اقتصاد۲۴- محمدرضا ستاری- تمام جنگها عاقبت روزی به پایان میرسند و این نقطه پایانی همیشه در یادها زنده میماند. به عنوان مثال تسلیم رابرت ای. لی، ژنرال کنفدراسیون به اولیسس گرانت، ژنرال اتحادیه در آوریل ۱۸۶۵ منجر به پایان جنگ داخلی در آمریکا شد. جنگ جهانی اول هم زمانی خاتمه یافت که آلمانها به همراه متفقین در یک واگن قطار واقع در نزدیکی پاریس در نوامبر ۱۹۱۸، قرارداد آتش بس امضاء کردند. یا پایان جنگ سرد که ابتدا با فروپاشی دیوار برلین در نوامبر ۱۹۸۹ و در نهایت پایین آمدن پرچم شوروی از کرملین در روز کریسمس ۱۹۹۱ اتفاق افتاد. این لحظات نمادین در حافظه مردم به عنوان یک لحظه تعیین کننده باقی مانده است.
بیشتر بخوانید: تنها صدراعظم آلمان که حقوق بگیر پوتین شد
با این حال به انتظار نشستن برای پایان یک جنگ و خاتمه تبعات و پیامدهای آن میتواند در نوع خود آدرس غلظ و در عین حال گمراه کننده هم باشد. تسلیم کنفدراسیون به نیروهای اتحادیه نه تنها تنشهای سیاسی و فرهنگی را میان شمال و جنوب در ایالات متحده حل نکرد، بلکه تعصبات نژادی و اختلافات سیاسی ناشی از پایان این جنگ تا مدتهای مدیدی بر قرار بود. دوران پس از خاتمه جنگ جهانی اول نیز در اروپا دورانی مملو از اضطراب و تنشهایی بود که به جنگی بزرگ تر، یعنی جنگ جهانی دوم ختم شد. پایان جنگ جهانی دوم هم آغازگر جنگ سرد بود که حتی با وجود فروپاشی شوروی همچنان در خصوص پایان یافتن آن شک و شبهه وجود دارد.
بنابر گزارشی که مجله فارین افرز چند روز قبل منتشر کرده است: در مورد اخیر یعنی جنگ روسیه و اوکراین، پس از دو ماه ظاهراً درگیریها بسیار طولانیتر از آن شده که همگان از ابتدا انتظار داشتند. در واقع شرایط به گونهای رقم خورده که طرف جنگ ممکن است به آنچه میخواهند دست پیدا نکنند. اوکراین ممکن است نتواند مناطق تصرف شده خود از روسیه را باز پس بگیرد. روسها نیز احتمالا به اهداف اولیه سیاسی و نظامی خود که کنترل کامل بر اوکراین بود، دست نخواهند یافت. به همین دلیل هر آن ممکن است به جای رسیدن به یک راه حل قطعی برای صلح، دامنه جنگ افزایش یافته و سرآغاز دوره جدیدی از درگیری باشد. به همین دلیل سوال مهم اکنون این است که اگر جنگ اوکراین به این زودیها خاتمه پیدا نکند، چه اتفاقی ممکن است رخ دهد؟
زمان ممکن است در این جنگ به نفع روسیه رقم بخورد. یک جنگ طولانی مدت که ماهها یا سالها طول بکشد، برای اوکراین به عنوان یک کشور ویران شده و متحدان غربی آن که دائماً در معرض تهدید قرار دارند، تبعات وحشتناکی خواهد شد. این تبعات قابل تسری به سطح جهانی بوده و احتمالاً منجر به بروز موجی از قحطی و عدم اطمینان اقتصادی میشود. علاوه بر این یک جنگ طولانی مدت، ممکن است باعث شود تا متحدان اوکراین حمایت خود از این کشور را خاتمه دهند؛ زیرا اروپا موقعیت استراتژیک مناسبی برای تحمل درگیریهای شدید نظامی را ندارد؛ حتی درگیریهایی که در جاهای دیگری از این قاره رخ میدهند. به طور کلی جوامع غربی پست مدرن و تجارت محور به گونهای به امکانات رفاهی جهانی در زمان صلح عادت کردهاند که هر لحظه ممکن است علاقه و حساسیت خود نسبت به جنگ کنونی را از دست بدهند؛ و این مساله دقیقاً بر خلاف جامعه و نظام حکمرانی روسیه است.
