اقتصاد۲۴ - مرتضی گلپور: اگر شما هم مانند محمدجواد ظریف دستاوردی به اسم برجام در کارنامه خود داشتید و محبوبیت بالایی هم در جامعه کسب کرده بودید، بخت خود را برای رئیس جمهور شدن امتحان نمی کردید؟ عقلانیت سیاسی حکم می کرد در انتخابات شرکت کنید و این سرمایه را با کسب مقام ریاست جمهوری معامله کنید. به ویژه اینکه می دانید (یعنی اگر جای ظریف باشید) اگر در انتخابات پیش رو، شما یا دولت همسو با شما انتخاب نشود، مخالفان سرسخت نخواهند گذاشت آب خوش از گلویتان پایین برود.
بنا بر این بار دیگر، عقلانیت سیاسی حکم می کند با حضور در انتخابات سرمایه سیاسی خود را به رخ مخالفان در کمین نشسته بکشید. اما چه می شود کرد که نه فقط در ایران، بلکه در هر کشوری، عقلانیت سیاسی فقط یک شرط از میان هزاران اما و اگر برای بقا و پیروزی یک سیاستمدار است. برای کسب کرسی ریاست جمهوری، به ویژه اگر زمین بازی سیاست ایران باشد، شما و ظریف باید شرایط دیگری را هم لحاظ کنید و البته مقداری چاشنی بخت و اقبال هم ضروری است. به هر رو، سه ماه دیگر معلوم خواهد شد آیا این شرایط و بخت و اقبال، اینقدر همراستا می شوند که ظریف به پاستور برسد؟ یا اینکه شرایط سیاسی ایران همچنان او را در وضعیت بی تصمیمی نگه می دارد، تا آن زمان که با تغییر دولت و قدرت گرفتن مخالفان، ظریف بار دیگر به دانشگاه برگردد؟ کمتر از سه ماه دیگر پاسخ همه این ها مشخص می شود.
از ابتدای پیروزی انقلاب اسلامی تا امروز محمدجواد ظریف همیشه در حوزه سیاست خارجی فعال بوده است. همین باعث شده است که به اذعان خودش، غیر از دیپلماسی کار دیگری بلد نباشد. باوجود این، ظریف امروز جزو نامزدهای بلقوه ریاست جمهوری 1400 محسوب می شود. زیرا اگرچه او غیر از سیاست خارجی تجربه یا حرف دیگری ندارد، اما بقیه روسای جمهور هم اینطور نبودند که پیش از تصدی این سمت درباره رئیس جمهوری تجربه داشته باشند. همه روسای جمهور پس از انتخاب شدن از سوی مردم آرام آرام راه و رسم این کار را یاد گرفتند. بنابراین مطلقا عجیب یا بیراه نیست اگر ظریف هم بخواهد بخت خود را در این عرصه بیازماید. باوجود این، ظریف یک تفاوت عمده با همه نامزدهای سابق و آینده، و حتی همه روسای جمهور سابق دارد: او به غیر از سیاست خارجی، در هیچ حوزه دیگری، نه فقط کار، حتی اظهار نظر هم نکرده است. همه کسانی که امروز نامشان به عنوان نامزدهای احتمالی مطرح می شود، یا در چند حوزه متفاوت کار کرده اند، یا دستکم درباره موضوعاتی چون اقتصاد، سیاست، روابط خارجی و حتی فرهنگ حرف زده اند. مثلا حسین دهقان، مدتی رئیس بنیاد شهید و بعد وزیر دفاع بود، رستم قاسمی، علاوه بر فرماندهی قرارگاه خاتم، مدتی هم وزیر نفت بود و بعد هم دبیرکارگروه توسعه روابط اقتصادی با عراق شد. حالا هم که معاون سپاه قدس است. اما ظریف صرفا و صرفا در حوزه دیپلماسی کار کرده و غیر از این حوزه هم، درباره عرصه های دیگر، حتی هم نکرده است. مثلا او هیچ گاه نگفته است برای حل اشتغال چه باید کرد یا درباره مهار تورم نظریه نداده است. درحالی که بسیاری از نامزدها، خود را در همه عرصه ها، صاحب نظر و چه بسا تنها صاحب نظر و تنها کاردان می دانند.
