اقتصاد ۲۴- نزدیک به دو دهه است که دانشکدههای طب سنتی و رشتهای به نام طب سنتی در کشور ما به وجود آمدهاند، اما هنوز عده بسیاری از پزشکان متخصص ما که براساس آموزههای طب نوین کار طبابت را انجام میدهند، درباره اثربخشی و ادعاهای آن تردید جدی دارند. برای بررسی بیشتر جایگاه داروها و روشهای تحقیقات طب سنتی و طب نوین در کشورمان با دکتر «محمدرضا توکلیصابری»، دکترای داروسازی و دکتراى شیمى پزشکى و استاد سابق دانشگاه گفتوگویی انجام دادهایم.
نزدیک به دو دهه است که دانشکدههای طب سنتی و رشتهای به نام طب سنتی در کشور ما به وجود آمدهاند، اما هنوز عده بسیاری از پزشکان متخصص ما که براساس آموزههای طب نوین کار طبابت را انجام میدهند، درباره اثربخشی و ادعاهای آن تردید جدی دارند. برای بررسی بیشتر جایگاه داروها و روشهای تحقیقات طب سنتی و طب نوین در کشورمان با دکتر «محمدرضا توکلیصابری»، دکترای داروسازی و دکتراى شیمى پزشکى و استاد سابق دانشگاه گفتوگویی انجام دادهایم.
به عنوان پرسش اول، آیا میتوانیم طب سنتی را طب مادر بدانیم و طب فعلی را یکی از زیرشاخههای آن؟ آیا نقد طب سنتی نقد طب نوین نیست؟
خیر، بههیچوجه. طب نوین زیرشاخه طب سنتى نیست. بگذارید تعاریف را روشنتر بیان کنیم. در چند قرن گذشته هر چیزى که با روش علمى آزمایش و تأیید شد به طب نوین وارد شد. مانند گردش خون، میکروبها، ویروسها و انگلها که با تحقیقات علمى وجودشان ثابت شد و در طب سنتى وجود نداشتند و هنوز هم ندارند؛ بنابراین هرچه به شیوه علمى اثبات شده، جزء طب نوین است و آنچه که اثبات نشده جزء طب سنتى است. منظور من از پزشکی نوین همان پزشکی است که افراد با کنکور وارد دانشکده پزشکی میشوند و سلسلهمراتب آموزش را طی میکنند و درنهایت تخصص میبینند. پزشکی نوین براساس شواهد تعریف میشود نه نقل مطالب کتابهاى قدیمى پزشکى.
مثلا برای بررسی ساختمان قلب، ما قلب یک انسان یا حیوان را تشریح میکنیم. به این ترتیب با تکیه بر شواهد و تشریح قلب میگوییم ابوعلی سینا که در زمان خود پزشک معتبری بود، درباره ساختمان قلب اشتباه میکرده و قلب چهار حفره دارد، نه سه حفره یا رگهای بدن انسان از کبد سرچشمه نمیگیرند. منظور از طب سنتی همان طب دو هزار سال قبل در یونان و کشورهای اسلامی بوده که حالا با کشف روشهای نوین مشاهده و آزمایش تحول پیدا کردهاند. درست مثل علم فیزیک و ستارهشناسی که با کشفیات گالیله و نیوتن به کلی متحول شد.
دانشمندان بعد از قرون وسطا که تشریح آزاد شد، توانستند بفهمند قلب به جای سه حفره ادعایی ابوعلی سینا که پیش از او بر مبنای ادعای جالینوس و بقراط گفته شده، چهار حفره دارد و قلب با تلمبهزدن خون را در بدن به گردش درمیآورد. یا پاستور یا کخ نشان دادند میکروارگانیسمها وجود دارند و این مسئله، طب اخلاطی را که بدن و بیماری را براساس چهار خلط بلغم و سودا و صفرا و خون تعریف میکنند، به کلی به هم ریخت.