در این میان هر چند آمریکا و متحدانش در حال تدارک برنامههای حمایتی نظیر کمکهای تسلیحاتی و تحریمهای اقتصادی شدید علیه روسیه برای پیروزی سریع اوکراین بوده و چنین اقداماتی میتواند در کاهش توان ماشین جنگی روسها نیز تاثیرگذار باشد؛ اما چالش کلیدی اکنون نه در ماهیت حمایت از اوکراین، بلکه در ماهیت حمایت از جنگ برای کشورهایی است که از دولت اوکراین پشتیبانی میکنند.
در عصر رسانههای اجتماعی، افکار عمومی بیش از هر زمان دیگری حالتی متزلزل دارد. برای موفقیت اوکراین در جنگ، تداوم پشتیبانی افکار عمومی جهانی از این کشور اهمیت زیادی دارد؛ امری که تداوم آن چندان ساده نبوده و نیازمند یک راهبرد سیاسی و تبلیغاتی قابل توجه است.
اکنون به نظر میرسد که پوتین دلایل زیادی برای پایان ندادن به جنگی که آغاز کرده است دارد؛ زیرا به اهداف اصلی خود نرسیده است. عملکرد ارتش روسیه نیز نتوانسته اوکراین را وادار به تسلیم کند و روسها تا سرنگونی کامل دولت اوکراین فاصله زیادی دارند. این مسائل به صورت عمومی در افکار عمومی جهانی بازتاب داده شده است. در واقع پس از عقب نشینی روسیه از اطراف کییف، روسیه اکنون شاهد پذیرایی ولودمیر زلنسکی از رهبران و مقامات غربی در پایتخت و بازگشایی سفارت خانهها در این شهر است.
به همین دلیل با توجه به خسارتهایی که روسها متحمل شده اند، هر گونه توافق صلح برای پوتین، پیش از اینکه بتواند امتیاز عمدهای از طرف مقابل بگیرد، هیچ مناسبی نخواهد داشت. پوتین جنگ اوکراین را به جنگ بزرگ میهنی روسها به آلمان نازی در زمان جنگ جهانی دوم تشبیه کرده و بعید به نظر م رسد که بخواهد به یک صلح غیر شکوهمندانه دست پیدا کند. از سوی دیگر اگر این جنگ برای روها یک اشتباه راهبردی بوده؛ اعتراف به این اشتباه برای پوتین، پیامدهای آسیب زنندهای خواهد داشت.
تا پیش از شروع جنگ، روسیه روابطی خوبی با اروپا و آمریکا داشته و اقتصادش نیز اقتصادی فعال بود. در مقابل اوکراین کشوری بود با شکافها و آسیب پذیریهای خاص خودش. اما حالا بلافاصله پس از جنگ، رابطه روسیه با اروپا و آمریکا از بین رفته و تحریمهای گسترده اقتصاد این کشور را به سمت ویرانی هدایت میکند. این امر در حالی رخ داده که اوکراین رسماً به سمت غرب سوق پیدا کرده و احتمالا تا تابستان امسال نیز فنلاند و سوئد به ناتو خواهند پیوست. در واقع روسیه در ابتدا خواستار جلوگیری از گسترش و نفوذ ناتو در مرزهای خود بودد، اما حالا نه تنها روابط فراآتلانتیکی غربیها تقویت شده، بلکه بر بهانهای برای گسترش بیشتر ناتو نیز به وجود آمده است.
پوتین ممکن است به جنگ فرسایشی متوسل شود که چندین مزیت برای او دارد. اگر قرار است او شکست بخورد، میتواند شکست را با یک جنگ طولانی به تعویق بیاندازد. یک جنگ طولانی همچنین به برخی از نقاط قوت ذاتی روسیه نیز کمک میکند؛ به طوریکه به آنها فرصت میدهد صدها هزار سرباز جدید را به خدمت گرفته، آموزش دهد و در نتیجه معادلات را به نفع خود رقم بزند. علاوه بر این اگر جنگ سالها طول بکشد، ارتش روسیه میتواند نیروهای خود و ادوات نظامی خود را بازسازی کند؛ به ویژه اگر درآمدهای دولتی به واسطه فروش نفت و گاز برای این کشور تداوم یابد.
همچنین روسیه برای اعمال فشار بر اوکراین (به ویژه پس از پایان جنگ)، لزوماً نیازمند پیروزی در میدان جنگ نیست؛ زیرا طبق برآوردهای بانکجهانی، زیان تولید ناخالص داخلی اوکراین در سال جاری میلادی ممکن است تا ۴۵ درصد نیز برسد.
