اقتصاد ۲۴-میرا قربانی فر- سالهای اخیر برای سینمای ایران سالهای پرحاشیهای بوده است. اولین موفقیتهای جهانی سینمای ایران پس از انقلاب در دهه ۷۰ به مدد همان سینمای هنری بود که رقم خورد.
بیشتر فیلمهایی که آن زمان افتخاری جهانی برای ایران کسب میکردند در داخل کشور شانس بالایی برای فروش موفق نداشتند. از اواخر دهه ۸۰ این معادله تا حدی تغییر کرد و نمونه بارز آن فروش بالای فیلمهای «اصغر فرهادی» در کنار مجموعهای از درخشانترین جوایزی بود که او توانست برای سینمای ایران کسب کند.فروش بالای این فیلمها در کنار درخشش جهانی، اما گویا مسیری بود که برخی به آن نگاه متفاوتی داشتند و آن در دست گرفتن این مسیر بود. پس از آن بود که مناسبات مالی در سینما نیز شکل جدیدی به خود گرفت و اتفاقا در این میان سرمایههای نامشخص بسیاری نیز راهی سینما شد. موسسات سینمای تازهای متولد شدند و هم زمان با آن هزینههای فیلمسازی افزایش پیدا کرد. این در حالی بود که حتی پیش از ورود این سرمایهها نیز فروش فیلمها را در مقایسه با هزینه تولید بسیار ناکافی میدانستند. در این سالها یک سوال بارها تکرار شده است، این پولها از کجا میآیند؟ چطور وارد سینما شده اند و واقعا برگشت دارند و اگر بازگشت سرمایه نیست پس چرا هم چنان ادامه مییابد.
بیشتر بخوانید: بابت پیگیری مطالبات مردم مواخذه میشویم
«منیژه حکمت» یکی از کارگردانان و تهیه کنندگان موفق ایران است که در سالهای اخیر بارها مساله پولهای سیاه و سرمایههای نامشخص را به سطح رسانه و مطبوعات کشانده است و این مساله را مورد پرسش قرار داده است. منیژه حکمت که این روزها پس از فیلمهای «زندان زنان»، «سه زن» و «جاده قدیم» و در دهه چهارم حضورش در سینما فیلم «بندربند» را در گروه فیلمهای «لو باجت» یا کم هزینه، در حال اکران دارد. ساخت و اکران این فیلم باعث شد به سراغ این سینماگر قدیمی برویم و نظراتش درباره وضعیت سینما و ورود پولهای مشکوک به آن را جویا شویم.
سینمای ایران روزبهروز گرانتر و هزینه فیلمسازی نیز بیشتر میشود. در این میان، اما به نظر نمیرسد که بخشی از این هزینه مربوط به عوامل فیلم باشد. انگار که از بین رقم دستمزد همه عوامل تنها این بازیگران هستند که دستمزدشان افزایش عجیب و نجومی یافته است. انگار وقتی از هزینه بالای فیلمسازی حرف زده میشود فارغ از تاثیر تورم که به شدت بالا است، اما هم چنان بخش زیادی از هزینهها مربوط به دستمزد بازیگران ستاره یا چهره است. به عنوان کارگردان و تهیه کنندهای که سابقهای بیش از ۴۰ سال در این سینما دارید، چنین روندی را در دوره دیگری از سینما به یاد میآورید؟ مثلا در دوران اصلاحات که سینما پس از یک دوره ضدستاره بودن، بار دیگر با چهره و ستاره روی پرده مواجه شده بود آیا چنین شرایطی به این شکل وجود داشت؟ آیا فیلمساز جوان اکنون میتواند بدون وابستگی به یکی از سرمایه گذاران تازه، وارد سینما شود؟
نه، حقیقتا نمیتواند. من شش، هفت سال پیش اعلام کردم که نامحرمان وارد سینما شده اند و به نظرم نگاه خیلی درستی بود که آن موقع کسی متوجه این حرف من نشد که چه گفتم. ببینید در یک زمانی، یک جاهایی تصمیم گرفتند که کلا مرجعیت را از سینما بگیرند. چون سینماییها میتوانستند حرکت اجتماعی را شکل دهند. گفتند که این مرجعیت را چطور بگیریم؟ پاسخ این بود که با پنجاه، شصت میلیارد تومان.
