عامل قتل؛ خوداتکایی نجفی یا اختلال شخصیت میترا استاد
استاد دانشگاه و وزیر و وکیل و شهردار تهران هم که باشی، میتوانی در برابر یک زن، آنچنان ناتوان و منفعل شوی که برسی به این نقطه. کم نیستند زنان و مردانی که همسرانشان، راهی جز خودکشی یا دیگرکشی پیش پایشان نمیگذارند.
اقتصاد24 - ابعاد مختلف قتل میترا استاد، همسر دوم محمدعلی نجفی در چند روز اخیر مورد بررسی قرار گرفته است. بُعد روانشناسی این حادثه اما تا حد زیادی مغفول مانده است. حتی پیش از آنکه حسام الدین آشنا، مشاور رئیس جمهور در واکنش به قتل میترا استاد توییت کند: «سلامت روانی و معنوی قدرتمداران بشدت در خطر است، سیاست پیشگان نیازمند کسب مشاوره از روانشناسان و مربیان متبحر هستند» میشد حدس زد پای یک اختلال روانی در میان است. وجه شگفت انگیز ماجرای قتل میترا استاد این است که قاتل، یک آدم عادی نیست. گذشته از سوابق سیاسی و علمی و اجرایی، او مردی است که همگان، او را بدون استثنا، یک مرد عاقل، با درایت و به دور از خشونت توصیف می کردند. چه می شود که چنین مردی در شصت و چند سالگی دست به قتل میزند؟
دیدارنیوز این پرسش را با دکتر محمدرضا رجبی شکیب، پزشک و روان شناس در میان گذاشته است که در ادامه، متن این گفتگو را می خوانید.
*آقای دکتر شکیب، به نظر شما آقای نجفی دچار جنون آنی شده است؟
رجبی شکیب: موافق نیستم. البته که همه حق دارند تعجب کنند از چنین آدمی و چنین سوابقی. کیست که شگفت زده نشود از این خبر؟ اما واقعیت است که همه ما آدمیزادیم و باید در همان بافت، رفتارهای آدمها را تحلیل کنیم. اشتباه ما این است که فکر میکنیم بعضیها فرشته اند و قدیس اند و هرگز خطا نمیکنند. همین اتفاق نشان داد که ما مطلقا هیچ آدمیزادی را نداریم که خطا نکند. باورهای مذهبی ما میگوید معصومین ۱۴ نفر هستند و لاغیر. حالا چطور ما از بعضی آدمهای دیگر قدیس و معصوم میسازیم و به خودمان اجازه نمیدهیم که حتی نقدشان کنیم، از آن شگفتیهای روزگار است. باید چنین اتفاقاتی بیفتد و ما را تکان بدهد. بفهمیم که هیچ کس بری از خطا نیست.
*خب من هنوز جواب سوالم را نگرفتم. شما می گویید همه آدمها ممکن است در هر حالتی ناگهان دست به قتل بزنند؟
رجبی شکیب: نه من این را نگفتم. گفتم خطاهای انسانی به منزله جنون نیست. آقای نجفی زمانی که در این رابطه لغزید بزرگترین خطای زندگی شخصی اش را مرتکب شد. میگویم خطای زندگی شخصی؛ چون کسی که در پستهای مدیریتی بوده ممکن است خطاهایی داشته باشد که بسیاری از افراد را درگیر کند و طبعا آن خطاها بزرگترند. اما در زندگی شخصی اش، تا جایی که ما اطلاع داریم، خطایی بزرگتر از این نمیشود که مردی در جایگاه آقای نجفی و در دهه ۷۰ زندگی با زنی ۳۰ سال از خودش کوچکتر وارد رابطهای شود که بعد هم مجبور شود به آن رسمیت ببخشد و ازدواج کند. خطای اصلی آنجاست و هرچه حالا میبینیم پیامد آن خطاست. کاری ندارم که این دام بوده یا نبوده یا این خانم پرستو بوده یا نبوده. قضیه این است که آدمیزاد خطا میکند و این خطای آقای نجفی بوده که خیلی هم برایش گران تمام شده است.
*خب آقای نجفی هم همان کاری را کرده که خیلی از مردان می کنند، ولی نتیجه همه این خطاها نمی شود قتل.
رجبی شکیب: درست میگویید. حالا میرسیم به این که چرا داستان به اینجا رسیده است. من با اطلاعاتی که تا امروز یعنی روز دهم خرداد ۹۸ منتشر شده، تحلیلی دارم که تاکید میکنم یک تحلیل شخصی است و اصلا هم پایش قسم نمیخورم. اما معتقدم حرف زدن درباره آن، به ما کمک میکند از اتفاقات مشابه پیشگیری کنیم. من معتقدم خانم میترا استاد مبتلا به اختلال شخصیت بوده و رفتارهای ایشان آقای نجفی را به این نقطه رسانده. دقت کنید منظورم سلب مسئولیت از آقای نجفی نیست. نه که بخواهم ایشان را تبرئه کنم. میگویم که وقتی بافتار رابطهای به دلیل ابتلای یک نفر به اختلال شخصیت، چنین باشد، احتمال بروز خشونت افزایش مییابد. در همه اختلالات شخصیت همین اتفاق میافتد که الگوهای ناسازگار ارتباطی، تکرار میشوند و تعارضهای مکرر، فرد سالم را هم به تدریج دچار آسیب میکند.