منظور شما این است که طب سنتی ارزشی ندارد؟
نه، ارزش تحقیقکردن روى آن را دارد تا روشهاى دارویى و درمانىاش ثابت شود. ارزش درمانى یا دارویى، بدون تحقیق را ندارد. باید بگویم آنچه از طب سنتی به ما رسیده، اگر در بوته آزمایش و مشاهده تأیید شود، راه خود را به پزشکی نوین باز میکند، در غیر این صورت، باید کنار گذاشته شود. ما ایرانیها وارث یک طب هزار ساله هستیم و از این جهت باید به خود ببالیم. تعداد کشورهایی که میتوانند چنین ادعایی کنند و بتوانند کتب طبی خود را به زبان علمی روز بخوانند، از تعداد انگشتان یک دست فراتر نمیرود.
مفاخر پزشکی ما چه رازی یا جرجانی یا ابوعلی سینا، فقط مورد افتخار ایران نیستند، بلکه آنها در عرصه جهانی مورد احترام هستند. کتاب قانون بوعلی سینا تا قرن شانزدهم به مدت تقریبا ۶۰۰ سال کتاب مرجع پزشکی در اروپا بوده است. باید گنجینهای را که از این افراد باقی مانده، با روشهای مدرن آزمایش کنیم و اثربخشی روشهای آنها را بسنجیم وگرنه صرف نقل مطالب کتابهاى آنها نمیتواند راهگشا باشد و حتى ممکن است خطرناک باشد. انباشت علم و معرفت باعث شد درک ما از زیستشناسی و داروشناسی تغییر کند.
نظرتان درباره طبی که در ایران به عنوان طب سنتی به مردم ارائه میشود، چیست؟
آن چیزهایی که امروزه در عطاریها به عنوان گیاهان درمانگر عرضه میشود یا روشهایی مانند حجامت نهتنها منسوخ و غیرعلمی و ناکارآمدند، بلکه گاه خطرناک هستند.
بیشتر بخوانید: طب سنتی و طب اسلامی؛ شبه علمهایی به ضرر مردم و به کام کاسبان سلامت
روزگاری بسیاری از مفاخر طب، ایرانی بودند، در زمان کنونی ما در این طب نوین چه نقشی داریم؟
تردیدی نیست که دانشمندان ایرانی هم در کنار دانشمندان کشورهای دیگر برای پیشرفت پزشکی امروز زحمت مىکشیدند. باور اینکه طب امروزی حاصل غرب است و طب سنتی میراث شرق اصولا دیدگاه درستی نیست. طب نوین درواقع پزشکی جهانی است، چون در پیشرفت آن همه دانشمندان جهان نقش دارند. طب سنتی سازماننیافته و پراکنده است به همین دلیل برای یک بیماری واحد در طب سنتى چینی یا هندی یا ایرانی درمانها و تعریفهای متفاوتی وجود دارد. حتی دو دکتر علفى یا حکیم برای تجویز یک درمان همنظر نیستند، درصورتیکه در طب نوین این اشکال دیده نمیشود.
چرا فکر میکنید طب سنتی که در کتابهای پزشکی نیاکان ما آمده، به کار درمان امروز نمیآید؟
در یک جواب کوتاه باید بگویم، همانطورکه علم نجوم و فیزیک و شیمی متحول شده و ما میدانیم زمین گرد است و تخت نیست و تحقیقات منجمان آن روز نشان داد زمین به دور خورشید میگردد و نه خورشید به دور زمین یا قوانین نیوتن کل علم فیزیک را متحول کرد، تحقیقات نوین نشان دادهاند که بسیاری از ادعاهای طب سنتی اعتبار ندارند مانند نظریه اخلاط، یا نظریه امزاج. اصولا طب سنتى بیمارىها را در اثر برهمخوردن اخلاط یا مزاجها مىبیند، درحالىکه طب نوین عامل بیمارى را در برهمخوردن فیزیولوژی و بیوشیمى بدن و ابتلا به میکروارگانیسمها مىداند.
