اقتصاد۲۴- هدی کاشانیان: سلطان حسین بایقرا یکی دیگر از پادشاهان سلسله تیموری بود که با حاکمیت خود بر خراسان و مرکزیت در هرات، دوران شکوه و طلایی فرهنگ و هنر تیموری را رقم زد. دوران او به دلیل توجه ویژه به علم، هنر، ادبیات، و سیاستهای خردمندانه در تاریخ بهعنوان یکی از درخشانترین ادوار تمدن اسلامی شناخته میشود.
سلطان حسین بایقرا در سال ۱۴۳۸ میلادی در هرات و در محلی به نام دولتخانه متولد شد. نسب او هم از جانب پدر و هم از سوی مادر به تیمور گورکانی میرسد. او نوه میرانشاه تیموری (یکی از پسران تیمور لنگ) و از نوادگان سلسله تیموری بود. پدرش غیاثالدین منصور، فرزند بایقرا و مادرش فیروزه بیگُم نام داشت که نوه امیر موسی، دخترزاده تیمور بود. حسین بایقرا در چهارده سالگی به دستگاه میرزا ابوالقاسم بابر، امیر تیموری، وارد شد. وی پس از برقراری صلح میان ابوالقاسم بابر و سلطان ابوسعید گورکان در ۱۴۶۳ میلادی، به سلطان ابوسعید در سمرقند پیوست، اما به دستور او در ارگ سمرقند زندانی شد. اما پس از گذشت چندی با وساطت مادرش، از زندان آزاد و بار دیگر به ابوالقاسم بابر ملحق شد.
پس از درگذشت ابوالقاسم بابر، حسین بایقرا در مرو به حکومت نشست و با دختر سلطان سنجر ازدواج کرد. حکومت او در مرو دوامی نداشت. سلطانسنجر درصدد از بین بردن وی برآمد، اما حسین بایقرا به خوارزم فرار کرد. حسین بایقرا استرآباد را تصرف کرد و برای سلطان ابوسعید خراج و هدایایی فرستاد و اطاعتش را از او اعلام کرد. این امر تا جایی بود که به نام سلطان ابوسعید سکه زد و خطبه خواند و از این طریق، موجبات آزادی همسر و پسرش را، که در هرات زندانی ابوسعید بودند، فراهم ساخت. از حسینمیرزا چهارده پسر و یازده دختر باقیماند. همه او را به عدل و سخاوت میستودند، اما وی در آخر عمر، با دستور قتل محمد مؤمن میرزا (پسر بدیعالزمان)، شهرتش را خدشهدار کرد.
پس از مرگ ابوسعید گورکان در سال ۱۴۶۹ میلادی، امپراتوری تیموری دچار تجزیه و آشوب شد. بایقرا با انتشار خبر قتل ابوسعید به دست ترکمانان، با استفاده از طرفدارانی که در داخل هرات داشت، در ۱۴۶۸ میلادی وارد آن شهر شد و در باغ زاغان به نام خود خطبه خواند. بایقرا بعد از آنکه بر تخت نشست، نخست تمایلات شیعی خود را نشان داد و اجازه داد به نام ۱۲ امام خطبه خوانده شود. اما تحت تأثیر عبدالرحمان جامی و امیر علیشیرنوایی از این تصمیم منصرف شد و مذهب تسنن را برگزید. حتى شخصی به نام سیدعلی واحدالعین را که در قائن و قهستان به طرفداری از تشیع سخنرانی میکرد، از منبر پایین آورد. البته او علایق شیعی خود را بعدها در ۱۴۸۱میلادی با پیدا شدن آرامگاهی منسوب به حضرت علی (ع) در حوالی بلخ، که آن مکان بعدها نام مزار شریف به خود گرفت، نشان داد. ولی به نظر میرسد که حسین بایقرا، هیچ تعصب مذهبی نداشت و سیاست اصلی وی تسامح و آسانگیری مذهبی بود.
بایقرا بعد از جلوس، ازدواج سیاسی مهمی با «شهربانو بیگم» دختر ابوسعید، نیز انجام داد و با این کار به حکومت خویش مشروعیت بخشید. البته بعد از مدتی، این همسر خود را به سبب نافرمانی طلاق داد و با خواهر وی «پاینده بیگم» ازدواج کرد. افزون بر این، او برای انجام امور اداری، باغ جدیدی به نام باغ مراد در هرات احداث و آن را جایگزین باغ زاغان کرد. اینجا بعدها به باغ جهانآرا معروف شد.
در سال ۱۴۶۹ میلادی یادگارمحمد، پسر بایسنغر میرزا، با حمایت اوزون حسن، به خراسان لشکر کشید و در سر راه خود استرآباد را از امیرشیخ زاهد طارمی گرفت. حسینمیرزا برای جلوگیری از پیشروی یادگارمحمد به مازندران رفت و دو لشکر در چناران به هم رسیدند. جنگ به سود هراتیان به پایان رسید و یادگارمحمد فرار کرد. حسینمیرزا چنان از این پیروزی شاد شد که فتحنامههایی به اطراف فرستاد. یادگارمحمد پس از شکست در چناران، وقتی به دامغان و سمنان رسید، از اوزونحسن کمک خواست و او دو هزار سوار به کمک وی فرستاد.
