اقتصاد۲۴ - دیروز دوشنبه سردار محمد پاکپور، فرمانده نیروی زمینی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی از آغاز مرحله اصلی رزمایش اقتدار در منطقه عمومی ارس خبر داد. این رزمایش با محوریت قرارگاه عاشورا نیروی زمینی سپاه، در استانهای اردبیل و آذربایجان شرقی اجرای شد؛ عملیات هلیبرن، چتربازی، عملیات تاخت شبانه، عملیات رزمی بالگردها، عملیات پهپادهای رزمی و انتحاری و همچنین احداث پل روی رودخانه ارس، تصرف و کنترل جادههای مواصلاتی و تصرف ارتفاعات و تخریب هجومی از جمله بخشهای مختلف این رزمایش بودند. در این رابطه فرمانده نیروی زمینی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی تصریح کرد: «پیام این رزمایش برای کشورهای همسایه پیام صلح و دوستی و تحکیم امنیت پایدار است و برای دشمنان آن است که نیروی زمینی سپاه در کنار سایر نیروهای مسلح آماده دفاع از مرزهای کشور است و هرگونه تهدید را قاطعانه پاسخ میدهد.» این گفتههای سردار پاکپور موید آن است که زمان و مکان برگزاری این رزمایش چندان بی ارتباط به دور جدید تنشهای مرزی بین جمهوری آذربایجان و جمهوری ارمنستان نیست، به خصوص آنکه با رصد درگیری تازه مرزی به نظر میرسد باکو با یک رویکرد تهاجمی عملاً اقدام به اشغال بخشی از خاک ارمنستان به عنوان اهرم فشار بر ایروان برای تحمیل کریدور موهوم زنگه زور، تغییر ژئوپلیتیک منطقه قفقاز جنوبی و نهایتاً قطع مرزهای مشترک جمهوری اسلامی ایران ارمنستان است. با این اوصاف سال مهم اینجاست که آیا برگزاری این دست رزمایشها، چه با هدف موازنه قوا و چه با نیت بازدارندگی میتواند باکو را از اقدامات خود منصرف کند یا خیر؟ پاسخ به این سوال، محور گفت وگویی با احسان تقوایی، کارشناس و تحلیلگر حوزه قفقاز است که در ادامه میخوانید.
به دنبال دور جدید درگیریها و تنشهای مرزی بین جمهوری آذربایجان با جمهوری ارمنستان و اوج گیری حساسیتها در منطقه قفقاز جنوبی نیروی زمینی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در منطقه ارس اقدام به برگزاری رزمایشی با عنوان «اقتدار» کرد. دیروز دوشنبه مرحله اصلی این مانور در استان اردبیل و آذربایجان شرقی انجام شد. آیا ارتباطی بین برگزاری این رزمایش و دور تازه درگیری باکو – ایروان وجود دارد؟
قطعا نمیتوان برگزاری این رزمایش را با تحولاتی که در منطقه قفقاز به خصوص دور جدید تنشهای مرزی جمهوری آذربایجان با جمهوری ارمنستان روی داده است، بی ارتباط دانست. به هر حال شرایطی که بعد از جنگ ۴۴ روزه پاییز ۲۰۲۰ در منطقه قره باغ روی داد باعث شده است که این منطقه از حساسیت بالایی برخوردار باشد. به همین دلیل ایران علاوه بر تحرکات حوزه دیپلماتیک سعی کرده است به شکل میدانی و در حوزه نظامی، دفاعی و امنیتی هم وارد شود تا منافع و امنیت ملی را تامین کند.