مدافعان طب سنتی عقیده دارند اخلاط درواقع دستهبندی عناصر بدن انسان هستند مانند دستهبندی فلزات در شیمی. شما این نوع دستهبندی را قبول دارید؟
بههیچوجه. دستهبندى عناصر بدن باید واقعیت داشته باشد، یعنى آنها باید نشان دهند که این اخلاط وجود دارد که تابهحال چنین کارى را نکردهاند. طب نوین مىگوید هر چیزى را باید اثبات کنید که واقعیت دارد. اخلاط و امزاج واقعیت ندارند. طب نوین بر پایه روش علمى کار مىکند. روش علمی با کارهای گالیله شروع شد. مراحل روش علمی فرضیهسازی، مشاهدهکردن، آزمایشکردن و درنهایت رد یا تأیید آن فرضیه است. این کار در طب سنتی درباره اخلاط انجام نشده. هنوز هیچ مدرک علمی مبنی بر وجود اخلاط اربعه در بدن انسان دیده نشده.
این تقسیمبندی در پزشکی نوین ارزش ندارد. بقراط در ٢٥٠٠ سال پیش تصور میکرد که چهار عنصر یا چهار ارکان یا چهار طبع در جهان وجود دارد: آب (تری)، خاک (خشکی) هوا (سردی) و آتش (گرمی)، درصورتیکه امروز میدانیم اینها یا مخلوطند یا ترکیبی از چندین عنصر. بعدا این دستهبندی را به بدن انسان تسری دادند و فکر میکردند هر بیمارى تحت تأثیر اخلاط اربعه یعنی خون و بلغم و سودا و صفرا است. میگفتند خون گرم وتر است و بلغم سرد و تر، صفرا گرم و خشک و سودا سرد و خشک است. هواداران طب سنتی باید این خواص را اثبات کنند، همانطورکه دانشمندان وجود میکرب را ثابت کردند. باید بلغم و سودا را جدا کنند و ترکیبش را معین کنند که هنوز نکردهاند.
این باور پس از ترجمه کتابهای جالینوس و بقراط به زبان عربی و فارسی دستمایه طبیبان سنتی آن زمان شد، اما در زمان خود بقراط برخی پزشکان یونانی دیگر مانند آراسیستراتوس و اسکلیپیادس که در متون اسلامى به اسقلوبیوس معروف است با این تقسیمبندى مخالف بودند. مزاجشناسی از سال ١٨٥٠ با ظهور نظریه میکروبی و ویروسی و کشف علت بیماریها بهکلی کنار گذاشته شد. مثلا قبلا وقتی بیماری دچار تب میشد، پزشکان سنتی عقیده داشتند که تعادل اخلاط به هم خورده. تب براساس طب سنتی واژه نامفهومی است. مثلا تب، بهمعنى وجود یک عفونت باکتریایى یا ویروسى نیست و انواع تب وجود دارد: تب زایمان، تب صفراوى، تب زرد، تب اسهالى. فکر مىکردند تب در اثر ورم اندامها ایجاد مىشود و براى آن بادکشکردن و فصد و زالو انداختن را توصیه مىکردند و هنوز هم مى کنند.
