
اقتصاد۲۴- در دهههای اخیر برخی افراد با انتقاد از کشتن گونههای مختلف توسط انسان، استدلالهای مختلف اخلاقی علیه آن ارائه میدهند. آیا کشتن حیوانات در هر حالتی غیراخلاقی است؟ پاسخ به این پرسش ساده نیست. مقالهای از ۴۰ پژوهشگر با عنوان «استدلالهای اخلاقی در حمایت از کشتن عمدی حیوانات» که بهتازگی در «Frontiers in Ecology and Evolution» منتشر شده، چارچوبهای اخلاقی برای توجیه اشکال مختلف کشتن عمدی حیوانات در زمینههای متنوع را مطرح میکند. این چارچوبها همان مواردی هستند که مخالفان کشتن حیوانات هم از آن بهره گرفتهاند. نگارندگان این مطالعه برچسب زدن کشتن عمدی حیوانات را بهعنوان عملی غیراخلاقی، آنهم بهطور مطلق نادرست میدانند. بهگفته آنها، چارچوبهای اخلاقی کشتن حیوانات را، حتی در سطح گسترده، مجاز میشمارد.
«آیا کشتن حیوانات امری اخلاقی است؟» این مقوله در چند دهه اخیر مورد بحث و جدل فراوان قرار گرفته است. مرز میان فلسفه، ایدئولوژی، سیاست، قانون، دین و علم در این بحث روزبهروز نامشخصتر شده و کشتن عمدی حیوانات توسط شمار فزایندهای از مردم بهعنوان کاری غیراخلاقی، غیرمجاز و نادرست قلمداد میشود. نگارندگان مطالعه «استدلالهای اخلاقی در حمایت از کشتن عمدی حیوانات» عنوان میکنند با وجود حجم گستردهای از استدلالهای اخلاقی که مخالفان کشتار حیوانات ارائه میدهند، حداقل ۸ چارچوب اخلاقی، کشتن عمدی حیوانات توسط انسانها را در مواردی مجاز میدانند. یکی از این چارچوبها حتی کشتار وسیع حیوانات را نادرست تلقی نمیکند. پژوهشگران معتقدند چارچوبهای اخلاقی مختلفی که برای محکوم کردن کشتن حیوانات مورد استناد قرار میگیرند، چه بهطور کامل و چه بهصورت جزئی، از جانب حامیان و مدافع حیوانات و در تقبیح کشتن آنها نیز به کار گرفته میشوند.
در جوامع مدرن و بهویژه کشورهای توسعهیافته بخشی از مردم بهقدری نسبت به کشتن عمدی حیوانات و آسیبهای ضمنی آن حساس شدهاند که ممنوعیت مصرف گوشت، تولید چرم، پر و پوست حیوانات اهلی را پیشنهاد میکنند. آنها همچنین خواستار محدود کردن دامداری صنعتی، ممنوعیت شکار تفریحی و استفاده از حیوانات در تحقیقات پزشکی و… هستند. این موضوع سبب شده در دو دهه اخیر، بسیاری از کسبوکارها و سازمانها بهمنظور اجتناب از سرزنش، آسیب به شهرت یا تحریم کالاهایشان توسط مخالفان کشتن حیوانات، بهصورت عمومی این عمل را حذف یا محکوم کنند. درواقع، برچسب «عدم کشتن» بهعنوان نماد فضیلت سازمانی توسط دانشگاهها، پناهگاههای حیوانات، سازمانهای آبزیپروری، باغوحشها، طراحان و فروشندگان لباس و حتی ادارات مدیریت حیوانات مورد استفاده قرار گرفته است. بااینحال، نگارندگان این مطالعه معتقدند چنین اقداماتی از نظر اخلاقی ضروری نیستند.