اوزونحسن با این کار درخواست حسینمیرزا را، مبنی بر یاری نرساندن و پناه ندادن به یادگارمحمد، نادیده گرفت. یادگارمحمد به همراه لشکریان ترکمان، اسفراین و سبزوار و جوین را گرفت، اما در نواحی جاجرم از حسینمیرزا شکستخورد و گریخت. دیری نگذشت که یادگارمحمد، در پی تبانی با شیخ حسن تیمور، استرآباد را هم گرفت. سپس بر قهستان چیره شد و با کشته شدن شیخ زاهد طارمی، بر سراسر مازندران تسلط یافت. در این گیرودار، برخی از امیرانِ حسینمیرزا نیز به اردوی یادگار محمد پیوستند.
حسینمیرزا با آگاهی از این اخبار، سلطان احمد میرزا، شوهر خواهرش، را در هرات گذاشت و خود به مازندران رفت. در سال ۱۴۷۰ میلادی در هرات به نام «یادگارمحمد» خطبه خواندند و او را به هرات بردند. اما حکومت هرات برای یادگارمحمد دوامی نداشت. وی از زمانی که بر تخت هرات تکیه زد، به عیاشی و ظلم پرداخت. حسینمیرزا با آگاهی از اوضاع شهر، به هرات شبیخون زد و با استفاده از غفلت یادگارمحمد و همراهانش بر شهر تسلط یافت. بسیاری از ترکمانان کشته یا فراری شدند و یادگارمحمد به قتل رسید. حسینمیرزا در سال ۱۴۷۰ میلادی دوباره به حکومت هرات دست یافت و به آبادانی خرابیهایی که ترکمانان در خراسان بهبار آورده بودند پرداخت. به دستور او، رعایا و پیشهوران و کشاورزان دو سال از پرداخت مالیات معاف شدند. وی از کارگزارانش خواست تا در همه موارد با رعایت حال اهالی، به عدالت رفتار کنند.
حسین بایقرا در ۱۵۰۱ میلادی، شاهد تشکیل دولت صفویان شد. هنگامی که شاه اسماعیل مشغول محاصرۀ یزد بود، سفیری به نام «امیر کمالالدین حسین طبسی صدر» را نزد وی فرستاد و، چون مراتب تعظیم را رعایت نکرد، باعث حملۀ شاه اسماعیل به طبس شد. بااینهمه، مناسبات دو طرف تا حدودی دوستانه دنبال شد. بایقرا هم در این زمان به دلیل کهولت و بیماری طولانی همواره سعی میکرد از منازعه با شاه اسماعیل اجتناب ورزد.
دوران حکومت ۳۸ ساله سلطان حسین بایقرا بهعنوان دوره طلایی تیموریان شناخته میشود. او با سیاستهای هوشمندانه و حمایت از هنر و علم، خراسان را به یکی از مراکز مهم فرهنگی و سیاسی جهان تبدیل کرد. حسینمیرزا هر چند به شکوه و بزرگی پیشینیانش نبود و قلمرو او فقط به مشرق خراسان محدود میشد، به لحاظ فرهنگی و حمایت از اهل علم و ادب بسیار ممتاز و چشمگیر بود. در زمان او، هرات رونق خاصی داشت. بناها و مدرسههای عالی ساخته شد. دربار محل رفت و آمد بسیاری از شاعران و ادیبان بود. نورالدین عبدالرحمان جامی، میرخواند، کمالالدین بهزاد، میرعلیشیر نوایی و سلطانعلی مشهدی خطاط، از حمایت حسینمیرزا و امیرعلیشیر برخوردار بودند. حسینمیرزا به ترکی و فارسی شعر میسرود و حسینی تخلص میکرد.
با وجود دستاوردهای فرهنگی و هنری، دوران سلطان حسین بایقرا با چالشهایی نیز همراه بود. اختلافات و رقابتهای داخلی در خاندان تیموری همچنان تهدیدی جدی برای حکومت او بود. ازبکها به رهبری شیبانی خان تهدیدی جدی برای حکومت سلطان حسین بودند و در نهایت پس از مرگ او، این تهدید به سقوط تیموریان در خراسان منجر شد.
سلطان حسین بایقرا در سال ۱۵۰۶ میلادی بر اثر بیماری و در سن ۷۱ سالگی در هرات درگذشت. جسدش را در مدرسهای واقع در هرات به خاک سپردند، با این وجود محل قبر وی مشخص نیست. با مرگ او، سلسله تیموریان به سرعت رو به زوال رفت و خراسان به تصرف ازبکها درآمد.