فکر میکردند تب بر اثر احتباس اخلاط در بدن ایجاد میشود. به همین دلیل توصیه میکردند فصد کنید یعنی خون بگیرید یا بادکش کنید. این روشها هیچکدام درست نبودند، چون منشأ تب چیز دیگری بود. یا مثلا درباره اصطلاح رایج قولنج در تب سنتی که در متون مختلف آمده است. خود ابنسینا بر اثر ابتلا به قولنج فوت کرد و در یک روز انواع مایعات را ۱۰، ۱۲ مرتبه تنقیه کرد. هرکسی سرطان روده میگرفت، میگفتند قولنج کرده؛ اگر کسی بیماریهای انسدادی روده میگرفت میگفتند قولنج شده؛ سرطان رکتوم (راستروده، بخش انتهایی روده) میگرفت، میگفتند قولنج شده. چون نمىتوانستند آن را تشخیص دهند و مىدیدند ناگهان بیمار فوت کرد. هر بیماری در طب سنتی طیف وسیعی از بیماریها را در بر میگرفت و معانی بسیاری داشت. روشی علمی بهخصوص بعد از جنگ جهانی دوم در دنیا رایج شد به نام «روش کارآزمایى تصادفى بیخبری دوسویه». مثلا برای اثربخشی یک دارو دو گروه بیمار را از هر سن یا هر جنسیتی به صورت تصادفی انتخاب میکنیم. یک گروه، گروه شاهد است که به آنها پلاسبو یا دارونما میدهیم. دارونما شکل فیزیکی دارو است بدون مواد مؤثره دارویی که میخواهیم آزمایش کنیم و به گروه دیگر داوری مورد نظر را میدهیم. پلاسبو یا دارونما درواقع اثر تلقینی دارد که در بسیاری موارد در طب سنتی از این خاصیت استفاده میشود.
بیشتر بخوانید: ماجرای صیانتبازان اینترنت و جنجال تشکیل سازمان طب اسلامی
به عنوان مثال، بیمارانی که به داروهای طب سنتی اعتقاد دارند، با مصرف آنچه طبیب سنتی داده، فکر میکنند سردردشان خوب شده، اما این به ظاهر بهبودی موقتی است و چند روز بعد بیماری دوباره برمیگردد. اگر بخواهیم طب سنتی را آزمایش کنیم باید از روش کارآزمایى تصادفى بیخبری دوسویه استفاده کنیم؛ یعنی همانطورکه گفتم باید دو گروه برای آزمایش وجود داشته باشند. اینکه فلان بیمار یا دستاندرکار طب سنتى ادعا کند با مصرف داروی سنتی حالش بهتر شده، از نظر علمی هیچ ارزشی ندارد. اینکه پزشکان سنتی ادعا میکنند که بیمار را همه جواب کرده بودند، اما من با دمنوش و گیاهان سنتی درمانش کردم، همگی ادعاست و هیچ مدرکى جز ادعاى خودشان یا بیمار نیست که از نظر علمى ارزشى ندارد.
منظورتان این است که گیاهان دارویی اثری ندارند؟
من اصلا چنین منظوری ندارم. خود من کتابی درباره گیاهان دارویی ترجمه کردهام. حتى یک فرهنگ انگلیسى-فارسى و فارسى-انگلیسى طب سنتى نوشتهام. در دانشکده داروسازی درسی وجود دارد به نام «فارماکوگنوسی» که در آن خواص گیاهان دارویی را بررسی میکردیم که همین الان هم در دانشکده داروسازی تحقیقات علمی خوبی درباره گیاهان دارویی در جریان است. به همین دلیل است که میگویم اگر طب سنتی ادعایی دارد، باید با روشهای جدید روی این گیاهان تحقیق کند. نمیشود که یک روز یک طبیب سنتی درباره دیابت یا کرونا چیزی بگوید و دمنوش و تنقیه تجویز کند و روز دیگر کس دیگری تجویز شیر شتر یا جوششیرین یا دمنوش زوفا کند. چرا یک نفر برای دیابت بادکش تجویز میکند و دیگری حجامت؟
پس نحوه تعامل طب نوین با طب سنتی چگونه است؟
رشتهای در پزشکی و داروسازی وجود دارد به نام «اتنومدیسین» «اتنوفارماسی» که در کتابهای تاریخی تحقیق میکنند که در آن زمان به چه دلیل فلان گیاه دارویی برای فلان بیماری تجویز شده است. در این رشته با مراجعه به کتب قدیمی طب سنتی، یک روند پژوهشی به راه میاندازند و در آزمایشگاه ماده مؤثره آن را جدا و بررسی میکنند و بازتعریف میکنند. بسیاری از داروهایی را که امروز مصرف میکنیم، منشأ گیاهی دارند. مثلا بسیاری از آنتیبیوتیکها را از قارچها میگیرند و بسیاری از داروهای مسکن از تریاک گرفته میشود.
