
اقتصاد۲۴- افزایش شتابزده قیمت مواد غذایی، عبور دلار از کانالهای بیسابقه، گرانی بنزین و نگرانیهای امنیتی، جامعه ایران را به نقطهای رسانده که فشار اقتصادی دیگر فقط عدد و نمودار نیست؛ به خستگی، عصبانیت، افسردگی و فرسایش روانی بدل شده است. در چنین شرایطی، هشدار فعالان سیاسی و اجتماعی درباره «تحریک بیشتر جامعه» صرفاً یک توصیه اخلاقی نیست؛ یک هشدار امنیتی و اجتماعی است.
واقعیت امروز جامعه را میتوان بیرون از آمارهای رسمی دید؛ در مترو، صف اتوبوس، میدان ترهبار، لابی بیمارستانها و حتی پارکها. چهرههایی خسته، عصبی یا خاموش که اگر زبان باز کنند، فهرستی بلند از حذفها را پیش میکشند؛ حذف گوشت، حذف لبنیات، حذف تفریح، حذف درمان بهموقع و حتی حذف امید به آیندهای قابل پیشبینی.
افزایش قیمت برنج، روغن، گوشت و سایر اقلام اساسی، سلامت عمومی را بهطور مستقیم تهدید میکند. کارشناسان تغذیه نسبت به گسترش سوءتغذیه پنهان هشدار میدهند؛ پدیدهای که نهتنها طبقات کمدرآمد، بلکه بخشهایی از طبقه متوسط را هم درگیر کرده است. فشار اقتصادی، حالا به فشار روانی بدل شده و جامعه را در وضعیتی شکننده قرار داده است.
در این میان، یادداشت صریح محمد مهاجری، فعال سیاسی اصولگرا، واجد اهمیت ویژهای است. مهاجری با زبانی بیپرده از مسئولان میخواهد «سر به سر مردم نگذارند» و تأکید میکند در شرایطی که گرانی، اضطراب جنگ و نااطمینانی، آرامش جامعه را ربوده، تمرکز بر موضوعات حاشیهای و تنشزا نهتنها کمکی به حل بحران نمیکند، بلکه آن را تشدید میکند.
او با تشبیهی قابل تأمل، از نقش «پدر عاقل» در خانوادهای تحت فشار میگوید؛ پدری که وقتی توان تأمین نیازهای ضروری را ندارد، با سختگیری و بهانهجویی، آتش نارضایتی را شعلهور نمیکند، بلکه با بردباری، تنش را به تعویق میاندازد تا شرایط بهتر شود. این استعاره، تصویری روشن از وضع امروز حکمرانی در برابر جامعهای خسته ارائه میدهد.
آنچه شرایط کنونی را نگرانکنندهتر میکند، همزمانی بحرانهاست؛ گرانی، نااطمینانی سیاسی، اخبار منفی پیدرپی از درگیریها، قتل، خودکشی و نزاعهای اجتماعی. این انباشت فشار، تابآوری جامعه را بهشدت کاهش داده است. در چنین فضایی، هر تصمیم یا اظهارنظر تنشزا میتواند نقش جرقه را بازی کند.
مهاجری صراحتاً هشدار میدهد که حساسیت افراطی نسبت به موضوعاتی، چون سبک زندگی، پوشش، پلتفرمهای نمایش خانگی یا محدودیتهای اینترنتی، در این مقطع زمانی، نه دفاع از ارزشها، بلکه بازی با اعصاب جامعه است و آتشی را میافروزد که دودش به چشم همه خواهد رفت، از مردم عادی تا همان تصمیمگیرانی که تصور میکنند امنیت و حیثیت کشور به این مسائل گره خورده است.
نکته کلیدی اینجاست: آنچه امروز از مسئولان مطالبه میشود، «لطف» یا «کوتاه آمدن» نیست؛ بلکه عقلانیت در حکمرانی است. تسامح موقت، تعلیق سیاستهای مردمآزار و پرهیز از تحریک افکار عمومی، اقدامی در جهت حفظ ثبات اجتماعی و امنیت ملی است، نه عقبنشینی از اصول.
وقتی بخش بزرگی از جامعه برای تأمین حداقلهای زندگی در مضیقه است، هر سیاست یا اظهار نظری که بار روانی تازهای تحمیل کند، میتواند شکاف دولت ـ ملت را عمیقتر کند. تجربههای تاریخی نشان داده بیتوجهی به فشارهای معیشتی و روانی، هزینههایی بهمراتب سنگینتر از عقبنشینیهای موقت در پی دارد.
وضعیت کاملا روشن است: جامعه خسته است، سفرهها کوچک شده و اعصاب مردم تاب تنش تازه ندارد. در چنین وضعیتی، عقل سلیم حکم میکند که مسئولان، دستکم تا عبور از این مقطع دشوار، از استخوان گذاشتن لای زخمها بپرهیزند.
همانطور که مهاجری هشدار میدهد، بعضی اتفاقات «عرش خدا را به لرزه نینداختهاند»؛ اما بیتدبیری در مواجهه با جامعهای تحت فشار، میتواند لرزهای واقعی بر پایههای آرامش اجتماعی بیندازد.