اقتصاد۲۴- هدی کاشانیان: «شاه سلیمان یکم» هشتمین شاه سلسله صفوی بود که بر ایران حکومت کرد. او پسر شاه عباس دوم بود و ابتدا با نام شاه صفی دوم به سلطنت رسید. اما پس از چند سال، به دلیل بحرانهایی که در آغاز حکومتش رخ داد، نام خود را به شاه سلیمان تغییر داد. شاه سلیمان یکم به دلیل ضعف مدیریتی و بیتوجهی به مسائل حکومتی، یکی از پادشاهان ضعیف صفوی به شمار میرود. دوران او با کاهش اقتدار صفویان، افزایش فساد داخلی و کاهش نفوذ خارجی همراه بود. با این حال، آرامش نسبی کشور در برابر دشمنان خارجی به او اجازه داد دوران سلطنت خود را بدون بحران جدی خارجی به پایان برساند.
سلیمان یکم در اسفند سال ۱۰۳۷ شمسی در اصفهان به دنیا آمد. در ابتدای تولد نام او را سام میرزا گذاشتند، اما بعد به صفی میرزا دوم مشهور شد. او پسر شاه عباس دوم از همسر چرکس تبارش نکهت خانم بود. وی دو برادر به نامهای حمزه میرزا و اسماعیل میرزا و دو خواهر داشت که نام آنها در تاریخ نیامده است. سام میرزا در حرمسرا تحت نظارت نظیرآغا یکی از خواجههای حرمسرا بزرگ شد. وی به جز ترکی آذربایجانی به زبان دیگری مسلط نبود و هنگامی که به سلطنت رسید به سختی فارسی حرف میزد. با توجه به شیوه تربیت او، تجربه و علاقه بسیار کمتری نسبت به پدرش برخوردار بود که عواقب بدی برای سلطنت او داشت.
شاه قدی بلند و بدنی ظریف همراه با موهای بور و ریشهای سیاه رنگی داشت و چشمانش آبی رنگ بود. شاه داری پوست سفید مایل به زرد و رنگ پریده بوده که در تصاویر باقی مانده از او آشکار است. درباره او میگوید که شاه سلیمان یکم فردی مهربان و رفتار او نجیبانه بود.
وی در کودکی صورت گردی داشته، اما وقتی به سن رشد رسید، چهرهاش باریک و لاغر شد. پوست پریدهرنگ او بسیار ظریف و روشن است. پیشانی بلند او باز به نظر میرسد، سلیمان آهسته صحبت میکند، اما دارای صدایی مردانه است. وی سر را همیشه بالا نگاه داشته و با وقار راه میرود، آهسته اسب میراند و اغلب حین اسبسواری به اطراف نگاه کرده و مردم را از نظر میگذراند. او به زنان بسیار علاقهمند است و بسیار شراب مینوشد و با کسانی که مرتکب اشتباه میشوند با مهربانی برخورد میکند همچنین میگوید که شاه فردی فداکار است و هرگز نماز خود را ترک نمیکند. او به مجالس و اعیاد مذهبی اهمیت میدهد و صبح زود قبل از طلوع آفتاب به مسجد میرود، زیرا او یک مسلمان واقعی است.
شاه سلیمان بارها ازدواج کرد از جمله ازدواجهای وی با فتحیه خانم زنی چرکس تبار و هلن خانم دختر والی مسختی از گرجستان بود. درباره فرزندانش گفته شده که شاه سلیمان پسری به نام صفیمیرزا داشت، روزی که شاه سلیمان از دربار به حرمسرا میرفت، صفیمیرزا برای اینکه هنر و ضرب دست خود را به پدر نشان دهد، تیری در کمان گذاشت و پاشنه کفش شاه را هدف گرفت و از قضا تیر درست بر پاشنه کفش شاه نشست، شاه سلیمان که حیرت زده شده بود پس از آنکه معلوم شد که فرزندش این حرکت بیجا را کرده است، همان لحظه دستور داد صفیمیرزا را در حوض خفه کنند. داستان کشته شدن شاهزادگان برای سایر شاهزادگان نیز اتفاق افتاد او در مجموع ۱۱ فرزند داشت به نامهای:
پسران
• سلطان صفی میرزا (به قتل رسید)
• سلطان حیدر میرزا (اعدام شد)
• سلطان حسین میرزا (ولیعهد، اعدام شد)
• سلطان عباس میرزا (اعدام شد)
• سلطان مرتضی میرزا (اعدام شد)
• سلطان مصطفی میرزا (اعدام شد)
• سلطان حمزه میرزا (اعدام شد)
• سلطان ابراهیم میرزا (اعدام شد)
• سلطان احمد میرزا (اعدام شد)
دختران
• شهربانو بیگم
• زبیده بیگم
سام میرزا به عنوان شاه صفی دوم، در روز شنبه ۱۰ مهر ۱۰۴۵ خورشیدی تاجگذاری کرد و این مراسم در هنگام عصر برگزار شد و شیخالاسلام اصفهان محمد باقر سبزواری مسئولیت اجرای آن را بر عهده داشت. به شاه جوان ۳۰۰ سرباز ازبک هدیه داده شد و شاه به آنها پاداش داد. وی همچنین به ۳۰۰ نفر از کسانی که در شرکت در ارتش عثمانی خودداری کرده بودند پاداش داد. در همان روز همه مسئولیتهای اداری تأیید شدند و نام شاه عباس دوم از سکهها پاک شد و سکههای جدید به نام صفی دوم ضرب کرد. شهر اصفهان به حالت عادی خود بازگشت. مغازهها باز شدند و کسبه به کار خود ادامه دادند.
