اقتصاد۲۴- در حالی که جنگ روسیه علیه اوکراین وارد سومین سال خود میشود، سوالی که باید بپرسیم این است که این جنگ چگونه پایان خواهد یافت؟ ابتدا باید بررسی کنیم که چگونه درگیریهای نظامی در حال تغییر هستند و این چه چشم اندازی برای برندگان و بازندگان دارد. دوم، شانس آتش بس و مذاکرات با هدف صلح پایدار چقدر است؟ سوم، خطر گسترش بیشتر این جنگ به کشورهای همسایه ناتو تا چه حد است؟ چهارم، اگر هدف ایالات متحده و متحدانش در ناتو این باشد که روسیه را «شکست» دهند، این امر چگونه در برابر کشوری با ۱۵۰۰ کلاهک هستهای استراتژیک محقق میشود؟ و پنجم، روسیه شکست خورده چگونه خواهد بود؟ مانند آلمان پس از جنگ جهانی اول؟ یا میتوانیم نتایج دیگری را تحت رهبری جدید روسیه تصور کنیم؟
اما پیش از بررسی این سؤالات بسیار مهم، باید دلایل ادعایی پوتین برای ورود به جنگ را یادآور شویم. در این زمینه، باید به سخنان ویلیام برنز، رئیس سیا توجه کنیم: «چیزی که من آموختهام این است که دست کم گرفتن تمرکز و وسواس پوتین برای کنترل اوکراین و انتخابهای آن، همیشه اشتباه است. او معتقد است که بدون چنین کنترلی، غیرممکن است که روسیه یک قدرت بزرگ باشد.»
پوتین بارها اعلام کرده است که کشوری بهعنوان اوکراین وجود ندارد و اوکراینیها و روسها مردمی هستند که فضای تاریخی و معنوی یکسانی دارند، به یک زبان صحبت میکنند و به یک ایمان ارتدکس اعتقاد دارند. پس از دو سال جنگ وحشیانه، اکثر اوکراینیها حتی بیشتر مصمم هستند که این دیدگاه امپراتوری بزرگ روسیه را رد کنند.
پوتین مدعی است که اگر اوکراین به عضویت ناتو درآید، به یک تهدید مستقیم امنیت ملی برای روسیه یا به قول یکی از مشاورانش سرگئی کاراگانوف، به «سر نیزهای که قلب روسیه را هدف گرفته است» تبدیل خواهد شد. جورج کنان از آمریکا، گسترش ناتو را «مهمترین خطای سیاست آمریکا در کل دوران پس از جنگ سرد» میخواند؛ و رودریک بریثویت، سفیر سابق بریتانیا در مسکو از سال ۱۹۸۸ تا ۱۹۹۲ استدلال میکند که مذاکرهکنندگان غربی به گورباچف تضمینهای مبهمی دادند که ناتو قصد ندارد بیش از آلمان متحد گسترش یابد. با این حال، بریثویت اذعان میکند که گورباچف کتباً چیزی درخواست نکرده و به او پیشنهادی نشده است.
پوتین تلاش میکند تا استدلال کند که ناتو اعضای سابق پیمان ورشو را فریب داده تا به عضویت ناتو درآیند. واضح است که چنین نبود: اعضای سابق پیمان ورشو مشتاق پیوستن به ناتو بودند تا در برابر امپریالیسم رو به رشد روسیه محافظت شوند. پوتین در کنفرانس امنیتی مونیخ در سال ۲۰۰۷ به صراحت گفت که گسترش ناتو را یک تحریک جدی میداند که سطح اعتماد متقابل را کاهش میدهد.
از دیدگاه پوتین، نمیتوان تردید داشت که رفتاری که از زمان فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی سابق در سال ۱۹۹۱ با روسیه صورت گرفته، تحقیرآمیز بوده است. برداشت ملی روسیه از دوران پس از جنگ سرد در طول ۳۰ سال گذشته همچنان تحقیر و غرور ایالات متحدهای است که در جنگ سرد پیروز شد. پوتین معتقد است که ایالات متحده از روسیه تضعیف شده سوء استفاده کرد و امکان گسترش ناتو در فاصلهای نزدیک به مرزهای روسیه را فراهم کرد. علاوه بر همه این گزارههای وسواسآمیز، پوتین اکنون یک اتهام کاملاً جدید را مطرح کرده است که غرب میخواهد روسیه را نابود کند و روسیه «برای بقای خود میجنگد.»
حال باید به نتایج احتمالی این جنگ و چشم انداز یک راه حل از طریق مذاکره پرداخت. برای این منظور باید دید که درگیریهای نظامی چگونه در حال تغییر هستند و چشم انداز آن برای برندگان و بازندگان چیست. این جنگ وارد سومین سال خود شده است و جدیترین جنگ اروپا پس از جنگ جهانی دوم است. تاکنون اساساً دو مرحله را تجربه کرده است. در مراحل اولیه تهاجم، ارتش روسیه عملکرد بسیار ضعیفی داشت - برخلاف پیشبینی رئیس ستاد مشترک ارتش آمریکا در جلسه غیرعلنی کنگره، درست قبل از شروع جنگ، که همه چیز در ۷۲ ساعت تمام خواهد شد. در عوض، نیروهای مسلح روسیه از همان ابتدای حمله روسیه به پایتخت اوکراین، کییف، با مقاومت شدیدی مواجه شدند –برخلاف پیشبینی آژانس اطلاعات خارجی مسکو (SVR). به جای استراتژی سنتی نظامی روسیه و انباشتن یک نیروی متعارف عظیم که روی یک هدف متمرکز شده بودند، آنچه ما دیدیم چندین حمله پراکنده توسط گردانهای کوچک در سراسر شمال اوکراین بود. نیروهای مسلح اوکراین قاطعانه اقدام به قرار دادن ارتش روسیه در حالت تدافعی کردند.
