
اقتصاد۲۴- رشد و توسعه اقتصادی دو مفهوم کلیدی در تحلیلهای اقتصادی هستند که اغلب به جای یکدیگر استفاده میشوند، اما از نظر محتوا، هدف و پیامدهایشان تفاوتهای مهمی دارند. هرچند هر دو مفهوم به بهبود شرایط اقتصادی اشاره میکنند، اما نگاه، ابزار و شاخصهای ارزیابی آنها یکسان نیست. شناخت تفاوت این دو مفهوم امکان درک دقیقتر سیاستهای اقتصادی، موفقیت یا ناکامی برنامههای دولتها و مسیرهای بهبود وضعیت اقتصاد را فراهم میکند.
رشد اقتصادی در سادهترین حالت به افزایش میزان تولید کالا و خدمات در یک کشور اشاره دارد. معمولاً این افزایش از طریق تغییرات «تولید ناخالص داخلی» (GDP) یا «تولید ناخالص ملی» سنجیده میشود. زمانی که کشوری رشد مثبت ثبت میکند، یعنی مقدار کالا و خدماتی که تولید شده بیشتر از دورههای قبلی است و اقتصاد از نظر کمی ارتقا یافته است.
رشد اقتصادی ماهیتاً به کمیت توجه دارد و تمرکز آن روی رقم تولید است. به همین دلیل سیاستهایی که در مسیر رشد اجرا میشوند، بیشتر بر افزایش سرمایهگذاری، بهبود بهرهوری در بنگاهها، تقویت شبکههای حملونقل، افزایش صادرات، بهکارگیری فناوریهای جدید یا ایجاد ظرفیت تولیدی متمرکز هستند. در سالهایی که قیمت نفت یا مواد خام بالا میرود، برخی کشورها رشد اقتصادی سریعتری ثبت میکنند بدون آنکه تغییری در ساختار اقتصاد آنها ایجاد شده باشد. همین موضوع نشان میدهد که رشد میتواند بهسرعت افزایش یابد یا کاهش پیدا کند و پایداری آن تضمینشده نیست.
رشد اقتصادی شاخصهایی مانند نرخ سرمایهگذاری، نرخ بیکاری، تولید صنعتی، مصرف انرژی و بهرهوری نیروی کار را درگیر میکند. اما این شاخصها الزاماً اطلاعاتی درباره کیفیت زندگی مردم یا تغییرات عمیق اجتماعی ارائه نمیدهند؛ بنابراین رشد اگرچه بخش مهمی از عملکرد اقتصادی است، اما نمیتواند بهتنهایی نشان دهد که اقتصاد در مسیری پایدار، متوازن و انسانی قرار دارد یا خیر.
توسعه اقتصادی مفهومی بسیار فراگیرتر از رشد است. توسعه نگاه کمی به اقتصاد ندارد و تغییرات بنیادینی را مدنظر قرار میدهد که هم ساختار اقتصاد و هم کیفیت زندگی مردم را متحول میکند. توسعه تنها افزایش تولید نیست؛ بلکه شامل بهبود آموزش، سلامت، نظام رفاهی، کیفیت مدیریت اقتصادی، عدالت توزیعی و مشارکت مردم در فعالیتهای اقتصادی نیز میشود.
توسعه در حقیقت مجموعهای از تغییرات ساختاری و نهادی است که عملکرد اقتصاد را بلندمدت، پایدار و قابل اتکا میکند. اگر کشوری رشد اقتصادی بالایی داشته باشد، اما سطح فقر، نابرابری درآمدی یا بیکاری بالا باشد، نمیتوان گفت آن کشور توسعهیافته است. توسعه الزاماً به دنبال تقویت تواناییهای انسانها، ایجاد فرصتهای برابر، افزایش امنیت اقتصادی و بهبود دسترسی به خدمات عمومی است.
