اقتصاد ۲۴- حجتالله عبدالملکی، وزیر تعاون، کار و رفاه اجتماعی، به تازگی با تکرار یکی از نظرات به نسبت قدیمیاش، بر اشتغالزایی با مبلغ یک میلیون تومان تاکید کرده است. وزیر ۴۰ ساله کابینه دولت سیزدهم در بازدید گفته بود: «سه سال پیش مطرح کردیم که با یک میلیون تومان هم میشود شغل ایجاد کرد و اکنون با وجود گذشت چند سال و گرانی مواد اولیه، معتقدیم هنوز هم میتوان با یک میلیون تومان شغل ایجاد کرد.»
به گزارش تجارتنیوز، این گفته وزیر جوان کابینه، بلافاصله با موجی از انتقادات روبهرو شد که فضای مجازی و سخنان کارشناسان را پر کردند. منتقدان میگفتند وزیر کار با واقعیتهای بازار کار در ایران آشنا نیست و شاید هم مدتهاست که در جامعه حضور نداشته است.
عبدالملکی در بازدید از همان نمایشگاه گفته بود: «در این نمایشگاه ۱۲۰ شغل از ۴۳۰ شغلی که با سرمایه یک تا ۱۰ میلیون تومان قابل اجرا بوده و کم سرمایهبر و مهارت-محور هستند معرفی شده است. اگر آموزش مهارت را توسعه بدهیم و بتوانیم مهارت-محوری را ترویج کنیم، میتوانیم مشاغل زیادی را بدون احتیاج به سرمایه بالا ایجاد کنیم.»
وزیر کار میگوید ایرانیها «آموزش ندیدهاند» که چگونه میتوانند با یک تا ۱۰ میلیون تومان کار ایجاد کنند.
استدلال آقای وزیر این بود که ایجاد شغل با سرمایه پایین اساسا آموزش داده نشده، وگرنه ایرانیها میتوانند با سرمایههای بین یک تا ۱۰ میلیون تومان هم شغل ایجاد کنند. اما آیا واقعا همینطور است؟
بیشتر بخوانید: وعدههای وزیر کار توخالی بود
در ادامه، نخست سرمایه مورد نیاز برای ایجاد چند فرصت شغلی بسیار ساده را بررسی میکنیم و بعد هم نگاهی میاندازیم به آمار و ارقامی که نشاندهنده سرمایهگذاریِ مورد نیاز برای ایجاد فرصتهای شغلی پایدار هستند. به این ترتیب، وزن گفتههای آقای وزیر روشنتر خواهد شد.
یکی از سادهترین مشاغل در ایران (و بسیاری کشورهای دیگر)، جابهجایی غذا و بار با موتورسیکلت، دوچرخه یا خودرو است. اما در ایران، به دلیل ساختار شهرسازی، قیمت سوخت و شاید برخی عوامل فرهنگی، عمده چنین مشاغلی نیاز به داشتنِ موتورسیکلت دارند.
فرض کنید شما میخواهید به صورت تماموقت به عنوان پیک موتوری با شرکتهای ارسال کالا همکاری کنید. بالاترین دستمزدی که میتوانید در این فرصت شغلی (مثلا با ۱۸۰ ساعت کار در ماه) در شهری مانند تهران انتظار داشته باشید، ساعتی ۱۰۰ هزار تومان است.
با این همه، گزارشهای بسیاری در مطبوعات هستند که نشان میدهند کار کردن در این فرصت شغلی، این میزان درآمد ندارد و به «زنگخور»، میزان ترافیک، فاصله مسیرها و مواردی از این دست بستگی دارند. فاصله میان تماسها هم میتواند گاهی طولانی باشد و منظور از ۱۸۰ ساعت در پاراگراف بالا، «ساعت کاری خالص» است که الزاما محقق نمیشود.
ارزانترین موتورسیکلتهای دستدوم، اکنون بین ۶ تا ۷ میلیون تومان قیمت دارند.
اگر هزینه سوخت، بیمه و هزینههای خودِ موتورسیکلت را هم در نظر نگیریم، درآمد این شغل میتواند بین ماهی ۸ تا ۱۰ میلیون تومان در شهری مانند تهران متغیر باشد. با این همه، حتی همین فرصت شغلی را هم نمیتوان با یک میلیون تومان (آنچنان که وزیر کار میگوید) ایجاد کرد.