من فکر میکنم کل این روند پول پاشی کاملا برنامه ریزی شده بود. پول پاشی در سینما انجام شد و همان ابتدا نیز قلاده را بر گردن بازیگران انداختند و سلبریتیهای فیک ساختند.چون ما اصلا سلبریتی درست با مفهوم صحیح جهانی که نداریم. سلبریتیها میتوانند در بخشهای مختلف، کسانی باشند که جریان سازی کنند، در موضوعاتی، چون مشکلات اجتماعی وارد شوند و تاثیر گذار باشند. اما ارگانها و سازمانهایی آمدند، پولشوها هم آمدند، رانتخواران آمدند، آقازادهها هم آمدند و این حلقه را بهوجود آوردند و همه را هم به درون این حلقه دعوت میکردند. اینجا مهم بود که در این شرایط سینماگران در کدام طرف ایستادهاند.
ببینید درهمان ابتدا و زمانی که این روند شروع شد، شاید امثال ما که کار تولید را بلد هستیم، خیلی راحت میتوانسیم وارد این گردونه شویم و شرایط اقتصادی خوبی نیز داشته باشیم، اما اگر وارد میشدیم قلادهای بر گردنمان بود که میتوانستند ما را به هر سو بکشند. خب عجیب نبود که در بخشی صاحبان این سرمایهها سلبریتی فیک را هم بهوجود آوردند. این سلبریتیهای فیک تابع هستند و بههرحال کل روند به نوعی است که دلخواه یک دولت ایدئولوژیک است؛ و مساله این سلبریتیهایی که یک شبه پدید آمد بیشتر از اهمیت یا جنس کار فقط این بود که چه تعدادی از کارگردانها با آنها کار میکنند.
بله، به خصوص خود کارگردانها، نیز وارد این روند شدند. بههرحال به نظرم قیمتی دارند و براساس قیمتهاشان وارد این حلقه شده اند.
اشارهای کردید که میخواستند مرجعیت را از سینماگران بگیرند. سینماگران در چند انتخابات به شدت تاثیر گذاشتند. سال ۹۲ موثر بودند و اتفاقا بارها شاهد حملات جدی از سوی طیف موسوم به ارزشی و اقتدارگرا در همان زمان و با هر بحران دولت روحانی به آنان بودیم. شاید گرفتن این مرجعیت، بخش دومی نیز دارد که راجع به آن حرف میزنیم. ولی در همین بخش مسائل مالی، آیا هیچ وقت منشا این پولها برای شما روشن شد؟
خیر هیچ وقت روشن نشد. من عضو شورای عالی تهیه کنندگان سینما نیز هستم. میبینم که برای یک فیلم ۱۲ تا ۱۴ میلیارد هزینه شده است. خب اگر تمام سالنهای ایران را نیز برای اکران به او بدهند، نمیتواند این پول را برگرداند. از امثال این نمونهها فراوان است. اصلا سرمایه گذارها در این فیلمها با چه نگاهی سرمایه گذاری میکنند؟ چه برآوردی دارند؟ آیا سینما را به عنوان صنعت میبینند که خب وجود ندارد. صنعت سینمای ما هم فیک است. پس سرگرم کردن مخاطب و خود سینماییها است. آدمهای سینما را سرگرم این پولهای عجیب و غریب بادآوردهای که معلوم نیست از کجا آمده است، میکنند. حالشان خوب است، در هتلهای آن چنانی فرش قرمز پهن میکنند و مهمانی میگیرند، دور هم جمع میشوند و عکس میگیرند.
راستش را بخواهید خیلی کارشناسی شد، ولی این پولها آنقدر پیچیده شده که گره عجیب و غریبی است که هر سرش را میگیریم به یک گره کور میرسیم. من فکر میکنم این ماجرا و روند در نهایت برمیگردد و یقه خود دولت را میگیرد. همانطور که اکنون نیز با سلبریتیها و آرایشها و لباس پوشیدنها و این مدلها روی فرش قرمز ایستادنهای آنان به مشکل خورده اند و این با آن تفکر و روش و منش، تضاد دارد، در بخشهای دیگر نیز به زودی با هم به چالش بر میخورند. ورود این پولها بخشی از سینماگران را از تاثیرگذاری اجتماعی تهی کرده است و به بخش مصرف گرا بودن صرف برده است. وقتی از یک تفکر تهی شوید، بخواهید یا نخواهید وارد عرصه دیگری میشوید که شاید اوایل خوشایند مسئولین بود، ولی فکر نمیکنم الان خوشایند آنها باشد. ولی هنوز پولها هست و هنوز پولها وارد سینما میشوند.