*یعنی می گویید با آدم هایی که اختلال شخصیت دارند نمی شود ازدواج کرد یا وارد رابطه شد...
رجبی شکیب: میشود، اما مسئولیت آن پای خودتان است. قضیه این است که ما نمیدانیم و نمیشناسیم و وارد رابطه میشویم و نتیجه اش میشود این. استاد دانشگاه و وزیر و وکیل و شهردار تهران هم که باشی، میتوانی در برابر یک زن، آنچنان ناتوان و منفعل شوی که برسی به این نقطه. کم نیستند زنان و مردانی که همسرانشان، راهی جز خودکشی یا دیگرکشی پیش پایشان نمیگذارند. زنان البته تاب آوری بیشتری دارند و کمتر دست به خشونت میزنند. اما خیلی داستانهایی که پایان خشونت آمیز دارند با عشق شروع میشوند. جایی که مردی یا زنی، شیفته مردی یا زنی دیگر میشود که «بیمار» است. اتفاقا آدمهای مبتلا به اختلالات شخصیت خوشه B شامل شخصیتهای مرزی، خودشیفته، نمایشی و ضداجتماعی خیلی هم گرم و جذاب به نظر میرسند، اما رابطه رمانتیک به تراژدی ختم میشود.
*شما می گویید میترا استاد مبتلا به اختلال شخصیت گروه B بوده؟
رجبی شکیب: من فقط دارم اطلاعات موجود را کنار هم میگذارم که نتیجهای دیگر بگیرم. درباره خانم استاد اصلا نمیشود قضاوت بالینی کرد. دست کم با اطلاعات موجود نمیشود. اما حرف من این است که میتوانی استاد دانشگاه و دانشمند هم باشی و ندانی زنی که خیانت میکند، رفتارهای تکانشی دارد، روزی عاشق است و تو را به اعلی علیین میبرد و روز دیگر خصم خونخوار است و به حضیض ذلت میکشاند، بددل است و در عین حال راضی به جدایی نیست، یک روز افسرده است و روز دیگر شیدا، او بیمار است و نه سزاوار قتل. بلکه فقط باید از او دور ماند.
*چطور ممکن است فردی تا این حد بیمار باشد و خودش نداند و فرد دیگری هم متوجه نشود؟
رجبی شکیب: دقیقا مشکل ما با اختلالات شخصیت همین است. یک مثال میزنم. ترامپ رئیس جمهور آمریکاست و مبتلاست به اختلال شخصیت خودشیفته. خود روان شناسان آمریکایی این را نوشته اند. آدمهای مبتلا به اختلال شخصیت در زندگی شخصی خود میتوانند خیلی هم موفق باشند، اما در روابطشان است که دچار مساله میشوند. همه دنیا میدانند ملانیا ترامپ هم با ترامپ خوب نیست. بیماران مبتلا به اختلال شخصیت، کارتن خواب نیستند. آنها در میان ما زندگی میکنند و بسیارشان، آدمهایی هستند ظاهراً موجه. اما ازدواج با آنها، یعنی فرسایش بی پایان. یعنی مرگ تدریجی.
*خب شما طبق چه شواهدی فرضیه اختلال شخصیت را برای مقتول مطرح می کنید؟ خانم استاد فوت کرده و چطور می شود در موردش قضاوت کرد؟
رجبی شکیب: اولا بگویم تشخیص اختلال شخصیت آسان نیست و حتی صرفا با مصاحبه بالینی با فرد مورد نظر هم نمیشود به تشخیص قطعی رسید و گاهی لازم است از بستگان و اطرافیان هم اطلاعات گرفت. پس مسأله قضاوت بالینی نیست. آنچه من میگویم تحلیلی از موقعیت مردی است که در شرایطی منفعلانه و بدون آگاهی، شهامت پذیرفتن مسئولیت خطایش را نداشت و وقتی هم فهمید که اشتباه کرده از ترس پیامدهایش، نتوانست رابطه اشتباه را متوقف کند و فاجعهای را برای خود رقم زد. گفتم که موقعیت مشابه، برای بسیاری از زنان و مردان دیگر هم تکرار شده، میشود و تا وقتی آگاه نشویم، خواهد شد. اما در مورد مقتول، من فقط اطلاعات منتشر شده را تحلیل میکنم. اینکه مقتول با ماموران امنیتی مرتبط بوده و آقای نجفی را تحت فشار قرار داده، یا اینکه خود آقای نجفی از بی آبرویی یا فاش شدن چه رازهایی ترس داشته، منافاتی ندارد با این تحلیل که مقتول مبتلا به اختلال شخصیت بوده باشد.