آنها عنوان میکنند چارچوبهای اخلاقی مختلفی نسبت به کشتن عمدی حیوانات وجود دارند که نهتنها از این عمل حمایت میکنند، بلکه نشان میدهند در برخی موارد، نکشتن حیوانات میتواند غیراخلاقی باشد. نگارندگان با بیان اینکه برای سیاستهایی که به جلوگیری از کشتن حیوانات منجر میشوند، ارزش قائل هستند و از بسیاری از این سیاستها حمایت میکنند، آوردهاند: «نگرانی اصلی ما این است که تصمیماتی با فرض مطلقاً غیراخلاقی بودن کشتن عمدی حیوانات گرفته شوند، درحالیکه استدلالهای اخلاقی محکم برای کشتن حیوانات وجود دارد. این مسئله بهویژه در مواردی مهم است که کشتن حیوانات برای حفاظت محیطزیست مفید باشد، به سلامت و رفاه انسان یا حیوان کمک کند، یا منجر به مرگ غیرمستقیم تعداد بیشتری از حیوانات شوند.»
استدلالها نگارندگان براساس هشت چارچوب اخلاقی صورت میگیرد که اولین آنها «پیامدگرایی» است. پیامدگرایی بر نتایج و پیامدهای عمل تأکید دارد. بر این اساس، یک عمل زمانی اخلاقی است که پیامدهای مطلوب یا کمترین آسیب را برای همه موجودات ذینفع داشته باشد. کشتن حیوانات در برخی موارد، به کاهش درد، حفظ تنوعزیستی یا تأمین و افزایش رفاه انسانی کمک میکند. برای مثال، کنترل جمعیت گونههای مهاجم یا کشتن حیوان بیمار برای جلوگیری از رنج بیشتر میتواند از منظر پیامدگرایی مجاز باشد.
بیشتر بخوانید:بحران دفن زباله در تهران؛ آرادکوه در آستانه فروپاشی زیستمحیطی/ هشدار درباره پروژه زبالهسوز ۶ هزار تنی
«قانون طبیعی» یا «وظیفهگرایی» دومین چارچوب اخلاقی است که کشتن حیوانات را مجاز میداند. وظیفهگرایی اعمال را براساس انطباق با وظایف اخلاقی فرد ارزیابی و تأکید میکند عملی اخلاقی است که حقوق موجودات صاحبحق را محترم بشمارد. طرفداران این دیدگاه معتقدند حیوانات دارای حقوقی هستند که اغلب مشابه حقوق انسانهاست. فلسفه وظیفهگرایی پایه دیدگاه «حقوق حیوانات» و بر این باور است که حیوانات حق زندگی دارند و انسانها موظفاند آنها را نکشند. بااینحال، در بسیاری از موارد کشتن حیوانات توسط انسانها اجتنابناپذیر است یا امتناع از کشتن یک حیوان باعث مرگ یا رنج بیشتر سایر حیوانات میشود.
در این شرایط، دو اصل وظیفهگرایانه مهم هستند: اصل «آسیب کمتر به اکثریت» اولین مورد است؛ زمانی که همه به یک اندازه آسیب میبینند، حقوق اکثریت بر حقوق اقلیت برتری دارد. دومین مورد به اصل «بدحالتر» برمیگردد؛ آسیب اندک به بسیاری قابلقبول است، اگر از آسیب شدیدتر به تعداد کم جلوگیری کند. این اصول میتوانند بسیاری از موارد مناقشهبرانگیز کشتن حیوانات مانند مسموم کردن گونههای مهاجم، شکار تفریحی، یا معدومسازی حیوانات رنجکشیده، واکسیناسیون یا معدومسازی دامهای بیمار و استفاده از حیوانات آزمایشگاهی در پژوهشهای پزشکی را اخلاقی جلوه دهند.
بیشتر بخوانید:زمین با دستان زنان نفس میکشد
«اخلاق دینی» یا نظریه «فرمان الهی» سومین چارچوب اخلاقی مطرحشده در این مطالعه است. اخلاق دینی مبتنیبر فرمان، دستور یا مشاوره صادرشده توسط خدا یا رهبران دینی است و عمل اخلاقی، آن عملی است که با دستورات دینی سازگار باشد. براساس این دیدگاه، اگر دین یا متن مقدس اجازه یا تشویق به کشتن حیوانات کند، این عمل اخلاقی و مجاز تلقی میشود. بسیاری از فرهنگها و مذاهب کشتن حیوانات برای غذا، پوشاک یا قربانی کردن در مناسک را مجاز میدانند و این عمل به هویت فرهنگی نیز پیوند دارد.
