«دونالد ترامپ اگر بخواهد دست به حرکتی بزند که دستاورد قابل ملاحظهای برای انتخابات آینده در آمریکا داشته باشد، یکی از آنها این است که با ایران به توافق برسد.»
اقتصاد24 - «پس از آن که پهپاد متجاوز آمریکایی در فضای سرزمینی ایران مورد اصابت قرار گرفت طی روزهای اخیر دونالد ترامپ در گفتوگویی اختصاصی با شبکه انبیسی، با اشاره به تمایلش برای مذاکره با مقام معظم رهبری و دکتر حسن روحانی، رئیسجمهور ایران، مدعی شد که واشنگتن بدون هیچپیششرطی با تهران مذاکره خواهد کرد. در هرگونه مذاکرات احتمالی، باید مساله موشکهای بالستیک ایران مورد بحث قرار گیرد. از سوی دیگر نانسی پلوسی، رئیس مجلس نمایندگان آمریکا در واکنش به اعلان حمله نظامی به ایران توسط رئیسجمهور آمریکا و سپس لغو این حمله از سوی وی گفت: «ما در وضعیتی به شدت خطرناک و حساس با ایران قرار داریم. ما باید پاسخی بدهیم که تنشها را کاهش داده و منافع ما را تامین کند. باید به وضوح مشخص کنیم که این منافع چه هستند. رهبران کنگره در دیدار با ترامپ بر ضرورت همکاری با متحدان تاکید کردند. همچنین رهبران دموکرات تاکید کردند که نباید بدون تایید کنگره خصومتی آغاز شود. ما هیچ تصور غلطی درباره رفتار خطرناک ایران نداریم. این یک وضعیت خطرناک و پرتنش است که نیازمند رویکردی مستحکم، هوشمندانه و راهبردی است.»
به همین منظور «آرمان» در خصوص رفتار احتمالی واشنگتن در قبال ایران گفتوگویی را با فریدون وردینژاد، مشاور رسانهای دفتر رئیسجمهور ترتیب داد.
گزیده این گفتگو را با هم می خوانیم:
- به نظر میرسد بهصورت کلی یک سرگردانی از جهت تعیین مواضع و نحوه تعامل با ایران در کاخ سفید مشاهده میشود.
- دست کم در کاخ سفید سه جناح وجود دارند که دیدگاههای متفاوتی در خصوص برخورد و تعامل با ایران و منطقه غرب آسیا و شاید هم در حالت کلیتر نسبت به جهان اسلام دارند. دسته اول جناح بسیار تندرویی است که شامل افرادی همچون جان بولتون، رودی جولیانی و برخی از افراطیون جمهوریخواه در کنگره ایالات متحده است که بهدنبال فروپاشی نظام جمهوری اسلامی ایران و حتی تجزیه ایران هستند. معمولا این دسته با گروههای معارض، مخالف و برانداز هم ارتباط نزدیکی دارند همچون مناسباتی که بولتون با سازمان منافقین دارد. معمولا این جناح توسط عربستان و امارات حمایت میشود. همچنین از این گروه تحت عنوان گروه بینام برده میشود و فعالیتهای بسیار زیادی علیه مردم ایران داشته و هزینه بسیار زیادی هم در این راه میکنند. این جناح مشخصا بهدنبال براندازی حکومت در ایران است. جناح دوم تا حدودی نسبت به جناح اول آرامتر است. این جناح شامل افرادی همچون مایک پمپئو است که معمولا دیدگاههای وزیر خارجه آمریکا با سازمان اطلاعات مرکزی (سیا) و پنتاگون هماهنگتر است. این گروه معتقد به فشار به جمهوری اسلامی و تداوم تحریمها و فشار اقتصادی برای آن چه از آن تحت عنوان تغییر رفتار ایران نام میبرند هستند. این جناح معتقد به تغییر مواضع ایران بوده و معتقدند همچنان منطقه میبایستی در تسخیر و سیطره آمریکاییها قرار گیرد. جناح سوم در سیاست آمریکا شامل افرادی همچون شخص ترامپ است که مواضعش بهرغم شعارهای تند و تیزی که بعضا مطرح میدارد به دموکراتها نزدیکتر است. به عبارت دیگر بهدنبال مذاکره و معامله با ایران هستند. به تناسب موضوعات مختلف و در زمانهای گوناگون مواضع متناقضی از کاخ سفید صادر میشود.
