستند. این خانوادهها را شناسایی کردیم و به آنها گفتیم اگر عروسک بسازند، هم یک محصول جدید تولید کردهاند که قابلیت ارائه و فروش دارد؛ هم به زندهکردن بخشی از فرهنگشان پرداختهاند. آنها هم پذیرفتند و با بزرگترها صحبت کردند و مشکل برطرف شد.
جامعه محلی در روستای ماخونیک با ساخت عروسک کنار نیامد. ماجرای روستای تاجمیر هم متفاوت بود. آنجا هیچ بستری برای فعالیت وجود نداشت و بیآبی، بادهای ۱۲۰روزه و شرایط سخت جغرافیایی باعث شد ما فقط و فقط روی عروسکها متمرکز شویم؛ گرچه روستاییان مهاجرت کرده بودند و چیز زیادی از شیوه ساخت عروسک، در خاطرشان باقی نمانده بود. کار ما در تاجمیر دشوار بود؛ سختتر از قشم و قزوین.
بیشتر بخوانید:اعتراض ایران به اقدام دبیرخانه سازمان ملل
چرا روی آیینها و آداب و رسوم ویژه هر منطقه متمرکز نشدید و در بین محصولات فرهنگی گوناگون، عروسک را انتخاب کردید؟
در گوشهگوشه ایران، مادرانی بوده و همچنان هستند که با عشق برای فرزندان خود عروسک درست کردهاند و شیوه ساخت آن در حافظه تاریخی زنان باقی مانده است. از سوی دیگر، هر کدام از این عروسکها، تنها وسیلهای برای سرگرمی نیستند و آداب و رسوم و شرایط اقلیمی منطقه خود را روایت میکنند. برای مثال عروسکهای خراسانجنوبی با گیلان تفاوت دارند؛ عروسکهای خراسانجنوبی غمگیناند و بیشترشان لباس سیاه برتن دارند، اما در گیلان همه عروسکها خوشحال هستند و شلیتههای رنگارنگ پوشیدهاند.
برخی معتقدند افسانه احسانی با موضوع عروسکها، متعصبانه برخورد میکند. آیا میخواهید عروسکها را صرفاً به اشیای موزهای تبدیل کنید؟
ما بیش از آنکه به جذب مخاطب فکر کنیم، بهدنبال حفظ میراث خود هستیم. تا زمانی که در هر منطقه، یک موزه دائمی برای عروسکها وجود نداشته باشد، من موافق بهروز کردن عروسکها نیستیم.
احیای عروسکها، بخشی از طرح «ترسیب کربن» و فراتر از آن «هنر برای حفاظت» بود؛ میتوان رقابت ناسالم و دور شدن از هدف اصلی یعنی مراقبت از محیطزیست را از چالشهای جدی این پروژه دانست؟
بدون شک غلبه پول و منافع شخصی بر اهداف زیستمحیطی در طول زمان، ایجاد رقابتهای ناسالم، کاهش خلاقیت بهدنبال افزایش تقاضا، فاصله گرفتن از اصالت و توجه به سلیقه مشتری، بالا رفتن قیمت مواد اولیه، حملونقل و بسیاری موارد دیگر از جمله چالشهای این طرح است.
ما دلمان میخواهد چیزی تولید کنیم که در بازار وجود ندارد. اصلاً گاهی خلاف جریان آب شناکردن، خوشایند است؛ ما بهزور توجه آدمها را به حفظ محیطزیست و میراث فرهنگیشان معطوف نمیکنیم. هدف ما در درجه اول، فرهنگ است و بعد اقتصاد. ما در طول این سالها توانستهایم مردم قشم را واکسینه کنیم و لازم است این کار را با مناطق دیگر هم انجام دهیم. وقتی به یک زن روستایی عزت نفس میدهیم، کمک میکنیم خودش را پیدا کند و به کارش ادامه دهد، او را واکسینه کردهایم. البته در این مسیر دشواریهایی هم وجود دارد، اما بهگمانم، طرح «هنر برای حفاظت» به جان آدمها نشسته؛ همینکه امروز، صفحات اینستاگرامی بسیاری هستند که عروسک بومی تولید میکنند، خوب است. حرکتهای اینچنینی نشان میدهد احیای یک سنت، هم به حفظ فرهنگ و آداب و رسوم یک منطقه کمک میکند و هم در ایجاد اشتغال برای مردم نقش دارد.