اخلاق فضیلتمحور چهارمین چارچوب اخلاقی است که این پژوهشگران به آن استناد کردهاند. اخلاق فضیلتمحور بر ویژگیهای شخصیتی انسان و عملی که فضیلت اخلاقی را نشان دهد، تأکید دارند. فضایل مهم شامل شفقت، عدالت و اعتدال است. از این منظر، شخص فضیلتمند باید به حیوانات نیز احترام بگذارد و گاهی ممکن است کشتن حیوان برای حفظ رفاه جمعی یا جلوگیری از آسیب بیشتر، اخلاقی باشد. بهطور خلاصه، فرد فضیلتمند به رفاه انسان و حیوان اهمیت میدهد و گاهی اعمال فضیلتمندانه نیازمند کشتن حیوانات است. بنابراین، فرد فضیلتمند مخالف همه انواع کشتن حیوانات نیست.
پنجمین چارچوب «اخلاق مراقبت» است. اخلاق مراقبت بر روابط متقابل مراقبت بین مراقب و موجود تحت مراقبت تأکید دارد. در این چارچوب، اخلاقی بودن عمل، به توانایی آن در برآوردن نیازهای حیوان و انسان بستگی دارد. این چارچوب بیشتر به حیوانات خانگی، دامها یا حیواناتی که بهشکل مستقیم توسط انسانها مراقبت میشوند، مربوط است و برای حیوانات وحشی کمتر به کار میرود. در برخی موارد، اخلاق مراقبت میتواند کشتن حیوان برای کاهش رنج یا بهبود کیفیت زندگی را مجاز بداند. چارچوب اخلاق مراقبت بر تعهدات قوی نسبت به حیواناتی که از آنها مراقبت میکنیم، تأکید دارد. اما ازآنجاکه هیچکس با همه حیوانات رابطه مراقبتی ندارد، تعهد اخلاقی قوی نسبت به آنها نیز منتفی و کشتن برخی یا بیشتر حیوانات، مجاز است.
ششمین چارچوب بر «قراردادگرایی» متمرکز است. این نظریه بر توافق عقلانی میان افراد براساس قوانین عادلانه تأکید دارد و اخلاقی بودن یک عمل را با مقوله عدالت میسنجد. چالش این چارچوب برای حیوانات این است که حیوانات قادر به شرکت در قرارداد اجتماعی یا تصمیمگیری عقلانی نیستند.
«اخلاق خاصگرایانه» هفتمین چارچوب است که اعتقاد دارد درستی یا نادرستی عمل وابسته به جزئیات موقعیت خاص است. در این چارچوب، کشتن حیوانات بهصورت موردی و براساس دلایل موجه محلی و فرهنگی بررسی میشود. مثلاً کشتن حیوانات برای غذا، امنیت انسانی یا کاهش رنج حیوانات ممکن است اخلاقی باشد، درحالیکه کشتار صنعتی بیدلیل قابلدفاع نیست.
آخرین چارچوب «اخلاق محیطزیستی» است که بر سلامت و رفاه کل اکوسیستمها بهجای حیوانات منفرد تأکید دارد. از این منظر، کشتن حیوانات اگر سلامت اکوسیستم حفظ شود یا در آن بیتأثیر باشد، مجاز است. در این زمینه میتوان کنترل گونههای مهاجم یا شکار برای تغذیه انسان بدون آسیب به تنوعزیستی را مثال زد. از نظر نگارندگان، چارچوب اخلاقی موافقان کشتن حیوانات از همان مبانی فکری و فلسفیای نشئت گرفتهاند که مخالفانشان ارائه میدهند.
بهگفته آنها، این چارچوبها میتواند به مخالفان، مدافعان و ناظران بیطرف اطمینان دهد کشتن عمدی حیوانات در زمینههای متنوعی اخلاقاً قابلتوجیه است. آنها پیشنهاد میکنند بررسیهای عمیقتری درباره شرایط و دلایل اخلاقی موجه برای کشتن حیوانات انجام گیرد و بر این نکته تأکید میکنند که انسانها وظیفه دارند درصورت ناگزیر بودن از کشتن، این کار را به شیوهای موجه و مسئولانه انجام دهند.