انحصارها همیشه نقش منفی در اقتصاد ایفا نمیکنند. بدون اعطای قدرت انحصاری به مدت محدود به نوآوران، انگیزه کافی برای رشد و توسعه محصولات و خدمات جدید فراهم نخواهد شد. اگر همچنان شاهد عرضه محصولات دانشبنیان جدید هستیم، علت آن است که پدیدآورندگان ایدههای جدید امیدوارند برای مدت معینی از عواید حاصل از ابداعات خود بهرهمند شوند.
اما نوع دیگری از انحصارها هستند که اگر در کشوری رخ دهند همچون طاعونی ویرانگر رفاه و رشد اقتصادی را در آن کشور سرکوب میکنند. چنین انحصارهایی در نهادهای تصمیمگیری و سیاستگذاری کشور رخنه کرده و از تمام ابزارهای قدرت برای حفظ موقعیت برتر خود بهره میبرند. نهادهای قدرت در کشورهایی که با انحصارگری برخورد نمیشود با تشکیل کارتلها بازارهای رقابتی را به سوی انحصار سوق میدهند. جالب آنکه پژوهشهای متعدد نشان میدهند که تقریبا تمام سود مازاد حاصل از فعالیتهای انحصارگرایانه صرف حفظ موقعیت برتر انحصارگران از طریق ایجاد اختلال در نهادهای نظارتی و سیاستگذاری خواهد شد. پس اولین منبع تغذیه فساد سیستماتیک، انحصارها و کارتلها هستند.
قبح و نقش منفی انحصارها بر کارشناسان اقتصادی پوشیده نیست. آنچه محل نزاع است ریشه انحصارهاست. برخی، انحصارها را از موارد شکست بازار میدانند. این صاحبنظران مدعیاند که آزادی فعالان و آحاد اقتصادی، عامل ایجاد انحصارهای مخرب در اقتصاد است. ولی این عزیزان ظاهرا تمایزی میان نظام بازار آزاد رقابتی و نظام سرمایهداری رفاقتی یا به تعبیر نگارنده سرمایهخواری (Crony capitalism) قائل نیستند. واقعیت این است که بازارهای آزاد رقابتی موجبات رشد ابداعات و نوآوری را فراهم کرده و با افزایش کارآیی به ارتقای استانداردهای زندگی در کشورهای برخوردار انجامیده است. نظام بازار آزاد رقابتی نه تنها ثروتآفرین است، بلکه محیطی را فراهم میکند که همه فعالان اقتصادی در کنشهای داوطلبانه بدون پذیرش اجبار و اجحاف از مواهب تعاملات اقتصادی بهرهمند شوند.
در مقابل، سرمایهخواری انحصاری با تحدید و تهدید بازارها و بهرهگیری از اهرم اجبار و فشار در تعاملات اقتصادی به سرکوب کنشهای آزادانه فعالانه اقتصادی پرداخته و نتیجهای جز تله فقر و افزایش نابرابریها در پی ندارد. واقعیت مغفول این است که نظامهای رقابت آزاد در تقابل جدی با سیستمهای رفاقتی قرار میگیرند. در بازار آزاد ورود و خروج فعالان اقتصادی در هر حرفه و کسبوکاری بدون محدودیت ممکن است و فعالان اقتصادی نمیتوانند به بهانه واهی اشباع بازار مانع ورود ایجاد کنند. پس حتی اگر تمرکزی در بازار شکل بگیرد، بنگاه برتر چارهای ندارد؛ مگر آنکه به سود رقابتی بسنده کند؛ چراکه نفس وجود سود رقابتی موجبات جذب دیگران را به بازار فراهم میکند.
سوال جدی این است که ریشه انحصارها در کجاست؟ در پاسخ باید گفت که تنها و تنها با حمایت همهجانبه نهادهای حاکمیتی است که انحصارها پابرجا میمانند. انحصارها یا ناشی از قوانین و مقررات محدودکننده کسبوکار هستند یا در طول حیات خود برای حفظ قدرت برتر به نهادهای نظارتی نزدیک شده و با اعمال نفوذ نظر حاکمیت را برای حفظ زندگی انگلی خود فراهم میکنند. پس وجود کارتلها و انحصارهای مخل رشد، بزرگترین نشانه «شکست دولت» در عرصه اقتصاد است.