اما ظریف نه. اگر هم او در مواردی استثنایی مثلا درباره سیاست داخلی صحبت کرده است، حرف هایش ناظر بر این بود که نباید مساله سیاست خارجی را وارد رقابت ها و مجادله های داخلی کرد. البته این سخن او هیچ گاه از سوی مخالفانش شنیده نشد. نکته اینجا است که این ویژگی انحصاری ظریف، به ویژه وقتی قرار باشد وضعیتش به عنوان نامزد احتمالی انتخابات ریاست جمهوری تحلیل شود، موقعیت خاصی را ایجاد می کند. زیرا برای بررسی وضعیت یا کارنامه سایر نامزدها، می توان به حوزه های کاری مختلف یا اظهارنظرهای آنان در موضوعات متنوع رجوع کرد. اما برای تحلیل وضعیت محمدجواد ظریف چه باید کرد؟ آیا باید به او فقط از دریچه سیاست خارجی نگاه کرد؟ برای تحلیل موقعیت انتخاباتی ظریف هم می توان موقعیت و وزن ظریف نزد مردم و حامیان سیاسی اش را بررسی کرد و هم موقعیت و وزن ظریف نزد منتقدان و مخالفانش. و نکته اساسی ماجرا این جا است که تا اطلاع ثانوی، تحریم ها، برجام و نوع رابطه با امریکا یکی از موضوعات حساس جمهوری اسلامی و تعیین کننده در انتخابات ریاست جمهوری است. و این عرصه ای است که هیچ کس مانند ظریف، حرف برای گفتن ندارد.
در انتخابات 1392 دو عامل باعث شد که مساله هسته ای و رابطه با امریکا، به محور تعیین کننده انتخابات تبدیل شود: حضور سعید جلیلی در انتخابات و افزایش تاثیر فشار تحریم ها بر زندگی مردم و اقتصاد کشور. در انتخابات ریاست جمهوری پیش رو هم سیاست خارجی، برجام و تحریم ها عنصری بسیار تعیین کننده خواهد بود. از همین حالا می توان پیش بینی کرد که این موارد، از جمله مباحث مناقشه برانگیز نامزدها خواهد بود و نوع رویکرد هر یک، نحوه رای دادن مردم را تعیین خواهد کرد. اما انتخابات 1400 چند تفاوت هم با انتخابات 92 دارد. نخست اینکه در آن سال هنوز برجامی وجود نداشت. اما امروز برجام، به عنوان یک راه پیموده شده برای حل مناقشه هسته ای ایران، هم پیش روی مردم و هم پیش روی نامزدها قرار دارد. چراکه تقریبا از سال 94 به این سو، عامل اصلی قطبی بودن سیاست داخلی ایران، نه دوگانه اصولگرا-اصلاح طلب، بلکه دوگانه برجامی و غیربرجامی بوده است. بنابراین از همین حالا می توان پیش بینی کرد که برجام، یکی از بحث های کانونی نامزدها خواهد بود و هر یک می بایست موضع خود را نسبت به این توافق بی سابقه ایران و 6 قدرت جهانی مشخص کنند و نیز اعلام کنند که رویکرد آتی آنان نسبت به این توافق چه خواهد بود. از سوی دیگر فشارحداکثری امریکا به اضافه ضعف مدیریت داخلی، سبب شده است که مردم فشار تحریم ها بر زندگی و معیشت خود را به مراتب بیشتر از سال 92 احساس کنند.
ناگفته پیدا است که چه در انتخابات و چه خارج از انتخابات، مردم مصرانه خواستار ارائه چشم اندازی از سوی سیاسیون ایرانی برای برون رفت از این وضعیت هستند. در چنین شرایطی، حضور محمدجواد ظریف در انتخابات، به عنوان معمار برجام و کسی که توانست طی مذاکراتی دو ساله، طی دو سال شر تحریم ها را از سر کشور رفع کند، صحنه رقابت را بسیار داغ خواهد کرد. حتی می شود این طور گفت که رقابت های انتخاباتی پیش رو بدون معمار برجام، واقعا یک چیز مهم کم خواهد داشت، آن هم درشرایطی که آینده برجام و تحریم ها بحث اصلی کشور و مردم و نیز کانونی ترین مساله در سیاست خارجی نظام است. چنین فضایی برای کسی مانند ظریف بدون عیب و نقص هم نیست.
