
اقتصاد۲۴- هدی کاشانیان: محمد خدابنده اولجایتو یکی از پادشاهان برجسته سلسله ایلخانیان در ایران و از شخصیتهای مهم تاریخ مغولها است که در تاریخ ایران و دنیای اسلام بهویژه به خاطر تلاشهایش برای گسترش و تثبیت سلطنت مغول در ایران شناخته میشود. نام کامل او محمد خدابنده بود و لقب اولجایتو به معنی «صاحبِ سعادت» یا «مبارکطبع» از طرف دربار مغولها به وی داده شده است.
محمد خدابنده اولجایتو در سال ۱۲۸۰ میلادی به دنیا آمد. او پسر غیاثالدین محمد و نوه هلاکوخان بود. مادر وی اوروک خاتون مسیحی بود و تحت تأثیر کشیشان دربار، فرزند خود را غسل تعمید داده و به افتخار پاپ زمان که نیکلاس چهارم بود، او را «نیکلاس» نام نهاده بود. او تا زمان مرگ مادرش مسیحی باقی ماند. در کودکی در جوی که مسیحیان نیرو و احترام فراوان داشتند، رشد کرد. پدر وی کلیساهایی را که به دستور احمد تگودار ویران شده بود، مرمت کرد و همچنین ماریهبالاها، اسقف کلیسای نسطوری ایران را بر اریکه قدرت نشانید و کلیسای مارشلیطه در مراغه را که مرکز مسیحیان ایران بهشمار میرفت، رونق دوباره بخشید.
نیکولو در کودکی بیمار شد و به دنبال عقاید مغولی نامش را به «خربنده» تغییر دادند، که به حروف ابجد «سایه خاص آفریننده» معنا میدهد که رشید الدین فضلالله همدانی طی ابیاتی آن را توضیح داده است. تغییر نام هنگام حوادث ناگوار نزد مغولان، سنتی رایج بود. وی در نوجوانی به فرمانروایی خراسان منصوب شد. در این دوران بود که روحانیان حنفی پیوسته او را به گرویدن به این مذهب تشویق میکردند. تلاش آنان به سرانجام رسید. او مسلمان و حنفی شد و حنفیان را احترام و تکریم فراوان کرد. وی پس از اسلام آوردن نام خود را از «خربنده» به «خدابنده» تغییر داد.
محمد خدابنده، در دربار مغولها رشد کرده و آموزشهای نظامی و اداری را دریافت کرده بود. او در دوران جوانی در دربار مغولها با رقابتهای شدیدی مواجه بود، اما موفق شد در نهایت پس از مرگ پدرش و درگیریهای جانشینی به سلطنت برسد.
محمد خدابنده اولجایتو پس از مرگ پدرش در سال ۱۳۰۴ میلادی، سلطنت را به دست گرفت. در آن زمان، کشور درگیر بحرانهای سیاسی و اجتماعی شدید بود و پادشاهی ایلخانیان با مشکلات جدی روبهرو بود. همچنین، درگیریهای داخلی در دربار مغولها و رقابتهای شدید میان خاندانهای مختلف مغولی، مسئله جانشینی را پیچیده کرده بود. محمد خدابنده پس از پیروزی در این رقابتها و تثبیت قدرت خود در ایران، به عنوان هشتمین ایلخان مغول تاجگذاری کرد. او به سرعت تلاش کرد تا قدرت و نفوذ خود را در سرزمینهای مختلف زیر سلطه مغولها تثبیت کند.
اولجایتو در سالهای اول سلطنت خود، نقشه غازان را که موفق به اجرای آن نشد آغاز کرد. در منطقهای که دارای چمنزارهای سبز و خرم بود به یاد موطن مألوف و دشتهای وسیع آن، شهری مهم و بزرگ ساخت که به سلطانیه معروف شد و از آن پس پایتخت را از تبریز به سلطانیه منتقل کرد. به پیروی از سبک غازانی (که خود تقلیدی از شهرسازی ایرانی بود)، در مرکز شهر سلطانیه ارگی بناشد که به بناهای آرامگاهی سلطان اختصاص یافت و در مرکز آن، گنبدی با هشت منار برپا شد. همچنین خانقاه، مدرسه، دارالسّیاده، دارالضّیافه و دارالشفا نیز در کنار آن بنا شد. موقوفات فراوان برای مخارج آن در نظر گرفته شد و تولیت آن به خواجه رشید الدین فضلالله همدانی سپرده شد، «چون این جمله به تعلیم و ارشاد او بود».