در اینجا یک جنگ فرسایشی ممکن است به روسیه کمک کند تا بر اتحاد کنونی فرآتلانتیکی نیز فشار وارد کند؛ به خصوص اگر حمایت غربیها از اوکراین کاهش یابد. در واقع پوتین دموکراسیهای غربی را ناپایدار و ناکارآمد میداند، به همین دلیل گزینه طولانی شدن جنگ بر روند انتقال سیاسی و برگزاری انتخابات جدید در آمریکا وکشورهای اروپایی تاثیرگذار خواهد بود. هر چند در فرانسه مارین لوپن، نامزد جناح راست افراطی از ماکرون شکست خورد، اما میزان حمایت ۴۰ درصدی از وی نباید دست کم گرفته شود. از سوی دیگر اگر ترامپ قصد داشته باشد برای انتخابات سال ۲۰۲۴ آمریکا دوباره به صحنه باز گردد، ممکن است موضوع توافق میان واشنگتن و مسکو قابل توجهتر شده و برای ناتو گران تمام شود.
در مقابل برای اوکراین نیز دلایل زیادی وجود دارد تا گزینه پایان جنگ از طریق آتشبس زودهنگام بر اساس شرایط روسیه را نادیده بگیرد. ارتش آنها تاکنون فراتر از انتظار ظاهر شده و پیشروی روسها به سمت کییف را متوقف کرده است. از سوی دیگر ارتش اوکراین با کمکهای تسلیحاتی غربی نیز دائماً در حال تقویت شدن است؛ بنابراین اکنون کی یف این شانس را دارد که برای پایان دادن به درگیریها، امتیازات بهتری نسبت به روسیه دریافت کند.
اوکراین همچنین شرایط پیشروی به سمت شرق و مقابله با نیروهای روسی در این منطقه را نیز دارند. در واقع اکنون که روسیه از تمامی جنبهها در جامعه جهانی محکوم و متهم به کشتار غیرنظامیان و زیرساختهای غیرنظامی شده، پذیرش آتشبس برای اوکراین به این معناست که بخشی از سرزمینهای تصرف شده از سوی روسیه را به نیروهای مسکو واگذار کند. این سرزمینها شامل بخش بزرگتری از دونباس، خارکیف و ماریوپل خواهد بود. به همین دلیل از انجا که روسیه همچنان به دنبال کسب امتیازات بیشتر است، تضمینی وجود ندارد که پس از آتشبس، مجدداً به پیشرویهای خود در خاک اوکراین ادامه ندهد.
اکنون زلنسکی در متحد کردن مردم اوکراین و جلب حمایت بینالمللی موفق بوده است. پرچمهای اوکراین در خارج از این کشور در همه جا حضور دارند. دولت و ملت به هم نزدیکتر شده و کشور نیز نسبت به قبل از جنگ منسجمتر است. در این راستا، اگر کسی باشد که بتواند اوکراینیها را به یک راه حل مذاکره متقاعد کند، آن فرد زلنسکی است. اما او باید توافق را با شرایطی ارائه کند که برای عموم مردم قابل قبول باشد. این شرایط که به اوکراین اجازه میدهد تا آنجا که میتواند از حاکمیت، یکپارچگی و امنیت خود محافظت کند، احتمالاً به پیشرویهای بیشتر اوکراین در میدان نبرد بستگی دارد؛ بنابراین هزینه پایان سریع این جنگ ممکن است برای اوکراین بسیار بیشتر از روسیه باشد. برای روسیه، پایان دادن به جنگ بر اساس شرایط اوکراین به وجهه پوتین آسیب میرساند. برای اوکراین نیز عجله در پذیرش شرایط روسیه، رفاه شهروندان و موجودیت آن به عنوان یک کشور مستقل را به خطر میاندازد.
با این حال، یک جنگ طولانی مدت چالشهای سیاسی برای اوکراین ایجاد میکند. اگر جنگ سالها طول بکشد، اوکراین باید سیستم سیاسی و دموکراسی خود را دست نخورده نگه دارد. انتخابات ریاست جمهوری در اوکراین قرار است بهار سال ۲۰۲۴ برگزار شود؛ درست در زمانی که انتخابات روسیه برگزار میشود. با این حال انتخاب مجدد پوتین، اجتناب ناپذیر است، اما برای زلنسکی این اطمینان کامل وجود ندارد. همانطور که الکسی دوتوکویل، فیلسوف مشهور سیاسی میگوید: هیچ جنگ طولانی مدتی نمیتواند آزادی یک کشور دموکراتیک را تضمین کند؛ اکنون زلنسکی باید ثابت کند که این صحبت دوتوکویل اشتباه است.