بررسی آگهیهای اینترنتی فروش موتورسیکلت دستدوم نشان میدهد که ارزانترین موتورسیکلتهای کارکرده موجود در بازار، بین ۶ تا ۷ میلیون تومان قیمت دارند. مثلا، آگهیدهنده یک «هوندا سیجی ۱۲۵» مدل سال ۱۳۸۶ با ۲۲ هزار کیلومتر کارکرد، قیمت موتورسیکلت خود را ۶٫۵ میلیون تومان تعیین کرده است.
در آگهی دیگری، همین مدل موتورسیکلت با کارکرد هزار کیلومتر و تولید سال ۱۳۹۳، حدود ۱۶ میلیون تومان قیمتگذاری شده است که فاصله بسیاری با یک میلیون تومان مد نظر وزیر کار دارد.
یکی دیگر از مشاغلی که این روزها طبقه متوسط فرهنگی در ایران به آن روی آورده، تولید پادکست است. این شغل را میتوان در دسته بزرگترِ «تولید محتوا» قرار داد که شامل نوشتن مطلب برای سایتهای اینترنتی، مدیریت صفحه در شبکههای اجتماعی و مواردی از این دست هم میشود.
تعداد پادکستهای تولید شده با موضوعات مختلف در ایران بسیار زیاد است، اما همین شغل هم، که باید برای رسیدن به بازدید مناسب و سپس مراجعه به «اسپانسر» یا سرمایهگذار در آن بسیار صبور بود، سرمایه کمی نمیخواهد.
هزینه تدوین صوتی پادکست بین ۴۰۰ تا ۷۰۰ هزار تومان برای هر قسمت حدود ۲۰ دقیقه تا ۳۰ دقیقهای متغیر است. هزینه یک ساعت اجاره استودیو هم حدود ۲۰۰ هزار تومان است. به این ترتیب، برای هر قسمت پادکست، جدا از زمانی که خود شخص ممکن است صرف کند، بین ۶۰۰ تا ۹۰۰ هزار تومان هزینه مورد نیاز است.
تولیدکنندگان پادکست میدانند که برای موفقیت نسبی در این کار، تولید دستکم یک «اپیزود» در هر ماه و حدود یک تا ۲ سال «خاکخوری» منطقی است. پس از آن، اگر شانس یار باشد، شاید بشود سرمایهگذار پیدا کرد. بنابراین، حتی در اینجا هم با یک میلیون تومان نمیشود کاری کرد.
تهیه و فروش محصولات خوراکی خانگی هم در این سالها در ایران طرفدار پیدا کرده و البته حتی در این مورد هم باید دست به جیب شد. هزینه خالص تهیه یک شیشه ترشی خانگی معمولی، میتواند دستکم ۵۰ هزار تومان باشد. (قیمت فروش هم بستگی به مکان و برندسازی دارد.)
به این ترتیب، با یک میلیون تومانی که وزیر کار میگوید، شاید بتوان ۲۰ شیشه ترشی خانگی تهیه کرد و البته، هزینههای پنهان زیادی هم در اینجا هست که محاسبه نشده است. مثلا، برای خرید شیشهها باید سوار خودرو بشوید و در شهر جابهجا شوید.
خرید سبزیجات مورد نیاز هم نیازمند صرف زمان، هزینه برای بنزین و مواردی از این دست است. علاوه بر این، بعید است کسی بتواند با ۲۰ شیشه ترشی کاری را شروع کند و مشتریهای پایدار داشته باشد.
این فهرست را میتوان تا دهها مورد ادامه داد. با این حال، با زندگیکردن در ایران، دستکم برای شهروندان ایرانی که در کوچه و خیابان رفت و آمد دارند، واضح است که «ایجاد یک شغل» با یک میلیون تومان تقریبا ناممکن است.
اما اگر منظور وزیر کار، «کار کردن برای دیگران» یا «کار کردن با پول دیگران» بوده باشد چطور؟ ممکن است مثالهایی وجود داشته باشد: آشپز شخصی؛ نگهداری از حیوانات خانگی؛ طراحی لوگو و کارت ویزیت، یا مواردی از این دست.
ادعای وزیر کار نمیتواند ناظر به «کار کردن» برای دیگران باشد، چرا که در این صورت، «مشاغل موجود» مد نظر خواهند بود.