اتفاقا در راستای نکته شما آنگونه که از فحوای کلام حسین سلامی، فرمانده سپاه و محمد پاکپور، فرمانده نیروی زمینی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در این رزمایش مشخص (رزمایش اقتدار) برمیآید، طرف سخن جمهوری اسلامی ایران بیش از آنکه جمهوری ارمنستان باشد، جمهوری آذربایجان است؛ آیا تهران نگران تحرکات باکو است؟
دقیقا چنین است. جمهوری اسلامی ایران با جمهوری ارمنستان دارای روابط حسنه، مناسب و مساعدی است و به اعتقاد برخی تحلیلگران روابط تهران - ایروان از معدود روابط دیپلماتیک جمهوری اسلامی ایران با همسایگان است که دارای ثبات و پایداری همیشگی بوده است. به همین دلیل جمهوری ارمنستان جزو معدود همسایگان ایران است که تهران میتواند با آن روابط راهبردی تعریف کند. چون روابط ایران و ارمنستان دارای یک پویایی بوده است. اما روند تحولات بعد از جنگ ۴۴ روزه پاییزه سال ۲۰۲۰، به سمتی پیش رفت است که اکنون جمهوری آذربایجان به دنبال برخی منافع و اهداف خود در منطقه قفقاز جنوبی است. در جریان جنگ پاییز سال ۲۰۲۰ و با کمک مستقیم ترکیه، جمهوری آذربایجان در سایه سکوت روسیه و عدم حمایت از مسکو از جمهوری ارمنستان توانست به پیشرفتهای گستردهای در این مناطق دست پیدا کند.
البته بعد از آن روسیه سعی کرد نقش میانجی، ناظر و نیروی حافظ صلح را در منطقه قفقاز و قره باغ برای خود تعریف کند. در این بین با درگیر شدن روسیه در جنگ اوکراین اکنون تمرکز کمتری از سوی مسکو در این مناطق وجود دارد و این مسئله سبب شده است که باکو نهایت سوء استفاده خود را از جنگ اوکراین ببرد. در این مینا جمهوری آذربایجان مشخصا طی هشت ماه گذشته در حوزه میدانی دست به اقداماتی زده و یک رویکرد تهاجمی به خود گرفته است، طبیعتاً این شرایط، نگرانی را برای ایران ایجاد میکند. به همین دلیل برگزاری این رزمایش، چه در قالب موازنه سازی قوا و چه در قالب بازدارندگی یک پیام مشخص را برای باکو دارد، نه ایروان؛
مشخصا چه پیامی؟
این که جمهوری اسلامی ایران به هیچ عنوان حاضر به چشمپوشی از ۲۸ کیلومتر مرز مشترک خود با ارمنستان نیست. این خط قرمز تهران است که اجازه تغییرات ژئوپلیتیک در منطقه قفقاز را به هیچ کشوری نمیدهد. هر کشوری در حوزه سیاست خارجی خود خطوط قرمزی را تعریف کرده است و این مسئله (عدم تغییر ژئوپلیتیک منطقه قفقاز) هم جزو خطوط قرمز راهبردی سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران است. پس شاید پیام اعلامی و رسمی برخی مقامات نظامی، دفاعی و امنیتی برای این رزمایش در قالب دیگری مطرح شود، اما اگر بخواهیم به شکل مستقیم و به طور عمیق به پیام روشن این رزمایش نگاه کنیم باید گفت که پیام روشن این رزمایش آن است که باید ۲۸ کیلومتر مرز مشترک جمهوری اسلامی ایران و جمهوری ارمنستان ثابت، پایدار و بدون تغییر بماند.
طرف مشخص این پیام فقط باکو است؟
خیر. به باور من علاوه بر باکو تا حدودی هم میتوان آنکارا را نیز طرف دوم این پیام رزمایش ایران در منطقه عمومی ارس دانست. چون بر کسی پوشیده نیست که جمهوری آذربایجان با حمایت مستقیم ترکیه دست به برخی تحریکات و تحرکات در منطقه قفقاز میزند.