اولجایتو پس از رسیدن به فرمانروایی، دستور به قتل آلافرنک پسر گیخاتو داد. او پسرش ابوسعید را به فرمانروایی خراسان فرستاد. الجایتو شهر سلطانیه را به وجود آورد و آن را پایتخت خود قرار داد. او دیلم (گیلان) را که با وجود گذشت پنجاه سال از برقراری ایلخانیان هنوز کاملاً مطیع نشده بود فتح کرد، اما سپاهش در این راه متحمل تلفات زیادی شد.
فتح گیلان توسط محمد خدابنده اولجایتو یکی از رویدادهای مهم در دوران سلطنت او در سلسله ایلخانیان بود. گیلان، منطقهای با ویژگیهای جغرافیایی خاص و مقاوم در برابر حملات، در آن زمان برای حکومتهای مختلف ایرانی و مغولی اهمیت استراتژیک زیادی داشت. فتح این سرزمین به دست محمد خدابنده اولجایتو نهتنها نشاندهنده قدرت نظامی و اقتدار حکومت ایلخانیان بود، بلکه در بسط و تثبیت سلطنت مغولها در ایران نیز تأثیرات عمدهای داشت.
گیلان، با کوههای سر به فلک کشیده، جنگلهای انبوه و سواحل زیبای دریای خزر، از دیرباز منطقهای دارای ویژگیهای خاص جغرافیایی و فرهنگی بود. این منطقه که در شمال غرب ایران واقع شده است، در دوران حکومت مغولها به ویژه تحت فرمانروایی محمد خدابنده اولجایتو، همچنان بهعنوان یک منطقه استراتژیک و حساس برای کنترل مسیرهای تجاری و ارتباطی با آسیای مرکزی و روسیه اهمیت داشت.
گیلان در طول تاریخ، بهویژه پس از حملات مغولها، بهعنوان یکی از مناطق مقاوم در برابر سلطنت مغولها شناخته میشد. این منطقه به دلیل شرایط جغرافیایی، دسترسی به منابع طبیعی و فضای طبیعی مناسب برای زندگی مستقل، همیشه مکانی بود که میتوانست مقاومت قابلتوجهی در برابر نیروهای خارجی از خود نشان دهد.
فتح گیلان تحت فرماندهی محمد خدابنده اولجایتو در چندین مرحله انجام شد. او برای این عملیات از فرماندهان برجسته خود و ارتش مغول استفاده کرد.
• آغاز حملات و تصرف مناطق مرزی
اولین مرحله از فتح گیلان، حملات به مرزهای این سرزمین بود. ارتش مغول در ابتدا به مناطق مرزی گیلان حمله کرد و به سرعت برخی از نقاط کلیدی را به تصرف درآورد. مقاومتهای اولیه مردم گیلان نتوانستند جلوی پیشروی مغولها را بگیرند.
• فتح دژها و قلعههای گیلان
یکی از ویژگیهای برجسته گیلان، وجود دژها و قلعههای استراتژیک در نقاط مختلف این سرزمین بود که مقاومتهای شدیدی در برابر نیروهای مغولی ایجاد میکرد. با این حال، ارتش مغول با استفاده از تجهیزات جنگی پیشرفته و تاکتیکهای نظامی خاص، توانست به تدریج قلعهها و دژهای گیلان را تسخیر کند.
• مذاکرات و تسلیم برخی سران محلی
در برخی از مناطق گیلان، پس از فتح مناطق مرزی و استقرار نیروهای مغولی، مذاکراتی برای تسلیم انجام شد. برخی از سران محلی که از شدت مقاومتهای نظامی مغولها خسته شده بودند، به تسلیم حکومت ایلخانیان تمایل نشان دادند. این مسأله باعث شد که فتح گیلان بهطور نسبی سریعتر و با کمترین تلفات انسانی صورت گیرد.
• فرماندهی اولجایتو و تثبیت قدرت
محمد خدابنده اولجایتو بهعنوان فرمانده اصلی، در این عملیات نظامی شخصاً نظارت داشت و بعد از فتح گیلان، در تلاش بود تا مناطق تازهفتحشده را بهطور کامل تحت کنترل خود درآورد و از شورشهای احتمالی جلوگیری کند. او در این دوران به فکر ایجاد استحکامات جدید و بهبود زیرساختها در گیلان بود تا بتواند سلطنت مغولها را بهطور کامل در این منطقه تثبیت کند.
