قرار بود مجلس دهم زمین اصلی اصلاحطلبان در بازی قدرت باشد و عارف بازیکن اصلی این زمین اما جریان چپ این روزها با نگرانی به نتایج آن تصمیم خود مینگرد.
اقتصاد24 - «سکوت و عزلت» گاه استراتژی مشابه مردانی می شود که روزگاری بر سریر تصمیمات حزبی و سیاسی نشسته بودند اما وقتی عرصه سیاست آن روی دیگرش را به آنها نشان داده، ردای سیاست را بر سر در خیمه آویخته و میدان را به دیگران سپرده و سکوت اختیار کرده اند.
بخت با ژنرالهای اصولگرا یار بوده که تنها تعداد معدودی از آنها به حکم زمانه «روزه سکوت» گرفته و از دایره تصمیمات اصولگرایانه کنار کشیدهاند. گویی سیاست ایران بیشتر چپ گرایان را به سمت حاشیه نشینی هل داده است.
از اواخر دهه ۸۰ خواسته و ناخواسته در کار برخی بزرگان اصلاحات گره افتاد. برخی لیدرها و ژنرالهای این جناح مسیر عزلت و سکوت را برگزیدند تا جایی که چپ نشینان سیاست روز به روز دستشان از مشورت و راهگشایی با بزرگانشان خالیتر گشت. در چنین فضایی اصلاحات برای زنده ماندن به «چهرههای بیرمقی» تکیه کرد که نه تنها باری از دوش اصلاحات برنداشتند، بلکه اصلاح طلبان را به سیبل انتقادات تبدیل کردند. تنها نقطه امید اصلاح طلبان در این شرایط وجود رییس دولت اصلاحات بود که گاه و بیگاه با ورودش می توانست کاستی های عملکردی احزاب و این چهره های کم رمق را جبران کند و موجی در بدنه اصلاحات به راه اندازد.
سربازانی که ژنرال نشدند
صحبت از نقش آفرینی ژنرالهای اصلاح طلب را نباید به سالهای دور معطوف کرد، کافی است به اندازه یک دهه تاریخ را به عقب بازگردانیم، آنگاه نامهایی همچون موسوی خوئینیها، علی اکبر محتشمیپور، عبدالله نوری و... را به عنوان علمداران اصلاحات به یاد میآوریم، چهرههایی که در دهه 90 چندان خبری از نقش آفرینیشان نیست و گاها ورودی کمرنگ به سیاست داشته و دوباره به گوشه عزلت خویش باز گشتهاند.
هر کدام از این ژنرالها بنا بر دلایلی سکوت یا کمگویی را بر نقشآفرینی پررنگی که پیشتر در جریان چپ داشتند، ترجیح داده اند. سکوتی که شاید در سالهای اول چندان به چشم نیامد اما در گذر زمان و رسیدن به کارزارهای انتخابی دهه 90، نبود مردان کاربلد اصلاح طلب عیان شد.
مجلس دهم زمین اصلاح طلبان نشد
در دهه نود و انتخابات مجلس و شورای شهر تلاش شد تا بدون نقش آفرینی ژنرالها و با چیدن لیستی ناشناخته مسیر زنده نگه داشتن جریان اصلاحات هموار شود. گرچه بخشی از این تصمیم نتیجه ردصلاحیت شدن چهره های شاخص این جریان بود، اما بدون شک همان هایی که با اعتماد و رای بدنه اصلاحات راهی پارلمان و شورای شهر شدند هم در حد و اندازه انتظاری که از آنان می رفت ظاهر نشدند.
قرار بود مجلس دهم، زمین بازی اصلاح طلبان در قدرت را گسترده کند و عارف بازیکن اصلی این زمین باشد، اما شرایط به گونه دیگری رقم خورد. آنانی که با مهر تایید جریان اصلاحات راهی بهارستان شدند یا راهشان را به سرعت از دنیای چپ سیاست جدا کردند یا عملکرد اصلاح طلبانه چندانی از خود ظهور و بروز ندادند و بیشتر وارد مناسبات پشت پرده یا زدوبندهای سیاسی - پارلمانی شدند. عارف هم که چشم امید بزرگان این جریان در پارلمان بود در حد و اندازه ای که از او انتظار می رفت ظاهر نشد و بیشتر روزگار پارلمانی اش در سکوت گذشت.