اساسا برگزاری این دست مانورها چه با هدف موازنه قوا و چه با نیت بازدارندگی میتواند کارساز واقع شود. چرا که تحولات حکایت از آن دارد که باکو بی توجه به مواضع گیریهای تهران برنامههای خود را برای قفقاز جنوبی و قره باغ پی گرفته است؟
وقتی یک خطوط قرمز و ثابتی در سیاست خارجی ایران ترسیم شود دیگر فرقی ندارد دولت خاتمی روی کار باشد، احمدی نژاد، روحانی یا رئیسی؛ خطوط قرمز به عنوان استراتژی باید توسط دولتها به شکل جدی پیگیری شوند. اکنون خط قرمز سیاست خارجی ایران در منطقه قفقاز، عدم تغییر ژئوپلیتیک به خصوص در مرزهای مشترک ایران و ارمنستان است. اما در این بین باید به واقعیتها هم توجه کرد.
چه واقعیتی؟
این واقعیت که باید به ظرفیتهای تهران هم توجه کرد؛ چون یک زمان یک کشور چیزی را برای خود در قالب خطوط قرمز و استراتژی تعریف کرده است و یک زمان هم باید ببینیم که آیا آن کشور توان لازم برای رسیدن به آن نقطه را دارد یا نه؟!
پس لازم شد این سوال مهم را از شما بپرسم که آیا جمهوری اسلامی ایران ظرفیت و پتانسیل تقابل با باکو را در صورت جدیت جمهوری آذربایجان برای تغییر ژئوپلیتیک منطقه قفقاز را دارد یا خیر؟
فعلا که استراتژی جمهوری اسلامی ایران عدم تغییر ژئوپلیتیک منطقه قفقاز است. پس هیچ دولتی در ایران، نه روحانی و نه رئیسی نمیخواهند که تغییرات ژئوپلیتیک در منطقه قفقاز روی بدهد، اما توان موازنه سازی ایران هم مطرح است. به قول شما باید دید که اساساً ایران حاضر به پذیرش هزینههای رویارویی احتمالی با باکو را دارد یا خیر؟ چون در راستای سوالتان که کاملاً درست است امکان دارد برنامههای راهبردی توسط جمهوری آذربایجان، ترکیه، آمریکا، اسرائیل، ناتو و ... برای منطقه قفقاز ترسیم شده باشد و باکو به هر طریقی که شده سعی دارد این کریدور زنگه زور را به ارمنستان تحمیل کند. پس آیا واقعاً ایران به دنبال تقابل با جمهوری آذربایجان و پذیرش هزینههای این تقابل خواهد بود یا خیر؟ اما به شکل مشخص و در پاسخ به سوال شما من معتقدم که توان ایران در برابر باکو یک توان محدود و با سقف پاسخگوی روشن و تعیین شده است.
به شکل مشکل مصداقی این سقف پاسخ گویی ایران را تبیین میکنید؟
در حوزه دیپلماتیک قطعاً جمهوری اسلامی ایران از تمام ظرفیتهای خود، چه در سطح وزرا و چه در سطح سران استفاده خواهد کرد و سعی میکند مانع از هرگونه تغییر ژئوپلیتیک در منطقه قفقاز شود.