در کشور ما تحقیقات طب سنتی چگونه است؟ آیا بودجه کافی در اختیار تحقیقات شان قرار میگیرد؟
به نظرم بودجه و امکانات کافی را دارند، حتی مقاله به زبان انگلیسی هم چاپ میکنند، اما اشکال این است که نگاه علمی و بی طرفانه در این تحقیقات وجود ندارد. به زبان دیگر تحقیقات برای اثبات ادعاهای طب سنتی آغاز میشود نه با هدف بررسی علمی و بی طرفانه کشف یک حقیقت علمى. از روشهاى علمى استفاده نمىکنند. سنتى فکر مىکنند.
حالا برخی از پزشکانی که از دانشکدههای امروزی فارغ التحصیل شده اند، طب سنتی کار میکنند. درباره این موضوع هم توضیح بفرمایید.
در اواخر دهه ۸۰ خورشیدی، مسئولان وقت با تصویب بخشنامه گفتند باید رشتهای به نام طب سنتی در دانشکدههای پزشکی ایجاد شود. اگر این کار در مسیر درستش پایه گذاری میشد و پیش میرفت، امر مبارکی بود. قرار شد رشته طب سنتی ایجاد شود و مدرک آن هم پیاچدی باشد. ما دو مدرک داریم؛ یکی پیاچدی که از طریق تحقیق و پژوهش داده میشود. مدرک فارغ التحصیلان رشته پزشکی امدی است به معنای دکترای پزشکی که از طریق آموزش پزشکى داده مىشود. دارندگان مدرک پیاچدی اجازه طبابت ندارند. اینها میتوانند مثلا درباره گیاه زنجفیل در آزمایشگاه تحقیق کنند که چرا در طب سنتی گفته میشود برای دلدرد خوب است، عناصر آن را تجزیه و شناسایی و در محیط آزمایشگاهی روی میکروارگانیسمها (موجودات میکروسکوپی)، بعد حیوانات و بعد روی انسانهای داوطلب آزمایش کنند. اینها حق طبابت ندارند.
در صورتی که امروز فارغ التحصیلان پیاچدی طب سنتی در حال ویزیت بیمار و تشخیص و تجویز هستند. افرادی را دیده ام که با مدرک مهندسی یا فلسفه، طبابت میکنند. اشتباه اینهاست نه تحقیق روی طب سنتی. خودتان مىبینید که در اینترنت و در خیابانها چقدر مراکز فروش داروهاى گیاهى و عرقیات هست و اینها تجویزهاى طبى مىکنند و در همه تخصصهاى پزشکى طبابت مىکنند، بدون آنکه آموزش آن را دیده باشند.
بسیاری از پزشکان طب سنتی ما فارغ التحصیلان پزشکی نوین هستند. نظرتان درباره اینها چیست؟
بعضى از پزشکان تحصیلکرده دوره طب سنتى را دیدهاند؛ چون درآمدش بیشتر است و داروهایش را به هر قیمتى مىفروشند و هیچ کنترلى بر کار دستاندرکاران طب سنتى نیست. درحالىکه نظام پزشکى و وزارت بهداشت بهشدت پزشکان نوین را تحت نظر دارند و آنها باید مقررات و آییننامههاى این سازمانها را رعایت کنند. به نظر من، اساس طب سنتی در مجموعه دانشگاهی ما اشتباه است. وقتی وارد رشته طب سنتی میشوید، باید اخلاط چهارگانه و مزاجها را قبول داشته باشید و مثلا قبول داشته باشید که تب در اثر ورم یا احتباس اخلاط در بدن ایجاد میشود. این افراد نمیتوانند با این فرضیهها طبابت کنند. در بسیاری موارد بهبودی که در طب سنتی حاصل میشود، نتیجه مرور زمان و پاسخ طبیعى بدن نسبت به بیمارى است؛ یعنى بیمار خودبهخود خوب شده است، بدون توجه به درمان تجویزشده یا تأثیرات تلقینی دارونماها. نزدیکترین تجربه ما درباره شیوع کووید ١٩ است که طب سنتی دهها ماده از روغن بنفشه تا عنبرنسا و حجامت را توصیه کرد که معلوم شد نه تأثیر درمانی دارند و نه تأثیر پیشگیرانه.