بیشتر بخوانید: واکنش تند و تیز منیژه حکمت به هنرمندانی که خواستار آزادی محمد امامی شدند
بالاخره در این شرایط این پولها از کجا میآید؟ در یک دوره در دوران آقای احمدی نژاد یکسری فیلم داشتیم مانند فیلم سلیمان نبی با هزینه چند میلیاردی ساخته شد و اصلا کل فروشش به یک میلیارد نرسید یا فیلمهای دیگری از این دست. در آن دوره معروف شده بودند این فیلمها به سینمای نفتی که با پول نفت ساخته میشوند، اما الا آن پول نفت دیگر نیست.
نه، نیست!
پس از کجا حالا این پولها وارد سینما میشود و همین طور در حال افزایش هزینه فیلمسازی است؟
برخی ارگانها پول زیاد دارند که آنها با این پول به سینما آمدند. آقازادهها نیز آمده اند که بههرحال رانت نیز دارند؛ و همه را هم سرگرم کردند، سرگرم یک جریان تهی و مهمتر از همه، پایین آوردن سلیقه تماشاچی. توقع تماشاچی از هنر و سینما همین است که الان میبینید. مدام افتخار میکنند به فروشهای ۱۴ یا ۱۵ میلیاردی فیلم هایشان. این برایشان خیلی هم خوب است، چون کارکردشان در دو جهت است. اول سطح سلیقه تماشاچی را پایین آوردند و خیلی هم موفق بودند. برای مثال به لیست فیلمهای کمدی نگاه کنید و دوم هم این که مرجعیت را کلا از سینماگران بگیرند.
زمانی و با ورود بابک زنجانی به عرصه تهیه کنندگی سینما ایدهای مطرح شد که بخشی از این سرمایه گذاری برای فرار مالیاتی است، چون اگر موسسهها کار فرهنگی کنند، معافیت مالیاتی خواهند داشت. آن زمان این مساله مطرح شد که اصلا هزینهای که میگویند واقعی نیست. یعنی این ارقام که به عنوان هزینه فیلمسازی میگویند، فاکتورسازی است و لزوما هزینه ۱۰ میلیارد نیست، ولی مثلا این رقم را میگویند برای ماجرای معافیتهای مالیاتی یا گرفتن وامهای کلان. آیا چنین شرایطی بوده است؟
ببینید در این سازوکارها وقتی فضا غبار آلود باشد ناگزیر گردوغبار نیز به پا میشود. وقتی ساختار مبتذل است، امکان دید درست نیز وجود ندارد چرا که جلوی شما گردوغبار است و نمیتوانید تشخیص دهید. این اشخاص نیز کار را خوب بلد شدند. این مسائلی که مطرح میشد، میتواند باشد، یا میتواند نباشد، اما اصلا سئوال من این است که آقازادهها و ارگانها، از کارهای تلویزیون تا سینمایی یا پلتفرمها و شبکه نمایش خانگی را تسخیر کرده اند و اصلا این آدمها کجای سینما بوده اند؟ آیا حرفهشان است؟ اصلا شغلشان چه بوده است؟ چهکار در سینما دارند و برای چه اینقدر پول خرج میکنند؟ در حالی که برگشت ندارد. بههرحال در این زودوبندها و رانتها ارتباطهایی هست، اسپانسر میگیرند. چون بههرحال وقتی فساد نهادینه میشود، در بخشهای مختلف نهادینه میشود. اسپانسر هم برای آنان است، اقتصاد نیز دست خودشان است. وقتی اقتصاد دستشان است، میتوانند از همه طرف پولهای کلان بگیرند. یعنی شده یک مجموعه که گردش مالی در آن روند عجیبی دارد. حالا چطور است که به بیرون پرت شوند، این را باید در آینده ببینیم.