در عین حال یک جنگ طولانی در اوکراین پیامدهای عمیقی برای قاره اروپا خواهد داشت؛ چرا که صلح در اروپا را به چالش خواهد کشید و یک منطقه از این قاره را با تهدید دائمی مواجه میسازد. هر چند که ممکن است روسیه هیچگاه قصدی برای پیشروی به سمت لهستان یا سایر جمهوریهای بالتیک نداشته باشد، اما خط ناهمواری که از شمال به جنوب ترسیم میکند، میتواند به بسیار پایدارتر از پرده آهنین زمان جنگ سرد باشد؛ امری که ناتو را نیازمند اتخاذ روشهای نوین دفاعی خواهد کرد. از سوی دیگر با طولانی شدن جنگ، موج مهاجرت به سمت اروپا افزایش یافته و ممکن است، اوکراینیهای آواره شده تصمیم بگیرند برای همیشه در اروپا مستقر شوند.
این جنگ طولانی همچنین پیامدهایی در مقایس جهانی خواهد داشت. اوکراین و روسیه از تولیدکنندگان عمده مواد غذایی مانند گندم هستند؛ بنابراین در صورت ادامه یافتن جنگ، خطر قحطی و گرسنگی جهان را تهدید خواهد کرد. در واقع گرسنگی یک اهرم بیثباتی برای جهان است. این مساله در آفریقا و خاورمیانه که به ظاهر دور از منطقه درگیری هستند، میتواند تبعات سیاسی نیز داشته باشد.
علاوه بر این در حالی که جنگ اوکراین، رویای خروج جهان از بحران همهگیری کرونا را تحت الشعاع قرار داده، شواهد حاکی از اختلافات بینالمللی در خصوص نحوه مواجه با این جنگ است. یعنی در حالی که بسیاری معتقدند ایالات متحده آمریکا در طول سالهای اخیر بارها آغازگر جنگ در کشورهایی مثل افغانستان و عراق بوده است، بسیاری از کشورها استانداردهای دوگانهای را در مورد پذیرش مهاجران و حمایت از اوکراین و نیز مجازات روسیه در پیش گرفتهاند. بررسیها نشان میدهد ۱۴۱ کشور، حمله روسیه به اوکراین را محکوم کردهاند، اما تاکنون تنها ۳۷ کشور روسیه را مورد تحریم قرار دادهاند؛ اختلافی که نشان میدهد مواضع جامعه جهانی نسبت به این جنگ یکسان و هماهنگ نیست.
همچنین طولانی شدن جنگ، نه تنها به افزایش خشونتها به خصوص از سوی نیروهای روسیه دامن میزند، بلکه تحریمهای روسیه میتواند قیمت نفت را بیش از پیش افزایش دهد؛ امری که اثرات اقتصادی آن بر دوش اروپا بوده و کشورهای اروپایی در وهله اول هزینه آن را پرداخت میکنند. از سوی دیگر با تداوم جنگ ممکن است که حمایتها از اوکراین کمرنگتر شده و فشارها بر این کشور برای پذیرش آتشبس به هر قیمتی افزایش یابد. در این رابطه تجربه جنگ سوریه نشان میدهد که یک درگیری بیپایان میتواند در نهایت برای کشورها و افکار عمومی بینالمللی عادی تلقی شود؛ بنابراین برای سیاستمداران غربی این چالش وجود دارد که به مردم خود توضیح دهند که چرا از اوکراین حمایت کرده و چرا این حمایتها برای امنیت اروپا ضروری است؛ امری که برایشان بدون هزینه نخواهد بود. از سوی مقابل پیروزی پوتین در اوکراین ممکن است او را برای گسترش محدوده اقدامات خود جسورتر کند. به همین خاطر است که مساله اوکراین مبهم است؛ چرا که هدف حفظ استقلال و حاکمیت اوکراین است که اگر در جنگ پیروز شود برای کشورهای غربی جهت پیشبرد یک نظم لیبرال برگ برنده محسوب میشود.
نگاهی به جنگ اوکراین نشان میدهد که هشت هفته اول این جنگ مانند کلیشههای یک فیلم هالیوودی است. در یک طرف پوتین تنها و منزوی نمایش داده میشود و در طرف دیگر زلنسکی شجاع که برای نجات ملتش همه کار میکند. این تصویر ممکن است یک پایان خوش را برای افکار عمومی غربی ترسیم کند؛ اما برای سیاستمداران غربی که روی آرای رای دهندگان حساب میکنند، تنها این سناریوهای هالیوودی جوابگو نیست. در واقع اوکراین در جنگی که پیامدهای راهبردی، سیاسی و بشردوستانه گستردهای خواهد داشت، هزینههای زیادی را پرداخت میکند و در عین حال آمریکا و متحدانش نیز باید برای حمایت طولانی مدت از اوکراین آماده شوند.
منبع: فارین افرزر