در حوزه میدانی، دفاعی و نظامی چطور؟
در حوزه میدانی، دفاعی و نظامی به نظر من سقف پاسخگویی ایران در حد همین برگزاری رزمایشها باقی خواهد ماند و بیشتر از آن جلو نخواهد رفت. یعنی جمهوری اسلامی ایران به هیچ وجه تمایلی ندارد با همسایگان خود وارد درگیری شود. ما باید این واقعیت را در نظر بگیریم که بازیگر اصلی تحولات قفقاز، جمهوری اسلامی ایران نیست. متاسفانه به دلیل عدم برنامه ریزی و نوع عملکرد ضعیف دولتها شرایطی رقم خورد که جمهوری اسلامی ایران نتوانست در برهههای مختلف، به خصوص جنگ ۴۴ روزه پاییز سال ۲۰۲۰ به عنوان بازیگر اصلی در منطقه قفقاز و قره باغ ورود پیدا کند. به همین دلیل اکنون بازیگر اصلی روسیه است، اکنون مسکو هم به دلیل درگیری در جنگ اوکراین تمرکز لازم را برای منطقه قفقاز ندارد. ببینید واقعا جمهوری اسلامی ایران در راستای منافع و امنیت ملی به هیچ وجه دوست ندارد تغییراتی در منطقه قفقاز شکل بگیرد و مرز مشترک ایران و ارمنستان قطع شود. پس از دید جمهوری اسلامی ایران هرگونه تلاش برای تغییر ژئوپلیتیک در منطقه قفقار، چه از سوی جمهوری آذربایجان، ترکیه، اسرائیل و یا هر بازیگر منطقهای و فرامنطقهای یک خط قرمز است، اما باید دید که تهران تا کجاها حاضر به تقبل هزینه حفظ خط قرمز خود است؟
اجازه دهید برای روشنتر شدن مسئله یک مثال مطرح کنم. زمانی که طالبان به کنسولگری ایران در مزارشریف حمله کرد و باعث به شهادت رسیدن دیپلماتها و خبرنگاران شد نیروهای نظامی ایران در مرز مشترک با افغانستان حضور پیدا کردند و احتمال جنگ با افغانستان مطرح بود، اما نهایتاً ایران از این جنگ با همسایه شرقی خود منصرف شد، چرا که اگرچه جنگ احتمالی میتوانست امتیازاتی را برای ایران به دنبال داشته باشد، اما هزینههای آن بیش از سرنگونی حکومت طالبان بود.
بیشتر بخوانید: تغییرات ژئوپلیتیکی در قفقاز جنوبی چه تبعاتی دارد؟
به همین دلیل تهران در آن زمان از این جنگ صرف نظر کرد. الان هم باید دید که اگر جمهوری آذربایجان بر برنامه خود برای تغییر ژئوپلیتیک منطقه قفقاز و ایجاد کریدور زنگه زور و قطع روابط و مناسبات مرزی ایران و ارمنستان اصرار داشته باشد، تهران حاضر به تقابل با باکو خواهد بود؟ آیا در یک محاسبه سود و هزینه، منفعت تقابل با آذربایجان برای حفظ مرز مشترک با ارمنستان بیشتر از هزینههای آن برای جمهوری اسلامی ایران است یا نه؟ تا اینجا من این تصور را ندارم که جمهوری اسلامی ایران، حداقل در حوزه میدانی، دفاعی و نظامی وارد تقابل با جمهوری آذربایجان شود، حتی اگر باکو رسماً تغییرات ژئوپلیتیک منطقه را کلید بزند. این گفتههای من به معنای تایید تحرکات جمهوری آذربایجان نیست و اتفاقا من هم به شدت به نوع عملکرد و رفتار باکو به خصوص در یک سال اخیر انتقاد دارم، چرا که نگاه علی اف منافع و امنیت جمهوری اسلامی ایران در منطقه قفقاز را تحت الشعاع قرار داده است و میزان نفوذ اسرائیل هم به شکل پررنگ و بارزی افزایش پیدا کرده است. اما در عین حال باید واقعیت را هم در نظر گرفت؛ فعلا واقعیتها هم این را میگویند که به نظر نمیرسد ایران تمایلی داشته باشد در حوزه میدانی و دفاعی به اقدامی بیش از برگزاری رزمایش و مانور نظامی تن بدهد. چرا که درگیر شدن با همسایهای مانند جمهوری آذربایجان تبعات و هزینههای خاص خود را دارد.