یعنی فکر میکنید اینطور نمیمان و اوضاع تغییر میکند؟
بله فکر میکنم شرایط تغییر میکند.
خاطرم هست در بهمن ماه سال ۹۸ و پیش از شیوع کرونا در کشور یازده فیلم در جشنواره متعلق به موسسه سینمایی اوج بود و با این که در نهایت با تعداد کمتری فیلم وارد جشنواره فیلم فجر شد، اما شرایط طوری بود که میگفتند جشنواره فیلم اوج است.
بله و فقط چرخه تولید نیست، چرخه اکران هم دست همین طیف است. چرخه تبلیغات و اسپانسر دست خودی هاست. همه امکانات را با هم دارند. به همین خاطر میدانند چهکار کنند. یاد هم گرفتهاند. مشکل اهالی رسانه نیز این است که تیتراژها را نمیخوانند. اگر تیتراژها را بخوانند متوجه میشوند که در این تیتراژها چه کسانی بودند، سرمایه گذاران چه کسانی بودند و چگونه ساخته شده است.
الان تهیه کننده مستقل با این شرایط چه باید بکند؟
من از پنج سال پیش سعی کردم جریان فیلمهای کم هزینه را شروع کنم و با کسانی که دغدغهمند هستند، بدون استفاده از سلبریتی ها، فیلمهای اجتماعی بسازیم. سعی کردم پای کار نیز بایستم. ببینید بچههای نسل جوان و برخی کارگردانهای قدیمی، همه انگار خسته شده و در غارهایشان پناه گرفته اند. حالشان بد است. من فکر کردم برویم و با حداقل امکانات فیلم را بسازیم و بتوانیم اکران کنیم.
اولین فیلمم در این فضا و پس از این تصمیم نیز فیلم «بندربند» است. اما همین را هم حالا در اکران میبینید که کلا من ۲۲ سانس دارم. حمایتی نیز وجود ندارد.
واقعا ناراحت کننده است که کسانی با این همه ادعا که از سینمای رانتی گلایه دارند و مثلا در پی سینمایی هستند که با پولهای مشکوک نیز نباشد و بالاخره باید از یک جریانی حمایت کنند، اما حمایتی از آنان دیده نمیشود.
این گروه منتقد، بالاخره باید در جایی به وسط میدان بیایند و حمایت کنند که دلگرمی ایجاد کنند که اتفاق رخ بدهد و ادامه پیدا کند. نمیشود مدام در فضای مجازی بگویم وای و اه اه و نمیتوانیم همهاش در فضای مجازی بگوییم اه اه، پیف پیف، که رانت است، که مشکوک است و بعد مثلا از سینمایی که میخواهد و تلاش میکند مستقل بماند نیز حمایت نکنیم و اصلا انگار آن را نبینیم.
بیشتر بخوانید: پانته آ پناهی ها در فیلمی با موضوع کرونا +عکس
منظورتان این است که شهروند معترض یا منتقد نیز باید کاری بکند و حضور فعال داشته باشد حتی در حد حمایت؟
بله، بالاخره باید یک طرف بایستیم. این که برای کسانی که سعی میکنند مستقل باشند دلگرمی ایجاد کنیم و گرنه آن موج از بین میرود و علامت سوالی پررنگ میشود که برای کدام بیننده تلاش میکنیم. ولی وقتی بیپناه هستید و میبینید که فروشی وجود ندارد که حداقل سینمادار را برای اکران قانع کنید از همیشه ناامیدتر میشوید.