این استراتژی به قدری موفقیت آمیز بود که در اواسط سال ۲۰۲۳ حدس و گمانهای زیادی در مورد یک ضد حمله پیروزمندانه تابستانی اوکراین وجود داشت که منجر به عقب نشینی روسیه از مرز به قلمرو خود میشد. مشکل این مفهوم این بود که اوکراینیها به طور کامل برای رویکرد آمریکایی به جنگ تسلیحات ترکیبی آموزش ندیده بودند و همچنین فاقد برتری هوایی آمریکا و تسلط جنگ الکترونیک بر میدان نبرد بودند. در اواخر سال ۲۰۲۳ این امر منجر به این شد که مرحله دوم جنگ در اوکراین اساساً به بن بست تبدیل شود. نیروهای روسی با صبر و حوصله ماههای زیادی را صرف ایجاد مجموعهای دفاعی چشمگیر از میادین مین، تلههای تانک و خندقهای عمیق کرده بودند که برای بسیاری از ناظران بیشتر یادآور جنگ جهانی اول است تا جنگ مانور با سرعت بالا. واقعیت این است که این مفاهیم مدرن غربی در دیانای یا بخش زیادی از آموزش نیروهای اوکراینی امروزی وجود ندارد، نیروهایی که تا زمان فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی سابق، به ابتکارات سطح یگان وابستگی کمی داشتند و در عوض وابستگی عمیقی به فرماندهی نظامی متمرکز رهبری ارتش بر میدان جنگ داشتند.
باید دید که آیا روسیه میتواند بازی را تغییر دهد و اکنون به پیروزی بر نیروهای اوکراینی دست یابد یا خیر. در ابتدا، باید توجه داشته باشیم که ویژگی متمایز استراتژی و جنگ روسیه، پذیرش بالاتر خطر و آستانه کمتر برای استفاده از زور است. بدترین سناریو این است که نتیجه جنگ یک بن بست نباشد. روسیه در حال حاضر ابتکار عمل استراتژیک را در دست دارد و بنابراین، متأسفانه برای اوکراین، شکست هنوز یک نتیجه امکان پذیر است.
بیشتر بخوانید: جنگ سردی که اروپا را هدف گرفت؛ واکاوی آن چه دو سال پس از آغاز جنگ اوکراین رخ داد
چه امکاناتی برای آتش بس و مذاکرات با هدف صلح پایدار وجود دارد؟ در ماههای اخیر گزارشهایی مبنی بر علاقه پوتین به آتش بس و مذاکرات ارضی منتشر شده است. اما باید مراقب دامهای کاگب بود. اخیراً گمانه زنیهایی وجود داشت مبنی بر اینکه ممکن است اوکراین مجبور شود تاوان تلخ یک صلح دائمی را متحمل شود که در آن روسیه بخشی یا تمام سرزمینهای اشغالی در اوکراین را حفظ میکند. اما این امر اوکراین را به یک کشور ضعیف و سر بریده تبدیل میکند - اسماً مستقل، اما زیر سایه مسکو.
در ۲۲ ژانویه، وزیر امور خارجه روسیه، سرگئی لاوروف، اظهار داشت که روسیه «همیشه برای مذاکره آماده بوده است»، اما او در ادامه به طور کامل تصریح کرد که «روسیه تنها به مذاکراتی علاقهمند است که منجر به برکناری دولت فعلی اوکراین از قدرت شود.» و سرگئی ناریشکین، مدیر آژانس اطلاعات خارجی مسکو، گفته است: «کرملین علاقهای به حل و فصل جز از طریق نابودی کامل و ریشه کن کردن دولت اوکراین ندارد.»
ممکن است این جنگ به کشورهای همسایه ناتو گسترش یابد؟ نمیتوان تصور کرد که روسیه به سادگی وارد چنین درگیری نظامی پرخطری شود. اما پوتین به سادگی وجود یک دولت ملی جداگانه به نام اوکراین در مرزهای خود را نمیپذیرد، که به عضویت کامل اتحادیه اروپا و ناتو درآید؛ و اگر فشاری به وجود بیاید، امکان تشدید تصادفی به یک جنگ تمام عیار با اروپا را نمیتوان نادیده گرفت.
اگر هدف ایالات متحده و متحدانش در ناتو «شکست دادن» روسیه است، چگونه این امر در برابر کشوری با ۱۵۰۰ سلاح هستهای استراتژیک آماده و بیش از ۴۰۰۰ کلاهک هستهای استراتژیک ذخیره حاصل میشود؟ و روسیه شکست خورده چگونه خواهد بود؟ آلمانی وایماری که با عصبانیت به دنبال انتقام است؟ چنین چیزهای غیرقابل تصوری به خودی خود باید ما را عمیقاً نگران کند.
آیا در صورت سرنگونی پوتین میتوانیم نتایج دیگری را تحت رهبری جدید روسیه تصور کنیم؟ پیشبینی بسیاری این است که هر رهبری جدیدی در روسیه به احتمال زیاد پوتین نسخه ۲ باشد تا نوعی دموکرات غربی؛ بنابراین نمیتوان زیاد روی سناریوهای بیش از حد خوشبینانه حساب کرد.