- بهعنوان نمونه بعضا مطرح میکنند که آمریکا حاضر است با پذیرش شروط 12گانه از سوی ایران با تهران مذاکره کند. گاهی اعلام میکنند حکومت ایران باید سرنگون شود. گاهی اعلام میکنند که مردم ایران تروریست هستند. گاهی مطرح میکنند که بدون پیش شرط حاضر به مذاکره هستند. گاهی مساله شماره تلفن را مطرح میکنند و... این مساله به خوبی نشاندهنده سرگردانی بهدلیل عدم تعیین تکلیف سیاست خارجی آمریکا و استراتژی تعامل با ایران و مقوله غرب آسیا و خلیج فارس است.
- به تناسب هر کدام از این جناحها که میتواند جناح دیگر را قانع کند یک موضعی اتخاذ میکنند. بنابراین روند ثابتی در نوع تعامل آمریکا با ایران مشاهده نمیشود.
- بعد از امضای برجام تا زمان روی کار آمدن ترامپ در ایالات متحده همواره یک روند سینوسی و غیر شفاف در کاخ سفید مشاهده میشود.
- همگان مشاهده میکنند که هر روز اقدامات تحریکآمیز واشنگتن بر ضد تهران بیشتر میشود. مواضعی که صلح جویانهتر، آرامتر و یا منطقیتر از جانب آمریکاییها دیده میشود، عمر طولانی ندارد. بنابراین تهران مستنداتی را در اختیار ندارد که به این جمعبندی برسد که کاخ سفید و آمریکاییها تصمیم گرفتهاند که یک رابطه منطقی، برابر و متناسب با اصول و چارچوبهای بینالمللی با ایران داشته باشند. بر این اساس تهران قادر به اطمینان از مواضع آنها نیست.
- شاید بهترین رویکرد از جانب ایران این باشد که خبرنگاران بینالمللی را دعوت کند تا آنها ببینند چه اتفاقی در ایران بهوقوع پیوسته است.
- نظر میرسد اگر ترامپ بهدنبال آن است که در انتخابات آینده موفق باشد میبایستی علاوه بر موفقیتهای داخلی باید یک دستاورد بینالمللی نیز داشته باشد. این دستاورد بینالمللی به خصوص با رقابتی که میان ترامپ، اتحادیه اروپا و کشورهای صنعتی وجود دارد و از سوی دیگر درگیریهایی که دونالد ترامپ از یکسو با اتحادیه اروپا بهعنوان جنگ تعرفهها دارد و از سوی دیگر با کانادا، مکزیک، چین و سایر کشورها درگیری دارد، باید یک دستاورد قابل تکیه بینالمللی برای انتخابات آینده داشته باشد. این دستاورد بینالمللی حتما جنگ نیست. حتما یک صلح و دستاوردی شبیه به برجام با مدل ترامپ خواهد بود. بنابراین بهنظر میرسد با سه کشور ایران، کره شمالی و یا چین میتواند چنین دستاوردی را داشته باشد. با چین بدون شک چنین مسالهای غیرممکن است. بهدلیل اختلافی که با تایوان دارند. با کره شمالی احتمالش بسیار ضعیف است بهدلیل آن که در شبه جزیره کره، ژاپن و چین و میان دو کره (شمالی و جنوبی) زمینههای گفتوگو و رسیدن به نتیجه در شرایط فعلی آماده نیست. در منطقه خلیج فارس مناسبترین شرایط است.
- دونالد ترامپ اگر بخواهد دست به حرکتی بزند که دستاورد قابل ملاحظهای برای انتخابات آینده در آمریکا داشته باشد، یکی از آنها این است که با ایران به توافق برسد. اگر ترامپ نتواند دستاوردی پیش از انتخابات داشته باشد به هیچ عنوان این اطمینان بهرغم نظرسنجیها در آمریکا وجود ندارد بار دیگر در کاخ سفید بهعنوان رئیسجمهور حضور داشته باشد. به هیچعنوان رفتار مردم آمریکا در انتخابات قابل پیشبینی نیست.