سکوت پردردسر عارف در پارلمان
راهبری و هدایت سیاسیون کم تجربه ای که با حمایت بزرگان اصلاحات و رای بدنه این جریان راهی پارلمان شده بودند، به دست «محمدرضا عارف» سپرده شد اما گویی عارف آن لیدری نبود که از او انتظار می رفت. او خیلی زودتر از موعد و حتی زمانی که در دل قدرت بود استراتژی «سکوت» را برگزید و در روزهایی که بدنه اصلاح طلبان از او انتظار تحرک و نقش آفرینی داشتند، سکوت را پیشه کرد.
کم تحرکی و سکوت نصفه و نیمه عارف در مجلس نه فقط داد اصلاح طلبان بیرون مجلس که حتی آنانی که در مجلس بودند را هم درآورده است. آنچنان که احمد بیگدلی عضو شورای مرکزی فراکسیون امید عنوان کرده است؛ « فراکسیون امید و آقای عارف باید یک مقدار از حالت سکون و سکوت در مجلس خارج شوند فراکسیون امید باید نقشآفرینی موثرتری در صحنه مجلس داشته باشد. انتظار می رفت آقای عارف در سه سال اخیر در مورد طرحها و لوایح صحبت کند. سکوت وی در میان ۵۰ تا ۶۰ درصد جامعه اصلاحطلبان مورد انتقاد است.»
عارف حال در روزهایی که مجلس دهم نفس های آخر خود را می کشد بیش از همه روزهای آن سه سال گذشته وارد اظهارنظر شده و تلاش دارد در قامت یک لیدر پارلمانی نقش آفرینی کند اما به نظر می رسد این شکستن روزه سکوت دیرهنگام بوده است. رفتار و عملکرد او در مجلس این روزها بیش از گذشته زیر تیغ نقد جریان اصلاحات رفته است. خاصه تصمیم روز گذشته او برای ورود به انتخابات هیات رییسه مجلس که نتیجه آن چیزی جز شکست برای خود او و از دست دادن کرسی مهم نایب رییسی مطهری از سوی دیگر نبود. تصمیمی که به صراحت مورد نقد برخی چهره های این جریان چون کرباسچی قرار گرفت.
اصلاح طلبان نیازمند بازگشت به اصل خویش
صفحه شطرنج اصلاح طلبان سالهاست که بدون نقش آفرینی مهرههای اصلی چیده شده، است، حتی تأثیرگذاری کلامی فردی چون رییس دولت اصلاحات در بدنه رای این جریان، تاریخ مصرفی دارد، شاید همانطور که خود رئیس اصلاحات به زبان آورده است، در روزگار سکوت ژنرالهای سابق و سربازهای ناخلف امروز«دیگر خیلی سخت است که به مردم بگوییم بیایید رای بدهید. آیا فکر میکنید در دور آینده انتخابات به حرف من و شما مردم پای صندوقها خواهند آمد؟ بعید میدانم...»
رویکرد اصلاح طلبان در دهه 90 برای سپردن امور کلان این جریان به چهره هایی که کاریزمای مدیریت و راهبری این جریان را ندارند و تکیه کردن صرف به ورودهای گاه و بیگاه رییس دولت اصلاحات شاید تجربه ناموفقی بود که در آستانه انتخابات مجلس می تواند در صورت تکرار آن تبدیل به بحرانی در این جریان شود.
آنطور که سعید تاجیک گفته اصلاح طلبان « نباید با تکیه بر پخمگانِ نخبهنما وارد میدان انتخابات شوند؛ نمیتوان با اتکا به افرادی که آبروی اصلاحات را بردهاند و فضای سیاسی را سیاه کردهاند، رأی مردم را اخذ کرد.» یا شاید باید اصلاح طلبان مسیر را که سعید حجاریان برایشان ترسیم کرده است را پیش بگیرند؛ « اگر پول بازار سیاست را نداشتیم، باید تلاش کنیم آن را کسب کنیم نه آنکه به هر جنس بُنجلی تن دهیم.»