تعریف شما از فیلمهای کم هزینه، یا فیلمهای لوبجت چیست؟
ببینید باید تبارشناسی پول و سرمایه را در سینما روشن کنیم، با اندیشه با نگاه اجتماعی و با سوژههای متفاوت. باید بتوانیم علامت سوال در مقابل سرمایهها و پولهای عجیبی که وارد سینما میشود، بگذاریم وقتی علامت سئوال بگذاریم آن وقت، تشخیص سره از ناسره مشخص میشود. این روند تنها با حمایت امکان پذیر میشود. این همه بخشی از شهروندان در فضای مجازی، توئیتر، کلاب هاوس گلایه دارند و انتقاد میکنند پس در زمان حمایت از سینماگر مستقل کجا هستند؟ این همه ما که در شبکههای اجتماعی میشنویم کجا هستند؟
بیشتر بخوانید: منیژه حکمت: پولهای کثیف، سینماگران ریشهدار را حذف کرد
یعنی میگویید بیننده هم در جاهایی فقط ترجیح میدهید معترض مجازی باشند تا حامی حقیقی؟
بله آن طیفی که ما سرمایه اجتماعی میدانیم، آنها هم در زمان حمایت از کار متفاوت حضور پیدا نمیکند. آنها کجا هستند؟
به نظر میرسد سطح سلیقه مخاطب نیز حتی در بخشی که خودش را منتقد میداند نیز شرایط سینما به نوعی تغییر داده است.
فکر میکنم همین طور است، ببینید وقتی در توئیتر میخوانم که کسانی میگویند که فلان سریال شبکه نمایش خانگی را دیده اند واقعا برایم متعجب کننده است. دل آدم بیشتر میگیرد. چه باید کرد؟ ما به عنوان تهیه کننده و کارگردان، جریان سینمای ارزان را شروع کردیم. اما این جریان حامی میخواهد، کمک میخواهد. ما با سختترین شرایط آمدیم، در سختترین بستر کارمان را کردیم، کار متفاوت کردیم. اما حامی آن کیست؟ وقتی این جریان در اروپا راه میافتد، مردم حامی آن میشوند، روشفنکر حامی آن میشود، مطبوعات و رسانه حامی میشوند و جریان ساخته میشود. در اینجا نیست. ما هر چه جزیرههای تک افتاده شویم، طرف مقابل برندهتر میشود. وقتی فیلم «لو باجت» است، یعنی سرمایهاش برمیگردد. شما ضرر نمیکنید، کارتان را کردهاید، اثرتان را گذاشتید و فیلم متفاوتی را ساختهاید. خب در این میان بخشی از اهالی سینما که ترجیح میدهند نباشند، چون منافعشان در جای دیگر است. پس از آنان نمیتوانیم کمک بگیریم. چه کسانی میمانند؟ بخش الیت جامعه میماند که ادعا دارند و تکلیفشان یک ذره با خودشان روشن است.
البته شده که بازیگر درجه یک در سینمای هالیوود رفته و در فیلمی از سینمای مستقل کم هزینه بازی کرده است. یعنی پذیرفته این کار را بکند.
بینید مشکل این را نداریم که از مثلا بازیگران خاصی بخواهم برای فیلم بیاید. من قائل به فیلم بازیگر محور نیستم، به قصه قائل هستم، به اندیشه جاری در فیلم قائل هستم. به بازیگر قائل نیستم. اتفاقی که میخواهید رقم بزنید برای من مهم است.
آقای محمد احمدی تهیه کننده سینما به تازگی مصاحبه کرده و گفته بودند آنقدر ناتوان شده ایم که هزینه فیلم «لو باجت» نیز تا سه برابر شده و نمیتوانیم فیلم بسازیم. برآوردی که کرده بود برای هزینه فیلم «لو باجت» این بود که حداقل سه میلیارد تومان هزینه آن خواهد شد؟
نه، زیر ۷۰۰-۸۰۰ میلیون تومان، راحت میشود ساخت. باید تولید بلد باشید، راهکارها را بلد باشید که چهکار کنید تا بودجه را پایین بیاورید. آن اتفاق را رقم بزنید.
اخیرا دیدیم که انجمن تهیه کنندگان ایران در واکنش به حرف نماینده مجلس، آقای نوباوه، درباره توقیف ۳۰ فیلم، بیانیه خیلی تندی داد و واکنش خیلی خوبی بود، اما هیچ وقت در یک دهه گذشته که فریاد زده شده در مورد سینمای نفتی و رانتی و پولهای عجیب و غریب به این سینما چنین واکنشی از انجمن تهیه کنندگان سینمای ایران ندیدیم.
بخشی از این تهیه کنندگان در انجمن هستند. همان است که من میگویم میچرخد و در نهایت یقه خودشان را میگیرد. این سلبریتی سازی، این پولهای عجیب و غریب میچرخد و یقه خودشان را میگیرد و کاسه چه کنم را دست خودشان میدهد.