با این تحلیل شما یک سوال بسیار مهمتری که ذهن منن را درگیر کرده این است که آیا میتوان این گزاره تحلیلی را مطرح کرد که جمهوری آذربایجان، ترکیه، اسرائیل، آمریکا و ناتو به دنبال برنامه بزرگ تری در منطقه قفقاز برای درگیر کردن ایران هستند؛ یعنی مشابه آنچه که برای روسیه در اوکراین شکل گرفت یا پروژهای که در قبال تایوان برای چین طراحی شده است برای جمهوری اسلامی ایران هم در نظر گرفته شده باشد و قفقاز هم به محل درگیری ایران بدل شود، همانگونه که اوکراین برای روسیه و تایوان برای چین بدل شده است؟
این گزاره تحلیلی شما به دو دلیل عمده تا اندازه بسیار زیادی میتواند نزدیک به واقعیت باشد؛ دلیل اول آن است که سیاست ثابت غرب استفاده از حربههای مختلف برای تحریک طرف مقابل در جهت آغاز جنگ و درگیری بوده است. یعنی غربیها سعی داشته اند که گام اول اقدام و آغازین برای جنگ را طرف مقابل بردارد. در همین رابطه اتفاقات بسیاری از رسانهها، تحلیلگران و کارشناسان این باور را دارند تبلیغات رسانههای اروپایی و آمریکایی باعث شد که روسیه و پوتین دست به تجاوز به خاک اوکراین بزند. به همین دلیل امکان دارد مشابه همین برنامه برای ایران در قفقاز شکل گرفته باشد و سعی کرده باشند از طریق باکو و تحریکات جمهوری آذربایجان، ایران را درگیر یک مناقشه مرزی و حتی جنگ تمام عیار با جمهوری آذربایجان کنند تا از آن طریق ناتو، آمریکا، ترکیه و دیگر کشورها و شاید حتی خود روسیه وارد این درگیری شده و آن را به یک نبرد گسترده بدل کنند تا هزینههایی را به مسکو و تهران وارد کنند. دلیل دوم به نگاه و برنامههای ناتو در قالب همان سیاست نگاه به شرق ناتو باز میگردد. در این راستا مطمئن باشید سیاست نگاه به شرق ناتو در جنگ اوکراین خاتمه پیدا نمیکند؛ ناتو به دنبال گسترش حوزه نفوذ خود است و به فراتر از مرزهای خود در اروپا مینگرد. من حتی این تصور را دارم که ناتو به دنبال آن است که نفوذ خود را به قدری در نظام بین الملل گسترش دهد که عملاً سازمان ملل و شورای امنیت با حضور چین و روسیه دیگر کار کرد خود را از دست بدهد. به همین دلیل بعد از جنگ سرد و فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی، ناتو با سیاست نگاه به شرق عملاً و به تدریج توانست نفوذ خود را گسترش دهد و این گسترش نفوذ هم یک پروسه توقف ناپذیر است.
پس بسیار ساده اندیشانه خواهد بود که تصور کنیم ناتو با جنگ اوکراین دیگر به دنبال تقویت نفوذ خود در شرق نخواهد بود. یقینا ناتو در این میان نیم نگاهی به آسیای میانه، خاورمیانه و قفقاز هم دارد. شاید کمتر به مسئله حضور ناتو در خاورمیانه اشاره شده باشد. واقعاً با عضویت ترکیه به عنوان یکی از کشورهای خاورمیانه در ناتو اکنون این بستر وجود دارد که ناتو بتواند نفوذ خود را، هم در خاورمیانه و هم در قفقاز تا خود دریای خزر گسترش دهد. به همین دلیل ناتو چندان بی میل نیست که ایران را در منطقه قفقاز تحریک کند تا وارد یک درگیری نظامی شود و به این دلیل، بهانه برای حضور ناتو شکل بگیرد.