به عبارت دیگر، درست است که است خارجی مساله اصلی انتخابات خواهد بود و این هم تنها حوزه ای است که عملا کسی نمی تواند حریف ظریف شود، اما نکته اینجا است که اساسا خود برجام روی هوا است. اکنون مردم و جمهوری اسلامی، عملا از برجام فایده چندانی نمی برند؛ هم تحریم ها سر جای خود باقی است، حتی با شدت بیشتری، هم فشارهای سیاسی از سوی غرب درحال افزایش است. حضور ظریف در چنین موقعیتی، درست مانند بوکسوری می ماند و پس از چندین راند بازی سخت و نفس گیر، نه یک حریف، بلکه حریفانی تازه نفس را پیش روی خود دارند. او احتمالا گوشه رینگ گیر خواهد افتاد، به ویژه اینکه برخلاف او، دیگران در سیاست خارجی دیکته نانوشته دارند و بر همین اساس می توانند هر ادعایی را مطرح کنند. اما ظریف، فقط می تواند گارد خود را بالا بگیرد و از موضع دفاعی صحبت کند. اما باوجود همه مخاطراتی که پیش رو است، اینطور هم می توان گفت که براساس منطق سیاسی و عقلانیت ابزاری، ظریف راهی جز حضور در این رقابت نابرابر ندارد. زیرا عدم شرکت او، درست مانند این است که کودک دست پرورده خود را (برجام را) بدون حامی و پشتیبان وارد میدان رقابتی نفس گیر کند. او برای بقای سیاسی خود راهی ندارد که دل به آب بزند.
اگر اصلاح طلبان هنوز از درایت سیاسی کافی برخودار باشند، باید بدانند که سقف پرواز آنان در سیاست داخلی، چیزی شبیه به حسن روحانی و انتخابات 1392 است. بسیاری از اصلاح طلبان به این حقیقت واقفند که در ساخت سیاسی فعلی ایران، آنان دیگر نخواهند توانست چیزی شبیه انتخابات ریاست جمهوری 76 و حتی انتخابات مجلس دهم را تکرار کنند. در این صورت، از میان همه نامزدهای مطرح در این جریان، و حتی بالاتر از اسحاق جهانگیری، محمدجواد ظریف گزینه مطلوب برای اصلاح طلبان خواهد بود. زیرا نه فقط ظریف بیشتر یک اصلاح طلب شناخته می شود و بیشترین نزدیکی را به این جریان دارد، بلکه از یک حمایت اجتماعی و مردمی گسترده هم برخوردار است.
اقبال مردم یا برخورداری از مشروعیت اجتماعی و سیاسی، دقیقا همان چیزی است که این روزها اصلاح طلبان از فقدان آن رنج می برند. اما اگر در رقابت انتخابات، روی محمدجواد ظریف شرط بندی کنند، درست مانند این است که بدون هیچ تلاشی، آن اقبال و مشروعیت را برای خود خریده اند. به عبارت دیگر، ظریف گزینه مطلوبی برای اصلاح طلبان است، زیرا بیشتر این اصلاح طلبان خواهند بود که از سرمایه اجتماعی او به نفع بازسازی خود استفاده می کنند. در این باره نباید از یک نکته مهم هم غافل ماند. براساس برخی گزارش های غیررسمی، در سال 96 سران اصلاحات اتفاق نظر داشتند که محمدجواد ظریف باید به عنوان نامزد پوششی حسن روحانی در انتخابات ثبت نام کند، هرچند در نهایت این قرعه به نام جهانگیری افتاد و او بود که همه سرمایه سیاسی خود را پای انتخاب دوباره روحانی ریخت. ظریف یک مزیت های دیگر هم برای اصلاح طلبان هم دارد. نه فقط حضور او فضای انتخابات را دوقطبی کرده و بدنه خاکستری مطلوب اصلاح طلبان را به صحنه می آورد، بلکه از آن بالاتر، اصلاح طلبان را از تلاش برای اجماع سازی میان نامزدهای این طیف هم بی نیاز می کند.