در اخبار منتشر شده، به نظر میرسد دستکم ۵ ویژگی شخصیتی مبتلایان به شخصیت مرزی در مورد مقتول مصداق دارد: اول اینکه آقای نجفی میگوید مقتول بارها با چاقو به ایشان حمله ور شده است. ادعای درگیری فیزیکی و کتک کاری هم از سوی فرزند مقتول مطرح شده که با توجه به شخصیت آرام آقای نجفی که پرخاشگری فیزیکی هرگز در سوابق ایشان نبوده، میشود نتیجه گرفت آغاز درگیریها از سوی مقتول بوده است.
حملههای خشم شدید و کنترل نشده و نامتناسب با موقعیت از نشانههای اختلال شخصیت مرزی است. البته شخصیتهای ضد اجتماعی و پارانوئید هم خصلتهای مشابهی دارند. اساسا شک و بدبینی (پارانویا) هم یک ویژگی دیگر مبتلایان به این اختلال است. به گفته آقای نجفی، مقتول ایشان را بارها به خیانت متهم میکرده است. همچنین از هرگونه رابطه آقای نجفی با خانواده قبلی ممانعت به عمل میآورده. اینها برای من فرضیه بروز افکار پارانویید به صورت گذرا و در زمان استرس را مطرح میکند. رفتارهای تکانشی هم یک ویژگی دیگر این افراد است. دستکم در مورد روابط بی پروای جنسی، مقتول آقای نجفی را بارها تهدید کرده. در جای دیگری، آقای نجفی این ادعا را مطرح کرده که مقتول با دیگران روابط جنسی داشته که نمیدانم چقدر قابل اثبات است. اما حتی صرف تصمیم به ازدواج با مردی که ۳۲ سال بزرگتر است را میشود مصداق همین رفتارهای بی تامل و تکانشی دانست. ویژگی دیگر، ترس از طرد شدن است. این افراد همه کار میکنند که یارشان آنها را ترک نکند.
ظاهراً در این داستان هم مقتول به هیچوجه راضی به طلاق نبوده، حتی با دریافت کامل مهریه اش. افراد مبتلا به شخصیت مرزی، در عین اینکه نمیتوانند به دلیل آشوب درون، صمیمیت پایداری برقرار کنند، تمام شدن رابطه را هم بر نمیتابند؛ و بالاخره، بی ثباتی در روابط. حتی صرف نظر از گذشته خانم استاد، وقتی سیر این رابطه را مشاهده میکنیم، دو نفر ظرف مدتی کوتاه، از یک رابطه عاشقانه به یک رابطه پر از خشم و نفرت رسیده اند. با توجه به شناختی که از شخصیت معقول و آرام آقای نجفی داریم، نمیتوانیم تصور کنیم که در این رابطه پر آشوب، مقتول سهمی نداشته است. در واقع افراد مبتلا به شخصیت مرزی، میان عشق و نفرت، یا میان آرمان نمایی و بی ارزش سازی در نوسان اند.
*یعنی هرکس که این ۵ ویژگی را داشت به اختلال شخصیت مرزی مبتلا است؟
رجبی شکیب: نه فقط اینها. نشانههای دیگری هم هست که ما، چون اطلاعات جزئی تری نداریم، نمیتوانیم قضاوت کنیم. مثلا بی ثبات بودن واضح و دائم خودانگاره یا احساس فرد در مورد خودش، یا رفتار، ژست، یا تهدید به خودکشی به صورت مکرر، یا خود زنیهای مکرر، یا احساس پوچی مزمن و بی ثباتی در حالت عاطفی به صورت واکنشپذیری خلق مثل افسردگی، تحریکپذیری، یا اضطراب شدید و حملاتی که چند ساعتی طول بکشد، نشانههای دیگر شخصیت مرزی هستند. البته قرار نیست یک فرد همه اینها را داشته باشد. اما یک متخصص میتواند تابلوی بالینی فرد را شناسایی کند. دیگر اینکه با توجه به نامزدی و پوسترهای تبلیغاتی مقتول در انتخابات شورای شهر، دستکم احتمال وجود رگههایی از اختلال شخصیت نمایشی یا خودشیفته هم وجود دارد که هردوی اینها با شخصیت مرزی همپوشانی دارند.