در سالهای نخست سلطنت صفی دوم اوضاع کشور به شدت رو به آشفتگی گذاشت که مهمترین آن نایابی نان و گران شدن ارزاق عمومی بود. زمینلرزهای بسیار مهیب در آذربایجان و ارمنستان رخ داد. در کنارههای دریای خزر آشوب بهپا شد و پادشاه درچار بیماری نقرس شدید شد. پزشکان و درباریان که از این شرایط عاجز شده بودند تقصیر را بر گردن منجمباشی انداختند که ساعت سعد برای تاجگذاری انتخاب نکرده است. از آنجایی که خاندان صفوی بشدت به این موضوع اعتقاد داشتند در شورای حاکمیت بنا براین شد که شاه صفی دوم مجدداً تاجگذاری کرده و لقب خود را تغییر بدهد.
سرانجام شاه با نام جدید سلیمان در تاریخ شنبه ۱ فروردین ۱۰۴۷ مجدداً تاجگذاری کرد. اتفاقاً پس از آن وی با اراده بیشتری به اداره مملکت پرداخت و توانست غذا و مشروب خود را نیز کنترل کند در نتیجه پس از تاجگذاری مجدد بیماری شاه رو به بهبود نهاد و اوضاع کشور نیز کمکم به سامان رسید. اما شاه اداره مملکت را به وزیر اعظم شیخعلی خان زنگنه و گروهی از خواجههای حرمسرا واگذار کرد؛ و این افراد قدرتمند شدند؛ که مسبب ضعف در قدرت پادشاه شدند.
• کاخ هشت بهشت
یکی از بناهایی که در زمان شاه سلیمان ساخته شد کاخ هشتبهشت بود که در سال ۱۰۵۸ ش در باغ بلبل بنا شد. این کاخ یکی از شاهکارهای زمان خود است. کاخ دارای دو طبقه است و به گفته برخی تاریخدانان این کاخ نشیمن هشت سوگلی حرم شاه سلیمان بودهاست، که چهار نفر در طبقه همکف و چهار نفر دیگر در طبقه دوم سکنی گزیده بودند. کاخ داری تزئینات بسیار زیبا و مجلل است و بسیاری از گردشگران این کاخ را زیباتر از کاخهای اروپایی توصیف کردهاند.
• مسجد لنبان
شاه همچنین در سال ۱۰۵۹ ش دستور ساخت مسجد لنبان را صادر کرد. این مسجد روی خرابههای مسجد قدیمی که در محله لنبان اصفهان بود ساخته شد. همچنین بعد از مرگ میرزا رفیع نائینی در سال ۱۰۶۰ ش برای وی به فرمان شاه مقبرهای ساخته شد و بعد از مرگ آقا حسین خوانساری نیز به فرمان شاه آرامگاه زیبایی ساخته شد. جایی که بعداً فرزندان و نوادگان وی نیز در آن دفن شدند.
• کاروانسرای شیخ علی خان زنگنه
مدرسه میرزا حسین از جمله دیگر سازههایی بود که به فرمان شاه سلیمان ساخته شد. کاروانسرای شیخ علی خان زنگنه از دیگر بناهای دوران سلطنت شاه سلیمان است که به فرمان وزیر اعظم او ساخته شد. حرم امام رضا (ع) که بر اثر زلزله تخریب شده بود در سال ۱۶۷۶ به فرمان شاه سلیمان بازسازی شد همچنین در ضلع غربی تخت فولاد مقبرههایی برای اشخاص مهم همچون صائب تبریزی ساخته شد.
بعد از آن که ارتش عثمانی در نبرد وین در سال ۱۰۶۲ ش شکست خورد از لحاظ سیاسی و نظامی ضعیف شد. شاه سلیمان هیچ تلاشی برای سوءاستفاده از این وضعیت و حمله به عثمانی انجام نداد. او حتی پیشنهاد کشورهای اروپایی را برای ایجاد ائتلاف علیه امپراتوری عثمانی قبول نکرد. در سال ۱۰۶۷ ش سلیمان دوم دستور حمله به سلیمانیه را برای پسگیری صادر کرد، اما رستم خان آنها را شکست داد و زمانی که احمد دوم به سلطنت رسید دولت صفوی هیاتی را برای تبریک به عثمانی فرستاد.
در سال۱۰۴۳ ش چند نمایده و تاجر از روسیه به دربار آمدند. در ازای ۵ هزار تومان پیشکش به شاه امتیاز تجارت دریافت کردند و فقط ۸۰ هزار تومان پوست خز و سمور در اصفهان فروختند.
شاه سلیمان، هفت سال آخر سلطنت را از حرمسرای خود بیرون نیامد و خانهنشین شد و اکثر اوقات مشغول به میگساری و عیاشی بود، او جمعی از امرا و ارکان دولت را به قتل رساند چرا که تصور میکرد، چون مدت طولانی در اندرون است و بیرون نمیآید مبادا یکی از شاهزادهها را به سلطنت برسانند، افرادی که سالها خدمت کرده بودند و تربیت یافته بودند بیجهت کشته شدند و این باعث شد که در دوران پسرش شاه سلطان حسین امور سلطنت و مملکت به دست افراد جاهل، بیتدبیر و بیتجربه افتاد. بعد از فوت شاه سلیمان هیچکس از محرمان، خواجه سرایان و خدمه جرأت نمیکردند که نزدیک جنازه بروند تا مشخص شود او فوت شده یا غش کردهاست. سرانجام بعد از سه روز مریم بیگم عمهاش بر سر بالین او رفته و وفات شاه را اعلام کرد. شاه سلیمان صفوی بعد از ۲۹ سال سلطنت در پنجشنبه هشتم مرداد ۱۰۷۳هـ. ش در اصفهان درگذشت و در قم در آرامگاه مخصوصی که در زمان حیات خود در جنب مقبره شاه عباس دوم بنا کرده بود، دفن شد.