به عبارت دیگر، اگر ظریف بیاید، اصلاح طلبان دیگر نیازی نخواهند داشت تا مانند سال 92، با چهره ای مانند عارف رایزنی کنند تا کناره گیری کند. حضور ظریف، به صورت خودکار، سایر رقبای اصلاح طلب را از میدان به در می کند. ظریف از جهتی دیگر هم برگ برنده اصلاح طلبان است. زیرا تجربه سال 92 و رجوع اصلاح طلبان به حسن روحانی به عنوان آنچه نامزد اجاره ای خواند، تجربه ای بدشگون از کار درآمد. براساس این تجربه، نه سران اصلاحات و نه بدنه اصلاح طلب جامعه، به دشواری می پذیرد که بار دیگر به نامزد جایگزین، و کسی مانند علی لاریجانی رجوع کنند. همه این ها دلایل خوبی است تا طیف هایی از اصلاح طلبان، همچون کارگزاران که از سوی همقطاران خود به طرفداری از علی لاریجانی متهم هستند را وادار کند ظریف را به حضور در انتخابات راضی کنند. چراکه مطابق آنچه گفته شد، صرف نامزدی ظریف، یک بازی برد-برد برای اصلاح طلبان است. بنابراین وضعیت ظریف در جناح اصلاح طلبان را می توان با وضعیت سید ابراهیم رئیسی در جناح اصولگرایان قیاس کرد. یعنی همان طور که حضور رئیسی در انتخابات، باعث خاموشی یکباره قیل و قابل نامزدبازی و نامزدها خواهد شد، حضور ظریف هم برای اصلاح طلبان همین کارکرد را خواهد داشت.
وزن ظریف برای اصولگرایان چگونه است؟ اصولگرایان نسبت به حضور او در انتخابات چه موضعی دارند؟ همه آنچه تا اینجا به عنوان مزیت های نامزدی ظریف برای اصلاح طلبان گفته شد، اتفاقا دلایلی است که اصولگرایان را نسبت به حضور او نگران می کند. به عبارت دیگر، به همان دلایلی که اصلاح طلبان می خواهند ظریف در انتخابات شرکت کنند، اصولگرایان هم به همان دلایل نمی خواهند ظریف در انتخابات 1400 حضور داشته باشد. نباید به هجمه های بی وقفه و 8 ساله اصولگرایان به ظریف نگاه کرد. آنان هم درست مانند اصلاح طلبان از میزان اقبال مردم به او آگاهی دارند. اصولگرایان هم می دانند که آمدن ظریف، یعنی بسیج شدن خود به خود بخش گسترده ای از طیف خاکستری در انتخابات. حضور ظریف در انتخابات یعنی دوقطبی شدید، یک دو قطبی که احتمالا دوقطبی های 76 و 88 را هم پشت سر خواهد گذاشت. اصولگرایان می دانند که دوقطبی شدن یعنی مشارکت گسترده و مشارکت گسترده، یعنی پیروزی نامزد جناح رقیب. به همین دلیل است که از ماه ها قبل، نه اصلاح طلبان، بلکه رسانه های اصلی اصولگرایان پیگیر آمدن یا نیامدن ظریف در انتخابات بودند. «آیا شما در انتخابات نامزد می شوید؟» سوال ثابت و هفتگی خبرنگاران رسانه های اصولگرا از محمدجواد ظریف بود.
از سوی دیگر، اصولگرایان می دانند که حضور ظریف در انتخابات، یعنی یک رفراندوم برای برجام است، رفراندومی قوی تر و شدیدتر از آنچه در انتخابات 96 رقم خورد. در این صورت، اگر معمار برجام بتواند حدنصاب لازم را کسب کند، یا دستکم بیش از 10 میلیون رای بدست آورد، فردای انتخابات هجمه به برجام و زیر سوال بردن این توافق، آن هم به رغم این پایگاه رای، آسان نخواهد بود. ضمن اینکه آنان می دانند سیاست خارجی، آن هم در بحبوحه فشارهای امریکا، یکی از موضوعات اصلی انتخابات است. از این رو ترجیح می دهند نماینده اصلی تفکر حامی مذاکره در این میدان غایب باشد تا نتواند از خود، از برجام یا از رویکرد مذاکره در سیاست خارجی و حل تنش با امریکا دفاع کند. به ویژه اینکه اصولگرایان در سال های اخیر، به دوقطبی های سازش-مقاومت در سیاست خارجی دامن زده اند و به هیچ روی انتظار و توقع ندارند که نماینده اصلی رویکرد مقابل، در صحنه باشد، رای بگیرد یا فرصت دفاع و بیان ایده های خود را داشته باشد. مساله دیگر این واقعیت است که اصولگرایان روی تشتت و تعدد نامزدهای اصلاح طلبان حساب باز کرده اند، درست مانند حسابی که اصلاح طلبان روی تشتت اصولگرایان باز کرده اند.