محمد خدابنده الجایتو حامی و مشوق انواع هنرها بود، به اشاره او بود که رشیدالدین نخستین مجلد کتاب تاریخ غازانی را که بررسی تاریخ مغولان از آغاز تا مرگ غازان بود به پایان برد و دست به کار نوشتن مجلد دوم گردید که اولین کوشش برای ثبت تاریخ همه ملل بزرگ اوراسیا بود. اما تصویر الجایتو در درجه اول به عنوان کسی است که دوستدار سازندگی و آبادانی بود.
همچنین، بنیانگذار و پدر آموزش عشایری در ایران حداقل از هفتصد سال پیش، سلطان محمد خدابنده الجایتو بوده است. به دستور وی مدرسه سیار ایجاد شد که همراه با اردوی سلطان در ییلاق و قشلاق در حرکت بوده و هیئت تعلیم و محصلان و اطرافیان آن میبایستی همراه سلطان محمد خدابنده الجایتو در حرکت باشند؛ بنابراین مدرسه متحرکی به وجود آمد که «وصاف الحضره» صاحب کتاب «تاریخ وصاف»، آن را «مدرسه سیار سلطانی» خوانده است.
دوران سلطنت محمد خدابنده اولجایتو به دلیل فعالیتهای مهم سیاسی، اقتصادی و مذهبی او شناخته میشود. برخی از اقدامات برجسته او در دوران حکومت عبارتند از:
۱. تحکیم و گسترش حکومت ایلخانی
اولجایتو با پیروزی بر مخالفان داخلی خود توانست سلطنت ایلخانیان را در ایران و برخی از سرزمینهای اطراف آن تحکیم کند. او در تلاش بود تا سلطنت مغولها را در این مناطق تثبیت و از آن در برابر تهدیدات خارجی محافظت کند.
۲. تلاش برای گسترش اسلام در دربار مغول
یکی از مهمترین ویژگیهای دوران سلطنت اولجایتو، تغییرات مذهبی در دربار مغول بود. در ابتدا، خاندان مغول بهویژه در زمان پدران اولجایتو به آیینهای شمنی و برخی از مذاهب دیگر وفادار بودند. اما اولجایتو پس از به سلطنت رسیدن، بهطور جدی به اسلام گرایش پیدا کرد. او در ابتدا در سال ۱۳۰۵ میلادی خود را بهعنوان یک مسلمان اعلام کرد و تلاشهایی برای تبدیل دربار مغول به یک مرکز اسلامی انجام داد.
محمد خدابنده اولجایتو با پذیرش اسلام، نقش مهمی در گسترش این دین در سرزمینهای تحت حکومت ایلخانیان ایفا کرد. این اقدام او همچنین موجب تقویت ارتباطات با سرزمینهای اسلامی و افزایش نفوذ مغولها در دنیای اسلام شد. او حتی تصمیم به ساخت مسجدهای بزرگ و تأسیس مدارس دینی گرفت و به علمای اسلامی احترام میگذاشت.
۳. ساخت شهر جدید «سلطانآباد»
محمد خدابنده اولجایتو همچنین به ساخت و توسعه شهرهای بزرگ در مناطق مختلف تحت حکومت خود توجه داشت. یکی از پروژههای برجسته او ساخت شهر سلطانآباد (که اکنون به نام اراک شناخته میشود) بود. این شهر بهعنوان مرکز حکومتی و فرهنگی جدید در ایران طراحی شد و در دوران سلطنت او به یکی از مهمترین مراکز علمی و تجاری تبدیل شد.
۴. اصلاحات اداری و اقتصادی
محمد خدابنده اولجایتو در تلاش بود تا سیستمهای اداری و اقتصادی ایلخانیان را اصلاح کند. او برخی از مالیاتها را کاهش داد و بر بهبود وضعیت اقتصادی و مالی کشور تمرکز کرد. همچنین در دوران حکومت او، با تکیه بر زیرساختهای اقتصادی و تجاری، روابط تجاری با کشورهای همسایه افزایش یافت.
اولجایتو پس از سلطنتی نسبتاً موفق، در سال ۱۳۱۶ میلادی درگذشت. مرگ او به دلیل بیماریهای مختلف و احتمالاً مسمومیتهای ناشی از فشارهای سیاسی و اجتماعی اتفاق افتاد. پس از مرگ محمد خدابنده اولجایتو، قدرت در دربار مغولها به سرعت به بحران کشیده شد و جانشینان او نتوانستند به خوبی سلطنت او را ادامه دهند.