نکته قابل توجه این است که «کار کردن برای دیگران»، در واقع همان «کارمندی» یا «کارگری» است و میتوانیم مطمئن باشیم که منظور حجتالله عبدالملکی این نبوده است. علاوه بر این، برای آنکه (مثلا) یک طراح لوگویِ خوب باشید، باید قبلا برای آموزش هزینه کرده باشید. (چه در قالب پول، چه در قالب زمان)
بنابراین، به نظر میرسد که همچنان باید اظهارات وزیر کار در مورد «ایجاد شغل» با یک میلیون تومان را به شدت دور از واقعیت در نظر بگیریم. علاوه بر این، منظور از ایجاد «فرصت شغلی» معمولا این است که یک سرمایهگذاریِ اولیه صورت بگیرد تا یک شغل واقعا ایجاد شود، چرا که بدون مفهوم «سرمایه»، اقتصاد معنا ندارد.
بگذارید دقیقتر توضیح بدهم. «بانک جهانی» در سال ۲۰۱۸ میلادی، در یک مطلب کارشناسانه، تفاوت میان «مشاغل موجود» (existing jobs) و «مشاغل جدید» (new jobs) را توضیح داده است.
در مورد اول، متقاضی کار، برای کار کردن در یک فرصت شغلیِ از پیش موجود درخواست میدهد، اما در مورد دوم، فرآیندی شکل میگیرد که به آن «کارآفرینی» میگوییم. در واقع، باید سرمایهای (چه سرمایه مالی، چه انسانی) وجود داشته باشد که بتوان کارآفرینی کرد.
مثالی که کارشناس «بانک جهانی» به آن اشاره میکند، راهاندازی یک «کافه» است. برآورد این کارشناس نشان میدهد که در آمریکا، برای راهاندازی یک کافه، بین ۸۰ تا ۲۵۰ هزار دلار سرمایهگذاری اولیه مورد نیاز است. (چگونگی برآورد این مبلغ به صورتِ بهروز شده را در اینجا ببینید.)
بر اساس همین محاسبات، در هر کافه بین ۳ تا ۷ نفر استخدام میشوند و این هزینهها مربوط به اخذ مجوزها، اجاره مغازه، بیمه کارگران، خرید تجهیزات و مواردی از این قبیل هستند. به این ترتیب، ایجاد هر «فرصت شغلی»، در اینجا بین ۲۵ تا ۳۵ هزار دلار هزینه دارد. (با دلار ۳۰ هزار تومانی، بین حدود ۷۵۰ میلیون تومان تا یک میلیارد تومان)
این اعداد میتوانند کشور به کشور متفاوت باشند. مثلا، برآورد شده که در «تونس»، با سرمایهگذاری ۱۰ میلیون دلاری میتوان ۳۰۰ فرصت شغلی ایجاد کرد (هر فرصت شغلی حدود ۳۳ هزار دلار)، اما برای برخی کشورها، این شاخص تا ۲۰۰ هزار دلار به ازای هر فرصت شغلی هم میرسد.
از طرفی، سرمایهگذاری برای ایجاد «مشاغل صنعتی» (مثلا در یک پالایشگاه نفتی) با سرمایهگذاری برای ایجاد «مشاغل خدماتی» (مثلا در یک آموزشگاه زبان) متفاوت است. به عنوان نمونه، برآوردهایی هستند که نشان میدهند هزینه ساخت مجتمعهای پتروپالایشگاهی در ایران به ازای هر بشکه حدود ۳۰ هزار دلار است.
به این ترتیب، برای ایجاد ۲ میلیون بشکه ظرفیت پتروپالایشگاهی در ایران، به حدود ۶۰ میلیارد دلار سرمایهگذاری نیاز خواهد بود. این رقم، با نرخ کنونی دلار، معادل حدود ۱۸۰۰ تریلیون (۱۸۰۰ هزار میلیارد تومان) است!
سرمایه گذاری اولیه مورد نیاز برای ایجاد «مشاغل صنعتی» در ایران، اکنون به ازای هر مورد به چندین میلیارد تومان رسیده است.
اگر فرض کنیم هزار نفر هم در این مجتمع پتروپالایشگاهیِ فرضی مشغول به کار شوند، هزینه ایجاد هر فرصت شغلی در این مورد، حدود ۶۰ میلیون دلار (معادل حدود ۱۸۰۰ میلیارد تومان) خواهد بود. تامین مالی چنین طرحی در ایران، اکنون ناممکن است.
با این حال، برای تاسیس یک آموزشگاه زبان در جایی مانند تهران، با فرض نیاز به ۱۰ نفر مدرس زبان، منشی و مسئول امور خدماتی و با احتساب هزینه اولیه اجاره ساختمان و مجوزها، شاید ۲ میلیارد تومان هم کافی باشد.