این درحالی است که حضور ظریف، ناخودآگاه یک اجماع جدی و پیوسته میان اصلاح طلبان ایجاد می کند که به هیچ وجه مطلوب اصولگرایان نیست. وقتی همه این دلایل را کنار هم می گذاریم، می فهمیم که چرا چند وقت پیش سایت خبری تحلیلی «مشرق نیوز» تندترین عبارت ها را درباره ظریف بکار برد. وقتی این سایت در بررسی احتمال نامزدشدن ظریف با عبارتی مانند «به مسلخ رفتن» استفاده کرد، می توان پی برد که حضور یا عدم حضور ظریف در انتخابات تا چه اندازه برای اصولگرایان تعیین کننده است. یا به عبارت بهتر، به او هشدار می دهند که حضور در انتخابات به صلاح تو نیست! این واقعیتی است که اکبر ترکان هم به آن اشاره کرد. او به تازگی در یک مصاحبه با سایت «انتخاب» در پاسخ به اینکه آیا ظریف نامزد خواهد شد یا خیر، گفت (نقل به مضمون) اگر ظریف نامزد شود، بار دیگر کفن پوشان یا موتورسواران به خیابان خواهند آمد.
اینکه ظریف در انتخابات شرکت خواهد کرد یا نه، تا حد زیادی به کنش ها و بازی بازیگران سیاست خارجی هم ارتباط دارد. به عبارت دیگر، اینکه آینده برجام چه می شود یا اینکه دولت بایدن چه سیاستی را نسبت به ایران و مساله هسته ای آن اتخاذ خواهد کرد، نقش تعیین کننده ای در نامزدی ظریف خواهد داشت. اکنون وضعیت به این صورت است که حسن روحانی تلاش دارد تا پیش از پایان دولت، همه یا بخش عمده ای از تحریم ها را رفع کند. چراکه برجام مهم ترین دستاورد دولت او بود و روا نیست که این دستاورد، بدون فرجام یا بدون سرپرست به دولت بعدی سپرده شود. باوجود این، دولت جدید امریکا یا تحرکی از خود نشان نداده یا تحرک او به اندازه ای نبوده است که گره برجام باز شود. واقعیت این است که برجام، دغدغه ایران است، مساله امریکا نیست. برجام دغدغه هر طرف که باشد، خود مساله برجام که حول برنامه هسته ای صلح آمیز ایران ایجاد شده، امروز وضعیتی به غایت پیچیده تر از دوران ترامپ دارد. در داخل، دو رویکرد متفاوت نسبت به برجام وجود دارد؛ رویکرد دولت که راه حل را در مذاکره می جوید، و رویکرد مجلس یا اصولگرایان که با قانون اقدام راهبردی نشان داد راه حل را در فشار به طرف های خارجی می داند. علاوه بر این بن بست داخلی، بازیگران خارجی هم در یک بن بست مانده اند. از یک سو دولت جدید امریکا هنوز به یک جمع بندی درباره سیاستش نسبت به ایران و برجام نرسیده است، ضمن اینکه مساله امریکا هم فقط ایران نیست، بلکه باید سایر بازیگران همچون اسرائیل و عربستان یا تندروهای امریکایی را هم لحاظ کند. همچنین بازی متفاوت سه کشور اروپایی را هم شاهد هستیم که براساس هر بادی که از آن سوی اقیانوس اطلس یعنی امریکا بوزد، سیاست خود را نسبت به ایران تنظیم می کنند.
این شرایط به غایت پیچیده، هرگونه پیش بینی درباره آینده برجام را بسیار بغرنج کرده است. اما ایران به خاطر مساله تحریم ها، چاره ای جز فکر کردن به این مساله حساس و سخت ندارد. به تازگی علی شمخانی، دبیر شورای عالی امنیت ملی در گفت و گو با ایسنا، به همه نامزدهای ریاست جمهوری توصیه کرده است در طراحی برنامه های انتخاباتی یا وعده دادن به مردم «تداوم تحریم ها را مفروض بدانند!» اگر آینده برجام همینقدر تاریک و رفع تحریم ها همینقدر دور است که شمخانی می گوید، پس وضعیت ظریف به عنوان معمار برجام هم همینقدر تاریک و غبارآلود است. اما در سوی دیگر ماجرا، هرگونه گشایش افق در مساله برجام، به منزله روشن شدن یک چراغ سبز برای ظریف است. به عبارت دیگر، چه برجام تا پایان دولت روحانی احیا شود، یا اینکه یک روزنه کوچک ایجاد شده و گشایش کامل به بعد از انتخابات و دولت بعدی موکول شود، به همان اندازه بخت ظریف هم در انتخابات بلندتر خواهد بود. حتی بالاتر از این، می توان گفت آینده برجام در دولت روحانی، نقشی تعیین کننده در تصمیم ظریف به نامزد شدن یا نامزد نشدن خواهد داشت.