*خب چطور شما اینها را که همه ادعاهای آقای نجفی است معتبر می دانید؟
رجبی شکیب: تحلیل من برپایه اطلاعاتی است که از یک سو یعنی آقای نجفی مطرح شده و ما اطلاعاتی را از سمت دیگر در دسترس نداریم. اما سیره آقای نجفی و هر آنچه دیگران از ایشان نقل کرده اند (از خانواده قبلی ایشان بگیرید تا هرکسی که ایشان را می شناخته) ادعاهای ایشان را معتبر می کند. هرچند معتقدم باید صبر کرد و ممکن است روشن شود آقای نجفی ادعاهای خلافی مطرح کرده است که حتما مراجع رسیدگی به این پرونده آن را اعلام خواهند کرد.
*درباره اختلال شخصیت مرزی بیشتر توضیح می دهید؟ این افراد درمان ندارند؟
رجبی شکیب: بیماران دچار اختلال شخصیت مرزی چون احساس وابستگی و خصومت را همزمان دارند، روابط بین فردی آنها آشفته و به هم ریختهاست. ممکن است به کسی که احساس نزدیکی با او میکنند، وابسته شوند و از طرف دیگر اگر احساس سرخوردگی پیدا کنند، نسبت به همان فرد خشمی بسیار زیاد ابراز کنند. آنها نمیتوانند تنهایی را تحمل کنند و برای آرامش خود به نحوی دیوانهوار به جستجوی ایجاد رابطه بر میآیند، ولو اینکه رابطه برای خودشان راضی کننده نباشد.
آنها ممکن است برای درمان درد تنهایی خود با هر کس بدون توجه به عواقبش، دوست شوند یا به بیبندوباری بیفتند. آنها اغلب از احساس مزمن پوچی و بیحوصلگی و ابهام در هویت شاکیاند. روابط آنها مختل است چون همهٔ افراد را یا خوب مطلق میپندارند یا بد مطلق. یعنی افراد به نظر آنها یا حامی هستند و باید به آنها دل بست، یا منفور و دشمن اند. خیلی از آدم هایی که در رابطه با این افراد وارد می شوند، همین که ببینند بیمار به آنها وابسته شده، می خواهند او را ترک کنند و دقیقا همین جا افراد مبتلا به شخصیت مرزی، این افراد را تهدید محسوب می کنند و وارد فاز دشمنی می شوند. ما برای این افراد درمان های متفاوتی داریم اما شرط اولش این است که آنها نسبت به بیماری خود بصیرت داشته باشند. مخصوصا بعضی از آنها که رگه های خودشیفتگی هم دارند، اصلا نمی پذیرند که مساله دارند و برای همین تن به درمان هم نمی دهند.
*به نظر شما آقای نجفی هیچ اختلال روانی ای ندارد؟
رجبی شکیب: تا امروز و با اطلاعاتی که ارائه شده، تشخیصی ندارم. غلتیدن یک مرد میانسال در دام غرایز، ممکن است ریشه هایی از گذشته داشته باشد و البته مهم تر از آن، انفعال و پرخاشگری توامانی است که در چند ماه گذشته آقای نجفی گرفتار آن بوده و عجیب است که ایشان برای حل این مساله از روان شناس و مشاور کمک نگرفته است.
کسانی که ایشان را از نزدیک می شناسند می گویند آدمی بوده ظاهرا بسیار با اعتماد به نفس و به خود متکی. احتمالا همین بوده که عاقبت کار را به اینجا رسانده. آدم هایی که احساس می کنند در بن بست قرار گرفته اند، رفتار منفعلانه-پرخاشگرانه بروز می دهند. اقدام به خودکشی ایشان بروز تمام عیار همین پدیده بود و این اقدام به قتل هم، در واقع بیان دیگری از همان خودزنی است.
*و سوال آخر اینکه آقای نجفی این همه خونسرد است چه دلیلی ممکن است داشته باشد؟
رجبی شکیب: من هم می شنوم که عده ای می گویند همین خونسردی نشانه این است که کاسه ای زیر نیم کاسه است. شاید هم باشد. والله اعلم. اما من این آرامش و خونسردی را در بافتار شخصیت آقای نجفی، امری غیرعادی و مشکوک نمی بینم. خب ما فکر می کنیم کسی که در یک موقعیت نتوانسته آرامش اش را حفظ کند، حتما فردی مضطرب است. این طور نیست. اتفاقا کسی که هیجان هایش را پنهان می کند و سعی می کند همیشه از خودش تصویری آرام و معقول نشان دهد، کسی که اضطراب هایش را سرکوب می کند، کسی که رفتاری منفعلانه پیشه می کند و احساس ناکامی را در خودش انباشته می کند، همه اینها ممکن است مثل همان زودپزی که روی اجاق است و سوپاپ اش کار نمی کند و صدایش در نمی آید اما همان زودپز منفجر می شود، ناگهان و در موقعیتی خاص رفتاری نشان دهد که در تعارض کامل با آن منش آرام همیشگی است.