به عنوان تهیه کنندهای که هنوز در این سینما کار میکند، این قراردادهایی که الان برای بازیگران بسته میشود، رقمهای ۱۰ یا ۱۵ میلیارد تومان، با کدام استاندارد جهانی در سینمای نیمه ورشکسته ایرانی اصلا پرداخت میشود؟ اصلا چطور تامین میشود؟
ورشکسته است نه نیمه ورشکسته، سینما ورشکسته است. ببینید این سوال جدی است. وقتی سوپراستاری که البته اصطلاح سوپراستار را من برایشان قائل نیستم، مثلا رقم ۵ میلیارد میگیرد و فیلمش هم نمیفروشد، چطور در فیلم بعدی ۷ میلیارد میگیرد؟
بالاخره این سینمای ما یک استانداردی دارد؟ شما در این سینما سوپراستار هستید به شرط این که پنج فیلم پرفروش پیاپی داشته باشید. مثلا در سینمای آمریکا یا اروپا، یک بازیگر با این متر و معیار در کنار فهرست جوایزش، سوپراستار میشود. ما در اوایل دهه نود و اواخر دهه هشتاد، یک نفر را با این شرایط داشتیم و آن هم رضا عطاران بود و غیر از او دیگر کسی را نداشتیم.
بله، فیلمهایش هم میفروخت. چند موردش را هم من تهیه کردم.
خب اتفاقا رضا عطارانی که هم فیلم هایش این طور میفروخت و هم جوایز پیاپی گرفت، هیچ وقت به این رقمها نرسید.
این همان پولهاست. کمی به قبل برگردیم. همان پولهاست که وارد شد و توقعها را بالا برد. فکر کردند که حقشان است و جایگاهشان این است. من معتقدم که این هم زمین میخورد.
میتوان گفت بخشی از اضمحلالی که این سینما دچارش شده، از همین قضیه است؟ یعنی ستاره سالاری؟
بله، همین طور است. من اصلا متعجب میشوم که بازیگر هم زمان سر پروژه چهار فیلم کار میکند با پولهای عجیب و غریب. واقعا با این شرایط چه اتفاقی برای این ساختار میافتد؟ برای این فیلمها چه اتفاقی میافتد؟ وبایی که به نظرم یقه سینما را گرفته و در حال اضمحلال است یکی همین است. این شرایط باید تغییر کند. همه را به این پولها آلوده کردند، و این همان قلاده است؛ و بعد ناگهان در جایی ولشان میکند.
در دوران کرونا میبینیم که موجی از بازیگران سوپراستار تبلیغ بازی میکنند.
بله، چون پول مهم است. چون سبک زندگیشان است. اصلا ماهی پانصد میلیون برای خرج زندگی شخص آنها کم است. بعدش چه میشود؟ اگر آن روند ادامه پیدا نکند چه خواهند کرد؟ میتوانند زندگی کنند؟ بببیند برای خود من، وقتی این پولها وارد سینما شد به پگاه گفتم که مادر، مراقب این باش که کدام طرف تاریخ میخواهیم بایستیم. باید زندگی کنیم و از خودمان مراقبت کنیم که در این ورطه نیفتیم، باید پاچههامان بالا بزنیم و راه برویم، ولی در آن نغلطیم. الان همه در آن میغلطند. این غلطیدن هم عادی شده است. اصلا نمیبینند و متوجه نیستند. شاید هم متوجه هستند و میگویند تا هست، شرایط خودمان را درست کنیم.
چون عملا انگار دیگر چیزی به نام هنر وجود ندارد. بازار است، سوداگری است، کاسبی است. مغازه دار وقت سرچراغ مغازه میگوید هر چه میتوانم بفروشم. جنس بنجل یا غیر بنجل، هر چه هست بفروشم و بتوانم شرایطی برای آیندهام فراهم کنم. از طرفی هم، چون امیدی به آینده ندارند و نمیدانند دو روز دیگر چشم اندازشان در این مملکت چیست، سرمایه گذاری در خارج میکنند که بروی دلار بخریم و بیت کوین بخرم. چون هیچ چشم اندازی وجود ندارد، میگویند الان هست پس بچسبیم. به آینده هم فکر نمیکنند، چون نمیدانند آینده در این کشور چه میشود، و سرنوشتشان چه میشود.
