
اقتصاد۲۴- اقتصاد ایران این روزها نه با هشدار، که با فریاد آمارها سخن میگوید. تورم نقطهبهنقطه خوراکیها به ارقامی رسیده که دیگر نمیتوان آن را صرفاً «نوسان قیمتی» دانست. میوه و خشکبار با رشد بیش از ۱۰۰ درصدی، نان و غلات با افزایش سهرقمی و لبنیات با جهش نزدیک به ۵۰ درصد، تصویر روشنی از کوچک شدن سفره خانوارها ترسیم میکند. خانوادههایی که امروز برای سادهترین اقلام، ناچار به حذف، جایگزینی و حتی چشمپوشی شدهاند.
این فشار فقط اقتصادی نیست؛ این یک فرسایش روانی و اجتماعی است که بهتدریج طبقه متوسط را به حاشیه میراند و اقشار ضعیف را به مرز تابآوری میرساند.
در شرایطی که گوشت قرمز از سفره بسیاری از خانوارها حذف شده، مرغ به «آخرین خط دفاع» تغذیهای مردم تبدیل شده است. افزایش سرانه مصرف مرغ از ۲۴ به بیش از ۳۲ کیلوگرم، نه نشانه رفاه، بلکه علامت اضطرار است.
این واقعیت تلخ است: مردم نه از سر انتخاب، بلکه از سر اجبار به سمت ارزانترین گزینههای ممکن رانده شدهاند. کارشناسان هشدار میدهند اگر همین سنگر نیز فرو بریزد، جامعه با تهدید جدی در امنیت غذایی روبهرو خواهد شد. سیاستهای ناکارآمد در تأمین نهادهها، بلاتکلیفی ارز ترجیحی و ضعف مدیریت زنجیره توزیع، عملاً بازار را به حال خود رها کرده است.
افزایش حدود ۶۰ درصدی قیمت شیر خام در مدت چند ماه، رکوردی بیسابقه است؛ رکوردی که در عمل نه به سود تولیدکننده تمام شده و نه به نفع مصرفکننده. صنعت لبنیات امروز میان دو فشار متناقض گیر افتاده؛ از یک سو هزینههای تولید و از سوی دیگر، قدرت خرید فروریخته مردم.
نتیجه روشن است:؛ کاهش مصرف لبنیات، حذف تدریجی آن از سبد خانوار و تهدید سلامت عمومی در بلندمدت. با این حال، سیاست حمایتی مشخصی از سوی دولت دیده نمیشود و نظارت بر بازار بیشتر شبیه واکنشهای مقطعی است تا یک راهبرد روشن.
برنج، که همیشه ستون اصلی غذای ایرانی بوده، حالا به کالایی نیمهلوکس تبدیل شده است. جهش قیمت از حدود ۱۲۵ هزار تومان به بالای ۳۳۰ هزار تومان، تنها حاصل تورم نیست؛ محصول تصمیمهای اشتباه در حوزه واردات و حذف یکباره ابزارهای تنظیم بازار است.
محدودسازی واردات و نبود شفافیت در فرآیند تأمین، بازار را در اختیار واسطهها قرار داده است. کاهش مصرف مردم هم نتوانسته قیمت را مهار کند، چراکه وقتی عرضه کم باشد، حتی تقاضای ضعیف هم باعث تداوم گرانی میشود.
بازار میوه و سبزیجات تصویری دوگانه دارد: از یک سو گرانی، و از سوی دیگر رکود. کاهش عرضه و دپوی روزانه هزاران تن میوه، نشانه اختلال عمیق در نظام توزیع است. مردم به جای خرید کیلویی، به خرید دانهای رسیدهاند؛ تغییری که فقط اقتصادی نیست، بلکه نشانه تغییر سبک معیشت است.
دلالان همچنان از فاصله قیمت باغ تا بازار بهره میبرند و نبود نظارت مؤثر، این شکاف را هر روز عمیقتر میکند.
در این میان، انتقادات صریح روزنامه جمهوری اسلامی به وضعیت معیشت مردم، معنا و وزن ویژهای دارد. این روزنامه که از بدنه سنتی جریان حاکم محسوب میشود، صراحتاً هشدار داده که کوتاهی حکمرانان در انجام وظایف معیشتی، نهتنها مردم بلکه خود حاکمیت را متضرر میکند.
جملات این روزنامه درباره «حال بد مردم»، «گرانی لجامگسیخته»، «ناممکن شدن تأمین غذا و درمان» و «بیپاسخ ماندن پروندههای فساد»، در واقع اعترافی نادر به عمق بحران است.
در کنار گرانی، سایه سنگین فساد اقتصادی بر سر جامعه افتاده است. پرسشهای جدی درباره پروندههایی مانند بانک آینده، بابک زنجانی، چای دبش، قاچاق سوخت و نابسامانی نهادههای دامی، همچنان بیپاسخ باقی ماندهاند.
وقتی جامعه میبیند احکام سنگین صادر میشود، اما اجرای آنها مبهم است، و متهمان بزرگ دوباره به بازیگران قدرتمند اقتصادی تبدیل میشوند، اعتماد عمومی بهشدت آسیب میبیند. این همان نقطهای است که بحران اقتصادی به بحران سرمایه اجتماعی تبدیل میشود.
آنچه امروز بر سفره مردم میگذرد، صرفاً نتیجه تورم جهانی یا تحریم نیست؛ ترکیبی است از سوءمدیریت، سیاستگذاریهای مقطعی، ضعف نظارت و ساختارهای ناکارآمد. وقتی حتی رسانههای نزدیک به حاکمیت از «ضرورت اقدام فوری» سخن میگویند، یعنی خطر از مرحله هشدار عبور کرده است.
اگر اصلاحات جدی در سیاستهای اقتصادی و شفافیت در برخورد با فساد انجام نشود، بحران معیشت میتواند به بحرانی عمیقتر در اعتماد عمومی و ثبات اجتماعی تبدیل شود. سفره مردم، امروز به آیینهای از کارنامه حکمرانی تبدیل شده است؛ آیینهای که تصویر روشنی از واقعیت را بدون تعارف نشان میدهد.