یکی از روشهای رایج طب سنتی، حجامت (فصد) است. درباره آن نظرتان چیست؟
این روش را در واقع بقراط ابداع کرد، با این استدلال که خونریزی عادت ماهانه در خانمها باعث پاکشدن سموم از بدن میشود، پس هرازگاهی باید سموم را از راه حجامت از بدن پاک کرد. آنها با مجموعه عملکرد دستگاه تناسلی زنان و تخمک گذاری آشنا نبودند. الان در فضای مجازی، صفحات طب سنتی برای تب، کم خونی، بی اشتهایی، نازایی، فشار خون، چربی خون، میگرن، سرفه و بوی بد دهان حجامت تجویز میکنند.
آنها فکر میکردند مواد غذایی به صورت خلط وارد رگها و تجمع آنها باعث بیماری میشود که همه این ادعاها امروز رد شده اند. حتی خود ابنسینا در کتاب هایش گزارش میکند که افراد زیادی در زمان فصد بر اثر خونریزی زیاد یا تند بستن شریان جان داده اند. مانند جورج واشنگتن بنیانگذار آمریکای امروز، چارلز دوم پادشاه انگلیس و پاپ اینوسنت هشتم. بررسی گزارشهای آن زمان نشان میدهد بیمارانی که روش درمانی فصد را امتحان کرده بودند، ۱۰ برابر بیش از بیمارانی که به سمت سایر روشهای درمانی رفته بودند، جان خود را از دست داده اند.
از طرف جامعه پزشکی نوین اقدامی هم شده است؟
در مهر ١٣٩٩، ٤٦ نفر از انجمنهاى تخصصى طب نوین که چند مدیر کل وزارت بهداشت هم در بین آنها بودند، در نامهای از وزارت بهداشت درخواست کردند تا ثابتشدن ادعاهای طب سنتی، از قراردادن آن در دروس دانشگاهی و ایجاد معاونت طب سنتی جلوگیری شود، اما این نامه تأثیری نداشت؛ چون متأسفانه تصمیم برای طب سنتی در کشور ما به جای اینکه تصمیمی علمی باشد، تصمیمی سیاسی و ایدئولوژیک است. در سال ١٣٧٧، معاونت درمان و بهداشت وزارت بهداشت که عالیترین مرجع تصمیمگیری درباره درمان است، با صدور بخشنامهای انجام حجامت توسط پزشکان در مطب پزشکان را به دلیل احتمال خونریزی و عفونت ممنوع اعلام کرد، اما این بخشنامه با حکم شورای نگهبان به دلیل مغایرت با شرع لغو شد.
وقتى عالىترین مرجع تصمیمگیرى درمورد بهداشت و سلامتى مردم، فصد را در مطب پزشکان به علت عوارضى که پزشکان توان درمان آن را ندارند منع مىکند، ببینید در دکانهاى حجامت که در سراسر ایران باز شده و عمده دستاندرکاران آن تحصیلات دبیرستانى ندارند، چه خطرهاى زیادى در انتظار بیماران است؛ خطرهایى مانند ایدز، هپاتیت، خونریزى، عفونت و....