یک زمانی و با اوج گرفتن دولت اصلاحات ساخت فیلمهای اجتماعی خیلی افزایش پیدا کرد. یا دورانی فیلم تاریخی یا دوران طنز سازی که تمام هم نمیشود گویا، حالا فکر میکنید دوران ساخت فیلمهای کم هزینه رسیده است؟ یعنی سینمای ایران با فیلمهای لوباجت میتواند خود را نجات بدهد؟
طنز سخیف را هنوز هم داریم. ببینید انگا یک جور جنگ بین روشنی و تاریکی است. جنگ بین سره و ناسره است. ما نباید سینما را اشتباه کنیم و جدا از جریان سیاسی و اجتماعی مملکت بدانیم. این فساد نهادینه، همینطوری که جلو میآید، در بخشهای مختلف در سینما هم نمیتواند جدا شود، در تئاتر هم نمیتواند جدا شود. در هنرهای جسمی و رسانه هم نمیتواند. چون آن کسی که این جریان را راه میاندازد، رسانه میخواهد. روزنامه نگاران روابط عمومی میشوند، کیف به دست این آقایان. خیلی روشن، چون رسانه میخواهند و رسانه را هم در اختیار دارند. فضای مجازی را نیز در اختیار دارند، پول هم که دارند. ما جدا از این جریان نیستیم. جدا از جریانی که در مملکت رواج دارد. ما هم در آن میغلطیم و حرکت میکنیم. هرچقدر در اقتصاد مفاسد زیاد است در سینما هم هست، در بخشهای دیگر هم هست.
در واقع میگوید در یک مجموعه از فسادها نمیتوان گفت من غیر فاسد میمانم ولی بقیه بخشها فاسد میشوند؟
بله. همه با هم جلو میرویم. ناامیدی در همه قشرها هست، در اینجا هم هست. حضور آقازادهها یا مفاسد اقتصادی در همه بخشها هست، در سینما هم هست، در تئاتر هم هست در رسانه هم هست. به همین خاطر همه با هم فرو میرویم. این یک جریان جمعی است که همه با هم حرکت میکنند و هر کدام سازوکارهای خودش را پیدا میکند. حالا شما میخواهید در این جریان نباشید، از خودتان مراقبت کنید.
یک بیراهه است، یک راه جدایی است، یک بیراههای است، پر از سنگلاخ که هر چه بگویید من از این اتوبانی که همه با سرعت ۲۰۰ میروند و درست نگاه نمیکنند، من میخواهم این جاده فرعی را بروم ببینم چه میشود، به کجا میرسم، چشماندازش چیست، فضایش چگونه است، باز سخت است یا نمیشود، چون پر از سنگلاخ است. آدم فکر میکند که وقتی حرکت میکند حتما آدمهایی هستند که بیایند حمایت کنند. حتما هم هست که به این میتوانند فکر کنند. در این برهه تاریخی میتوانند جور دیگری فکر کنند و بگویند که ما هستیم، ایستاده ایم.
ما پشت شما هستیم. اگر آنها هم نباشند که دیگر هیچ چشماندازی وجود ندارد و بگذاریم این ابتذال و این اضمحلال با هم حرکت کنند، بروند به نابودی برسند.
درواقع میخواهید یک طوری بقیه سینماگرها، آن جوانها، آنهایی که پول ندارند و سینما کار میکنند، بدانند که میشود و امکانش وجود دارد؟
بله و میخواهم در یک مسیر تازه نشانه گذاری کنیم! این که جریان سازی کنیم برای جوانان و علاقمندان که میتوانید با هزینه کم فیلم بسازید و تجربه کنید. این که بگویمم بالاخره فیلم دیده میشود و نمیرود توی کمد باقی بماند. این که باید پای فیلمتان بایستید و تجربه کنید.
این موج شبکه نمایش خانگی را چطور میبینید؟ موجی از کارگردانهای سینما نیز به سراغش آمده اند؟
آن هم پولهای عجیب و غریب است دیگر. منتظر بمانید و ببینید آخر این نمایش خانگیها به کجا میرسد و به چه کسانی میرسد.