بیشتر بخوانید: طمع منطقهای اردوغان و علی اف و تحمیل دالان زنگه زور به تهران
با این تفاسیر واکنش تهران را چگونه ارزیابی میکنید؟
من این تصور را دارم که تهران مانند روسیه و پوتین در این تله نمیافتد و اتفاقا مانند چین نوعی هوشمندی و هوشیاری را به کار خواهد بست. یعنی تحریکات جمهوری آذربایجان باعث نخواهد شد که ایران دست به اقدام نظامی و پیاده کردن نیرو در این منطقه بزند. البته در علوم سیاسی و روابط دیپلماتیک نمیتواند حکم قطعی داد، چون همه اقدامات، اتفاقات، تصمیمات و تحولات در چارچوب زمانی و مکانی خود قابل تفسیر است. پس امکان دارد فردا، یک هفته، دیگر یک ماه دیگر یا یک سال دیگر تحولات به نحو دیگری رقم بخورد به گونهای که ایران مجبور به واکنش در حوزه نظامی و دفاعی در برابر جمهوری آذربایجان شود، اما همانگونه که گفتم جمهوری اسلامی ایران در یک محاسبه کلی به هزینهها و سود این اقدام کاملاً واقف است و بعید به نظر میرسد، تاکید دارم بعید به نظر میرسد که تهران بخواهد هزینههای سنگین این اقدام را برای مقابله با باکو تقبل کند.
در لا به لای گفتههای شما نکتهای مطرح شد که این سوال را به ذهن متبادر میکند اگر روسیه بازیگر اصلی تحولات قفقاز است چرا در کنار تهران نمیتواند مانند سوریه به یک همکاری همه جانبه سیاسی، دیپلماتیک، نظامی، امنیتی و دفاعی بیندیشد؟
دلیل اولش آن است که روسیه بعد از جنگ اوکراین عملاً تمرکز خود را بر مناطق پیرامونی دیگر از دست داده است و اکنون بیشترین تمرکز و انرژی روسیه روی مدیریت جنگ اوکراین است. اما در کل باید این واقعیت را هم در نظر گرفت که مسکو از همان ابتدا در همه تحولات به گونه عمل کرده است که بتواند همه طرفها را به خود وابسته نگاه دارد. یعنی اگر شما به نقش روسیه در سوریه نگاه کنید، مسکو به شیوهای وارد عمل شد که هم جمهوری اسلامی ایران، هم حکومت بشار اسد، هم ترکیه، هم کردها و حتی اروپایی ها، آمریکا و ناتو هم به نقش و نفوذ روسیه در سوریه نیاز داشته باشند؛ در قفقاز هم همین طور، روسیه به همین ترتیب عمل کرده است. اکنون ارمنستان، گرجستان و آذربایجان و در لایههای بعدی ایران و ترکیه به نقش روسیه در قفقاز نیاز دارند. حتی در مسئله پرونده هستهای و برجام نیز روسیه به نوعی عمل کرده است که تهران و واشنگتن به نقش کرملین نیاز داشته باشند.
چرا مسکو به این طریق عمل میکند؟
چون بهترین سناریو برای روسیه آن است که بتواند نفوذ خود را در همه بازیگران ذی نفع حفظ کند. به همین دلیل اجازه نمیدهد روابط و یا همکاریهای گسترده و همه جانبهای بین ایران و روسیه در قفقاز شکل بگیرد. مضافا برنامه ریزی، اهداف و منافع خور روسها هم مطرح است که لزوماً نمیتواند با اهداف و منافع جمهوری اسلامی ایران اشتراک داشته باشد و حتی در مقاطعی میتوانند باهم تضاد هم پیدا کنند.
یکی از این محلهای تضاد منافع مسکو – تهران در قفقاز چیست؟
یکی از این محلهای تضاد منافع مسکو – تهران به حوزه انرژی باز میگردد. یعنی فدراسیون روسیه و جمهوری اسلامی ایران میتوانند نقش رقیب را برای تامین انرژی در قفقاز داشته باشند. به خصوص آنکه روسیه بعد از جنگ اوکراین با تحریمهای گسترده در حوزه نفتی و گازی مواجه است و به دنبال مشتریان خود در حوزه انرژی است.
منبع: شرق