بیشتر بخوانید: معرفی انواع الگوی های رشد اقتصادی
شاخصهای توسعه نیز مشابه رشد نیستند. در سنجش توسعه، معیارهایی مانند شاخص توسعه انسانی، دسترسی به آموزش باکیفیت، نرخ مرگومیر کودکان، میزان امید به زندگی، شاخص عدالت جنسیتی، بهرهوری کل عوامل، کیفیت نهادها، سطح دموکراسی اقتصادی و کارآمدی نظام مالی مورد ارزیابی قرار میگیرند. این شاخصها تصویری گستردهتر از وضعیت جامعه ارائه میکنند و تنها به تولید کالا و خدمات محدود نمیشوند.
رشد اقتصادی هدف خود را در افزایش ظرفیت تولید میبیند. افزایش کارخانهها، زیرساختهای فیزیکی، نیروگاهها، معادن، صادرات یا تکنولوژیهای تولیدی نقطه تمرکز رشد است. اما توسعه اقتصادی هدفی متفاوت دارد و به دنبال بهبود شرایط زندگی مردم است. توسعه تلاش میکند تا بهرهمندی از رشد را میان طبقات مختلف جامعه توزیع کند و امکان مشارکت گروههای مختلف در اقتصاد را فراهم آورد.
در رشد، پرسش اصلی این است که «اقتصاد چه مقدار تولید میکند؟»، اما در توسعه سوال تغییر میکند و به این سمت میرود که «این تولید چگونه بر رفاه جامعه اثر میگذارد؟» و «آیا ساختار اقتصادی به گونهای تغییر کرده که اقتصاد در بلندمدت پایدارتر شود؟»؛ بنابراین کشور ممکن است رشد داشته باشد ولی توسعه نیافته باشد، اما بدون توسعه نمیتوان انتظار رشد پایدار داشت.
کشورهایی وجود دارند که طی سالها رشد بالا تجربه کردهاند، اما به دلیل ضعف نهادها، فساد، توزیع نامتوازن درآمد، ضعف نظام آموزشی و نبود برنامهریزی بلندمدت، وارد فاز توسعه نشدهاند. برعکس، برخی کشورها رشد متوسط، اما توسعه عمیقتری تجربه کردهاند، چون سرمایهگذاری را به حوزههایی هدایت کردهاند که توان جامعه را افزایش میدهد، نه فقط تولید را.
در رشد اقتصادی، نهادهای اقتصادی ممکن است نقش حاشیهای داشته باشند. اما توسعه بدون نهادهای کارآمد امکانپذیر نیست. نهادهای کارآمد شامل سیستم قضایی مستقل، سیاستگذاری شفاف، مالیاتستانی عادلانه، نظارت مالی کارآمد، بازارهای رقابتی، آزادیهای اقتصادی و ثبات در قوانین است. توسعه زمانی شکل میگیرد که این نهادها به تولیدکنندگان و مصرفکنندگان اطمینان بدهند که فعالیتهای اقتصادی در محیطی قابل پیشبینی انجام میشود.
توسعه بدون اصلاح ساختارهای اقتصادی و اجتماعی آغاز نمیشود. ساختار بودجه، نظام بانکی، بازار کار، سازوکارهای تجارت خارجی، نظام آموزشی و سیاستهای حمایتی همگی نیاز به بازنگری دارند تا اقتصاد بتواند نهتنها رشد کند بلکه کیفیت این رشد نیز ارتقا یابد.
با وجود تفاوتها، رشد و توسعه از هم جدا نیستند. رشد بدون توسعه شکننده است و توسعه بدون رشد منابع مالی لازم برای اصلاحات را ندارد. رشد موتور اولیهای است که منابع لازم را فراهم میکند و توسعه جهتدهندهای است که رشد را به نفع جامعه و نسلهای آینده هدایت میکند.
در سیاستگذاری اقتصادی، خطای رایج این است که تنها بر شاخصهای رشد تکیه میشود و شاخصهای توسعه نادیده گرفته میشود. همین موضوع باعث میشود برخی کشورها با وجود رشد بالا نتوانند مشکلات اساسی خود مانند فقر، شکاف طبقاتی یا نااطمینانی اقتصادی را کاهش دهند. اگر هدف سیاستگذاری، توسعه باشد، رشد نیز با کیفیتتر و پایدارتری رقم خواهد خورد.