تا اینجا تلاش شد همه احتمالاتی که حول نامزد شدن یا نشدن ظریف از یک سو، و احتمالات پیروزی و شکست او از سوی دیگر مطرح است بررسی شود. اما همین جا می توان احتمال دیگری را هم مطرح کرد. به این معنی که پرسید اگر ظریف رئیس جمهور شود، چه خواهد شد؟ پاسخ همان است که اکبر ترکان به «انتخاب» گفت: کفن پوشان یا موتورسواران به خیابان خواهند آمد. به عبارت دیگر، اگر محمدجواد ظریف رئیس جمهور بعدی ایران باشد، به این معنی است که دوقطبی برجامی-ضدبرجامی دستکم 4 سال دیگر کشور را درگیر خود خواهد کرد. چه بسا فضای دوقطبی در سیاست داخلی ایران، حتی شدیدتر و تندتر از فضای کشور پس از خرداد 76 باشد. در صورت وقوع چنین دوقطبی و بگومگوهایی در کشور، حتی همین ظرفیت اندک دولت که روحانی از آن برخوردار بود نیز از دست خواهد رفت و عملا، با بالاگرفتن تنش های داخلی، مدیریت اجرایی قفل خواهد شد. و این دقیقا همان چیزی است که مردم نه انتظار آن را دارند و نه از آن استقبال می کنند. چرا که برخلاف بسیاری دیگر، ظریف منتقد ندارد، بلکه مخالف دارد و فرق زیادی است میان منتقد با مخالف.
در بالا اشاره شد که براساس تخمین ها، حضور ظریف در انتخابات، باعث دوقطبی شدن رقابت ها شد و طیف گسترده ای از جامعه را پای صندوق های رای می آورد. اما یک نکته باریک هم وجود دارد. امروز مساله مردم، دیگر دوگانه اصولگرا-اصلاح طلب نیست. به عبارت دیگر، دغدغه مردم این نیست که به یک اصولگرا رای بدهند تا یک اصلاح طلب رای نیاورد یا برعکس، به یک اصلاح طلب رای بدهند تا یک اصولگرا رئیس جمهور نشود. مساله اصلی مردم، اقتصاد، معیشت، کوچک شدن روزانه سفره ها، آب رفتن سرمایه ها و تیره و تاریک بودن چشم انداز آینده است. البته مردم این را می دانند که بخش اعظم این مشکلات، ناشی از تحریم ها و فشارهای امریکا است و ارتباط این مسائل را با سیاست خارجی می فهمند. از این رو طبیعی است که رفع تحریم یا کاستن از سطح مناقشه با امریکا یکی از مطالبات آنان در انتخابات پیش رو باشد، اما آنان دستاوردهای عینی تر، ولو کم تر و کوچک تر را به آینده ای ناروشن و مبهم ترجیح می دهند.
به عبارت دیگر، مردم می دانند که سیاست خارجی، یک کلید اصلی حل مشکلات است، اما این را هم می دانند که مدیریت اجرایی کشور به چیزهای به مراتب بیشتری هم نیاز دارد. اما همین «چیزهای بیشتر» درست همان چیزهایی است که ظریف، به اذعان خودش چیزی از آن نمی داند. در این صورت او چگونه مردم را مجاب خواهد کرد تا به او رای بدهند؟ گذشته از این ها، آیا مردم تمایل دارند فردی مانند ظریف نامزد شود که قرار است در آینده مشکلات را حل کند؟ یا اینکه فردی غیر از ظریف بیاید که همین امروز بتواند یکی دو مشکل داخلی، مثلا در تنظیم بازار را حل کند؟ پاسخ به این سوالات هم تاثیر بسزایی، هم در نامزدی ظریف و هم در شکست یا پیروزی او دارد.
هرچه هست، واقعیت جز این نیست که عرصه سیاست، عرصه احتمالات است، همان احتمالاتی که ترامپ را، با آن آرای مردمی خیره کننده، به رئیس جمهور یک دوره ای تبدیل کرد. شگفتی ساز بودن یا نبودن ظریف و حتی نامزدن شدن یا نامزد شدن او، به عوامل و احتمالات زیادی بستگی دارد. اراده و نیت شخص او، یکی از هزاران عامل است، نه تعیین کننده ترین آن.